
گور دسته جمعی برای دفن شهدای مسجد گوهرشاد/ کامیونهایی که حامل جنازه شهداء بودند!/ ماجرای زنده به گور کردن زخمیها توسط عمال رضاخان |
بازخوانی یک جنایت تاریخی به روایت شاهدان عینی؛ «… آری، کامیونها را آوردند برای بردن جنازهی مدافعانی که جز اسلحهی ایمان و شهادت سلاح دیگری نداشتند و آماده بودند تا با خون سرخ خویش از ارزشهای اسلامی دفاع کنند. به گفتهی یک شاهد عینی، 56 کامیون جنازه بردند و زخمیها…

وقتی مأموران شهربانی هم مقلد امام خمینی بودند / عصبانیت سران رژیم پهلوی از پیوند افسران ارتش با مردم |
روایتی دیگر از پیوند قوای نظامی با انقلاب اسلامی در کتاب ” تاریخ شفاهی ارتش در انقلاب اسلامی ” که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است: « به سپهبد جعفری، سرپرست شهربانی کشور در شورای امنیت ملی در دولت شاپور بختیار، شماری از مأموران شهربانی کتباً به…

نقشهای که نقش بر آب شد؛ روایت هایزر از ناکامی سران رژیم پهلوی برای ممانعت از ورود امام خمینی |
ژنرال هایزر: «به تأخیر انداختن ورود [امام] خمینی حتی برای بیست و چهار ساعت در آن موقعیت، فرصتی خوب و زمانی ارزشمند برای اقدام بود. احساس میکردیم بهترین راهحل این است که بهجای آنکه باند فرودگاه را واقعاً ببندیم، خیلی راحت اعلام کنیم که فرودگاه بسته است. ما این توانمندی…

نگرانی موسس حوزه علمیه قم از سلطه انگلیس در ایران/ درایت آیتالله موسس در مواجهه با اختناق رضاخانی/ مراسم تشییع حاج شیخ، زنان را از انزوا خارج کرد |
محسن صدرالاشراف از سیاستمداران پهلویها مینویسد: «در سال ۱۳۰۷ عموی من حاج سید احمد امام جمعه در محلات فوت شد و من در اوائل سال ۱۳۰۷ برای دلجویی اعقاب او در ایام تعطیل عید نوروز به محلات رفته برگشتم و در مراجعت از محلات در قم به دیدن حاج شیخ…

دستگیری یک تیم مسلح در نزدیکی جایگاه امام خمینی/ اقدام جالب تیم پزشکی برای حفظ سلامتی امام |
12 بهمن 57 |روایت حفاظت از امام خمینی در بهشت زهرا در داخل محوطه بهشت زهرا مأموران انتظامی مخصوص که از میان توده مردم برگزیده شده بودند مستقر شدند و وسایل نقلیه و افراد را مورد بازرسی قرار میدادند و پس از کنترل دقیق به آنها اجازه ورود داده میشد.…

واکنش مردم به قطع برنامه تلویزیون در 12 بهمن 57 / وقتی جمله امام همه را میخکوب کرد |
یادماندههای منتشرنشده حجتالاسلام حسینیان از ورود امام روبروی دانشگاه یک کوچهای بود. به نظرم کوچه بنبستی هم بود. یک تلویزیون زرد رنگی را گذاشته بودند که از فرودگاه پخش میشد. یکمرتبه وسط [پخش] این قطع شد و مارش نظامی نواخته شد. خیلی ترسیدیم. گفتیم نکند به فرودگاه حمله کردند و…