بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
برنامه حبل المتین – 11 09 1400 (قسمت یک صد و یازدهم)
عنوان برنامه: قسمت اول برنامه پاسخ کسانی که میگویند شیعیان معتقدند منکر امامت ائمه کافر هستند. قسمت دوم برنامه پاسخ به شبهات به اصطلاح اصلاحگران «خوجهها» در مورد شیعیان!
کلیدواژه: شبکه جهانی حضرت ولی عصر؛ شیعه؛ آیت الله حسینی قزوینی؛ امام؛ شناخت امام؛ خوجهها!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: حجت الاسلام والمسلمین مرعشی
مجری:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
الحمد لله این توفیق نصیب مان شد باز هم در سید اللیالی شب جمعه ای دیگر تقدیم بکنیم محضر همه شما گرامیان برنامه «حبل المتین» را برنامه ای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» باشیم ان شاء الله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
در ابتدا سلام و عرض ادبی خدمت استاد داریم و هم از ایشان بخواهیم مثل همیشه بهرمندمان بکنند و استفاده بکنیم از نور حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمایشاتی که در ابتدای صحبت هایشان دارند مثل همیشه کلام زهرایی و فاطمی است. ان شاء الله که محفل ما به برکت نور حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) نورانی بشود؛ حضرت استاد سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَیْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی در هر کجای گیتی پهناور بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و با صفای خانواده شان قرار دادند خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت بیش از پیش برای همه عزیزان از خدای منان خواهنم.
طبق روال همیشگی مان برنامه مان توسلی به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هست و ذکر مصائب آن بانوی بزرگوار باشد که گوشه چشمی هم به ما عنایتی کند.
مرحوم «علامه مجلسی» در «بحار»، جلد 53 نقل می کند بر این که آمدند علی را برای بیعت ببرند
«وَ جَمْعِهِمُ الْجَزْلَ وَ الْحَطَبَ عَلَى الْبَابِ لِإِحْرَاقِ بَیْتِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ زَیْنَبَ وَ أُمِّ کُلْثُومٍ وَ فِضَّهَ»
هیزم و وسائل آتش زا فراهم کردند تا خانه حضرت فاطمه زهرا، حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و فضه را به آتش بکشند
«وَ إِضْرَامِهِمُ النَّارَ عَلَى الْبَابِ»
عاقبت در خانه حضرت زهرا را آتش زدند صدیقه طاهره پشت در با این ها شروع به صحبت کرد مسائلی خیلی درد آوری اتفاق افتاد شاعر می گوید:
در گلشن رسالت آتش زبانه می زد * گل گشته بود خاموش بلبل زبانه می زد
وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت * مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را * دشمن گهی به کوچه گه بین خانه می زد
با چشم خویش دیدم مظلومی پدر را * از ناله ای که مادر در آستانه می زد
«صلی الله علیکَ یا مولاتی یا فاطمه الزهرا اغیثینا»
مجری:
طیب الله انفاسکم، بینندگان عزیز همان طور که مطلع هستید بحثی را آغاز کردیم تحت عنوان آموزه ها و درس هایی از امامت و ولایت بیست و دو جلسه گذشت و امشب در خدمت تان هستیم با درس بیست و سوم از این آموزه ها که تقدیم نگاه مهربان همه شما بینندگان عزیز و ارجمند می شود. حضرت استاد این بحثی را که آغاز کردند به جاهای مختلفی رفتیم.
از حدیث افتراق امت صحبت به میان آمد در ابتدا به عنوان یک ضرورت هست پس ما باید دنبال این باشیم که خودمان را جزء نجات یافتگان قرار بدهیم. فرقه ناجیه را پیدا کنیم بعد از آن روایات دیگری در حقانیت آقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) بیان شد بسیار هم قابل استفاده بود.
الان رسیدیم به روایتی تحت این عنوان هر کس بمیرد و امام زمانی نداشته باشد یا امام زمانش را نشناسد (با تعابیر مختلف) مرگش، مرگ جاهلی است.
روایت «من مات بلا إمام مات میته جاهلیّه»؛ را بررسی کردیم به خاطر این که می خواهیم وارد بحث شویم حضرت استاد لطف بفرمایید مختصری از جلسه گذشته بیان بفرمایید ان شاء الله این جلسه هم سوالات مان را مطرح کنیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّهَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ
در جلسه گذشته در رابطه با روایتی که اهمیت خیلی فوق العاده دارد و تکان دهنده است و لرزه بر اندام انسان می اندازد رسول اکرم فرمود: «من مات بلا إمام مات میته جاهلیّه»
«من مَاتَ بِغَیْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاه:241، دار النشر: مؤسسه قرطبه – مصر، ج4، ص96، ح16922
یا:
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»
کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف، ناشر: بیدار، ص296
«وقوله علیه السلام فی صحیح مسلم من مات ولم یعرف إمام زمانه، مات میته جاهلیه»
الجواهر المضیه فی طبقات الحنفیه؛ اسم المؤلف: عبد القادر بن أبی الوفاء محمد بن أبی الوفاء القرشی أبو محمد الوفاه: 775، دار النشر: میر محمد کتب خانه – کراتشی، ج2، ص457
در عرض یک دقیقه بگویم به اصل مطلب ان شاء الله بیشتر برسیم عرض کردیم «ابن تیمیه حرانی» در «منهاج السنه»،جلد 1، صفحه 110 می گوید روایت «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ» سند ندارد.
آقای «البانی» در «سلسله الأحادیث الضعیفه»، جلد 1، صفحه 525 همین را می گوید. ما از منابع متعدد اهل سنت آوردیم از کتاب «الجواهر المضیه»، جلد 2، صفحه 457 می گوید در «صحیح مسلم» آمده است «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»
«علامه تفتازانی» که از قهرمانان علم کلام اهل سنت است ایشان در کتاب «شرح مقاصد»، جلد 5، صفحه 239 همین تعبیر را دارد و در «شرح نسفیه»شان، صفحه 110 همین تعبیر را دارد:
«من مات ولم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه»
شرح العقائد النسفیه؛ سعد الدین تفتازانى، مکتبه الکلیات الأزهریه، چاپ اول قاهره، 1407ه. ق، ص، 96
گفتیم در «صحیح مسلم» این بود حذف کردند و یا نه تغییر دادند. آنی که در «صحیح مسلم» هست:
«وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»
صحیح مسلم بشرح النووی؛ اسم المؤلف: أبو زکریا یحیى بن شرف بن مری النووی الوفاه: 676، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت – 1392، الطبعه : الطبعه الثانیه،ج3، ص1478، ح1851
گرچه از نظر نتیجه تفاوتی ندارد «من مات بلا إمام مات میته جاهلیّه» هر کس بدون امام بمیرد مرگش، مرگ جاهلی است باید اول برود امام را بشناسد بعد بیعت کند. اصلاً بیعت فرع شناخت است تا انسان، امام را نشناسد نمی تواند بیعت کند.
عرض کردیم این روایت در کتب شیعه مفصل و با سندهای کاملاً صحیح آمده است.
«أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِیَّهً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِیَّهً لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِیَّهَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ.»
الکافی (ط – الإسلامیه)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص377، ح3
«مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه» در «کافی»، جلد 1 در چاپ «تهران»، صفحه 235 همچنین چاپ «بیروت»، جلد 1، صفحه 377 این روایت آمده است.
«علامه مجلسی» در «مرآه العقول»، جلد 4، صفحه 219 می گوید روایت صحیح است و روایات متعدد دیگری هم هست مثل «شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه)، علامه مجلسی» این را ادعای تواتر کردند. این خلاصه بحث ما در جلسه قبل بود!
مجری:
الحمدلله، خیلی ممنون و متشکر، فقط قبل از این که بخواهیم سراغ مطالب بعدی برویم حضرتعالی چندین بار بیان فرمودید مخصوصاً در اوضاع فعلی بعضاً افرادی که سابقاً هم تریبون داشتند به این روایات و روایات مشابه این متمسک شدند گفتند این روایات دارد به ما نشان می دهد همه علمای پیشین هر فِرَق و هر مذهبی که غیر از شیعه بود را تکفیر می کردند.
می خواهند استفاده کنند بگویند خود این روایت هم دارد دلالت می کند بر این که کسی شیعه نباشد پس کافر است آیا واقعاً چنین چیزی هست؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در روایات متعدد داریم اولاً اهمیت امامت را می رساند می خواهد بود مسئله امامت، مسئله شوخی بردار نیست مثل قضیه حج، نماز و … یک روز بخواند یک روز نخواند چون در روایات مان آمده است: «لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ»
«بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَهِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ یَوْمَ الْغَدِیرِ»
الکافی (ط – الإسلامیه)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج2، ص21، بَابُ دَعَائِمِ الْإِسْلَام، ح8
هیچ یک از واجبات مثل نماز، زکات، حج، اهمیتش مثل امامت نیست چون امام هست که مردم را به نماز خواندن صحیح، روزه گرفتن صحیح، انجام حج صحیح، پرداخت زکات صحیح راهنمایی می کند.
وقتی آدم سراغ امام نرفت سر از توحید تجسیمی و شرکی در می آورد. نسبت به انبیاء هر چه در کتاب های تحریف شده «تورات» آمده است مثل کشتی گرفتن ها، نسبت به حضرت ابراهیم (نستجیر بالله) نسبت های خیلی ناروا دادن.
حتی نسبت به رسول اکرم بعضی از مطالب خلاف اخلاق نسبت دادن ها این ها نتیجه دور شدن از امام است. آقای «حاکم» در «مستدرک»، جلد 3، صفحه 149 خواندیم می گوید:
«أهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف»
اهل بیت من مایه امنیت ملت است و امت من در اختلاف است. یعنی اگر بخواهد مردم با همدیگر اختلافی نداشته باشند وحدت کلمه داشته باشند باید در کنار مائده نورانی اهل بیت جمع شوند.
«فإذا خالفتها قبیله من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»
المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1411هـ – 1990م، الطبعه: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا؛ ج 3، ص 162، ح 4715
جدا شدن از اهل بیت، پیوستن به حزب ابلیس است، ایشان می گوید روایت «صحیح الإسناد» است خیلی زیاد کاری به این مسئله نداریم.
روایتی خیلی عجیبی در «کافی»، جلد 1، صفحه 187 داریم روایت از آقا امام صادق (سلام الله علیه) است می فرماید:
«نَحْنُ الَّذِینَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا»
ما آن کسانی هستیم که خدای عالم اطاعت ما را بر مردم واجب کرده است
«لَا یَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا»
مردم هیچ راهی ندارند جز این که ما را باید بشناسند.
«وَ لَا یُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا»
این که عذر بیاورد نمی شناختم عذرش پذیرفته نیست
«مَنْ عَرَفَنَا کَانَ مُؤْمِناً»
هر کس ما را شناخت به صف مؤمنین می پیوندند
«وَ مَنْ أَنْکَرَنَا»
هر کس ما را انکار کند
«کَانَ کَافِراً»
الکافی (ط – الإسلامیه)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص187، ح11
در رابطه با انکار ائمه که سر از کفر در می آورد شاید بیش از سی روایت داریم اگر فرصتی شود خدمت آقایان عرض خواهم کرد. البته آقایان اهل سنت نباید به ما ایراد بگیرند خودشان هم می گویند:
«من انکر امامه ابی بکر فهو کافر»
إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال والأموال والحفده والمتاع؛ المؤلف: المقریزی، أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد (متوفاى845 هـ)، تحقیق وتعلیق محمد عبد الحمید النمیسی، ناشر: منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیه ـ بیروت، الطبعه الأولى، 1420 ه ـ 1999م، ج9، ص218
از آیات، روایات و سیره اهل بیت در این زمینه روایت داریم آن ها هیچ ندارند
«مَن أنکر خلافه عمر فَهو کافر»، «مَن أنکر امامهَ أبی بکر …»
جواب نقضی شما آن جا چه جواب دارید ما هم این جا جواب داریم. اگر بناست انکار خلافتی که انتخابی است انتصابی نیست کفر آور باشد انکار امامتی که رسول اکرم در طول 23 سال با الفاظ متعدد و مختلف بیان کرد علی خلیفه، وصی، امام و جانشین من است یعنی به هر لفظی که شما بخواهید در کتب اهل سنت موجود است.
شاید این از معجزات اهل بیت است این روایات امروز توانست به دست ما برسد با آن همه سخت گیری های که داشتند اذیت های که برای ناقلین روایات می کردند. این معجزه اهل بیت است حجت تمام شود می گوید: «لَا یُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا»، مردمی که هیچ عذری در نشناختن و جهالت ما ندارند نشان می دهد در کتاب های همه آقایان آمده است. اگر کسی یک صفحه کتاب شیعه نخواند کتاب های اهل سنت را مطالعه کند این مطالب در آن جا آمده است.
«وأنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»
السنه؛ اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی الوفاه: 287، دار النشر: المکتب الإسلامی – بیروت – 1400، الطبعه: الأولى، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، ج2، ص565، ح1188
«هذا أخی ووصی وخلیفتی فیکم فاسمعو له وأطیعوا»
تاریخ الطبری؛ اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاه: 310، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، ج1، ص543
«فأوحی إلی فی علی بثلاث: أنه إمام المتقین وسید المسلمین وقائد الغر المحجلین إلى جنات النعیم»
معرفه الصحابه؛ اسم المؤلف: لأبی نعیم الأصبهانی الوفاه: 430، دار النشر:، ج3، ص1587، ح4002
آقایان مراجعه کنند به کتاب های که این عبارت را آورده است مثل کتاب «حاکم نیشابوری»، جلد 3، صفحه 110- 133- 138؛ کتاب «السنه ابن ابی عاصم»، صفحه 551؛ «سلسله الأحادیث الصحیحه» آقای «البانی»، جلد 5، صفحه 222 همچنین «مناقب خوارزمی»، صفحه 61؛ «تاریخ طبری»، جلد 2، صفحه 345؛ «کامل ابن اثیر»، جلد 3، صفحه 585
مجری:
خیلی صریح بپرسیم یعنی با این کلمات، حضرتعالی می فرمایید انکار امامت موجب کفر می شود؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
انکار امامت یعنی اگر برای کسی محرز شود رسول اکرم، ائمه را نصب کرده به عنوان: «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم»؛ با این علم، انکار کند قطعاً کفر است در او شکی نیست هیچ شبهه ای نیست حالا طرف سنی، وهابی و مسیحی باشد فرق نمی کند.
یک «مسیحی» اسلام و بحث امامت را بررسی کرد به این نتیجه رسید اسلام حق است و پیغمبر، امیر المؤمنین و ائمه را نصب کرده است ولی با علم به این، انکار کرد هیچ فرق نمیکند.
یا شیعه باشد هیچ فرقی نمی کند. آقایانی که دم از قرآنیون می زنند و … با توجه به علم روی این که بعضی ها تشنه مال هستند به اموال «عربستان سعودی» و پول های که از آن جا برای شان می آید چشم دوختند به خاطر آن مطالبی علیه شیعه و انکار امامت مطرح می کنند. بعضی ها تشنه شهرت هستند «خالِف تُعرف» از این باب است.
بعضی ها بیماری جهل و نادانی دارند یا بعضی ها هم می خواهند خود نمایی کنند جدیداً یک اصطلاحی برای خودشان گذاشتند ما می خواهیم اصلاح گر باشیم. یعنی در 1400 سال بزرگان شیعه هیچ کدام توجه نشدند صحابه متوجه نشدند این آقایان بعد از 1400 سال می خواهند اصلاحاتی انجام بدهند. غلوها و شرک های که در میان شیعه هست بر دارند. به حرف هایشان نگاه می کنیم می بینیم بی سوادی از سر و صورت شان می بارد.
در این جا حضرت می فرماید:
«وَ مَنْ أَنْکَرَنَا کَانَ کَافِراً وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنَا وَ لَمْ یُنْکِرْنَا کَانَ ضَالًّا»
هر کس نه ما را بشناسد و نه ما انکار کند گمراه است
«حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِی افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ طَاعَتِنَا»
تا این که به آن هدایت بر گردد!
الکافی (ط – الإسلامیه)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص187، ح11
هفته قبل اشاره ای داشتم تمام روایاتی که در رابطه با انکار امامت داریم بر می گردد برای آن کسانی که محرز شده است. برای کسی محرز نیست مثلاً در روستاهای «روسیه، کانادا، آمریکا و قاهره» است اصلا تا به حال مطلب به گوشش نرسیده است از بچگی از پدر و مادر حرف های «ابن تیمیه» و علمای اهل سنت را شنیده و هیچ مسئله ای در رابطه با حضرت امیر اصلاً به گوشش نرسیده است.
در حقیقت در علم به این هست که اسلام یعنی این؛ روایات زیاد داریم شاید نزدیک به سی روایت داریم این دسته از اهل سنتی که حجت برای آن ها تمام نشده است فردای قیامت وارد بهشت خواهند شد هیچ شبهه ای در آن نیست. هر کس خلاف این را بگوید خلاف دستورات ائمه سخن گفته است. هر کس خلاف این را بگوید در حقیقت سیره ائمه را انکار کرده است.
اگر بنا باشد اهل سنتی که انکار امامت می کردند یا به جهالتاً یا به تقلیداً اگر کافر باشند ازدواج با کافر چه صورت دارد؟ آیا کنیزان و … ائمه (علیهم السلام) از اهل سنت نبود؟ صحابه به این شکل نبودند؟ ذبیحه اهل سنت را مصرف نمی کردند؟ سیره اهل بیت بر این استوار است با اهل سنتی که معاند نیستند ولی نه اهل سنتی است که تحقیق و بررسی کرد و این احادیث را دیده است به این نتیجه رسید که مذهب شیعه حق است. ائمه (علیهم السلام) «ممّا جاء به النبیّ صلى الله علیه و آله» است.
ولی با این وضع بخواهد انکار کند لا شکَ و لا ریب کفر بر او بار است هیچ شک و شبهه ای نیست.
مجری:
همان کلام خداوند است که میفرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَینَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ)
کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشت شان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!
سوره محمد (47): آیه 25
چه بسیار از این «مِن بعد ما جائهم العلم» و «من بعد ما جائهم البینات» تک تک این ها کاملاً همین مطلب حضرتعالی را تصریح می کند
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
دفعه قبل آخر جلسه اشاره ای کردم ولی نتوانستیم خوب حلاجی کنیم کتاب آٔقای «قرطبی – متوفای 671» در ذیل آیه شریفه
(وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ کَیفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ)
و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود!
سوره نمل (28): آیه 14
حضرت موسی را انکار کردند با این که یقین داشتند پیغمبر خدا است. ایشان می گوید:
«أی تیقنوا أنها من عند الله وأنها لیست سحرا ولکنهم کفروا بها وتکبروا أن یؤمنوا بموسى وهذا یدل على أنهم کانوا معاندین وظلما وعلوا»
الجامع لأحکام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی الوفاه: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهره، ج13، ص163
یقین داشتند معجزاتی که حضرت موسی ارائه می دهد این معجزه، معجزه الهی است سحر نیست. با این که یقین داشتند «کفروا بِها» خیلی واضح و روشن است.
«ابن کثیر دمشقی» هم همین تعبیر را در تفسیرش، جلد 10، صفحه 394
«وحجدوا بها أی علموا فی أنفسهم أنها الحق من عند الله ولکن جحدوا وعاندوها وکابروها»
تفسیر القرآن العظیم؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء الوفاه: 774، دار النشر: دار الفکر – بیروت – 1401، ج3، ص358
یقین داشتند کار حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) کار الهی است ولی با وجود این انکار، عناد و تکبر کردند.
ولذا می بینیم در بعضی از منابع روایی ما مثل «کمال الدین»، صفحه 249 مفصل آمده است رسول اکرم فرمود:
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِمَامُکُمْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُم فَإِذَا مَضَى فَابْنِیَ الْحَسَنُ إِمَامُکُمْ بَعْدَهُ وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ فَإِذَا مَضَى فَابْنِیَ الْحُسَیْنُ إِمَامُکُمْ بَعْدَهُ وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ ثُمَّ تِسْعَهٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ أَئِمَّتُکُمْ وَ خُلَفَائِی عَلَیْکُمْ»
امام شما بعد از من علی و خلیفه من برای شما علی است. امیر مؤمنان از دنیا رفت فرزندم حسن، بعد از او فرزندم حسین، بعد از او نُه نفر از فرزندان حسین تا
«تَاسِعُهُمْ قَائِمُ أُمَّتِی»
نهمین این ها مهدی آل محمد (صلوات الله علیه) است
«مَنْ أَنْکَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکَرَنِی»
کمال الدین و تمام النعمه، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج1، ص 262
هر کس یکی از این ها را انکار کند من را انکار کرده است. این خیلی واضح و روشن است آن دفعه اشاره کردیم عبارتی را که مرحوم «شیخ صدوق» در «اعتقادات» دارد در دو جا می گوید:
«وَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: مَنْ جَحَدَ عَلِیّاً إِمَامَتَهُ»
«جَحَدَ» یعنی چه؟ یعنی علم به امامت داشته باشد امامتش را انکار کند.
مجری:
کتمان کردن؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
کتمان نیست انکار است کتمان کند او یک جرم دیگری دارد «و یکتمون ما أنزل الله»؛ ولی علم دارد به این که علی ابن ابی طالب منصوب رسول اکرم از طرف خدای عالم است با این علم انکار می کند. پیغمبر فرمود هر کس علی را با علم به امامتش انکار کند «فَقَدْ جَحَدَنِی» منِ پیغمبر را انکار کرده است
«وَ مَنْ جَحَدَنِی فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ رُبُوبِیَّتَهُ»
إعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ابن بابویه، محمد بن على، مصحح: ندارد، ناشر: کنگره شیخ مفید، ص105
هر کس منِ پیغمبر را انکار کند ربوبیت خدا را انکار کرده است.
تمامی این ها هر کجا واژه «أَنْکَرَ» آمد صد تا هم داشته باشیم چهار، پنج روایت داریم تقیید به «جَحَدَ» کرد با این چهار، پنج روایت صد روایت عام را تقیید می کنیم (تخصیص می زنیم) یعنی ما نمی توانیم فقط یک روایت را بگیریم و از دیگر روایات صرف نظر کنیم.
همان طور که نمی شود انسان یک آیه را بگیرد آیات دیگر را انکار کند. خدای عالم یک جا می فرماید:
(أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ)
آیا شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم؟!
سوره واقعه (56): آیه 64
آقای کشاورز تو داری کشاورزی می کنی یا ما کشاورزی می کنیم؟ در جای دیگر هم دارد (یعْجِبُ الزُّرَّاعَ) زارعین تعجب می کنند از آن چه که از زمین می روید یک جا زراعت را نسبت به خودش می دهد یک جا زراعت را نسبت به زارع و کشاور می دهد.
امثال این در قرآن الی ماشاء الله داریم از آن طرف:
(وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَی الَّذِی لَا یمُوتُ)
و توکل کن بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد؛
سوره فرقان (25): آیه 58
حضرت عیسی می گوید:
(أَنَا أُحْیی وَأُمِیتُ)
من نیز زنده می کنم و می میرانم!
سوره بقره (2): آیه 258
باید این ها را کنار هم بگذاریم از عزیزان شیعه و اهل سنت بویژه آقایانی که جدیداً پیدا شدند «قرآنییون» توصیه می کنم یا آقایان روشن فکرانی که جدیداً در میان عزیزان «خانقاه» پیدا شدند دارند به اصطلاح خودشان اصلاح گری می خواهند کنند. بی سوادی و نادانی های خودشان را تحمیل به قرآن و روایات نکنند.
ببینند روایات و آیات چه می گوید، خودشان را با آیات و روایات تطبیق بدهند. قبلاً مشکل مان «وهابیت» بود الان مشکل مان با دجال های «احمد الحسن (یمانی)ها» یک مشکل دیگر با گمراهان «قرآنییون» داریم که «حسبنا کتاب الله» می گویند. یک مشکلی جدیداً پیدا شد قضایای آقای «خاجوها» و شیعه های خالص «خاجو» در «هند، تانزانیا» که در کشورهای مختلف منتشر هستند.
یک سری مشکل داریم با بعضی از افرادی که کج فکر هستند دنبال این هستند یک مسئله شاذی را پیدا کنند بر مبنا و آن مسئله شاذ نظر بدهند. به عنوان این که نظرمان خلاف نظر مراجع است. مثلاً می خواهند اظهار «لحیه» کنند یعنی یک عده بخواهند خودی نشان بدهند.
در این قضایا نمی دانیم چه کار باید کرد، جز این که باید از خدای عالم هدایت این ها را بخواهیم و از خدا بخواهیم به احترام محمد و آل محمد زمینه هدایت و برگشتن این ها را از این ذلالت را فراهم کند.
مجری:
الحمدلله رب العالمین، بارها و بارها حضرت استاد این مطالب را در لا به لای آن جایی که نیاز و ضرورت هست می فرمایند الان هم به تفصیل این نکته را شرح دادند الحمد لله برای همه روشن و واضح شد.
(میان برنامه)
مجری:
…در قسمت اول برنامه الحمد لله از فرمایشات حضرت استاد استفاده کردیم شبهه ای که ممکن بود عزیزانی که جلسات پیش با ما همراه بودند و مشاهده کردند ما چقدر ادله فراوانی داریم نسبت به این که آقا امیر المؤمنین خلیفه بر حق هست و کسی که بدون امامت و ولایت ایشان از دنیا برود مرگش، مرگ جاهلی و کفر است.
این شبهه ممکن بود پیش بیاید پس ما به عنوان شیعه مابقی مسلمانان را تکفیر می کنیم یا خیر؟ در فرصت ابتدایی حضرت استاد به تفصیل پاسخ این سوال و شبهه را دادند.
حضرت استاد نسبت به حدیث «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه» حضرتعالی در جلسه قبل و هم در این جلسه فرمایشاتی داشتید.
اما ببینیم برخورد اصحاب چطور بود، اصحاب ائمه آن زمان قطعاً این جمله را شنیده بودند و با این روایت مأنوس بودند با توجه به این حدیث این ها چطور برخورد می کردند؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در این رابطه حرف خیلی زیاد هست بعضی از شبهاتی که بعضی از جهال یا معاندین دارند امروز مطرح می کنند اگر رسول اکرم یا ائمه، اسامی ائمه را فرموده بودند مثلاً چرا فلان امام نمی دانست؟ چرا فلان صحابه خبر نداشت؟
خوش بینانه ترین نظر این است که اهل مطالعه نیستند مطلبی را از شبکه های «وهابی» می شنوند خودشان جوابی ندارند چون مطالعه نکردند از منابع شیعه بی خبر هستند. بندگان خدا در بن بست قرار می گیرند همان را نقالی می کنند به قولی «النّقالُ کالبقال»
مثلاً می گویند «زراره» با آن عظمت افقه اصحاب حضرت امیر تا امام عسکری بود آیا «زراره» نشنیده بود بعد از امام صادق (سلام الله علیه)، امام کاظم امام هست؟ «زراره» پسرش را از «کوفه» به «مدینه» می فرستد قبل از این که پسرش از «مدینه» بیاید مرگش فرا می رسد قرآن را بلند می کند خدایا هر کسی را که بعد از امام صادق تو در این قرآن امام قرار دادی او امام من است.
اگر این حرف را قبول دارید پس «زراره» معتقد بود که امامت ائمه در قرآن آمده است شاید خودش نمی دانست.
«رجال کشی» چاپ «جامعه مدرسین»، صفحه 140 می گوید:
«فَلَمَّا مَضَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ جَلَسَ عَبْدُ اللَّهِ مَجْلِسَهُ: بَعَثَ زُرَارَهُ عُبَیْداً ابْنَهُ زَائِراً عَنْهُ لِیَعْرِفَ الْخَبَرَ وَ یَأْتِیهِ بِصِحَّتِهِ»
وقتی امام صادق از دنیا رفت «زراره» پسرش «عبید الله» را «مدینه» فرستاد تا خبر بیاورد آیا واقعاً شهادت امام صادق درست هست یا درست نیست؟ و بعد از امام صادق چه کسی امام است؟
«وَ مَرِضَ زُرَارَهُ مَرَضاً شَدِیدا قَبْلَ أَنْ یُوَافِیَهُ عُبَیْدٌ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ دَعَا بِالْمُصْحَفِ فَوَضَعَهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَبَّلَهُ، قَالَ جَمِیلٌ فَحَکَى جَمَاعَهٌ مِمَّنْ حَضَرَهُ أَنَّهُ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أُحِلُّ حَلَالَهُ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَهُ وَ أُومِنُ بِمُحْکَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ»
«زراره» بیماری شدیدی گرفت وقتی که نزدیک وفاتش رسید قرآن را به دست گرفت بر سینه اش چسباند و بوسید «جمیل ابن درّاج» می گوید چند نفری که آن جا بودند همه شهادت دادند «زراره» می گوید:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَلْقَاکَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»
قیامت در پیشگاه تو حاضر می شوم
«وَ إِمَامِی مَنْ ثَبَتَ لَهُ فِی هَذَا الْمُصْحَفِ إِمَامَتُهُ»
خدایا امام من آن کسی است که در این قرآن، امامتش را بیان کرده ای.
«عَلَى ذَلِکَ أَحْیَا وَ عَلَیْهِ أَمُوتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»
رجال الکشی إختیار معرفه الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن، ص155
بعد از آن، از دنیا رفت اگر این روایت صحیح باشد معلوم می شود امامت ائمه در قرآن آمده است همچنین عقیده ای «زراره» داشت.
این روایت را آیت الله العظمی «خویی» در جلد 8، صفحه 239 می آورد آخرش هم می گوید:
«أقول: هذه الروایه أیضا ضعیفه بعلی بن حدید»
معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه؛ الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بینا، ج8، ص239
این روایت ضعیف است در سندش «علی ابن حدید» راوی ضعیف است. آقای بزرگوار شما می خواهید استناد به این کنید این قدر فرصت داشته باش این روایت را در کامپیوتر جستجو کن الان کامپیوتر همه دارند بچه های ابتدایی هم با کامپیوتر آشنا شدند. ببین نظر بزرگان و … نسبت به این روایت چیست؟
روایتی که مثل آیت الله العظمی «خویی» صراحت دارد این روایت ضعیف است چرا شما به این روایت استناد می کنید؟
جواب دوم: زمان امام کاظم، امام رضا (سلام الله علیه) این قضیه پیچید «زراره» همچنین قضایایی داشت. ساخته بودند یا واقعیت داشت؟ خبر به آقا امام رضا (سلام الله علیه) می رسد از امام رضا سوال می کنند یابن رسول الله این کاری که «زراره» کرد قضیه اش چه بود؟
آیا «زراره» نمی دانست امام بعد از امام صادق، حضرت کاظم (سلام الله علیه) است؟ می گوید:
«قد قیل إن زراره قد کان علم بأمر موسى بن جعفر (علیه السلام) و بإمامته»
قطع داشت که موسی ابن جعفر بعد از آقا امام صادق، امام است یقین هم داشت
«و إنما بعث ابنه عبیدا لیتعرف من موسى بن جعفر (علیه السلام) هل یجوز له إظهار ما یعلم من إمامته أو یستعمل التقیه فی کتمانه»
می دانست ولی نمی دانست آیا واقعاً می تواند امامتِ امام کاظم را برای مردم بیان کند یا نه باید تقیه کند؟
کمال الدین و تمام النعمه، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج1، ص 75
چون در سال 748 اوضاع شیعیان سخت ترین اوضاع در دویست و پنجاه سال بود. «بنی امیه» به تعبیر حضرت «امام» در جهنم رفتند و می سوزند. «بنی العباس» خبیث تر از «بنی امیه» سر کار آمدند از آن طرف «منصور و هارون» آمدند از قضیه ائمه (علیهم السلام) وحشت دارند.
آقا امام صادق (سلام الله علیه) وصیت دارد می کند می گوید وصی من بعد از من «منصور دوانیقی» است. همسرم «ام حبیبه» سه: موسی ابن جعفر، چهار: پسرشان «اسماعیل» وقتی به گوش شیعه می رسد شیعه ها خیلی خوشحال می شوند می گویند امام صادق خیلی واضح و روشن کرد.
«منصور دوانیقی» ظالم جباری است لیاقت امامت ندارد، همسرش هم زن است زن نمی تواند امام باشد. «اسماعیل» یک آدم بی سوادی است اصلاً به درد امامت نمی خورد فقط در میان آن ها تنها کسی که شایستگی امامت دارد آقا امام کاظم است. جالب است وقتی «منصور» می شنود امام صادق از دنیا رفت به «حاکم مدینه» می نویسد هر کس را امام صادق وصی خودش کرد گردنش را بزن سرش را با این نامه برایم بفرست.
نامه وقتی به «حاکم مدینه» می رسد می گوید اولین کسی که معین کرد شما هستید. کسی که در روایات غور نکرده و و با روایات انس نگرفت و روایات با خون، رگ و پوستش عجین نشده یک دفعه اظهار نظر می کند در چاله می افتد.
ده ها نفر را در چاله می اندازد. از خودمان در نیاوردیم «کمال الدین – متوفای 381» یعنی هزار و صد و خرده ای سال با ما تفاوت داشت.
چطور می شود این روایت را فرض، منِ «قزوینی» می روم پیدا می کنم ولی شما آقای فلان ابن فلان ابن فلان ان شاء الله خدا با عدلش با شما رفتار کند این روایت را نمی بینید؟ همین طور در «حوزه، دانشگاه» و فضای مجازی حرف های بی اساس و بی ربط می گویید.
روایت از نظر سند کاملاً معتبر است. «صدوق» در مورد «احمد ابن زیاد همدانی» می گوید «رجلاً صدوقاً»
«علی ابن ابراهیم محمد ابن عیسی ابن عبید یقطین» است «ابراهیم ابن محمد همدانی» وکیل «ناحیه» است یعنی از نظر سند روایت هیچ اشکالی ندارد بر خلاف روایت اول آقای «خویی» فرمود با وجود «علی ابن حدید» روایت ضعیف است.
نکته بعد این که آقایان می گویند قبل از این که «عبید الله ابن زراره» بیاید «زراره» از دنیا رفت. یعنی سال 148 «رجال نجاشی» در صفحه 172 می گوید:
«مات زراره سنه خمسین و مائه»
رجال النجاشی؛ نویسنده: نجاشی، احمد بن على (تاریخ وفات مؤلف: 450 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المشرفه، قم: 1365ش، ص175
سال صد و پنجاه از دنیا رفت یعنی دو سال بعد از شهادت امام صادق میگویند بهترین دلیل، دلیلی است که واقعیت تاریخی او را تأیید کند و فاسدترین سخن، سخنی است که تاریخ تکذیبش کند.
باز آقای «کشی» آن روایات را نقل کرده میگوید:
«حُمْران و زُرارَه کَانُوا مِنْ أَصْحَابِ أَبِی جَعْفَرٍ (ع)، وَ بَقِیَ زُرَارَهُ إِلَى عَهْدِ أَبِی الْحَسَنِ فَلَقِیَ مَا لَقِیَ»
آقای «زراره» تا زمان امامتِ امام کاظم بود و امام کاظم را هم ملاقات کرد اگر هفته اولی که به قول آقا امام صادق از دنیا رفت اگر «زراره» از دنیا رفته باشد بعضی ها می گویند مراد از ابی الحسن، امام رضا (سلام الله علیه) است حتی آقای «خویی» هم همین بحث را می آورد می گوید خیلی بعید است «زراره» زمان امام رضا را درک کرده باشد؛ ولی قطعاً امام کاظم را درک کرده است و همه شان از اصحاب امام کاظم شمردند.
یک چیزی به این واضحی و روشنی است کسی الفبای علم رجال و تحقیق بلد باشد بفهمد تحقیق با قاف می نویسند یا با غین می نویسند بلد باشد در عرض یک ساعت مطالعه و گشت و گذار در فضای نرم افزارهای علوم اسلامی یا مجازی راحت مسئله را گیر می آورد. ما این ها را نرفتیم از آسمان گیر بیاوریم از زیر زمین هم بیرون نکشیدیم. وقتی دیدیم شبهه هست دنبال جواب شبهه رفتیم این روایت ها را پیدا کردیم.
در رابطه با «زراره» نزدیک به سی و پنج، چهل روایت در رد این شبهه «زراره» جمع کردم. شما نمی توانستید دو روایت پیدا کنید؟ از این چهل روایت، سه تایش را پیدا می کردید. چرا این کار را می کنید؟ نمی دانم ائمه (علیهم السلام) به شما چه چوب تری فروختند که شما این چنین می کنید!
نکته بعد، نکته خیلی عجیبی است مربوط به شبهات حضراتی است که می گویند ائمه (علیهم السلام) منصوص نبودند و … مرحوم «نعمانی – متوفای 360» یعنی بیست و یک سال قبل از «شیخ صدوق» از دنیا رفت صد سال قبل از «شیخ طوسی» از دنیا رفت.
ایشان در کتاب «الغیبه نعمانی»، صفحه 343، تحقیق «فارس حسون کریم» خدا ان شاء الله روح شان را شاد کند مسئول «مرکز ابحاث عقائدیه» بودند در اثر تصادف جلوی چشم زن و بچه اش از دنیا رفت.
آیت الله العظمی «سیستانی» قریب به این مضمون فرمود فوت «فارس حسون» قلب من را به درد آورد. در میان محققین مثل ایشان را خیلی کم داشتیم شاید اگر نگوییم جزء بی نظیر بود کم نظیرِ کم نظیرِ کم نظیر بودند رضوان خدا بر او باد.
«فیض ابن مختار» از اصحاب امام صادق (سلام الله علیه) است خدمت حضرت می آید سوالی می کند امام صادق جواب می دهد. «اسماعیل» پسرش بی ادبی می کند می گوید
«یَا أَبَتَاهْ لَمْ تَحْفَظ»
خیلی بلد نیستی در ذهنت نیست اشتباه گفتی چقدر بی ادب است! آقایان «اسماعیلی»ها مقداری دقت کنند و آن آقایانی که می گویند امام صادق نمی دانست امام بعد از خودش «اسماعیل» است یا امام کاظم (سلام الله علیه)؛ بین امام صادق (سلام الله علیه) و «فیض ابن مختار» مسائلی رد و بدل می شود.
ظاهراً «فیض ابن مختار» به این نتیجه رسیده بود چون «اسماعیل» فرزند بزرگ امام صادق است از آن طرف هم شنید «الإمامه للولد الأکبر»، تصور می کرد چون ولد اکبر است امام هم او است حضرت فرمود:
«یَا فَیْضُ إِنَّ إِسْمَاعِیلَ لَیْسَ مِنِّی کَأَنَا مِنْ أَبِی»
جایگاهی که من نسبت به پدرم داشتم «اسماعیل» این طور نیست او بچه بی ادبی است. قضیه چه است؟ آقایی نوشته بود حضرت آدم اولین پیغمبر بود فرزندانش را نتوانست تربیت کند یکی از بچه هایش قاتل از آب در آمد. حضرت نوح پیغمبر بود فرزندش را نتوانست تربیت کند جزء غرق شده ها شد همسرش را نتوانست تربیت کند به جهنم رفت. لوط جزء پیغمبران بود همسرش دچار عذاب شد.
این که فرزندان حضرت ایوب چنین بودند. حضرت یعقوب دوازده پسر داشت یازده تایش نا خلف در آمدند آقایانی که اشکال می کنند می گویند شیعه می گوید صحابه چنین و چنان است آیا پیغمبر اکرم نتوانست صحابه را تربیت کند؟ توهین به پیغمبر نیست؟ بدبختِ بی سواد حداقل تاریخ را مطالعه کن قرآن را مطالعه کن
(وَمَا أَنْتَ عَلَیهِمْ بِوَکِیلٍ)
و وظیفه نداری آنها را (به ایمان) مجبور سازی!
سوره انعام (6): آیه 107
(إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ)
تو نمی توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می کند؛ و او به هدایت یافتگان آگاه تر است!
سوره قصص (28): آیه 56
پیغمبر فقط راه نشان می دهد آن طور نیست پیغمبر اکرم از گوش شان بگیرد به زور وارد بهشت کند. فرض اگر از گوش حضرتعالی گرفت وارد بهشت کرد می گویم یا رسول الله چرا من را نبردی ایشان را بردی؟ بله
(وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)
و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعا به راه های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.
سوره عنکبوت (29): آیه 69
اگر مقداری در مسیر حرکت کردیم دیدند داریم می لغزیم از دست مان می گیرند ولی کسی که به مسیر وارد نشد نه؛ حضرت یعقوب پیغمبر است در پیغمبریش شکی نیست از دوازده پسرش یازده تایش آدم کش و قاتل در آمدند آیا بگوییم حضرت یعقوب (سلام الله علیه) در تربیت فرزندانش موفق نبود؟ حضرت نوح موفق نبود می خواست مردم را تربیت کند؟ حضرت آدم دو فرزند بیشتر نداشت از این دو فرزند یکیش قاتل در آمد.
مجری:
فردا فریاد وا اسلاما سر می دهند قرآن به حضرت نوح، لوط و آدم و … توهین کرده است!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
فرزند امام صادق نا خلف در آمد. پیغمبر اولو العزمی که فرزندش نا خلف در می آید امام صادق چه کار کند؟ در روایت داریم هر چه نصیحت می کنم «اسماعیل» نصیحتم را قبول نمی کند حضرت صادق چه کار کند؟
یا در قضیه «جعفر» فرزند امام هادی (سلام الله علیه) آن طور نا خلف در آمد به «جعفر کذاب» مشهور شد.
آیا این ها را ملاک قرار بدهیم که چنین و چنان است؟ جالب این که «فیض مختار» به وَلوله می افتد عقیده اش این بود بعد از امام صادق، «اسماعیل» است دید «اسماعیل» این کارها را دارد انجام می دهد لیاقت امامت ندارد. می گوید یابن رسول الله امام بعد از شما کیست؟
«ارْحَمْ شَیْبَتِی فَإِنَّمَا هِیَ النَّار»
به ریش سفیدم رحم کن اگر امام زمانم و امام بعد از تو را نشناسم گرفتار آتش می شوم. این فرهنگ برای شیعه شده است «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»، «مِیتَهً جَاهِلِیَّه» یعنی «مِیتَهً الْنّار»
«ارْحَمْ شَیْبَتِی فَإِنَّمَا هِیَ النَّار إِنِّی وَ اللَّهِ لَوْ طَمِعْتُ أَنْ أَمُوتَ قَبْلَکَ مَا بَالَیْتُ»
اگر قبل از شما از دنیا بروم امام زمانم تو هستی هیچ مشکلی ندارم.
«وَ لَکِنِّی أَخَافُ أَنْ أَبْقَى بَعْدَکَ»
می ترسم بعد از تو بمانم ولی امام زمانم را نشناسم. این آقا زاده را دیدیم این طور دسته گل به آب داد به درد امامت نمی خورد. حضرت فرمود:
«فَقَالَ لِی مَکَانَکَ ثُمَّ قَامَ إِلَى سِتْرٍ فِی الْبَیْتِ فَرَفَعَهُ وَ دَخَلَ فَمَکَثَ قَلِیلًا»
سر جایت بنشین تا این که پرده خانه کنار رفت
«ثُمَّ صَاحَ بِی یَا فَیْضُ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا هُوَ بِمَسْجِدِهِ قَدْ صَلَّى وَ انْحَرَفَ عَنِ الْقِبْلَهِ فَجَلَسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ هُوَ یَوْمَئِذٍ غُلَامٌ فِی یَدِهِ دِرَّهٌ فَأَقْعَدَهُ عَلَى فَخِذِه»
دیدم نوجوانی چهار، پنج ساله و نورانی آمد امام صادق روی زانویش نشاند در دست حضرت تازیانه است حضرت فرمود:
«وَ قَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی»
این بچه می گوید پدر و مادرم به قربانت
«مَا هَذِهِ الْمِخْفَقَهُ الَّتِی بِیَدِکَ»
این وسیله در دستت چه کار می کند؟ مفصل صحبت می کند بعد حضرت می فرماید «فیض» امام تو بعد از من این بچه چهار، پنج ساله امام بعد از من است.
در روایت دیگر است
«فَدَخَلَ عَلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) وَ هُوَ یَوْمَئِذٍ غُلَامٌ فِی یَدِهِ دِرَّهٌ فَأَقْعَدَهُ عَلَى فَخِذِه»
تا جایی که حضرت فرمود امام بعد از من همین بچه ای است که الان روی زانویم است. گفتم آقا جان مقداری بیشتر توضیح دهید فرمود:
«هُوَ صَاحِبُکَ الَّذِی سَأَلْتَ قُمْ فَأَقِرَّ لَهُ بِحَقِّهِ»
الغیبه( للنعمانی)؛ ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق- مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: نشر صدوق، ص325 و 326
این همان امام زمان تو بعد از من است بلند شو دستش را ببوس با او بیعت کن و اقرار به حقانیت او کن. از این طور روایات زیاد داریم.
مجری:
فراتر از این که «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ» امام زمان آن فرد قطعاً حی و حاضر در دوران امام جعفر صادق بود اما پیگیر این بود که امام زمان بعدیش چه کسی است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله خیلی مهم است البته مرحوم «کلینی» در «کافی»، صفحه 188، حدیث 9 همین عبارت را می آورد:
«فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فِی أَمْرِ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام حَتّى قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: هُوَ صَاحِبُکَ الَّذِی سَأَلْتَ عَنْهُ، فَقُمْ إِلَیْهِ، فَأَقِرَّ لَهُ بِحَقِّهِ»
بعد می گوید:
«سَمِعْتُ و أَطَعْتُ، فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: خُذْهُ إِلَیْکَ یَا فَیْضُ»
الکافی (ط – الإسلامیه)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص310، ح9
یا «فیض» حواست باشد بعد از من گمراه نشوی. سند روایت صد در صد صحیح است هم روایت اولی که از «غیبت نعمانی» عرض کردم هم روایتی که الان از «مرآه العقول» آوردم مرحوم «علامه مجلسی»، جلد 3، صفحه 334 می گوید:
«الحدیث التاسع موثقٌ»
مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، حقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، ج3، ص334
مجری:
حضرت استاد یکی از این روایات را بیان کردند خودشان هم فرمودند چقدر زیاد هست از این دسته روایت ها به خاطر ضیغ وقت فرصت نمی شود بیش از این به این مبحث بپردازیم.
(میان برنامه)
مجری:
… عزیزانی که جلسه پیش همراه برنامه بودند صحبت های حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» را مشاهده کردند این را متوجه شدند یک قسمت عمده ای از فرمایشات حضرت استاد نسبت به جریانات فعلی بود که پیش آمد جریان «خوجه ها» و انحرافاتی که بعضاً در این ها است. بعضی از دوستان تماس گرفتند ترجیح می دهیم ابتدا صحبت این عزیزان را بشنویم.
اولین تماس آقای «عباس» از «تانزانیا» پشت خط هستند سلام علیکم در خدمت تان هستیم بفرمایید
تماس بینندگان برنامه:
بیننده: (آقا عباس از تانزانیا – خوجه)
سلام عرض می کنم در برنامه هفته قبل نامه ای از شیعیان «خوجه» قرائت فرمودید در جواب آن نامه…شما اعلام آمادگی برای مناظره با پرداخت تمام هزینه کردید، همچنین مباهله برای بعضی از مؤمنین سوالی پیش آمد اساساً مباهله با مسلمان ها جایز است؟ این که در قرآن آمده است پیامبر بعد از این که حق برای اهل کتاب واضح بود آن ها را به مباهله دعوت کردند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
شما «فارسی» را از کجا یاد گرفتید «فارسی» به خوبی صحبت می کنید
آقا عباس:
با فارسی زبان ها در ارتباط بودم یاد گرفتم!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
چشم توضیح می دهم!
مجری:
تشکر می کنیم که این دغدغه را داشتید و این مطلب را هم مطرح کردید تماس بعدی آقا «احمد» از «کانادا» پشت خط هستن سلام علیکم بفرمایید
بیننده: (آقا احمد از کانادا –خوجه)
سلام علیکم ورحمه الله، می خواستم از شما تشکر کنم و این که دعوت بحث را برای مناظره با افرادی که مدعی اصلاح هستند دعوت کردید. الان نوبت آن ها است که صداقت خودشان را نشان بدهند و دعوت را بپذیرند و اگر نپذیرند نشان می دهد در دفاع از ادعای خود این ها ناتوان هستند.
مجری:
سلامت باشید خداوند حفظ تان کند. شبکه، شبکه «فارسی» زبان است آن افرادی که قطعاً با برنامه همراه هستند افرادی هستند با زبان «فارسی» آشنایی دارند خدا را شکر در بین همه گروه های مذهبی، فرقه های مختلف هم افرادی هستند که به این زبان صحبت می کنند. خودشان هم باید این رسالت را بر عهده بگیرند تا به دیگر هم کیشان خودشان که ممکن است زبان شان با زبان «فارسی» تغایراتی داشته باشد به آن ها هم ان شاء الله مطلب را منتقل کنند.
حضرت استاد در خدمت تان هستیم آقا «عباس» و آقا «احمد» هر دوی شان عزیزانی بودند که خودشان جزء «خوجه»ها هستند و این دعوت حضرتعالی را شنیدند. برای آقا «عباس» نسبت به دعوت حضرتعالی این شبهه برای شان پیش آمده بود مباهله یا مناظره؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در جلسه گذشته عرض کردیم این آقایان فدراسیونی در «تانزانیا» و همچنین در «لندن» دارند در 28 آبان 1400 درخواست فدارسیون جهانی شیعیان اثنی عشری «خوجه» از آیت الله العظمی «سبحانی» گفتند ما همایشی داریم در این جا می خواهیم شما بیانیه های بدهید صحبت کنید.
گفت یک سری افرادی در میان «خوجه» ها چه در «هندوستان، تانزانیا» و کشورهای دیگر این ها مدعی علم هستند یک سری شبهاتی دارند. می گویند «یا مهدی ادرکنی»، «یا وجیهاً عند الله» شرک در عبادت است.
آقایان در نکته بعدی گفتند معیار برای ما باید قرآن باشد اگر قرآن اصل است این ها از قرآن بی خبر هستند. مناظره ای که با «مفتی اعظم عربستان – آل شیخ» داشتم گفتم تفاوت:
(قَالُوا یا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)
گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم! گفت: به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش می طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!
سوره یوسف (12): آیه 97 و 98
فرزندان حضرت یعقوب می گویند پدر برای ما استغفار کنن و شیعه هم می گوید
«یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه»
تفاوتش چیست؟ اگر خواندن غیر خدا شرک است باید حضرت یعقوب بگوید فرزندانم «الله اقرب الیکم من حبل الورید»؛ خدا از رگ گردن نزدیک تر است از خدا بخواهید خدا گناه تان را ببخشد نگفتند (اغْفِرْ لَنَا)، (اسْتَغْفِرْ لَنَا) بعضی از وهابیهای کور دل (إستَغفِر) را با (اغْفِرْ لَنَا) اشتباه می گیرند همین جا است. حضرت گفت (قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی) پس خواندن غیر خدا در مسیر خدا باشد مکتب قرآن است.
(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا)
ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می کردند (و فرمان های خدا را زیر پا می گذاردند)، به نزد تو می آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش می کردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
سوره نساء (4): آیه 64
این منطق قرآن است یا رسول الله برای مان استغفار کن چرا خودشان استغفار نمی کنند؟ معلوم می شود مسئله توسل و واسطه قرار دادن منطق قرآن است.
در سوره مائده میفرماید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
سوره مائده (5): آیه 35
بیش از بیست روایت داریم شیعه و سنی گفتند این جا وسیله اهل بیت (علیهم السلام) هستند.
یا خلیفه دوم می گوید وسیله ما پیش خدا «ابن عباس» است در بعضی جاها دارد «عبد الله ابن مسعود» است؛ پس تمام این ها باید مشرک باشند.
بحث ولایت تکوینی را مطرح کردند تشکیک در عصمت پیامبر را مطرح کردند. در رابطه با امام مهدی در منابع شیعه و سنی به حد تواتر نرسیده است.
گمان می کنم آقایانی که در میان «خوجهها» این مطالب را مطرح می کنند از الفبای اسلام خبر ندارند. قبلاً بیان کردیم حتی «بن باز مفتی اعظم عربستان سعودی» می گوید روایات مهدی متواتر است. «ابن تیمیه» می گوید احادیثش در حد متواتر است این آقایان هم آن اندازه عرضه ندارند به قولی آقایان کاتولیک تر از پاپ شدند.
ضمن تشکر از دو بزرگواری که تماس گرفتند ان شاء الله بعداً این مطلب را بررسی می کنیم.
ولی نکته مهمی که وجود دارد بعد از صحبت مان آقایان صحبت های کردند. آقایان متن «انگلیسی» در رابطه با عرائض من در فضای مجازی پخش کرده بودند. دوستان زحمت کشیدند به «فارسی» ترجمه کردند برای ما فرستادند.
صحبتی که آقایان در رابطه با عرائض من داشتند ما گفتیم حاضر هستیم با این ها نسبت به چند مورد مناظره کنیم، هم حاضر هستیم با این ها مباهله کنیم. البته با توجه به این که «فدارسیون خوجههای» عزیز بیانیه داده بودند تصور کردم این ها عالم و با سواد هستند وقتی صحبت هایشان را دیدم، دیدم خیلی بی سواد هستند.
شاید جوجه وهابیها از این ها سوادشان بالاتر است الان پشیمان شدم گفتم می خواهم با این ها مناظره کنم حتی شاگردان مان حاج آقای «ابوالقاسمی، یزدانی» حیف است با این ها مناظره کنند حتی به نظرم آٔقای «شریفی» هم حیف است با این ها مناظره کند. از شاگردان آقای «شریفی» کسی باید بیاید با این ها بنشیند و مناظره کند.
می گویند:
تا مرد سخن نگفته باشد * عیب و هنرش نهفته باشد
بر مبنای بیانیه آقایان که از آیت الله العظمی «سبحانی» خواسته بودند به نظرم خیلی کوچک بود آیت الله العظمی «سبحانی» بیانیه در رابطه با این ها بدهد. باید شاگرد درجه دهم آیت الله العظمی «سبحانی» بیاد برای این ها بیانه صادر کند.
چند نکته از صحبت هایشان را آوردم دوستان سواد این ها را ببینند.
نقد عقائد فاسد روشنفکران «خوجه» البته ترجمه ای است که دوستان ما کردند
در واقع طبق قانون و پروتکل قرآنی هیچ مجوزی برای مباهله ندارند پیش نیاز قرآن در مباهله این هست
(فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ)
هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند
سوره آل عمران (3): آیه 61
هر کس بعد از آمدن علم یقینی با تو در این باره مجادله کند پیش او برو و مباهله کن، این سنت گرایان یعنی ما شیعه ها برای غلوی که می خواهند به ما بفروشند (اصلاً شما ارزش خریداری ندارید شما خیلی پست تر از این می دانیم بخواهیم کالای نورانی اهل بیت را برای شما بفروشیم) چیزی جز ظن و افتراء ندارند که به آن تکیه کنند.
این حرفی است مشرکین زمان جاهلیت به رسول اکرم می زدند و به حضرت نوح می زدند.
بعد می گوید تا علم قطعی نداشته باشند نمی توانند کسی را به مباهله دعوت کنند. اگر شما آدم مردد و شکاکی هستید کار نداریم. ما در رابطه با ولایت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) یقین داریم همان طوری که به وحدانیت خدا یقین داریم.
ما به حقانیت اهل بیت، به حقانیت توسل، به ولایت تکوینی آن طوری یقین مان بالا است که به وجود و وحدانیت خدا، قیامت را قبول داریم. عقیده مان نسبت به رسالت رسول اکرم، نسبت به ائمه هم همین است می گوییم مباهله می کنیم یعنی از خودمان کاملاً خاطر جمع هستیم و هیچ شک و شبهه ای نیست.
این آقا خیلی روی قضیه مباهله مانور داد مباهله با مسلمان نمی شود کرد این آقایان نمی دانند و چنین و چنان است.
این عبارت را ملاحظه بفرمایید کتاب «تصحیح اعتقادات امامیه» مال «شیخ مفید» بعد «شیخ صدوق» به این اضافه شده در رابطه با مناظره، امام کاظم به «محمد ابن حکیم» فرمود: «کلِّم الناس» بروید با مردم یعنی با مسلمان ها مناظره و بحث کنید.
«و قال أبو الحسن موسى بن جعفر (علیه السلام) لمحمد بن حکیم کلم الناس و بین لهم الحق الذی أنت علیه»
آن مذهب حقی که داری برای این ها بیان کن
«و بین لهم الضلاله التی هم علیها»
گمراهی که این ها دارند برای شان روشن کن بعد می گوید:
«و قال (علیه السلام) لطائفه من أصحابه بینوا للناس الهدى الذی أنتم علیه بینوا لهم [ضلالهم الذی هم علیه]»
آن هدایتی که خدا به شما نعمت داده برای آن ها بیان کنید و ضلالتی هم این ها گرفتار آن هستند
«و باهلوهم فی علی بن أبی طالب علیه السلام»
با مسلمان های که منکر امامت علی هستند مباهله کنید!
نام کتاب: تصحیح اعتقادات الإمامیه؛ نویسنده: مفید، محمد بن محمد (تاریخ وفات مؤلف: 413 ق)، محقق / مصحح: درگاهى، حسین، ناشر: کنگره شیخ مفید، ایران؛ قم: 1414 ق، ص71
در کتاب اعتقادی آورد کتاب اعتقادی، روایتی می آید بحث های سندی رد شده است. روایات متعدد دیگری در این زمینه داریم آقایان تصور نکنند بی گدار یک ادعایی می خواهیم بکنیم. روایت در کتاب «کافی» آمده است «علامه مجلسی» می گوید روایت معتبر (حسن) است گرچه آقایانی که اطلاع دارم از الفبای رجال خبر ندارند.
عرض کردم، آقای «شریفی» هم برای این ها زیاد است بحث رجالی کنند دو تا سوال رجالی کند نتوانند جواب بدهند، روایت «کافی» روایت معتبر است در جلد 2، صفحه 513 «ابو مسروق» می گوید خدمت حضرت امام صادق آمدم گفتم با اهل سنت بحث می کنیم به آیه:
(أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ)
اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
بر امامت شما استدلال می کنیم می گویند:
«فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی أُمَرَاءِ السَّرَایَا»
این مربوط به فرمانروایان است.
«فَنَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ»:
(إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)
سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند.
سوره مائده (5): آیه 55
آیه (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ) را می آوریم می گویند:
«فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی الْمُؤْمِنِینَ»
در مورد مؤمنین نازل شده است.
«وَ نَحْتَجُّ عَلَیْهِمْ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»:
(قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى)
بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛
سوره شوری (42): آیه 23
«فَیَقُولُونَ نَزَلَتْ فِی قُرْبَى الْمُسْلِمِین»
این آیه را می گویند در رابطه با فامیل های پیغمبر است.
می گوید:
«فَلَمْ أَدَعْ شَیْئاً مِمَّا حَضَرَنِی ذِکْرُهُ مِنْ هَذِهِ وَ شِبْهِهِ إِلَّا ذَکَرْتُهُ»
با این ها مناظره می کنم هر چه بلد بودم گفتم ولی زیر بار نمی روند امام صادق فرمود:
«فَقَالَ لِی إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَادْعُهُمْ إِلَى الْمُبَاهَلَهِ»
اگر این ها زیر بار نمی روند دعوت به مباهله کن!
در «شبکه المستقله» دکتر «ابو زهراء» مناظره داشتند به «عثمان الخمیس» گفت مگر شما نمی گویید ما وهابیها حق هستیم بیایید مباهله کنیم مناظره فایده نکرد. اول گفتند می آییم در جلسه بعد گفتند برای مباهله حاضر نیستیم همین باعث شد خیلی از جوان های «وهابی» در اعتقادات شان دچار شک شدند.
ایشان می گوید امام صادق به من فرمود وقتی این ها زیر بار استدلال نمی روند دعوت به مباهله کنید می گوید بعد از او با این ها مناظره می کردم زیر بار حرف حق نمی رفتند می گفتم بیایید مباهله کنیم
«فَوَ اللَّهِ مَا وَجَدْتُ خَلْقاً یُجِیبُنِی إِلَیْهِ.»
الکافی (ط – الإسلامیه)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج2، ص513، بَابُ الْمُبَاهَلَه، ح1
به خدا قسم هیچ کدام از علما حاضر نشدند با من مباهله کنند چون یقین ندارند. آقایان این طور دادشان از مباهله در آمده است چون در عقیده شان یقین ندارند اگر یقین داشتند برای مباهله می آمدند.
بنده بارها گفتم حتی به «احمد الحسن» گفتم برای مناظره و هم مباهله بیایید دارد قرآن می گوید:
(فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ)
هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند
سوره آل عمران (3): آیه 61
هر کس با تو احتجاج کرد نمی گوید مسیحی، مسلمان، وهابی، شیعه دوازده امامی و شیعه هفت امامی باشد (فَمَنْ حَاجَّک) هر کس با تو محاجه کرد (بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ) وقتی به حرفت یقین داری برو با آن ها مباهله کن، نیامد بگوید این ها باشند آن ها نباشند!
نکته ای که برایم خیلی مهم است ناگزیر هستم این جا مطرح کنم حرف های که از این ها شنیدم و در این قضیه بود یقین کردم تفکرشان، تفکر «وهابی» است.
مجری:
باز هم این نکته را بفرمایید تأکید اولیه حضرتعالی روی مناظره است یا روی مباهله است؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اول باید مناظره کرد مطالب علمی بیان شود ابتدا برای مباهله به هیچ وجه جایز نمی دانم.
مجری:
چون در فضاهای که پخش شده بود بحث مناظره را حذف کردند و به این مطلب پرداختند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
گفتیم با این ها حاضر هستیم مناظره کنیم اگر مناظره به نتیجه نرسید مباهله می کنیم.
با «احمد الحسن» همین را گفتیم مناظره می کنیم اگر دیدیم مناظره نتیجه نداد مباهله می کنیم.
دوستان عزیز با این ها کار ندارم اصلاً ارزش حرف زدن ندارند برای جوان های عزیز «خوجه» می گویم فریب این ها را نخورید. شکی نداشته باشید این ها طرفدار «وهابی» هستند و حرف های «وهابی» را دارند مطرح می کنند.
ملاحظه بفرمایید در «صحیح بخاری»، «عبد الله عمر» نسبت به «خوارج» می گوید شرورترین خلق الله، «خوارج» هستند چرا؟ «نَزَلَتْ فِی الْکُفَّارِ فَجَعَلُوهَا عَلَى الْمُؤْمِنِین» آیاتی که در رابطه با کفار آمد در مؤمنین تأویل و تفسیر می کنند. میگوید:
«انْطَلَقُوا إِلَى آیَاتٍ نَزَلَتْ فِی الْکُفَّارِ فَجَعَلُوهَا عَلَى الْمُؤْمِنِینَ.»
الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاه: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامه – بیروت – 1407 – 1987، الطبعه: الثالثه، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج6، ص2539، ح653
آقایان روشنفکران «خواجه» مثل همین روش را دارند اولاً بر این که عبارت های خیلی زشتی آوردند یعنی کلمه احمق را ده، پانزده بار در این جا به کار بردند. منطق مان، منطق توهین نیست احساس می کنم به آیینه نگاه کردند قیافه شان را آن جا دیدند شروع کردند همانی که بود می گویند از کوزه همان برون تراود که در اوست. اصلاً کاری با این چیزها ندارم بحث
(وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَینَا حِجَارَهً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)
و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکی برای ما بفرست!
سوره انفال (8): آیه 32
آوردند بعد سوره بقره آیه 165 را گفتند در حق شیعیان این آیه است این افراد گرفتار هستند
(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ)
بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می کنند؛ و آنها را همچون خدا دوست می دارند.
سوره بقره (2): آیه 165
ائمه را به صورت بت همانند خدا دوست دارند! روی این خیلی مانور دادند روایتی از آقا امام سجاد آوردند که افتراء به امام سجاد است.
ملاحظه بفرمایید این آیه در حق بت پرستان و کفار است این آیه را در حق شیعه آورده است. تفاسیر شیعه، «شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) متوفای 410» دارد:
«وأکثر المفسرین آلهتهم التی کانوا یعبدونها»
التبیان فی تفسیر القرآن؛ تألیف شیخ الطائفه أبى جعفر محمد بن الحسن الطوسی 385 – 460 ه، تحقیق وتصحیح: أحمد حبیب قصیر العاملی، ج2، ص62
(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا)؛ یعنی بت پرستانی که بت ها را خدا می دانستند.
در «تفسیر جوامع الجوامع» مرحوم «طبرسی» دارد:
«أَمْثَالًا مِنَ الْأَصْنَامِ الَّتِی یَعبُدونَها»
تفسیر جوامع الجامع؛ نویسنده : الشیخ الطبرسی (وفات : 548)، تحقیق: مؤسسه النشر الإسلامی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، ج1، ص171
مراد از (مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا) بت های بت پرستان است باز ایشان در «مجمع البیان»:
«یعنی آلهتهم من الأوثان التی کانوا یعبدونها»
مجمع البیان فی تفسیر القران؛ الطبرسی، الفضل بن الحسن (المتوفى548ق)، تحقیق: لجنه من العلماء والمحققین الأخصائیین، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات ـ بیروت، الطبعه الأولى، 1415هـ ـ 1995م. ج1، ص462
آیه در رابطه با بت پرستان است این آقا می گوید شیعه های که متوسل به ائمه می شوند این آیه در حق شان است.
«تفسیر المیزان» هم در جلد اول هم دارد.
از اهل سنت، «تفسیر طبری» چندین روایت دارد میگوید این آیه:
«ومن الناس من یتخذ من دون الله أندادا یحبونهم کحب الله والذین آمنوا أشد حبا لله من الکفار لأوثانهم»
جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاه: 310، دار النشر: دار الفکر – بیروت – 1405، ج2، ص66
«الکفار لاوثانهم» به خاطر کفاری که بت پرست بودند در حق اینها نازل شده است. چندین روایت کتاب «تفسیر طبری» آورده است.
«تفسیر ابن ابی حاتم»:
«ومن الناس من یتخذ من دون الله اندادا یعنی: اوثانا»
تفسیر القرآن؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن إدریس الرازی الوفاه: 327، دار النشر: المکتبه العصریه – صیدا، تحقیق: أسعد محمد الطیب، ج1، ص276
مراد از انداد بتها است.
«تفسیر قرطبی»:
«یحبونهم کحب الله (أی یحبون أصنامهم على الباطل)»
الجامع لأحکام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی الوفاه: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهره، ج2، ص203
«تفسیر آلوسی» میگوید:
«(ومن الناس من یتخذ من دون الله أندادا) بیان لحال المشرکین بعد بیان الدلائل الداله على توحیده»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی؛ اسم المؤلف: العلامه أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاه: 1270هـ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج2، ص33
آن تفاسیر شیعه بود و این هم تفاسیر اهل سنت که میگویند مراد از این آیه بت و بت پرستها است.
آقایان مثل خوارج این آیه را در حق شیعهها آورده اند.
آیه دوم:
(وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ)
و هنگامی که مردم محشور میشوند، معبودهای آنها دشمنانشان خواهند بود؛ حتی عبادت آنها را انکار میکنند!
سوره احقاف (46): آیه 6
میگوید شیعهها مشمول این آیه هستند، این آیه در حق شیعه نازل شده است! ملاحظه بفرمایید «تفسیر تبیان» میگوید مراد از این آیه (کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ)؛
«الأصنام التی عبدوها»
التبیان فی تفسیر القرآن؛ المؤلف: الطوسی، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقیق وتصحیح: أحمد حبیب قصیر العاملی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعه: الأولى، 1409هـ. ج9، ص269
مراد آن بتهای است که اینها عبادت میکردند. همین طور «تفسیر مجمع البیان» جلد 9، صفحه 139. «تفسیر البرهان» ج5، صفحه 37، «تفسیر الکاشف» جلد 7، صفحه 39.
تفاسیر اهل سنت، «تفسیر طبری» جلد 26، صفحه 4:
«(کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ)؛ هذه الآلهه التی یدعونها فی الدنیا»
جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاه: 310، دار النشر: دار الفکر – بیروت – 1405، ج26، ص4
«تفسیر قرطبی»: مراد الاصنام للکفار؛ مراد همان بتهای است که کفار میپرستیدند.
آقای «غرناطی – متوفای 741» دارد:
«وإذا حشر الناس کانوا لهم أعداء (أی کان الأصنام أعداء للذین عبدوها)»
کتاب التسهیل لعلوم التنزیل؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن محمد الغرناطی الکلبی الوفاه: 741هـ، دار النشر: دار الکتاب العربی – لبنان – 1403هـ- 1983م، الطبعه: الرابعه، ج4، ص41
ملاحظه بفرمایید در یک بیانیه ای که آقایان به قول خودشان آمدند خواستند اظهار لحیه بکنند شیعهها دچار شرک هستند ما میخواهیم اینها را نجات بدهیم. آیاتی که درباره بت پرستها آمده است این آیات را آمده اند در حق شیعیان تعبیر کردند همان کاری که خوارج کردند، همان کاری که امروز وهابیها دارند میکنند.
من به عزیزان و جوانهای تحصیل کرده «خوجهها» توصیه میکنم فریب اینها را نخورند، و اینها آدمهای گمراه هستند، اینها از آبشخور وهابیت دارند استفاده میکنند.
همان طور که حضرت آیت الله العظمی «سبحانی» اصلا اینها را عددی حساب نکرد، اصلا به اینها در بیانیه خودش که برای «سیمنار خوجهها در لندن» فرستاده بود اشاره نکرد. ایشان بحث «وهابیت، تکفیر وهابیت، ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب» را مطرح کرد.
یعنی ایشان ضمنا ثابت کرد آقایانی که دم از اصلاح گری میزنند از توبره «ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب» دارند تغذیه میکنند.
در این مورد حرف زیاد دارم ان شاء الله در جلسات بعد مطرح میکنم دوستان این مطالب را در فضای مجازی قرار بدهند ترجمه کنند تا آقایان ببینند شاید خجالت کشیدند، شاید خدای عالم به اینها رحم کرد، خدای عالم رحمان رحیم است.
البته «أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» است «فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَهِ»، «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ» است فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَه»
این دو نفر عزیزمان که امروز تماس گرفتند، باعث شدند این مطالب بیان شود ان شاءالله مطالب به گوش آقایان به اصطلاح اصلاحگر برسد شاید اینها از گمراهی و ضلالت پشیمان شدند!
مجری:
حضرت استاد بسیار عالی، از محضرتان خیلی استفاده کردیم، کلمات گهرباری بود که الحمدلله بیان شد. تشکر میکنیم از عزیزانی که تماس گرفتند هم آقا «عباس عزیز و هم آقا احمد عزیز که از تانزانیا و کانادا» همراه مان بودند. پاسخها را به تفصیل از حضرت استاد گرفتیم.
همچنین تشکر میکنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتها همراه برنامه «حبل المتین» بودید تا دیدار آینده خدا نگهدار!
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده