بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی – 06 06 1404 (قسمت صد و بیست و سوم)
عنوان برنامه: ویژگی های اخلاص و مخلصین
کلیدواژه: اخلاق علوی سیره مهدوی؛ حضرت سکینه (سلام الله علیها)؛ بنت الحسین (علیه السلام)؛ خیر النساء؛ زینت زنان مدینه؛ وداع با امام حسین (علیه السلام)؛ گناهان قلبی؛ شیطان شناسی؛ مخلصین به کسر لام؛ مخلصین به فتح لام؛ سوره اخلاص؛ سوره قدر؛ تقوا؛ مهدویت؛ امامت؛ ذکر!
استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی
مجری: حجت الاسلام والمسلمین مرعشی
مجری:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمین وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
الحمد لله این توفیق را داریم باز در شب جمعه سید اللیالی مهمان شما بینندگان عزیز و ارجمند باشیم با برنامه «اخلاق علوی و سیره مهدوی» در این برنامه این توفیق را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» باشیم ان شاء الله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
مثل همیشه آماده هستیم ابتدا و حسن مطلع بحث مان را اختصاص بدهیم و بشنویم از حضرت استاد نسبت به مصائب حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) ان شاء الله این دل های ما زنگار زدایی بشود و این غبارها از دل های ما بر داشته بشود. در این برنامه که برنامه اخلاقی و معرفتی است ان شاء الله آن مباحث اخلاقی و معرفتی بر دل ما بنشیند و بتوانیم جزء یاوران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بگیریم. سلام عرض می کنم حضرت استاد در خدمت تان هستیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِه، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَه، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع فَمَا شَیْءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل.
خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان را از خدای منان خواهانم!
طبق برنامه همیشگی مان یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می کنیم باشد که آن بزرگوار عنایت، گوش چشمی و نظر ولایی به همه ما داشته باشد.
دوخت بر سینه زهرا در آتش زده را * زینب از پشت در این صحنه تماشا می کرد
بین دیوار و در خانه به زهرا چه گذشت * کز خدا مرگ به صد ناله تمنا می کرد
به چه جرمی گل امید علی پر پر شد * ختم بد کیش چه با شاخه طوبی می کرد
سند غربت مظلومه زهرا و علی * محسن آن غنچه پر پر شده امضاء می کرد
داد بر اهل ولا درس فداکاری را * آن که یاری ز علی یکه و تنها می کرد
گه ز بازو و گه از پهلوی بشکسته و گاه * شکوه از ضربت آن سیلی اعداء می کرد
(وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ)
مجری:
طیب الله انفاسکم الحمد لله توفیق، توفیق بزرگی است در شب های جمعه حداقلش ان شاء الله بتوانیم هفته ای یکی، دو بار این ذکر مصیبت را آن هم به ساحت مقدس حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) تقدیم بکنیم و ان شاء الله که دل هایمان را بتوانیم روانه آن ساحت مقدسه بکنیم.
فردا در تقویم رحلت و وفات حضرت «سکینه خاتون» بنت الحسین ذکر شد این چیزی است که در تقویم رسمی کشورمان الحمد لله آمد و ثبت و ضبط شده است. طبق همیشه سعی داشتیم اگر مناسبت مذهبی خاصی باشد آن چیزی که بیشتر بتوانیم از محضر حضرت استاد استفاده کنیم این فرصت را غنیمت بشمریم و از محضر استاد سوال کنیم راجع این مطلب هم ان شاء الله مطالبی را کسب بکنیم.
حضرت استاد با توجه به این که امشب، شب رحلت حضرت «سکینه خاتون» بنت الحسین (سلام الله علیها) است مقداری در رابطه با آن بزرگوار و زندگی شان اگر توضیح بفرمایید استفاده می کنیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّهَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ
یکی از فرزندان حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) در «کربلاء» بود در دوران اسارت و بعد از اسارت بودند «سکینه (سلام الله علیها)» از حضرت «رباب» مادر علی اصغر؛ «رباب» فرزند امرئ القیس است در رابطه با نام حضرت «سکینه» اختلاف زیاد هست بعضی ها او را «امیمه» یا «امامه» گفتند «ابو الفرج اصفهانی» در کتاب «مقاتل الطالبیین» اسم «سکینه»
«وسکینه التی ذکرها ابنته من الرباب، واسم سکینه أمینه، وقیل أمیمه وإنما غلب علیها سکینه ولیس باسمها»
مقاتل الطالبیین؛ اسم المؤلف: أبو الفرج الاصفهانی ، علی بن الحسین (المتوفى: 356هـ) الوفاه: 356، دار النشر:، ج1، ص20
«سکینه» اسم او نبود به مناسبتی کلمه «سکینه» به او اطلاق شد مشهور بر این هست «سکینه» مادرشان حضرت «رباب» برای ایشان دادند. مرحوم «سید محسن امین (رضوان الله تعالی علیه)» در کتاب «اعیان الشیعه»، جلد 2، صفحه 491 قضایا را مفصل نقل می کند می گوید «سکینه» لقب او است اسم او «آمنه» است
«وَ هذا هو الصحیح»
عبارتی «قاضی نعمان مغربی (رضوان الله تعالی علیه) – متوفای 363» معاصر «شیخ صدوق» می گوید:
«سکینه بفتح السین المهمله و کسر الکاف»
بعضی ها «سُکینه» نوشتند نمی دانم آقایان از کجا این مدرک را آوردند؟ بنده ندیدم خیلی ها «سُکینه» می گویند
«سَکینه بنت الامام الحسین امها: الرباب بنت امرئ القیس»
«شذارت الذهب»، جلد 1، صفحه 154؛ «نور الأبصار شبلندی»، صفحه 157 «ابن جوزی، ابن خلکان و نووی» در کتاب «تهذیب الأسماء»، جلد 1، صفحه 263 تعبیر خیلی زیبایی دارد می گوید:
«ویظهر أن أمها أعطتها هذا اللقب»
مادرش حضرت «رباب» لقب «سکینه» را به او داد
«لسکونها وهدوئها»
خانم خیلی وزین، سنگین و با وقار بود ایشان می گوید:
«وُلِدَت فِی الْمَدینَه»
در «مدینه» به دنیا آمد
«وکانت تزین مجالس نساء المدینه بعلمها وأدبها وتقواها»
زینت بخش یا زینتِ مجلس زنان «مدینه» با علم، ادب و تقوایش بود!
«وکان منزلها بمثابه ندوه لتعلم الفقه والحدیث»
منزل او در حقیقت آموزشگاهی برای آموزش فقه و حدیث بود!
کتاب: شرح الأخبار؛ نویسنده: القاضی النعمان المغربی (وفات : 363)، تحقیق: السید محمد الحسینی الجلالی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، ج3، ص182
خیلی جالب و زیباست یعنی این دختر سید الشهداء اضافه از ویژگی های خاصی که داشت منزلش رفت و آمد زنان «مدینه» بود مسائل فقهی و حدیث تدریس می کردند و جزء کسانی است که روایت دارد و در اسانید روایات ما هم آمده است.
در رابطه با ولادت ایشان خیلی زیاد مدرک خاصی نداریم، ولی آن چه که محرز است سال 117 هجری قمری از دنیا رفته است. ظاهراً با این وضع تولدش باید سال چهل و هفت یا پنجاه و یک باشد در «کربلاء» این خانم بعضی ها دارند ده ساله بود، بعضی ها دارند چهارده ساله بود یعنی سن مبارک شان از چهارده بیشتر نبود از ده هم کمتر نبود.
«مُقرَم عبد الرزاق» در صفحه 143 از قول حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) تعبیری دارد
«أما سکینه فغالب علیها الاستغراق مع الله»
حضرت سکینه غالب شبانه روزش غرق در توحید و یاد خدا بود
«لا تصلح لرجل»
کسانی که برای خواستگاری و … آمده بودند فرمود «سکینه» من غرق در توحید، معرفت الله و فکر خدای عالم است. افرادی که خواستگاری می آیند صلاحیت همسری او را ندارند.
ولذا در روز عاشوراء امام حسین با واژه «یا خیره النسوان» او را خطاب کرد یعنی ای بهترین زنان عالم از زبان امام هم این که: «غالب علیها الاستغراق مع الله» هم واژه «یا خیره النسوان»
در رابطه با ازدواجش داستان های زیادی درست کردند با توجه به موقعیت، علم، فقاهت و وقار حضرت «سکینه» تا توانستند به این طرف و آن طرف چسباندند تا برای بعضی از یادگاران «بنی امیه» یک فضیلتی باشد.
ولی آن چه که محققین ما بر او قائل هستند ایشان به دستور امام حسین (سلام الله علیه) به عقد «عبد الله ابن حسن» در آمد و او نیز قبل از زفاف در «کربلاء» به فیض شهادت رسید.
آن چه که مطرح است «قاضی نعمان مغربی» در «شرح الأخبار»، جلد 3، صفحه 180 و 181 دارد مطالبی در «کربلاء» از این بزرگوار نقل شد که مرحوم «علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه)» دارد که امام حسین (سلام الله علیه) بعد از آن که هفتاد و دو تن از عزیزانش جلوش چشمش به شهادت رسیدند
«التفت إلى الخیمه»
«مقدس اردبیلی» دارد آقا امام عصر (سلام الله علیه) فرمود روضه جدم حسین را در صحن امام حسین بخواند. به طرف خیمه ها آمد برای آخرین دفعه خدا حافظی از اهل بیتش کند خیلی سخت است هر چه تصور کنیم آقا امام حسین چه کشید؟ فقط جمله امام حسن:
«لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه»
در یک روز هفتاد و دو تن از عزیزانش هفده نفر از فرزندان، برادر، برادر زاده و خواهر زاده اش شهید شدند. تمامی این ها به نظر منِ حقیر (شاید هم اشتباه باشد) یک طرف ولی این که دارد می بیند امام حسین به سمت قتلگاه می رود زن و بچه او بعد از او اسیر اشرار خواهند شد، از دست اشرار کتک، سیلی و تازیانه خواهند خورد. لباس هایشان به غارت خواهد رفت. خیمه شان را غارت می کنند. خیمه و خرگاه شان را آتش می زنند.
خیلی سخت است حتی یک فرد عادی وقتی احساس کند او را می کشند و خانواده اش گرفتار اشرار می شوند قلبش آتش می گیرد و جگرش کباب می شود چه رسد به آقا امام حسین (سلام الله علیه)
حضرت کنار خیمه ها آمد صدا زد «یا سکینه» اول «سکینه» را صدا می زند «یا فاطمه»، «فاطمه» یکی از دختران حضرت است. «یا زینب، یا ام کلثوم»
«یَا سُکَیْنَهُ یَا فَاطِمَهُ یَا زَیْنَبُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ»
«عرب» دو نوع سلام دارد یک سلام، ابتدا وارد می شوند می گویند «سلامٌ علیکم» یک سلام آخر، سلام وداع و جدا شدن است می گویند «عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ»
« فَنَادَتْهُ سُکَیْنَهُ یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟»
از میان هشتاد و خرده ای زن و بچه حضرت «سکینه» چهارده ساله جلو آمد گفت پدر، خودت هم آماده مرگ شدی؟ حضرت فرمود:
«فَقَالَ کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ»
چطور تسلیم مرگ نشوم نه کمکی، نه یاری و نه انصاری دارم
«فَقَالَتْ یَا أَبَهْ رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا»
حضرت «سکینه» عرض کرد پدر ما را به حرم جدمان بر گردان حضرت جواب داد
«فَقَالَ هَیْهَاتَ لَوْ تُرِکَ الْقَطَا لَنَامَ»
دخترم اگر مرغ سنگ خوار را به حال خود می گذاشتند راحت می خوابید ولی راهی ندارم شماها را به حرم جدتان برسانم.
«فتصارخن النساء فسکتهن الحسین و حمل على القوم.»
بچه ها به نوعی آرام کرد دارد بر این که در داخل خیمه امام حسین نگاه می کند به اشک بچه ها گریه می کند بچه ها به امام حسین نگاه می کنند از جای شمشیرها و لباس ها خون جاری است خیلی سخت است امام حسین و بچه ها گریه می کنند «عمر سعد» خبیث صدا زد یا حسین تا کِی می خواهی کنار خانواده ات بمانی بیرون بیا.
امام حسین در چه فکری است خدا به حق حضرت زهرا هر آنی بعدِ آنی بر عذاب شان بیافزاید این خبیث ها در چه فکری بودند؟
«ثُمَّ وَدَّعَ النِّسَاءَ»
تعبیری که «ابن شهر آشوب» در «مناقب»، جلد 3، صفحه 257 دارد از زن ها خدا حافظی کرد
«وَ کَانَتْ سُکَیْنَهُ تَصِیحُ»
حضرت «سکینه» خیلی بی تابی می کرد خیلی صحیه و ناله می زد
«فَضَمَّهَا إِلَى صَدْرِه»
امام حسین، حضرت «سکینه» به سینه اش چسباند و در آغوش کشید
« وَ قَالَ سَیَطُولُ بَعْدِی یَا سُکَیْنَهُ فَاعْلَمِی»
دخترم گریه نکن گریه ات را نگه دار
«مِنْکِ الْبُکَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِی»
وقتی مرگم فرا رسید من را به شهادت رساندند آن وقت، وقت گریه توست الان گریه نکن
«لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَه»
دخترم با اشک هایت جگر بابا را آتش نزن این کلام امام حسین و کلام معصوم است
«مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی»
دخترم مادامی که زنده ام با اشک چشمانت جگرم را آتش نزن
وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی * تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَان
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد ناشر: علامه، ج4، ص109
وقتی که من را به شهادت رساندند ای بهترین زنان عالم تو سزاوار هستی برایم گریه کنی آن وقت، وقت گریه کردن توست. این یک منظره بود.
منظره دیگری مرحوم «کفعمی» در «سنه الأمان الواقیه»، صفحه 741 می گوید وقتی اهل بیت را خواستند از «کربلاء» جدا کنند دارد حضرت زینب تقاضا کرد ما را از کنار قتلگاه عبور بدهید می خواهیم از جنازه عزیزان مان برای آخرین بار خداحافظی کنیم.
وقتی چشم شان به جنازه ها افتاد از بالای شترها خودشان را پایین پرت کردند من جمله حضرت «سکینه (سلام الله علیها)» جنازه تکه تکه شده پدر را در آغوش گرفت گریه کرد و غش کرد از هوش رفت. می گوید از پدرم شنیدم
«شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَیَّ عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی»
ای شیعیان من این پیام امام حسین از زبان حضرت «سکینه» هست که امشب، شب وفاتش است. شیعیان من وقتی آب گوارا می خورید به یاد من باشید.
«أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی»
اگر اسم غریب و شهیدی شنیدید برای من گریه کنید!
المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه و جنه الإیمان الباقیه)؛ کفعمى، ابراهیم بن على عاملى، محقق/ مصحح: ندارد: ناشر: دار الرضی (زاهدی) ص741
آن چه که در رابطه با حضرت «سکینه» هست این آخرین جمله ام باشد البته حرف در رابطه با حضرت «سکینه» حرف زیاد است اگر فرصتی شود دو، سه جلسه مفصل در رابطه با حضرت «سکینه (سلام الله علیها)» از فضیلت، علم، تقوا، و آبرویش در میان مردم و احترامی که بزرگان عصرش به او داشتند مفصل صحبت می کنیم.
ولی یکی از چیزهایی که نقل می کنند مربوط به همین ایام است وقتی از «شام» بر گشتند اهل بیت در «کربلاء» مدت چهار، پنج روز عزاداری کردند. وقتی خواستند از «کربلاء» خداحافظی کنند در کتاب «الدمعه الساکبه»، جلد 5، صفحه 163 و در کتاب «تحقیقی درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء – شهید مدنی»، صفحه 297 این را نقل می کند.
می گوید داشتند خداحافظی می کردند دیدند حضرت «سکینه» ظاهراً طبع شعری هم داشت تا آن جا که من دیدم با صدای بلند گفت:
الا یا کربلاء نُودِّعُکَ جسماً * بلا کفنٍ ولا غسلٍ دَفینا
ای «کربلاء» ما داریم خداحافظی می کنیم جسم پدرمان را گذاشتیم؛ بدون این که کفن و غسلی داشته باشد!
الا یا کربلاء نُودِّعُکَ روحاً * لأحمد و الوصى مع الأمینا
این ها نکاتی است که در رابطه با حضرت «سکینه (سلام الله علیها)» به ذهنم آمد یادداشت های داشتم.
نزدیک ظهر دوستان گفتند امشب، شب رحلت حضرت «سکینه» است بنا بود ویژه برنامه ای باشد ولی ظاهراً عزیزمان برنامه دیگری داشت نیامد مجبور شدم مقداری توضیح بدهیم تا حق ادب را رعایت کرده باشیم این بزرگوار غم دیده، مصیب زده و این بزرگواری که نور دیده و قلب پدر بود.
در میان آن همه اهل بیت بیش از همه با پدر مأنوس بود امام حسین هم عنایت ویژه ای به این بزرگوار داشت خواستیم اظهار ارادتی کرده باشیم.
خدایا اگر در این برنامه مان گناهی است «استغفر الله» اگر بناست در این برنامه پاداشی به ما بدهی این پاداش را خالصانه تقدیم می کنیم به پیشگاه مقدس حضرت «سکینه (سلام الله علیها)»
مجری:
طیب الله انفاسکم بسیار عالی چیزی از محرم و صفر نگذشت اما دلتنگی ما خیلی شدید است مخصوصاً با این وداع و روضه وداعی که بود وداع ما از ایام ابی عبد الله الحسین قطعاً وداع با حال تر و با شورتری خواهد بود. وداع آخر آقا ابی عبد الله الحسین با «سکینه» انجام شد قرار است برای ما هم وداع با حضرت «سکینه (سلام الله علیها)» یادبودی باشد و وداعی با ابی عبد الله الحسین!
(میان برنامه)
مجری:
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)
همان طور که این شما بینندگان عزیز این برنامه را پی گیری می کردید حتماً مستحضر هستید مباحث مفصلی نسبت به گناهان قلبی انجام شد و یکی از بزرگ ترین آن گناهان، گناهی بود که شیطان هم سردمدار آن بود تکبری که شیطان انجام داد باعث شد از بهشت رانده شود و اتفاقاً در جنبه دیگر حضرت استاد اشاره فرموده بودند لزوم شیطان شناسی برای همه ما ثابت شد حضرت استاد اگر امکانش هست مختصری از مباحث جلسات گذشته بفرمایید تا ان شاء الله وارد مباحث جدید شویم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در جلسه گذشته همان طور که حضرتعالی اشاره داشتید در رابطه با شیطان شناسی و تکبر از گناهان قلبی است شروع کردیم و ویژگی های متکبرین را و گناه تکبر را و نتیجه شوم تکبر را هم مطرح کردیم.
در کنارش بعضی از عنایاتی که خدای عالم به متواضعین یعنی کسانی که تکبر را کنار می گذارند همواره متواضع هستند همان طور که امیر المؤمنین در خطبه متقین مفصل صحبت فرمودند آوردیم.
در آخر نسبت به سوره زخرف آیه 70 تا 73 نکاتی را در رابطه با کسانی که مخالفت با شیطان می کنند و از گناهان جوارحی و جوانحی خودشان را دور نگه می دارند مطرح شد رسیدیم به افرادی که شیطان بر آن ها تسلط ندارد.
این جا مختصری صحبت شد مطلب نا تمام ماند اگر حضرتعالی سوال خاصی دارید بفرمایید که ما مقداری روی کسانی که شیطان به آن ها هیچ کاری نمی تواند بکند؛ یعنی در امنیت کامل هستند حتی به ذهن شیطان هم نمی آید به طرف آن ها برود و آن ها را گمراه کند.
مجری:
قطعاً خیلی از ماها در هر جنگ و جدالی دنبال این هستیم قوی ترین زره را به اصطلاح پدافندهای مختلف را برای خودمان فعال کنیم. چه پدافندی بهتر از این که بخواهیم از نطفه آن دشمن را خفه کنیم اجازه ندهیم دشمن بخواهد به حریم مان تجاوز کند. از جمله مسائلی که در جلسات مختلف بارها اشاره فرمودید وعده می دادید به فرصتی که این مبحث را مطرح بفرمایید. افرادی که شیطان با آن ها کاری ندارد و تسلطی بر روی آن ها ندارد اگر این بحث را تمام بفرمایید بسیار استفاده می کنیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در جلسه گذشته اشاره ای داشتیم ولی چون آخر برنامه بود توفیق پیدا نکردیم. یکی از کسانی که در قرآن به صراحت از قول شیطان گفت من به آن ها هیچ تسلطی ندارم آن ها را نمی توانم گمراه کنم افراد مُخْلَص هستند. ما یک مخلِص داریم یک مخلَص داریم فرق بین مخلِص و مخلَص را ان شاء الله در یک جلسه دیگر توضیح می دهیم.
خلاصه کار این که مخلِص کسی است تمام اعمالش «خالصاً لوجه الله» است ریا، عجب و امثال این ها در آن نیست. مُخلَص آن جایی است که:
(إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ)
ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!
سوره ص (38): آیه 46
آن جا خیلی بالا است خدا آن ها را خالص کرده است. آن ها جز خدا چیزی نمی بینند. جز خدا فکری ندارند. جز خدا یادی ندارند شبانه روزشان به یاد خدا است. تمام نعمت های بهشتی به این ها بدهند باز
(وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ)
و آخرین سخن شان این است که: حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!
سوره یونس (10): آیه 10
نسبت به مرحوم «شیخ محمد جواد انصاری» از اولیاء الله و اوتاد بود به مردم «قم» و آن های که به «قم» می آیند توصیه می کنم بعد از زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) به زیارت «علی ابن جعفر» در آخر «چهار مردان» حتماً بروند. این را به کرات شنیدم آقا ولی عصر (ارواحنا فداه) وقتی «قم» تشریف می آورند بعد از زیارت حضرت معصومه به زیارت «علی ابن جعفر» می روند.
در شمال آرامگاه «علی ابن جعفر» تقریباً نزدیک در خروجی قبر این مرد بزرگوار است دل سوخته خدا بود یک لحظه از شبانه روزش از خدا غافل نبود. پایش را دراز نمی کرد می گفت در محضر خدا هستیم. شاید برای بعضی از افراد خیلی خوشایند نباشد.
پسر ایشان می گوید پدرم را خواب دیدم در یک باغ بزرگ با انواع میوه ها، حوری های خیلی زیبا دیدم پدرم گوشه ای در نماز مشغول قنوت است. از آقایی آن جا بود سوال کردم این باغ مال چه کسی است پدرم را این جا آوردند؟ گفت این باغ مال پدرت است ولی پدرت را از روزی که این جا آوردند نه به میوه ها نه به حوری ها و نه به قصرهاه نگاه کرده است فقط مشغول نماز و عبادت است. این «أَخْلَصْنَاهُمْ لِذِکرِه» است غیر از مخلِصین است که:
(دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)
در آن هنگام، خدا را از روی اخلاص می خوانند
سوره یونس (10): آیه 22
یا:
(إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)
من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم؛ و از مشرکان نیستم!
سوره انعام (6): آیه 79
دنیای دیگری دارند.
شیطان می گوید:
(قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ)
گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادی را) در زمین در نظر آنها زینت می دهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را.
سوره حجر (15): آیات 39 و 40
خدایا من را از درگاهت بیرون کردی همه بنده هایت را گمراه می کنم (إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ) مگر بنده های مُخلَصت را.
یکی از توصیه ها اولیاء الله مخصوصاً مرحوم «قاضی (رضوان الله تعالی علیه)» و طیف این ها یعنی اولیاء الله «نحله نجف» توصیه شدید دارند شب جمعه قبل از وُتیره سوره ص را بخوانند.
مرحوم «قاضی» می گوید در نماز وُتیره یعنی نافله عشاء دو رکعت نشسته خوانده می شود به جای (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) سوره ص را بخوانید ولی آن چه توصیه بعضی از بزرگان شخصاً به ما کردند قبل از نماز بعضاً هم در داخل نماز مهم نیست. سوره ص هدیه به وجود مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) تلاش کنید این را داشته باشید خیلی خواص دارد. و خیلی عنایت در آن است.
عصر جمعه هم هرچه یاد تان رفت، هر ذکری را خواستید ترک کنید، ترک کنید ولی صد مرتبه سوره قدر را فراموش نکنید اگر بتوانید قبل از سوره قدر، صد مرتبه سوره توحید را بخوانید خیلی خوب است تقریبا مجموعش چهل و پنج دقیقه تا پنجاه دقیقه طول میکشد. صد مرتبه سوره قل هو الله و صد مرتبه هم سوره انا انزلنا باز هدیه به روح مقدس آقا ولی عصر (ارواحنا فداه)
این سه تا عمل شما را در طول هفته از همه بلیات ان شاء الله حفظ میکند و چه بسا باعث میشود که درهای رحمت و مغفرت، درهای ایمان و درهای ملکوت به روی تان گشوده بشود. اگر خدا به شما عنایتی کرد ما را هم فراموش نکنید.
در سوره ص آیه 82 دارد:
(قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ)
گفت: به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!
سوره ص (38): آیه 82 و 83
خدا قسم به عزتت همه بندهایت را من گمراه میکنم؛ (إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ)، مگر بندهای مخلص را، ان شاءالله از جلسه بعد شاید سه، چهار جلسه در رابطه با مُخلِص، مُخْلَص و اخلاص هم از آیات قرآن و هم از روایات صحبت میکنیم.
آن چه در ذهنم است نزدیک 21 یا 22 آیه کلمه اخلاص با مشتقاتش در قرآن آمده است. عرض میکنیم مُخْلِصین چه کسانی هستند و مُخْلَصین چه کسانی هستند و راه رسیدن به مُخْلَصین چه است که شیطان به عزت خدا قسم میخورد نمیتوانم آنها را گمراه کنم. این ها یک دسته هستند.
یک دسته هم کسانی هستند که به خدا توکل کردند، یعنی خدا را همه کاره میدانند خودشان و فکرشان و اراده شان را در برابر اراده خدا هیچی نمیدانند و لذا کار را به او واگذار میکنند.
در دعای امام سجاد (سلام الله علیه) است:
«إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُه»
إقبال الأعمال (ط – القدیمه)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الکتب الإسلامیه، ج2، ص682
خدایا آنچه که آقایی تو تقاضا میکند کارهای زندگیم را خودت به عهده بگیر، به خود من واگذار نکن، آنهای که واقعا کار را به خدا واگذار میکنند و به خدا توکل میکنند. ما گناهان قلبی را گفتیم، عبادتهای قلبی را هم خواهیم گفت، توکل از عبادتهای قلبی است.
توکل چیزی نیست که من بیایم بگویم فلانی توکل دارد یا توکل ندارد، بله اظهارش «توکلت علی الله» است ولی واقعیت توکل واگذار کردن همه کار به خدای عالم است قرآن هم میگوید:
(وَمَنْ یتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)
و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را میکند!
سوره طلاق (65): آیات 2 و 3
هر کس به خدا توکل کند خدا خودش همه کارهایش را درست میکند. و لذا در سوره نحل آیه ۹۹ و ۱۰۰ خدای عالم میفرماید:
(إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ؛ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ)
چرا که او، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل میکنند، تسلطی ندارد. تسلط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیدهاند، و آنها که نسبت به او [= خدا] شرک میورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن مینهند)
سوره نحل (16): آیه 99 و 100
شیطان بر مؤمنین تسلط ندارد، ان شاءالله همه مؤمن هستیم، «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و ان علیا ولی الله» میگوییم در آن هیچ شکی نیست؛ ولی ایمان درجات و مراتب خیلی متعددی دارد.
یکی از آنجایی که اثرات ایمان هست کار را به صاحب کارش سپردن است. شیطان هیچ تسلطی ندارد بر آن مؤمنینی که به خدا توکل میکنند؛ پس دسته دوم کسانی هستند که شیطان به آنها تسلط ندارد متوکلین هستند!
دوستان حداقل یک لقلقه زبانی هم که باشد داریم راه میرویم بگوییم: (حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ)
(حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ)
خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست!
سوره آل عمران (3): آیه 173
(نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ)
چه سرپرست خوبی! و چه یاور خوبی!
سوره انفال (8): آیه 40
یا آن توکل مفصل:
«لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم، تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَهً وَ لَا وَلَداً، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا»
اینها یک دسته هستند که به هیچ وجه شیطان بر آنها راه ندارد.
دسته سوم کسانی هستند که شاکر خدا هستند، همه نعمتها را از خدا میدانند، حرف زدنشان از خدا، حرکتشان از خدا، زندگیشان از خدا، زن بچهشان از خدا، همه چیز را از خدا میدانند و شاکر هم هستند.
لذا امیرالمؤمنین فدایش بشوم یکی از چیزهایی که در قنوت نمازشان میفرمودند:
«فَامْنُنْ عَلَیَّ بالتّوکّل علیه»
خدایا منت بگذار به من علی توفیق توکل بر خودت را عنایت کن!
خلاصه:
تا که از جانب معشوق نباشد کششی * کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد!
او باید بخواهد تا ما توفیق داشته باشیم، خود توفیق را هم اون باید بدهد، همه چه مال او است؛ ولی در روایت دارد اگر خدای عالم برایش ثابت بشود، برای خدا که ثابت است یعنی بنده برای خودش اثبات کند، ثابت کند بر اینکه کارش دست خداست، همه چیز دست اوست و میخواهد به طرف خدا حرکت کند، تلاش میکند به خدا برسد.
(وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)
و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعا به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.
سوره عنکبوت (29) آیه69
آن کسانی که تلاش میکنند که به طرف خدا بروند خدا هم از دست آنها میگیرد؛ ولی خدای نکرده از آن طرف اگر ما قصدمان رسیدن به خدا نباشد و دنبال هوای نفس باشیم، خدای عالم زمینه گمراهی ما را هم فراهم میکند راه را برای گمراهی باز میکند تا به جایی برسد که:
(خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ)
خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پردهای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.
سوره بقره (2): آیه 7
پرده همه جا را میگیرد و جز ضلالت نتیجهاش به جهنم راه دیگری نخواهد داشت. لذا دوستان عزیز تلاش کنیم همه نعمتها را از او بدانیم، تعبیر گمانم برای آقا امام سجاد (سلام الله) است من این را خیلی تکرار میکنم:
«اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنْکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْک»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسه فقه الشیعه ، ج1، ص 63
خدایا هر نعمتی دارم از تو است، اگر کوتاهی میکنم تو را شکر نمیکنم، معذرت میخواهم «اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنْکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْک» این را واقعا کسی از صمیم قلب بگوید و واقعا هم عقیده اش این باشد، همه نعمت های که دارد از اوست. همچنین فردی شیطان بر او هیچ تسلطی ندارد. همه چه را از خدا دیدن و خدا را به خاطر تمام نعمتها شکر کردن.
لذا دوستان عزیز! در سوره حمد هم وقتی میگوییم بسم الله الرحمن الرحیم یعنی تمام هستی که من هم از جمله آن هستم، همه نشانه خدا است، همه اسم الله است، اسم در حقیقت نشانه برای مسمی است. اسم بچه ات را علی، عبدالله و… گذاشتی، این کلمه احمد، علی نشانه برای آن مسمی است.
اگر ما بسم الله الرحمن الرحیم گفتیم، خدایا همه چه از تو است بلافاصله میگوییم الحمدلله الف و لام الحمد استغراق کل است؛ یعنی کل الحمد لله همه حمدها چون همه چه از اوست پس همه شکرها مال اوست.
بعد از او هم بگوییم:
(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)
ما را به راه راست هدایت کن…
سوره فاتحه (1): آیه 6
این را داشته باشید کسانی که یک مقدار اهل دل هستند، میدانند صراط مستقیم چه است!
(إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ)
چرا که پروردگار من بر راه راست است!
سوره هود (11): آیه 56
تعبیر «امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)» در مورد (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)؛ خدایا ما را به آن مرحله جوار خودت هدایت کن، در جوار تو باشم، مثل چه مثل انبیاء، مثل شهدا، مثل صدیقین:
(صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ)
راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی!
سوره فاتحه (1): آیه 7
اینها را داشته باشیم، «امام (رضوان الله تعالی علیه)» دو – سه تا کتاب در رابطه با نماز دارد تلاش کنیم اینها را قبل از اینکه نماز بخوانیم ولو در حد ده ثانیه دو تا جمله اش را بخوانیم و در نمازمان اینها را پیاده کنیم. مخصوصا (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ)؛ خدایا ما را به جوار خودت، همسایگی خودت، جایی که انبیاء هستند محمد و آل محمد است به اونجا هدایت کن، این دیگر بالاترین نعمتی است که انسان از خدا میتواند بخواهد.
یعنی شما بهشت بخواهید بی ارزش است، نجات از جهنم بخواهید نمیگوییم بد است، خوب است، اولاد بخواهم چه بخواهم، اصلاً بگو من در بهشت به اندازه باغ میخواهم که تمام خلایق بیایند مهمان من بشوند ارزش ندارد؛ ولی وقتی به جوار الله رسیدی، آنجایی که با خدا مثل حضرت موسی دو به دو حرف میزنی، مثل رسول اکرم بی پرده حرف میزنی آن صفا دارد.
در روایت دارد بالاترین نعمت بهشتیان و با لذتترین نعمت بهشتیان آن لحظهای است که خدای عالم پیام بدهد فلان دقیقه فلان ثانیه وقت ملاقات با خدا داریم، وقت حرف زدن با خدا داری!
اونجا دیگر خیلی جالب است اگر چنانچه به اونجا رسیدیم دیگر به هدف اصلی رسیدیم در دعاهای امام سجاد (سلام الله علیه) است:
«وَ رُؤْیَتُکَ حَاجَتِی»
دیدن تو حاجت من است، میخواهم تو را ببینم
«وَ لِقَاؤُکَ قُرَّهُ عَیْنِی»
ملاقات با تو مایه چشم روشنی من است!
«وَ وَصْلُکُ مُنَى نَفْسِی»
خدایا وصل به تو به جایی که دیگر بین من و تو چیزی نباشد این بالاترین حاجت من است!
زاد المعاد- مفتاح الجنان؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى (تاریخ وفات مؤلف: 1110 ق)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین، ناشر: موسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت 1423 ق، ص411
حالا این را میگوییم شاید در میان بینندگان کسی باشد چشم بینا و قلب بیدار داشته باشد. تعبیر حضرت در مناجات مریدن است:
«وَ غُلَّتِی لَا یُبَرِّدُهَا إِلَّا وَصْلُک»
خدایا سوز سینهام را جز وصل تو هیچ چیزی خنک نمیکند؛ آیا ما سوزی هم دادیم یا نه فقط همینها را میخوانیم؟ خدایا سوز سینهام جز متصل شدن به تو، وصل به تو درمان نمیشود.
«وَ لَوْعَتِی»
«لوعه» یعنی آتش درونم، آتش جگرم بعضی وقتها میبینیم مادری که فرزند از دست داده میسوزد میگوید جگرم دارد آتش میگیرد. یکی به خاطر از دست دادن فرزند جگرش آتش میگیرد. یکی هم به خاطر دوری از خدا جگرش آتش میگیرد.
«وَ لَوْعَتِی لَا یُطْفِیهَا إِلَّا لِقَاؤُک»
خدایا این آتش درونم را جز دیدار با تو هیچی خاموش نمیکند!
بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج91، ص150
یعنی آتشی تو دلم افتاده دارد شعله ور میشود، همان مرحوم «محمد جواد همدانی» قلبش از شدت سوز خدا سیاه شده بود، سینه سمت چپش را هرکس دیده بود میگفت مثل ذغال سیاه شده بود. اینکه چه است ما نمیفهمیم فقط چیزهایی میشنویم، آنهای که دیده بودند میفهمیدند چه است!
مرحوم «قاضی» میگفت «میرزا محمد جواد همدانی» خدا را از خدا گرفته است، استادی هم نداشت، از خدا خدا را گرفته است چه خوش است اونهایی که از خدا خدا را میگیرند.
تلاش کنیم مناجات «خمس عشر» را بخوانیم یا مناجات «مریدین» را کسانی که اهل نماز شب هستند بخوانند من خواهش و تقاضا میکنم، اگر یک حق استادی گردن تان دارم یک کلمه هم از من یاد گرفته باشید من میتوانم امر و نهی کنم.
کسانی که اهل نماز شب هستید در قنوت وترتان تلاش کنید به هر قیمتی است دعای «عارفین» را بخوانید؛ حتی اگر چهل مؤمن را هم دعا نکردی نکن، بگو:
«رب اغفرلی ولوالدی وجمیع المؤمنین والمؤمنات»
استغفارت را بگو ولی بعد از استغفارت تلاش کن دعای مناجات «عارفین» را با حال بخوان ببین چه صفا دارد! آنجایی که میرسد:
«إِلَهِی مَا أَلَذَّ خَوَاطِرَ الْإِلْهَامِ بِذِکْرِکَ عَلَى الْقُلُوبِ وَ مَا أَحْلَى الْمَسِیرَ إِلَیْکَ بِالْأَوْهَامِ فِی مَسَالِکِ الْغُیُوبِ وَ مَا أَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ وَ مَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِکَ فَأَعِذْنَا مِنْ طَرْدِکَ وَ إِبْعَادِکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَخَصِّ عَارِفِیکَ وَ أَصْلَحِ عِبَادِکَ وَ أَصْدَقِ طَائِعِیکَ وَ أَخْلَصِ عُبَّادِکَ یَا عَظِیمُ یَا جَلِیلُ یَا کَرِیمُ یَا مُنِیلُ بِرَحْمَتِکَ وَ مَنِّکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین»
بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج91، ص151
خدایا چقدر شیرین است فکر و اندیشههای تو که در پردههای قلب انسان می اندازی «وَ مَا أَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ» ببینید یک دفعه آدم میگوید یک دفعه اینها را لمس میکند، «الهی وَ مَا أَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ» خدایا چقدر طعم محبت تو گوارا است! نمیدانم دوستان متوجه میشوند یانه «وَ مَا أَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ وَ مَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِکَ»؛ خدایا شربت قرب و نزدیکی تو چقدر خوش است؛ یعنی یک مدتی که آدم بگوید خدای عالم یک عنایتی میکند یک محبتی از خودش در دل آدم می اندازد وقتی آدم میگوید: وَ «مَا أَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ»؛ چقدر طعم محبت تو خوش است، چقدر گوارا است آن شربت تقرب به تو و قرب به تو.
لذا ان شاءالله دوستان عزیز مقداری روی این قضایا دقت کنند تا برسیم به جایی که دیگر شیطان در ما هیچ اثری نتواند بکند، و ما به مقام متوکلین و مُخلَصین برسیم که دیگر خیال مان راحت است و دیگر شیطانی در کار نیست.
دارد وقتی بعد از ظهور آقا امام زمان (سلام الله علیه) شیطان توسط رسول اکرم یا امیر المؤمنین کشته میشود، روایت متعدد است. بعد سؤال میکنند وقتی شیطان نیست دیگر کسی که گناه نمیکند!
الان دو تا روایت به ذهنم آمد یک روایت است آنجا دیگر بستگی دارد چقدر اعمال و تقربش به خدا بیشتر است؛ چون شیطان نیست که ما را گمراه کند، اونجا دیگر (فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ)؛ هرچه بیشتر عمل کند و بیشتر به خدا نزدیکتر بشود، آن برندهتر است کمتر به خدا نزدیکی داشته باشد آن بازنده است.
در بعضی از روایات دارد شیطان نیست، نفس اماره که است، این تا ان لحظه آخر با ما است!
مجری:
طیب الله، بسیار زیبا! الحمدلله این طعم و حلاوتی که اشاره فرمودید، در بیانات حضرت عالی هست و ان شاءالله که بتوانیم ان لحظات را بچشیم. ان شاءالله شما بینندگان عزیز و ارجمند همراه ما باشید که در جلسات آینده بتوانیم بحث را ادامه بدهیم نسبت به مُخلَصین و مُخلِصین تفاوتش را حتما از استاد سوال بپرسیم، نسبت به تک تک اینها چه نوع مؤمنی هست که میتواند به این درجه برسد که دیگر شیطان کاری با او نداشته باشد. ان شاءالله همراه تان در جلسات آینده خواهیم بود.
از الان فرصت را به بینندگان عزیز و ارجمند بدهیم که تماس گرفتند و پشت خط هستند ان شاءالله که بتوانیم بیشتر در خدمت شان باشیم. سرکار خانم «فاتحی از اصفهان» پشت خط هستند، سلام عرض میکنم در خدمت تان هستیم!
تماس بینندگان برنامه
بیننده: (سرکار خانم فاتحی از اصفهان – شیعه)
سلام علیکم، ببخشید من چند تا سوال از محضر استاد داشتم اگر اجازه بدهید سوالم را بپرسم، سوال اول این است چرا اهل بیت (علیهم السلام) دخترانشان را به دشمنانشان میدادند، یعنی به ازدواج دخترانشان در میآوردند مثل حضرت سکینه که به ازدواج مصعب در آمده است؟
بعد میخواستم ببینم که بحث ازدواج «ام کلثوم» با عمر را من در سایت حضرت ولی عصر دیدم و مشکل حل شد، تهمتهایی که زده بودند را مطالعه کردم حل شد؛ ولی در مورد مصعب و حضرت سکینه چیزی ندیدم، خواستم ببینم استاد اگر میشود توضیح بدهند.
مجری:
سرکار خانم «فاتحی» از ابتدای برنامه همراه ما بودید، چون یک بحث مختصری راجع به این مطلب شده بود.
خانم فاتحی:
از ابتدای برنامه بودم ولی اینترنت ضعیف بود متوجه نشدم. سوال دوم: من حدود چهل تا پنجاه روز پیش تماس گرفتم و از آیت الله «قزوینی» یک سوالی پرسیدم ایشان گفت من در برنامههای دیگر جواب را میدهم من پیگیر بودم متاسفانه جواب سوالم را ندیدم!
سوال دیگرم این بود با توجه به اینکه در مکتب شیعه اعتقاد به امامت و ولایت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اصول اعتقادی و شرط کمال ایمان دانسته شده سوالی که پیش میآید این است اگر حضور امام معصوم برای هدایت امت و جلوگیری از اختلافات ضروری است؛ پس چرا خدای حکیم این طوری مقدر کرده که امام دوازدهم در غیبت طولانی باشند در حالی که در طول تاریخ جامعه شیعه با انواع انحرافات و فتنهها رو برو شده است.
به خاطر اینکه حضور ظاهری امام نیست این باعث تفرقه بین خود شیعیان هم شده است، آیا این غیبت طولانی با فلسفه امامت که استمرار راه نبوت و هدایت دائمی جامعه است اصلا سازگار است؟
از یک طرف دیگر اگر امام معصوم حجت الهی بر مردم در دوران غیبت است، این حجت بودن چطوری تحقق پیدا میکند؛ یعنی مردم چگونه میتوانند حقانیت امام غایب را بشناسند و از آن پیروی کنند؟
سوال آخر اینکه فلسفه امتحان و ابتلای بندگان در عصر غیبت چگونه و اصلاً چطور با عدل الهی هماهنگ است؟ آیا نمیشود راه دیگر برای حفظ دین و هدایت بشر در نظر گرفته بشود؟
این سوالات من بود که من فکر میکنم در تیر ماه بود از حضرت استاد پرسیدم و حالا جوابش هنوز نشنیدم!
مجری:
خیلی عالی! ان شاءالله در خدمت تان خواهیم بود، همراه ما باشید پاسخ را از حضرت استاد طلب خواهیم کرد.
تماس بعدی جناب آقای «فیض آبادی از کاشمر» پشت خط هستن آقای «فیض آبادی» در خدمت تان هستیم بفرمایید!
بیننده: (آقای فیض آبادی از کاشمر – شیعه)
سلام علیکم خدمت شما جناب اقای «مرعشی» و سلام خدمت آقای دکتر «حسینی قزوینی» که دلمان هم برای صدای ایشان تنگ شده بود، به آقای «ابوالقاسمی» هم گفتم که دل مان برای صدای آقای دکتر «قزوینی» تنگ شده است.
آقای دکتر! من یک سوال در مورد «ابن تیمیه» در بحث شهادت امام حسین (علیه السلام) و مواضعی که این عالم ناصبی وهابی نسبت به موضع خودش در مورد یزید و امام حسین دارد داشتم.
ایشان از یک طرف میگوید امام حسین از صحابی پیامبر بودند و از آن طرف میگوید شما یزید را لعنت نکنید و اهالی کوفه را لعنت کنید؛ چون یزید هیچ دخل و تصرفی نسبت به قتل امام حسین نداشته است!
در یک جایی هم گفته اگر مسلمان ظالم باشد تا زمانی که کفرش ثابت نشده است نباید حتی طرف را لعن ظاهری هم نباید کرد. در مورد شبههای که وهابیهای ناصبی نسبت به مواضع «ابن تیمیه» دارند میخواستم اگر توضیح بهتری بدهید ممنون میشوم خدا نگهدار شما
مجری:
خدا نگهدار شما موفق باشید. از عزیزان اهل سنت پشت خط هستند جناب آقای «شریف از هرمزگان» در خدمت تان هستیم بفرمایید.
بیننده: (آقای شریف از هرمزگان – اهل سنت)
سلام علیکم، سوالی که داشتم این است تقیه ای که الان ما انجام میدهیم، در زمان صدر اسلام منافقین هم همین عمل را انجام میدادند چه فرقی بین این دو عمل است؟ آیا کارشان گناه بود یا مثل ما ثواب میبردند؟
مجری:
خیلی ممنون ان شاءالله سلامت و موفق باشید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برادر بزرگوارم! در گذشته منافقین تقیه میکردند، پسر خوب قرآن را باز کن سوره آل عمران آیه ۲۸ دارد:
(فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاهً)
و هر کس چنین کند، هیچ رابطهای با خدا ندارد (و پیوند او بکلی از خدا گسسته میشود؛ مگر اینکه از آنها بپرهیزید و به خاطر هدفهای مهمتری تقیه کنید.
سوره آل عمران (3): آیه 28
آن افرادی که دارند در مبارزه با منافقین کفار اینها چیزی نیستند مگر اونهایی که تقیه کنند! این (أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاهً)؛ در رابطه با مؤمنین و یک فضیلتی قرآن آورده، این مال منافقین است؟
ملاحظه بفرمایید آقای «شوکانی» در کتاب «فتح القدیر» میگوید وقتی این آیه را میآورد میگوید افرادی که از روی تقیه اظهار کفر میکنند، از ترس کفار، از ترس جانشان اظهار کفر میکنند.
«وفی ذلک دلیل على جواز الموالاه لهم مع الخوف منهم»
فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه والدرایه من علم التفسیر؛ اسم المؤلف: محمد بن علی بن محمد الشوکانی الوفاه: 1250، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج1، ص331
تفسیر «فخر رازی» میگوید حتی اگر در میان مسلمانها اتفاقی بیفتد که همان حالت بین مسلمانان و کفار است؛ یعنی یک دفعه گرفتار کفار شدیم میگوید شما کفر به زبان جاری کن وگرنه میکشیم، خدای عالم اجازه میدهد کفر به زبان جاری کنیم و این برای نجات خودمان است، آیه آن را الان میخوانم.
آقای «فخر رازی» میگوید حتی اگر دست مسلمانها گرفتار شدیم الان مثلاً مثل داعش به قول خودشان مسلمان هستن، گرفتار شدیم یک جمله گفت که شما باید فلان ناسزا را به فلان پیغمبر بگویی، اگر نگویی میکشیم، میگوید اگر یک همچنین حالتی پیش آمد که جان انسان در خطر باشد، باید چیه بگوید.
سوره نحل آیه ۱۰۶ در رابطه با «عمار» و پدر بزرگوارش «یاسر» و مادر بزرگوارش «سمیه» دارد:
(مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ)
کسانی که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان!
سوره نحل (16): آیه 106
آن کسانی که به خاطر ترس از دشمن کفر به زبان میآورند؛ ولی قلبشان مملو از ایمان است آیا اینها تقیه نیست؟
همین دو – سه آیه گمانم جواب حضرتعالی باشد. اینکه اهل سنت مطالبی در این زمینه دارند، من فقط یک روایت برای ایشان بیاورم، ملاحظه بفرمایید این کتاب «المصنف ابن ابی شیبه» استاد آقای «بخاری» است. در این موضوع من پنجاه تا روایت میتوانم بیاورم.
«المصنف ابن ابی شیبه»، جلد ۶ صفحه 474 دارد:
«التقیه جائزه للمؤمن إلى یوم القیامه»
در روایت دیگر دارد:
«لا إیمان لمن لا تقیه له»
کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد!
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبه الکوفی الوفاه: 235، دار النشر: مکتبه الرشد – الریاض – 1409، الطبعه: الأولى، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج6، ص474، ح33042 و 33045
«وقال الْحَسَنُ التَّقِیَّهُ إلى یَوْمِ الْقِیَامَهِ»
الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاه: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامه – بیروت – 1407 – 1987، الطبعه: الثالثه، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج6، ص2545
دهها روایت از نبی مکرم آوردند بر اینکه تقیه جایز است. از صحابه هم میتوانم پنجاه مورد بیاورم که به مراتب بیش از شیعه آنها تقیه میکردند، اینکه تقیه مال منافقین بوده اینها را سلفیها و وهابیها درست کردهاند! اگر قانع نشدید جلسه دیگر هم تشریف بیاورید بیشتر توضیح بدهم.
مجری:
خیلی ممنون، تماس بعدی آقای «امیر از گلستان» پشت خط هستن، در خدمت تان هستیم آقای امیر بفرمایید.
بیننده: (آقای امیر از گلستان – شیعه)
با سلام خدمت استاد گرامی و مجری محترم، خدا به شما قوت بدهد، از خدمت تان دو تا سوال داشتم. سوال اول فرق بین حدیث و روایت چیست؟
سوال دوم بیش از چهل حدیث از رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) در مدح و ستایش شیعیان علی (علیه السلام) در کتب معتبر اهل سنت نقل شده است، آیا اهل سنت نیز در تایید مذهب خود همین تعداد احادیث را، حتی جعلی و موضوع هم که باشد میتوانند از زبان رسول اکرم نقل کنند؟ با تشکر از شما و تشکر از عوامل زحمت کش پشت صحنه خدا نگهدار!
مجری:
خیلی ممنون موفق باشید، بیننده بعد آقای «محمد حسین از تهران» در خدمت تان هستیم بفرمایید!
بیننده: (آقای محمد حسین از تهران – شیعه)
سلام خدمت جنابعالی، و خدمت حضرت آیت الله «قزوینی»، ان شاءالله که حضرت آقا صدای بنده را بشناسند. از محضر شما سوال جزئی داشتم میخواستم بپرسم مسائلی که ما معتقد هستیم و احتمالا مسیحیان هم به آن اعتقاد دارند یعنی ظهور آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسائلی که در فضاهای مجازی ذکر میشود مثلاً پرچم سیاه نشانه ظهورش هست یا کارهای دیگر اینها راست و درست هستند، یا فقط همان چیزهایی که ما اعتقاد داریم صدای صیحه از آسمانی، ظهور یمانی و… درست است؟
مجری:
خیلی ممنون موفق باشید خدا نگهدار. حضرت استاد سرکار خانم «فاتحی» سوال اول شان نسبت به ازدواج حضرت سکینه بود.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آنچه که بزرگان ما دارند مرحوم «سید محسن امین، علامه مجلسی و…» آوردم حضرت سکینه غیر از «عبدالله ابن حسن» که عقدشان توسط امام حسین خوانده شد و قبل از زفاف «عبدالله ابن حسن» به شهادت رسید، همسر دیگری انتخاب نکرد. مطالب جانبی دیگر توسط «بنی امیه» درست شده و مستند نیست.
عرض کردم این عبارتی بود که امروز از بعضی از بزرگان من خواندم، نظر شخصی خودم نیست. اینها مطالبی آوردند حتی حضرت سکینه را میگویند خانه «مصعب ابن زبیر» رفت و یک عبارتهای میگویند که اصلا قابل قبول نیست.
حضرت سکینه (سلام الله علیها) کسی است که امام حسین (سلام الله علیه) میگوید غرق در توحید بوده است، این تعابیر خیلی تعابیر زشتی است که بعضیها آوردند. بعد هم میگویند دختر یا پسری آورد اینها درست و مستند نیست.
در رابطه با آن سوالی که پرسیده بودید انتظار داشتم یک جلسه دیگر روی خط تشریف بیاورید که برای شما توضیح بدهم که فلسفه غیبت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) چه است. چون شما روی خط تشریف نیاوردید همین طوری ماند.
خواهرم! الان من یک روایتی را میآورم ملاحظه بفرمایید، البته حرف در رابطه با فلسفه غیبت زیاد دارم، گمانم در «شبکه ولایت» من یک جلسه مفصل در رابطه با فلسفه غیبت صحبت داشتم روی سایت ولی عصر هم هست.
در کتاب «علل الشرایع» مرحوم «شیخ صدوق» صفحه 246، راوی خدمت امام صادق (سلام الله علیه) میگوید:
«فَمَا وَجْهُ الْحِکْمَهِ فِی غَیْبَتِهِ»
فلسفه غیبت چه است؟ این را امام معصوم میگوید اگر بخواهیم همین یک روایت را توضیح بدهیم باید ده جلسه توضیح بدهیم.
«قَالَ وَجْهُ الْحِکْمَهِ فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکْمَهِ فِی غَیْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَهِ فِی ذَلِکَ لَا یَنْکَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ کَمَا لَا یَنْکَشِفُ وَجْهُ الْحِکْمَهِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ (علیه السلام) مِنْ خَرْقِ السَّفِینَهِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَهِ الْجِدَارِ لِمُوسَى (علیه السلام) إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا یَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَهٌ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ لَنَا»
علل الشرائع؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتاب فروشى داورى، ج2، ص246
حضرت میفرماید فلسفه غیبت امام زمان (سلام الله علیه) همان فلسفه غیبت انبیای قبل از رسول اکرم بوده، این فلسفه غیبت «لا ینکشف الا بعد ظهوره» این فرمایش امام صادق (سلام الله علیه) اصل فلسفه غیبت حضرت مهدی بعد از ظهور روشن میشود که چرا حضرت غایب بوده است.
کما اینکه وجه حکمت بگو مگوی حضرت موسی با حضرت خضر روشن نشد، الا آن لحظه جدا شدن، گفت: (هَذَا فِرَاقُ بَینِی وَبَینِکَ)
(قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَینِی وَبَینِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیهِ صَبْرًا)
او گفت: «اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر میدهم.
سوره کهف (18): آیه 78
در ابتدای امر هیچی نبود همین که میدید یک بنده خدایی را کشت، از آن طرف کشتی را سوراخ کرد، از آن طرف دیوار خانه ای را بنایی میکند، همینطور حضرت موسی مانده بود این چه کاری است که حضرت خضر انجام میدهد!
چرا حضرت خضر یک انسان بی گناه را کشت؟ چرا دارد کشتی را سوراخ میکند، مردم غرق میشوند؟ فلسفه این کارها را نمیدانست تا روزی که دیگر صبر حضرت موسی لبریز شد شروع کرد اعتراض کردن.
بعد حضرت خضر گفت حالا که زمان جدایی ما رسیده میگویم قضیه چیه بود، کشتی را به خاطر این سوراخ کردم آن بچه را به این خاطر کشتم. دیوار را به این خاطر آباد کردم، حضرت موسی قانع شد!
میگوید حضرت مهدی (ارواحنا فداه) مادامی که در غیبت هستند فلسفه غیبت روشن نیست، بعد از اینکه حضرت آمدند مثل حضرت خضر پرده را بالا میزند آن وقت برای همه حتی برای امثال حضرت موسی و عیسی و دیگران روشن میکند.
بعد میگوید: «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ»؛ غیبت حضرت مهدی دستوری از دستورات خدا است، سری از اسرار خدا است، یک غیبتی از غیبتهای خدا است.
«وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ»؛ آن وقت است که میبینیم خدای عالم حکیم است. وقتی میدانیم خدای عالم حکیم است یقین میکنیم تمام افعال او هم بر مبنای حکمت است گرچه حکمتش برای ما روشن نیست، خدای حکیم صلاح دیده آقا حجت ابن الحسن العسکری هزار سال، هزار دویست سال یا بیشتر در غیبت باشد، چون او حکیم است میدانیم از حکیم جز حکمت چیزی ساخته نیست، لذا تسلیم امر خدای عالم هستیم.
همانطور که حضرت موسی غایب شد تمام بنی اسرائیل شبانه روز ناله میکردند ضجه میزدند، هیچ کس هم نمیدانست فلسفه اش چه است. حضرت موسی به عنوان یک جوان عادی رفت پیغمبر برگشت و بعد از برگشتنش این قضایابرای مردم روشن شد.
اضافه شما این را هم توجه بفرمایید رسول اکرم از مکه فرار کرد، چرا فرار کرد، علت فرارش چه بود؟ آیا غیبت حضرت مهدی سنگین است یا فرار رسول اکرم از مکه، از ترس مردم؟
در بعضی از روایات داریم حضرت از ترس مردم، و به گردنش اشاره کرده است، به این خاطر از مکه فرار کرده است. الان شما حساب کنید «آمریکا و اسرائیل» اگر بدانند حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بدانند کجا است اونجا را نه یکبار بلکه هزاران بار بمباران میکنند!
لذا همانطور که رسول اکرم از مکه فرار کرد، کلمه فرار داریم «خَرَجَا هَارِبَیْن»
«لا عیب فی الفرار فقد فر نبی الهدی الی الغار»
یتمه الدهر فی محاسن أهل العصر؛ اسم المؤلف: أبو منصور عبد الملک بن محمد بن إسماعیل الثعالبی الوفاه: 429هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت/لبنان – 1403هـ1983م ، الطبعه: الأولى، تحقیق: د. مفید محمد قمحیه، ج3، ص57
کلمه فرّ دارد. همچنین حضرت موسی میگوید: (إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِکَ لِیقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ)
(وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یسْعَى قَالَ یا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِکَ لِیقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ)
(در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر [= مرکز فرعونیان] آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیت برای کشتن تو به مشورت نشستهاند؛ فورا از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!»
سوره قصص (28): آیه 20
فرعونیان میخواهند تو را بکشند، سریع از منطقه بیرون برو.
حضرت ابراهیم میگوید:
(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیا)
و از شما، و آنچه غیر خدا میخوانید، کنارهگیری میکنم؛ و پروردگارم را میخوانم؛ و امیدوارم در خواندن پروردگارم بیپاسخ نمانم!»
سوره مریم (19): آیه 48
از میان شما میروم، شما را ترک میکنم و آنچه را که شما میپرستید! سالها از منطقه «مصر» طرفهای مکه و فلسطین میرود. بعد که پیغمبر میشود برمیگردد و همه مسائل را انجام میدهد.
در هر صورت…
این را در نظر داشته باشید، روایتی که من عرض کردم، خواستید خودتان هم در کتاب «علل الشرایع» جلد 1، صفحه 246، کتاب «کمال الدین» که مخصوص حضرت مهدی است، جلد ۲ صفحه ۴۸۱ ببینید.
مجری:
تشکر میکنم حضرت استاد فرصت ما هم به اتمام رسیده، ان شاءالله مابقی عزیزان جلسات آینده اگر برای شان امکان داشت تماس بگیرند اشارهای بکنند حتماً در خدمتشان خواهیم بود.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سوالات را دوستان دسته بندی کنند، به من بدهند، من قبل از اینکه به سوالات جواب بدهیم در جلسه بعد پاسخ این سوالات که به خاطر عدم وقت ماند بدهیم، چون بعضی از دوستان سوالاتشان، خیلی مهم و اساسی بود.
خواهرمان گلایه کرد که پنجاه روز قبل سوال پرسیده بودند، پاسخ نداده بودیم الان هم گرچه فرصت نشد پاسخ کامل بدهم، فقط یک روایت از کتاب «علل الشرائع و کمال الدین» عرض کردم، همه پاسخ از امام صادق (سلام الله علیه) است و همه چیز را روشن کرده است.
مجری:
تک تک سوالاتی که پرسیدند پاسخش در همین روایت است. تشکر از شما استاد گرامی خیلی استفاده کردیم و تشکر هم میکنیم از همه شما بینندگان محترم که تا انتهای برنامه امشب همراه ما بودید ان شاءالله موفق، مؤید و منصور باشید تا دیدار آینده خدا نگهدار!
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده