معانی و مصادیق کلمه ولی

۱۴۰۴/۰۶/۱۵
  • admin
  • شناسه خبر: 15456


لینک دانلود  

 

 

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

برنامه حبل المتین – 28 05 1403 (قسمت دویست و پانزده)

عنوان برنامه: معانی و مصادیق کلمه ولی

کلیدواژه: ولایت؛ امامت؛ شیعه؛ معانی ولی؛ حدیث منزلت؛ خلیفه در قرآن؛ امیر المؤمنین علی (علیه السلام)؛ غدیر؛ بیعت؛ من کنت مولاه؛ علم غیب؛ معجزه!

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: آقای سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِه نَسْتَعینْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم واحْشُرْنَا مَعَهُمْ وَاللعَنْ أعْدَائَهُمْ، السَّلَامُ عَلَىکَ یَا أمِیرَ المُؤمِنین (علیه السلام)

سلام علیکم خدمت شما بینندگان عزیز همراهان گرامی همیشگی شبکه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) یک شنبه شب دیگر و در آستانه اربعین حسینی با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم، ان شاء الله مباحثی مفیدی را در خدمت شما بینندگان عزیز و در خدمت استاد گرامی و ارجمند آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» خواهیم داشت. حاج آقا سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه‏، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَیْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی که خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم!

طبق برنامه همیشگی مان طلیعه عرائض مان را با یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می کنیم باشد که صدیقه طاهره سیده نساء العالمین نگاه لطف، کرم و بزرگواری به همه ما کرده باشد.

تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد * کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی زد

دشمن بی رحم اگر بر بیت وحی آتش نمی زد * عصر عاشوراء کسی بر خیمه ها آذر نمی زد

محسن شش ماهه اگر مقتول پشت در نمی شد * حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی زد

دختر غمدیده ویران نشین سیلی نمی خورد * خصم اگر در کوچه سیلی بر رخ مادر نمی زد

(وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ)

مجری:

طیب الله انفاسکم «السلام علی الصدیقه الشهیده فاطمه الزهراء (سلام الله علیها)»؛ برنامه مان با نام صدیقه شهیده (سلام الله علیها) منور و معطر شد بپردازیم به مباحث «برنامه حبل التمین» که پیرامون ولایت امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) است. ابتدا از استاد گرامی درخواست می کنم خلاصه ای از جلسات گذشته بفرمایید تا ان شاء الله سوالات را مطرح کنیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّهَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ

در گذشته اشاره کردیم یک سری مباحثی به عنوان مقدمه بر اصل ولایت و امامت حضرت امیر (سلام الله علیه)، امامت و ولایت ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین)، در این مورد مباحثی را در رابطه با هشدار نبی مکرم نسبت به امت اسلامی که آینده جامعه اسلامی را نبی مکرم توأم با اختلاف، درگیری، خطر، خصومت می دید و فرمود: «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَه»

«وتفترق هذه الأمه على ثلاث وسبعین کلها فی النار إلا واحده»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1411هـ – 1990م، الطبعه: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 1، ص 443

«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی على ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ مِلَّهً کلهم فی النَّارِ إلا مِلَّهً وَاحِدَهً»

الجامع الصحیح سنن الترمذی؛ اسم المؤلف: محمد بن عیسى أبو عیسى الترمذی السلمی الوفاه: 279، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج5، ص26، ح2641

امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند یک فرقه اهل نجات و هفتاد دو فرقه دیگر اهل آتش هستند. این یک هشدار بزرگ از نبی مکرم بر امت اسلامی بود این که مردم دنبال این باشند ببینند آن فرقه ناجیه، فرقه ای که تنها وارد به بهشت می شود چه ویژگی های دارد، و چه کسانی هستند؟ نکته ظریفی بود نکته دیگر و هشدار دوم فرمود:

«من مَاتَ بِغَیْرِ إِمَامٍ مَاتَ مَیْتَهً جَاهِلِیَّهً»

هر کس بدون امام از دنیا برود مرگش، مرگ جاهلی است!

المعجم الکبیر؛ اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاه: 360، دار النشر: مکتبه الزهراء – الموصل – 1404 – 1983، الطبعه: الثانیه، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج19، ص388، ح910

این هم باز یک اعلام خطری بر جامعه در گذشته و امروز است. امروز امام امت اسلامی کیست؟ یا امامی نیست لازمه اش (نستجیر بالله) دروغ بودن فرمایش پیغمبر است. اگر امامی هست آن امام کیست؟

نکته سوم فرمود خلفای من، دوازده نفر هستند دوازده نفر چه کسانی هستند؟ چرا یازده، سیزده یا سی نفر نفرمود؟ حضرت روی دوازده نفر اکتفاء و تعیین کرد. آیا همین‌ها هشداری برای امت اسلامی نیست بروند از خلیفه و امام بعد از نبی مکرم تحقیق و بررسی کنند.

 «حدیث ثقلین» بزرگ هشداری بر امت اسلامی بود که فرمود در میان شما دو امانت بزرگ می گذارم یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیت؛ این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض بر من وارد شوند.

الان قرآن در میان ما هست از اهل بیت چه کسی است؟ آیا از اهل بیت (نستجیر بالله) خبری نیست، مثل قضیه «من مات بلا إمام مات میته جاهلیّه» لازمه اش کذب سخن پیغمبر (نستجیر بالله) می شود؟ اگر هست ببینیم در روایات در کتب اهل سنت ببینیم. نمی خواهیم کتاب شیعه را بررسی کنیم بینند در رابطه با اهل بیت، در هر زمان هستند این ها چه کسانی هستند؟

حدیث «خلفائى اثنى عشر» امروز جز با مذهب شیعه امامیه با هیچ مذهبی تطبیق نمی کند.

 نکته دیگری که شروع کردیم و هفت، هشت جلسه پشت سر گذاشتیم در رابطه با واژگانی که در امر خلافت و امامت استعمال می شود. مراد از خلیفه چیست؟ خلیفه در لغت همچنین در اصطلاح به چه معناست؟ ولایت به چه معناست؟ امامت به چه معناست؟ اصلاً تعریف امامت چیست؟

در جلسه قبل معنای لغوی و اصطلاحی خلیفه را مطرح کردیم گفتیم خلیفه یعنی کسی که برای بعد از خودش جانشین معین می کند. یعنی فردی که از دنیا رفت فردی که به جای او نشسته و متصدی کارهای او هست به او خلیفه می گویند.

در معنای اصطلاحی آقایان گفتند مراد از خلیفه کسی است که بعد از نبی مکرم کارهای که نبی مکرم انجام می داد در رابطه با مصالح دنیوی و اخروی امت اسلامی به او خلیفه می گویند.

نکته ظریفی که در این جا هست این که می گویند بعد از پیغمبر کسی که به جای پیغمبر می نشیند کارهای که رسول اکرم انجام می داد چه در مسائل دینی، چه مسائل دنیوی و سیاسی آن را به عهده دارد. اولین سوالی که این جا مطرح می شود نبی مکرم از دنیا رفت آیا کسی را به عنوان خلیفه معین نکرد؟

پس این همه نبی مکرم و قرآن توصیه می کند وصیت کنیم و … نبی مکرم هیچ وصیتی نکرد و خلیفه ای معین نکرد. امر جامعه اسلامی را به امت، آن هم امتی که فرمود بعد از من هفتاد و سه فرقه می شود. اگر می فرمود امت من بعد از من منحرف نمی شوند و … باز جای حرفی نبود.

ولی با توجه به هشداری که حدیث افتراق امت دارد نبی مکرم بخواهد خلیفه معین نکند در حقیقت (نستجیر بالله نستجیر بالله) نقصی بر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. اضافه این که دین و حکومت نبی مکرم در «جزیره العرب – حجاز» آغاز شد. آن چه که سابقه داریم قبل و حتی بعد از نبی مکرم افرادی که سر کار آمدند هر پادشاهی از دنیا می رود پادشاه دیگری را برای بعد از خودش معین می کند.

رئیس قبیله ای از دنیا می رود کسی را به جای خودش معرفی می کند ولذا روی این جهت، مسئله خلافت سوالات متعددی را بر می انگیزد امت اسلامی باید به این جواب بدهد. (این خلاصه بحث ما بود.)

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، مزید بر این، آن خلیفه و جانشین باید آن شایستگی را داشته باشد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نبی مکرم:

(وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی ‌گوید! آنچه می ‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

همان ملاکی که برای انتخاب نبی است برای انتخاب خلیفه و جانشین هم باید باشد. ولذا یکی از ویژگی های بارزی که شیعه برای خلیفه پیغمبر معین می کند عصمت است. تا عصمت نباشد نمی تواند جامعه را در مسائل دینی، دنیوی و اخروی رهنمون کند. چون وقتی عصمت نیست اولاً دچار لغزش می شود چه بسا از روی هوای نفس یک دستوری بدهد و این دستور به عنوان بدعت در جامعه اسلامی ماندگار شود.

فردی را که شایسته حدود، دیات و … نیست دستور دهد به او حد بزنند اموالی را که شایسته نیست ردِ بدل شود ردِ بدل کند. لذا اگر عصمت نباشد سنگی در جامعه اسلامی روی سنگ بند نمی آید.

 لذا می بینیم افرادی که قبل یا بعد از امیر المؤمنین بر سر کار آمدند زندگی شان مملو از لغزش ها، خطاها، گناه ها، ظلم ها، تجاوزها، آدم کشی ها و … بوده است.

لذا در خلیفه پیغمبر، اولین چیزی که شیعه قائل است و برای اهل سنت سنگین است نمی توانند بپذیرند عصمت است. «فخر رازی» وقتی در ذیل آیه شریفه

(أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)

اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را!

سوره نساء (4): آیه 59

می گوید اولی الامری در ردیف (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ) آمده است (الله) قطعاً معصوم است، نبی مکرم هم معصوم است. (اُولِی الْأَمْرِ) هم طبق آیه باید معصوم باشد نمی تواند معصوم نباشد ولی چه کار کنیم؟ خلفای ما معصوم نبودند ولذا ما ناگزیر هستیم از دلالت آیه دست بر داریم. این جا باید بگویید (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ)!

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم تا این جا تقریباً بحث خلیفه مشخص شده است کلمه بعدی که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی استعمال می کردند کلمه ولی هست در کلام پیامبر بسیار آمده است اولاً معانی ولی را باید ببینیم چه چیزی هست و این که مصادق ولی چه افرادی هستند؟ ما چه کسی یا چه کسانی را مصادیق ولی معتقد هستیم و منظور پیامبر چه بود؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با ولی قبلاً تا حدودی بحث کردیم و عرض کردیم واژه ولی در بیانات نبی مکرم کاملاً مشخص و واضح است. مراد از ولی چه کسی است؟ آیا واژه ولی عبارت از کسی که متصدی کارهای دنیایی یا اخروی مردم است؟ ولی کسی است که مسئله می گوید و احکام مطرح می کند؟ مراد از ولی این هست یا نه؟

در این جا ناگزیر هستیم عبارت های حضرت رسول اکرم در واژه ولی مطرح کرد مرور کنیم. اولا ملتزم هستم از کتب شیعه اصلاً نیاورم اگر می آورم بعد از آن که مطلب را منابع اهل سنت تثبیت کردیم از کتب شیعه هم بیاوریم. آقایان نگویند اگر کتاب های ما نبود شما هیچ دلیلی بر حقانیت تان نداشتید.

در کتاب «مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری» با تحقیق دکتر «یوسف عبد الرحمن مرعشتی»،‌ جلد 3، صفحه 133 در بعضی از چاپ ها صفحه 110 در رابطه با قضیه «عباس» عموی پیغمبر نسبت به حضرت امیر، عنایت خاصی داشتند فرزندشان «عبد الله ابن عباس» هم به همین شکل؛ تا قضایایی را مطرح می کند در رابطه با حضرت علی، نبی مکرم مطالب متعددی فرمود من جمله فرمود:

«أما ترضى أن تکون منی بمنزله هارون من موسى»

آیا راضی نیستی که جایگاه تو نسبت به من همان جایگاه حضرت هارون نسبت به حضرت موسی باشد؟

 واژه خلیفه در قرآن آن چه که در ذهنم است یک بار بیشتر استعمال نشد آن هم حضرت موسی به «هارون» می گوید

(وَقَالَ مُوسَى لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی)

و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش.

سوره اعراف (7): آیه 142

کلمه خلیفه به عنوان خلیفه النبی باشد در قرآن فقط یک بار استعمال شده است ولذا رسول اکرم همین را در رابطه با حضرت امیر مطرح می کند. آیا نمی خواهی جایگاه تو نسبت به من، همان جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی باشد؟

«إلا أنه لیس بعدی نبی»

بعد از من،‌ نبی و پیغمبری نیست یعنی تمام جایگاه «هارون» نسبت به حضرت موسی تثبیت است یک استثناء دارد آن بحث نبوت است.

«إنه لا ینبغی أن أذهب إلا وأنت خلیفتی قال بن عباس وقال له رسول الله صلى الله علیه وسلم أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنه»

علی جان! ولی تمام مردان و زنان مؤمنه شما هستی.

بعد دارد:

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1411هـ – 1990م، الطبعه : الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652

جالب این که آقای «البانی» در «سلسله الأحادیث صحیحه»، جلد 5، در بعضی از چاپ ها صفحه 222 در چاپ اخیر صفحه 263 ایشان در این جا روایاتی را مطرح می کند نبی مکرم فرمود علی ولی همه مؤمنین بعد از من هست. پیغمبر فرمود:

«أَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی‏»

تو ولی امر تمام مؤمنین بعد از من هستی!

 بعد می گوید روایت صحیح الإسناد است این که علی ولی مؤمنین بعد از پیغمبر است سندش صحیح است «ذهبی» هم گفت صحیح است همان طوری که «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» گفتند صحیح است من هم می گویم صحیح است.

 «وَ هُوَ کَما قَالا»

 اعتبار سند همان گونه ای است که این دو نفر بر او شهادت دادند.

سلسله الأحادیث الصحیحه وشیء من فقهها وفوائدها؛ المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفى: 1420هـ)، الناشر: مکتبه المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعه: الأولى، (لمکتبه المعارف)، ج5، ص222

اهل سنت «صحاح سته» یا «صحاح سبعه» دارند «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دیگر نمی آورند تفکیک کنند احادیث صحیحِ «صحیح مسلم»، احادیث ضعیفِ «ضعیف مسلم» می گویند سراپا صحیح است از باء بسم الله تا تاء تمت همه صحیح است هر چه در آن جا باشد.

 ولی بعد از او «سنن ترمذی» است «البانی» به صورت «صحیح سنن ترمذی – ضعیف سنن ترمذی». «سنن نسائی» دو بخش کرد «صحیح سنن نسائی – ضعیف سنن نسائی»، «صحیح سنن ابی داود – ضعیف سنن ابی داود»، «صحیح سنن ابن ماجه – ضعیف سنن ابن ماجه» تقسیم بندی کرده است.

ایشان در «صحیح سنن ابن ماجه»، «ابن ماجه – متوفای 275» هجری قمری و اصالتاً «قزوینی» است. در جلد 1، صفحه 56 در رابطه با بحث غدیر از «براء ابن عازب» از اصحاب رسول مکرم می گوید رسول اکرم در مسیر «حج» از «مکه»‌ به «مدینه» نماز جماعت خواند دست علی را گرفت و فرمود:

«أَ لَسْتُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏؟»

آیا من ولایت تامه بر مؤمنین از خودشان بیشتر ندارم؟

«قَالُوا: بَلَى‏، أَ لَسْتُ أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِه‏»

ولایتم بر هر مؤمنی بیشتر از خودش است.

 «قَالُوا: بَلَى‏»

 فرمود:

«ِ قَالَ هَذَا مَوْلَى مَنْ أَنَا مَوْلَاه‏»

این ولی امر کسی است که من مولای او هستم!

صحیح وضعیف سنن ابن ماجه، المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، مصدر الکتاب: برنامج منظومه التحقیقات الحدیثیه – المجانی – من إنتاج مرکز نور الإسلام لأبحاث القرآن والسنه بالإسکندریه، ج 1، ص 188، ح 116

این روایت چند پیام دارد یکی این که «وَلِیُ مَنْ أنَا مَولاه» هر کس من مولای او هستم این ولی اوست. کلمه مولا بعد از «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» وارد شده است این جا مولا با «أَ لَسْتُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏؟» از نظر معنا یکی است نفرمود «فَهذا وَلیُ مَنْ أنا أولی بِه مِنْ نفِسه» گفت «مَوْلَاه‏» کلمه مولا یعنی «أنا أوْلّی بِهِ مِنْ أنفُسِه» این ولی امر اوست.

اضافه در این جا کلمه ولی را به کار برده است کلمه ولی در عرف آن روز حاکم، امیر، امام و خلیفه در آن خوابیده است.

ان شاء الله عرض خواهیم کرد، خلیفه دوم می خواهد بگوید ابوبکر خلیفه و جانشینن پیغمبر بود نمی گوید مثلاً «کانَ ابوبکر خلیفهُ رسول الله» می گوید:

«فلما تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال أبو بَکْرٍ أنا وَلِیُّ رسول اللَّهِ (صلى الله علیه وسلم)…ثُمَّ تُوُفِّیَ أبو بَکْرٍ وأنا وَلِیُّ رسول اللَّهِ وَوَلِیُّ أبی بَکْرٍ »

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی؛ ج3، ص 1378، ح 1757

کلمه ولی به کار رفته است روایت در «صحیح مسلم» است. این جا هم رسول اکرم کلمه ولی به کار برد «البانی» هم می گوید روایت صحیح است در «سلسله‌ الأحادیث الصحیحه» حدیث 1750 هم می گوید آن جا این را آوردیم.

 «احمد ابن حنبل» در «فضائل الصحابه» از کتاب های معتبر اهل سنت در جلد 2، صفحه 683 از قول «ابن عباس» وقتی نسبت به حضرت امیر جسارت می کنند. بلند می شود می گوید این ها دارند نسبت به کسی حرف می زنند او ده یا بیش از ده فضائل منحصر بفرد دارد که احدی آن فضائل را ندارد و کسی هم ادعا نکرد همچنین فضیلتی دارد مثل «حدیث منزله» هیچ کس نگفت پیغمبر فرمود «فِلانٌ بنمزلتی هارونَ مِنْ موسی» فلانی «وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی وَ مُؤْمِنَه»

یا فلانی در مباهله با من، آن جا بیاید. فلانی در آیه تطهیر جزء مطهرات است این ها از ویژگی های مخصوص و ویژه امیر المؤمنین است که در غیر امیر المؤمنین نیست.

می گوید من جمله از چیزهایی که در امیر المؤمنین هست این است که فرمود: «أَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی وَ مُؤْمِنَه»

همچنین در قضیه «جیش یمن» آمدند از حضرت امیر شکایت کردند بحث مفصلی دارد شکایت در «مکه، غدیر» یا در «مدینه» بود؟ آقایان «وهابی»ها و بعضی از اهل سنت خیلی تسلط به تاریخ ندارند یا تعصب این ها را وا داشت گفتند قضیه شکایت مال غدیر بود مردم در غدیر از علی (سلام الله علیه) شکایت کردند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود آی مردم، علی آدم خوبی است از او شکایت نکنید و حال آن که در تمام منابع اهل سنت آمد این قضیه مربوط به «مدینه» است ربطی به «مکه» و غدیر ندارد.

مجری:

از لحاظ تاریخی فاصله داشت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

تقریباً دو سال فاصله داشت نه یکی، دو روز؛ «احمد ابن حنبل» در «مسند»شان حدیث 22908 از قول «بریده أسلمی» نقل می کند. رسول اکرم دو سپاه به «مکه» فرستاده بود یکی «خالد» نتوانست کاری کند بعد امیر المؤمنین را فرستاد این را بزرگان اهل سنت دارند سال هشتم بعد از «فتح مکه» بود ربطی به غدیر و … ندارد.

«بریده» می گوید اختلافی بین امیر المؤمنین و «خالد» شد «خالد» به من گفت به «مدینه» برو از علی به پیغمبر شکایت کن. می گوید به «مدینه» آمدم به مسجد رفتم

«فرأیت اصحابه فی بابه»

دیدم تعدادی از اصحاب پیغمبر در خانه پیغمبر هستند!

 آن جا رفتم پرسیدند چطور زود آمدی چه خبر؟ گفتم الحمد لله پیروز شدیم و قضیه را تعریف کردم آمدم نسبت به امیر المؤمنین به پیغمبر شکایت کنم. گفتند

 «فأخبِرهُ فأخبِرهُ»

 برو از علی شکایت کن!

«لیسقطه عن عینه»

تا علی از چشم پیغمبر بیافتد.

این ها را وقتی می گفتم پیغمبر از منزل شان بیرون آمد فرمود

«مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِیٍّ»

از علی چه می خواهید؟

«ما تریدون من علی إن علیا منی وأنا منه وهو ولی کل مؤمن بعدی»

حتی کلمه ولی را هم رسول اکرم همان جا مطرح فرمودند این قضیه کاملاً واضح و روشن هست هیچ شک و شبهه ای در آن نیست.

«فتعاقد أربعه من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا لقینا النبی صلى الله علیه وسلم لأخبرناه بما صنع علی‏»

چهار از اصحاب عهد و پیمان بستند بروند از علی شکایت کنند تا این که می گوید مسلمان وقتی از سفر به «مدینه» می آمدند (مال مکه نیست)

«بدءوا برسول الله صلى الله علیه وسلم‏»

اول خدمت پیغمبر می رفتند سلام و احوال پرسی می کردند بعد سر خانه زندگی شان می رفتند!

ایشان هم می گوید وقتی به «مدینه» آمدیم خدمت رسول اکرم رفتیم سلام دادیم یک نفر از چهار نفر شروع کرد از علی شکایت کردن می گوید:

«فأقبل علیه رسول الله صلى الله علیه وسلم والغضب فی وجهه»

 

نبی مکرم به یکی از چهار صحابه ای که از علی شکایت کردند نگاه کرد و خشم از سیمای حضرت نمایان بود.

 فرمود:

«ما تریدون من علی إن علیا منی وأنا منه»

از جان علی چه می خواهید؟ علی از من و من از علی هستم!

«وولی کل مؤمن»

علی ولی امر همه مؤمنین است.

 بعد می گوید:

«هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه»

المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1411هـ – 1990م، الطبعه: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص119، ح4579

چقدر زیباست؟ می گویند (عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد) مثلاً «البانی» در «سلسله الأحادیث الصحیه»، جلد 5، صفحه 262 ایشان هم این مسئله را می آورد که رسول اکرم از منزل بیرون فرمود:

«لا تقع فی علی، فإنه منی وأنا منه وهو ولیکم بعدی وإنه منی وأنا منه وهو ولیکم بعدی»

نسبت به علی، بد گویی نکن علی از من و من از علی هستم، ولی امر شما بعد از من است!

سلسله الأحادیث الصحیحه وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبه المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعه: الأولی، ج 5، ص 262، ح 2223

دوباره تکرار کرد «وَ إنَّهُ مِنی و أنا مِنْه» علی از من و من از علی هستم «وَ هوَ ولیُکم بَعدی» ولی امر شما بعد از من علی ابن ابی طالب است. مباحث متعددی در این زمینه داریم که واژه در لسان نبی مکرم فقط در حق امیر المؤمنین آمد و بس.

 و این ولی هم «وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَه» دارد «وَ مِنْ بَعدی» هم دارد این جالب است. یعنی بعد از وفات من، ولی امر شما علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) است.

مجری:

بسیار عالی تقریباً به صورت کامل و مفصل پیرامون واژه ولی جناب استاد فرمودند و مصداقش را هم مشخص کردند. اجازه بفرمایید یک توقف داشته باشیم، ان شاءالله بعد از میان برنامه این مبحث را ادامه خواهیم داد.

 (میان برنامه)

مجری:

…همچنان در خدمت حضرت آیت الله استاد «حسینی قزوینی» هستیم، پیرامون کلمه ولی، معنی ولی و استعمال آن را در بخش قبلی برنامه اشاره فرمودند. سوال بعدی را این چنین مطرح می کنم جناب استاد جمله صریح:

«مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِیٌّ وَلِیُّه‏»

آقا رسول الله فرمودند می خواهیم استناداتش را از کتب اهل سنت ببینیم آیا جزء روایات صحیح است یا خیر؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

یکی از واژگانی که رسول اکرم در غدیر مطرح کردند خیلی عجیب است چون نبی مکرم می دانست که اختلاف امت، درگیری، انکار حقایق و … پیش می آید. الان هم در شبکه ها می گویند پیامبر فرمود «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏»؛ مولا هفتاد معنا دارد از کجا به ولی امر، خلافت و امامت است؟ نبی مکرم در غدیر واژگان متعددی را به کار برد تا دهان معترضین بسته شود.

 به تعبیر صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمود:

«هَلْ تَرَکَ أَبِی یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذْراً.»

آیا پدرم بعد از غدیر برای کسی عذری هم گذاشت؟

الخصال؛ نویسنده: الشیخ الصدوق (وفات: 381)، تحقیق: تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1403 – 1362 ش، ص173

اگر فقط می فرمود «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه‏» بله جا داشت. ولی همان طور که عرض کردیم یکی از تعابیر حضرت این بود:

«مَنْ کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِیٌّ وَلیُه»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاه: 807، دار النشر: دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی – القاهره , بیروت – 1407، ج9، ص164

اولین واژه ای که از کتاب «صحیح سنن ابن ماجه»، آوردیم:

«أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؟ قَالُوا: بَلَى؛ أَلَسْتُ أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ؟ قَالُوا: بَلَى»

بعد حضرت فرمود:

«فَهَذَا وَلِیُّ مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، اللَّهُمَّ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»

صحیح وضعیف سنن ابن ماجه، المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، مصدر الکتاب: برنامج منظومه التحقیقات الحدیثیه – المجانی – من إنتاج مرکز نور الإسلام لأبحاث القرآن والسنه بالإسکندریه، ج 1، ص 188، ح 116

«فَهَذَا وَلِیُّ مَنْ أَنَا مَوْلَاهُ» این دیگر خیلی واضح و روشن است بحث مولاه به معنای این که بگیریم به معنای دوست، رفیق و امثال این هست این طور نیست.

 یکی از واژگانی که در غدیر حضرت مطرح کرد کلمه: «مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِیٌّ وَلِیُّه‏» است در کتاب «البدایه و النهایه ابن کثیر دمشقی» شاگرد «ابن تیمیه حرّانی»، صفحه 671 در چاپ قبلی در مکتبه اهل بیت، جلد 7، صفحه 350 در چاپ جدید با تحقیق صفحه 671 است.

در این جا می گوید حضرت امیر (سلام الله علیه) وقتی به خلافت رسید یک عده هنوز ول کن قضیه نیستند در خلافت و ولایت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) تشکیک دارند. ظاهر قضیه آن چه که متوجه می شوم بحث در حکومت اسلامی حضرت علی نباید باشد چون در حکومت اسلامی مردم آمدند بیعت کردند تمام شد.

همان طور که با ابوبکر، عمر و عثمان بیعت کردند کسی جرأت نکرد نسبت به آن ها جسارت کند. با امیر المؤمنین هم مردم آمدند بیعت کردند بیعتی که با علی بود با هیچ کدام نبود؛ یعنی عثمان توسط شش نفر انتخاب شد از شش نفر، دو نفرشان نبود چهار نفر آمدند. عمر توسط ابوبکر انتخاب شد انتخاباتی نبود. ابوبکر هم طبق گفته آقایان با انتخاب خلیفه دوم، انتخاب شد.

تنها خلیفه ای که تقریباً با نظر اکثریت مردم انتخاب شد امیر المؤمنین بود. در این جا بحث سر این هست آیا خلافت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) از نبی مکرم یا از مردم گرفته است؟ آقایان زمان ابوبکر و عمر ساکت بودند هیچ حرفی نمی زدند. ولی نسبت به علی رسیدند

«لمّا نوزع فی خلافته»

الغدیر؛ نویسنده: الشیخ الأمینی (وفات : 1392)، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت – لبنان، ج2، ص227

همان های که بیعت کرده بودند در «کوفه» هست در «شام» نیست نسبت به ولایت و خلافت امیر المؤمنین دارند تشکیک می کنند.

 امیر المؤمنین (سلام الله علیه) ابتدای امر در قضیه عثمان، «عبد الرحمن ابن عوف» گفت با این شرط با تو بیعت می کنیم به سیره شیخین عمل کنی حضرت فرمود عمل نمی کنم. گفت عمل نمی کنی؟ عثمان عمل می کند تمام شد.

در قضیه خودش حضرت امیر (سلام الله علیه) گفت بروید هر کسی را می خواهید انتخاب کنید

«دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی‏»

نهج البلاغه (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص136

من را رها کنید بروید همان طور که در گذشته افرادی را انتخاب کرده بودید انتخاب کنید. فرمود من آینده را تاریک می بینم درگیری ها، کشت و کشتار و … دارم می بینم.

 این که افرادی آمدند با من بیعت کردند می گویند به سیره شیخین عمل کنم برای این ها پست و مقام بدهم من همچنین آدمی نیستم؛ من وقتی سوار بر مرکب خلافت شوم عین آن چه که پیغمبر فرمود و من را پیغمبر معین کرده این 25 سال حق من ضایع شده است.

 عبارت را ملاحظه بفرمایید:

«قال علی فی الرحبه أنشد بالله رجلا سمع رسول الله یوم غدیر خم»

تمام مردان را به خدا قسم می دهم هر کس از پیغمبر در غدیر خم شنید!

«ان الله ولیی وأنا ولی المؤمنین ومن کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره»

این‌ها بلند شوند شهادت بدهند تعدادی بلند شدند شهادت دادند که پیغمبر در غدیر فرمود «مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِیٌّ وَلِیُّه‏» یعنی امیر المؤمنین می خواهد بگوید خلافت من غیر از خلافت خلفای سه گانه است. خلافت من بر گرفته از رسالت نبی مکرم و به امر خدای عالم است و او گفت «مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ» یعنی پیغمبر بر هر کسی ولایت داشت من هم به همین شکل ولایت دارم. «ابن کثیر» می گوید:

«هذا إسنادٌ جَیِّد»

البدایه والنهایه؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاه: 774، دار النشر: مکتبه المعارف – بیروت، ج5، ص210 (آدرس دهی با استفاده از نرم افزار الجامع الکبیر)

 آقای «طحاوی- متوفای 321» از بزرگان اهل سنت است کتاب هایش معمولاً کتاب های درسی است، در «شرح مشکل الآثار» بحث غدیر را مطرح کرده است.

 امیر المؤمنین قسم داده، این را قسم داد، ابتدا امیر المؤمنین گفت بلند شوید شهادت بدهید «زید ابن ارقم» گفت یا علی سنم بالا رفته فراموش کردم یادم رفته پیغمبر در غدیر چه گفت؟

فرمود اگر دروغ بگویی خدا عذابت می کند، بلافاصله بعد از او «زید ابن ارقم» چشمانش را از دست داد هر کجا می نشست می گفت شهادت به ولایت علی در غدیر ندادم حضرت من را نفرین کرد چشمانم از دست رفت هر کجا می نشست می گفت پیامبر در غدیر این را فرمود یعنی (نوش دارو بعد از مرگ سهراب)

ولذا وقتی حضرت امیر از «زید ارقم» سوال می کند قسم می دهد حاضر نیست بلند شود. «مسلم» در صحیحش از «زید ابن ارقم» آورده اصلاً بحث غدیر را مطرح نکرد گفت حضرت رسول اکرم فرمود:

«وأنا تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ أَوَّلُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ فیه الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکُوا بِهِ فَحَثَّ على کِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فیه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاه: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی، ج4، ص1873، ح2408

با آن تعبیری که «صحیح مسلم» دارد ولی بعد از او هر کجا می نشیند می گوید پیغمبر از «حجه الوداع» برگشت در منطقه غدیر توقف کردند آن جا خار و خاشک و … بود پیغمبر دستور داد خارها را بر طرف کردیم بعد رفت بالای منبری که درست کرده بودیم رفت فرمود آخر عمرم است گفت دو چیز سنگین بین شما گذاشتم کتاب خدا و عترتم هستند تا گفت:

«إنَّ اللَّهَ عز وجل مَوْلاَیَ وأنا وَلِیُّ کل مُؤْمِنٍ ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رضی الله عنه فقال»

بعد دست علی را گرفت فرمود:

«من کنت وَلِیَّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ»

هر کس من ولی امر او هستم بعد از من، علی ولی امرِ اوست!

شرح مشکل الآثار؛ اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامه الطحاوی الوفاه: 321هـ، دار النشر: مؤسسه الرساله – لبنان/ بیروت – 1408هـ – 1987م، الطبعه: الأولى، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج5، ص18

آقای «زید ابن ارقم» چه شد در همان جایی که حضرت قسم داد بلند می شدی این را آن جا می گفتی؟ دیگر لازم نبود بعد تکرار بفرمایید.

مجری:

شاید ترسیدند حضرت نفرین بدتری کنند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

دیگر تمام شد، وقتی دلقک «مأمون» داشت جسارت می کرد توسط معجزه امام رضا، تصویری شیری که در پرده بود آمد و آن دلقک را خورد. مأمون گفت آقا جان شما را به خدا بگو این شیر رفیق ما را خورده بر گرداند. امام فرمود اگر عصای حضرت موسی سِحر سَحره فرعون را خورد بر گرداند شیر هم رفیق شما را بر می گرداند ولی فایده ای ندارد.

«البانی» در «سلسله‌ الأحادیث الصحیحه»، جلد 4، صفحه 330 باز همین عبارت را می آورد البته این از «ابو الطفیل صحابی» است رسول اکرم در غدیر خم گفت

«إِنَّ اللَّهَ مَوْلَایَ، وَ أَنَا وَلِیُ کُلِّ مُؤْمِن‏»

من ولی امرِ همه مؤمنین هستم

«مَنْ کُنْتُ وَلِیَّهُ فَهَذَا وَلِیُّه‏»

سلسله الأحادیث الصحیحه وشیء من فقهها وفوائدها؛ اسم المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی الوفاه: 1420 ه، دار النشر: مکتبه المعارف للنشر والتوزیع، الریاض 1415 ه – 1995 م، ج 4، ص 330

هر کس، من ولی امرِ او هستم علی هم ولی امر اوست. این نشان می دهد بر این که واژه ولی به معنای ولایت است و یکی از چیزهایی که نبی مکرم در منطقه غدیر تأکید داشتند استعمال کلمه «وَلِیُ کُلِّ مُؤْمِن‏» در حق حضرت امیر (سلام الله علیه) است آقایان گفتند سندش صحیح است.

 «البدایه و النهایه» می گوید «هذا إسنادٌ صحیح»؛ «طحاوی» می گوید «رجالُهُ ثقات» و آقای «البانی» این را در «سلسله‌ الأحادیث الصحیحه» آورده است. یعنی هر کس این را آورد تأکید دارد روایت صحیح است.

مجری:

بسیار عالی! از حضرتعالی ممنون و متشکرم. اولین تماس آقای «جمشید» از «سیستان و بلوچستان» سلام بر شما بفرمایید

تماس بینندگان برنامه

بیننده: (آقا جمشید از بلوچستان – اهل سنت)

سلام علیکم خدمت شما و خدمت آقای «قزوینی». من یک سوال داشتم، آقای «قزوینی» شما از کتاب های ما برای اثبات عقاید خودتان استفاده نکنید هر چه دست و پا بزنید رفض و روافض اثبات نمی شود.

سوال دومم این است که امام زمان چرا غیبت کرد؟ اگر امام زمانی وجود دارد شما می گویید امام زمان، غیب می دانست، اگر غیب می دانست می فهمید که من کشته نمی شوم لطفاً روی آنتن جوابم را بدهید، غیب می دانست من کشته نمی شوم چرا غیبت کند دیگر غیبت لازم نیست.

چون امام و پیغمبر نمی دانند چون خدا این ها را نصب کرد کشته نمی شوند مگر موسی در خانه فرعون بزرگ نشد؟ چرا فرعون نمی توانست او را بکشد؟ پس امام زمان را هم نمی‌توانستند بکشند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

یک سوال از شما دارم حضرت موسی می دانست کشته می شود یا نمی دانست؟

آقای جمشید:

نمی دانست!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اگر نمی دانست کشته می شود چطور در خانه فرعون زنده ماند و هیچ مشکلی نداشت، مگر خود قرآن به مادرش نمی گوید فرزندت را در رودخانه بگذار ما حفظش می کنیم؟

آقای جمشید:

خدا گفت من حفظش می کنم

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

احسنت خدا گفت حفظش می کنم و حفظش هم کرد درست است فرعونی که تمام بچه ها را می کشت خدا حضرت موسی را حفظ کرد در خانه فرعون هم حفظ کرد.

آقای جمشید:

آفرین من هم همین را می گویم

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

پس همین حضرت موسایی که پانزد یا سی سال در خانه فرعون زندگی کرد فرعون جرأت نکرد او را بکشد ولی چه کار کرد؟ دوباره حضرت موسی فرار کرد به «مَدْین» و پیش «شعیب» رفت؟ چطور شد فرار کرد؟

آقای جمشید:

من هم همین را می‌گویم خدا نگهش داشت غیبت نکرد، جلوی مردم بود شعیب و دخترانش او را می دیدند همه مردم او را می دیدند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

الان یاران امام زمان (سلام الله علیه) دارند او را می بینند اگر خانواده اش هست او را می بینند. برادر بزرگوارم بنا نیست خدای عالم، امام و حجتش را با معجزه حفظ کند. حجتی که با معجزه حفظ کند به درد حجتی نمی خورد.

آقای جمشید:

قرآن حجت و دلیل خدا است خدا می گوید آخرین حجت من رسول الله است شما یک حجت دیگر درست کردید؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حدیث «صحیح مسلم» می گوید خلفای من دوازده نفر هستند «ابن تیمیه» و «سیوطی» می گویند دوازدهمین خلفای اثنی عشر حضرت مهدی است این را چه کار می خواهید بکنید؟ علمای شما گفتند ما نگفتیم.

آقای جمشید:

در آن حدیث دوازده گانه پیغمبر فرمود در این دوران دین، شرافت دارد که از «بنی امیه» بودند حضرت امیر معاویه چقدر فتوحات دارد؟ دین را «آندلس» برد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

کدام دین را به «آندلس» برد؟ دین پیغمبر را یا دینی که معاویه می خواست؟ دین «قریش» دینی که روحی از اسلام نداشت دینی که در یک روز چشم هزار نفر را در می آوردند به عنوان جنگ عیون شناخته شد.

آقای جمشید:

همه این ها دروغ است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در کتاب های شما نقل کردند ما نقل کردیم.

آقای جمشید:

شما حدیث های ما را تقطیع می کنید

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عزیزم بنده این را می ‌آورم تصویر ما را دارید یا ندارید؟

آقای جمشید:

بله دارم

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

زنده باشی! با هم می بینم تصویر کتاب شما را می آورم ببین آیا این را تقطیع کردم یا تقطیع نکردم؟ کتاب «تاریخ طبری»

آقای جمشید:

«ملا عمر محمد سربازی» می گفت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

همین جا وایستا شما گفتی، شما کتاب های ما را تقطیع می کنید «تاریخ طبری»، جلد 2 سال دوازدهم زمان خلیفه اول صفحه 323 ببین کجایش را تقطیع کردم، این اول صفحه این هم آخر صفحه، می گوید آقای «خالد» برای فتح «عراق» رفت می خواست «ایران» را فتح کند می گوید در آن جا هزار نفر مخالفینش را

«ففقىء ألف عین یومئذ»

چشم های هزار نفر را با چاقو در آورد بیرون ریخت!

«فسمیت تلک الوقعه ذات العیون»

تاریخ الطبری؛ اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاه: 310، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، ج2، ص323

این جنگ را جنگ عیون گفتند. این «طبری» هست «کلینی و مجلسی» نیست اول و ‌آخر حدیث را می بینید کجایش را تقطیع کردیم برادر بزرگوار

آقای جمشید:

در تاریخ دروغ زیاد است این دروغ است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عجب! اگر در تاریخ به ضرر شما شد دروغ می شود و اگر به نفع شما شد دروغ نمی شود؟ آن دروغ است، «ابن اثیر جذری» در «کامل» همین را می‌گوید آیا آن هم دروغ است؟ «کامل ابن اثیر»، جلد 2، صفحه 246 می گوید:

«فأصابوا ألف عین فسمیت تلک الوقعه ذات العیون»

الکامل فی التاریخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی الوفاه: 630هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1415هـ، الطبعه: ط2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج2، ص246

هزار چشم را کور کردند «نبیری- متوفای 733» از علمای بزرگ اهل سنت ایشان هم می گوید در این جنگ، «خالد» هزار چشم کور و نابینا کرد. «ابن کثیر دمشقی» شاگرد «ابن تیمیه» دشمن شیعه است ایشان هم می گوید در سال دوازده، زمان خلافت آقای ابوبکر «خالد» در مسیرش به «ایران» چشم های هزار نفر انسان را کور کرد.

الان وحشی ترین حاکم در تاریخ «صهیونیسم» است آیا دیدید این ها چشم های پنجاه نفر از «فلسطینیان» را در بیاورند؟ آیا شما شنیدید و دیدید سیاستمداران و خونخواران بزرگ تاریخ در «جنگ جهانی اول، دوم» و «هیلتر» شنیدید چشم هزار نفر مخالفینش را در بیاورد؟ آیا به این فتوحات شما دارید افتخار می کنید؟ برادرم مقداری فکر کن من از مصادر متعدد آوردم.

 در قضیه «طالقان» نزدیک سه، چهار کیلومتر صف کشیدند تمام مردم آن جا را سر بریدند. این کار یک، نفر دو نفر نقل نکردند بلکه عموم مورخین اهل سنت نقل کردند یک نفر هم نیامد بگوید این‌ها دروغ است آن وقت حضرتعالی به چه مجوزی می گویید دروغ است؟

جایگاه علمی شما کجا است بگویید «طبری، ابن اثیر، نویری، ابن کثیر دمشقی» دروغ می گوید آن وقت همه دروغ می گویند جنابعالی راست می گویید؟ یک چیزی بگویید مرغ پخته بر ما نخندد.

 برادر بزرگوارم! شما را دوست داریم تمام تلاش مان در این جا این هست کوچک ترین توهینی به مقدسات اهل سنت نکنیم و …این افتخار شیعه است می آید عقاید خودش را هم از کتاب های خودش هم از کتاب های شما ثابت می کند.

 این منطق قرآن است معلوم می شود آقای «جمشیدی» شما را قرآن انس ندارید. رسول اکرم وقتی با «یهود» مناظره می کند زیر بار اسلام نمی روند حضرت می گوید «تورات» را بیاورید (فَأْتُوا بِالتَّوْرَاهِ فَاتْلُوهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ)

 (کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاهِ فَاتْلُوهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ)

 همه غذاها(ی پاک) بر بنی اسرائیل حلال بود، جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایی که به پیامبران پیشین می‌دهید، حتی در تورات تحریف شده شما نیست!)»

سوره آل عمران (3): آیه 93

در «تورات» ببینید آیا در کتاب شما حقانیت ما هست یا نه؟ برادر بزرگوار این که ما از کتب شما، حقانیت خودمان را اثبات می کنیم منطق قرآنی است؛ آن وقت شما با این عصبانیت می خواهید چه کار کنید؟ آیا با عصبانیت کار جلو می رود؟

بزرگان شما با عصبانیت این همه در طول تاریخ خون راه انداختند حتی به خاطر یک قسم، خجالت می کشم این ها را بگویم.

«مستشرقین» می گوید اسلام به زور شمشیر پیروز شد به خاطر همین حرف هایی است که بزرگان شما زدند و در تاریخ انجام دادند. این آقا می گوید قسم خورده بودم هفتاد هزار آدم بکشم می گوید بعد از این که «خالد» پیروز شد هفتاد هزار نفر را به قتل رساند. به خاطر یک قسم هفتاد هزار نفر را بکشد.

برادر بزرگوارم! کشتن هفتاد هزار نفر شوخی نیست نزدیک به یک سال است «اسرائیل» دارد می کُشد چهل هزار نفر بیشتر نتوانست بکشد!

مجری:

آقای «جمشید» نکته ای دارید؟

آقای جمشید:

بله، من در رابطه با امام زمان سوال کردم

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم! در رابطه با امام زمان است این ملت با امیر المؤمنین، با امام حسن با امام حسین و دیگر ائمه چه کردند؟ اگر امام زمان هم بود همان کاری با امام زمان می کردند که با پدر و جد بزرگوارش انجام دادند.

 آقا «جمشید» بنا نیست خدای عالم حجتش را با معجزه حفظ کند. آن حجتی که با معجزه حفظ می شود حجت نیست. دیگر ما حجتی بالاتر از پیغمبر نداریم در «جنگ احد، جنگ بدر و جنگ حنین» چقدر از عزیزانش را از دست داد؟، ائمه (علیهم السلام) همان طور که قرآن می گوید خدای عالم

(وَینْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا)

و پیروزی شکست ‌ناپذیری نصیب تو کند.

سوره فتح (48): آیه 3

آقای جمشید:

جواب من را در رابطه با امام زمان ندادید!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برادر من! سوال شما چه است؟

آقای جمشید:

سوال کردم امام زمان غیبت می دانست

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

امام زمان غیبت می داند، پیغمبر هم غیب می داند؛ ولی علم غیبِ پیغمبر دلیل این نیست که با علم غیبش همه بدی ها را از جلوی چشمش بر دارد. او دیگر نمی تواند برای ما الگو باشد.

آقای جمشید:

قرآن می گوید رسول الله می گوید اگر من غیب می دانستم تمام خیرها را برای خودم می خواستم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله اگر غیب از خودش می دانست

(عَالِمُ الْغَیبِ فَلَا یظْهِرُ عَلَى غَیبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُکُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا)

دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی ‌سازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می ‌دهد…

سوره جن (72): آیات 26 و 27

نباید ما مؤمن به بعض و کافر به بعض کتاب باشیم.

(أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ)

آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می ‌آورید، و به بعضی کافر می ‌شوید؟!

سوره بقره (2): آیه 85

در آیه الکرسی می‌خوانیم:

(وَلَا یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ)

و کسی از علم او آگاه نمی ‌گردد؛ جز به مقداری که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بی ‌پایان و نامحدود اوست.)

سوره بقره (2): آیه 255

این ها را هم بخوان این در قرآن آمده است. مقام حضرت عیسی یا پیغمبر بالاتر است؟

آقای جمشید:

حضرت رسول (صلی الله علیه و سلم)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

زنده باشید. حضرت عیسی می گوید:

(وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکُمْ)

و از آنچه می ‌خورید، و در خانه ‌های خود ذخیره می ‌کنید، به شما خبر می ‌دهم؛

سوره آل عمران (3): آیه 49

از تمام آن چه در خانه هایتان ذخیره کردید به آن خبر می دهم.

آقای جمشید:

معجزه ای مخصوص عیسی بود!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

کجا معجزه بود ربطی به معجزه ندارد. معجزه حضرت موسی، «عصا» و «ید بیضاء» بود. معجزه حضرت عیسی مباحثی بود در رابطه با احیاء موتیٰ و این که آقای خلیفه دوم در «مدینه» نشسته است و سپاه اسلام را در «دماوند» می بیند و به سپاهیان می گوید به کوه پناه ببرید آقای عمر غیب می دانست یا نمی دانست؟

آقای جمشید:

یک بار اتفاق افتاده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آیا آقای عمر می خواست معجزه نشان بدهد؟

آقای جمشید:

نخیر.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نه یک بار، من ده تا معجزه مثل این از عمر برای شما نقل می کنم می گوید در «مدینه»‌ زلزله آمد عمر شلاقش را به زمین زد گفت زمین آرام باش زلزله آرام شد. خلیفه اول می گوید فرزندی که در رحم همسرم «بنت خارجه» است دختر است آیا جناب ابوبکر «سونگرافی» داشت این ها را می دانست یا علم غیب بود؟

آقای جمشید:

نه علم عیب نمی دانستند

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

پس آقای ابوبکر از کجا متوجه شد فرزندی که در رحم همسرش است دختر است؟

آقای جمشید:

طبیب چشم های زن را نگاه می کند می گوید این زن دختر یا پسر باردار است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اگر این طور است آزمایشگاه و «سونگرافی» را باید بر دارند.

آقای جمشید:

این طبیعی است!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

چطور شد آن جایی که نسبت به عمر می رسد یک دفعه بود نسبت به ابوبکر بود از چشم هایش فهمیده می شود نگفت از چشم هایش فهمیده است. حتی «ابن کثیر» و «سیوطی» می گوید دو معجزه برای ابوبکر است یکی این که گفت من در این مرض از دنیا می روم حال آن که قرآن می گوید هیچ انسانی نمی داند کجا و چه زمان می میرد؟

(إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ وَینَزِّلُ الْغَیثَ وَیعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَی أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ)

آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل می ‌کند، و آنچه را که در رحم‌ها(ی مادران) است می ‌داند، و هیچ کس نمی داند فردا چه به دست می ‌آورد، و هیچ کس نمی ‌داند در چه سرزمینی می ‌میرد؟ خداوند عالم و آگاه است!

سوره لقمان (31): آیه 34

معجزه اول: ابوبکر گفت من در این مرض می میرم و از دنیا رفت.

 معجزه دوم: گفت بچه در رحم همسرم دختر است و دختر هم شد. خداوند (وَیعْلَمُ مَا فِی الْأَرْحَامِ)

برادر بزرگوارم! مطالب تان را بنویسید روی خط تشریف بیاورید خیلی خوشحال می شویم شما روی خط می آیید و واقعاً حضورتان در شبکه مایه افتخار ما است. ولی از این شاخه به آن شاخه پریدن درست نیست، وقتی جواب می دهیم فوری آن جا می روید آن را جواب می دهیم فوری شاخه دیگر می روید.

سوالات تان را محبت کنید بنویسید بنده هم بر مبنای نوشته تان جواب می دهم تا جوابم تمام نشده از این شاخه به آن شاخه نپرید.

 عزیز من! از این شاخه به آن شاخه پریدن ده ساعت هم با هم بحث کنیم هیچ فایده ای ندارد، معلوم می شود اطلاعات عمومی تان خیلی خوب است واقعاً تشکر می کنم نمی دانم مولوی، روحانی و عادی هستید.

اما این تعصب را هم کنار بگذار این که بگوییم پیغمبر علم غیب نمی دانست عمر علم غیب می دانست ولی یک مرتبه بود. فرقی نمی کند یک مرتبه یا هزار مرتبه با شد همین که شما می گویید خدای عالم فقط غیب می داند غیر از خدا هیچ کس غیب نمی داند با این یک دفعه شما اطلاق آیه را شکستید. ثابت کردید که آیه نستجیر بالله دروغ می گوید

(قُلْ لَا یعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یشْعُرُونَ أَیانَ یبْعَثُونَ)

بگو: کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب نمی ‌دانند جز خدا، و نمی ‌دانند کی بر انگیخته می ‌شوند!

سوره نمل (27): آیه 65

پس معلوم می شود آقای عمر و آقای ابوبکر یک دفعه غیب می دانست آقای «حذیفه» هم بیست مرتبه غیب می دانست!

آقای جمشید:

نمی گویم غیب می دانست می گویم کرامات بوده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

یعنی چه؟ اگر پیغمبر باشد معجزه است. کرامت را معنا کنید کرامت یعنی چه؟

آقای جمشید:

یعنی زمانی که خداوند می خواهد سرنوشت یک مملکتی را تغییر بدهد به چشم شخصی چیزی می آورد این را کرامات می گویند یک بار اتفاق افتاده است بعضی ها هم می گویند اصلاً این طور نیست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

دختر بودن در رحم خانم ابوبکر چه مسئله ای در جامعه اسلامی درست می کرد؟

آقای جمشیدی:

آن را نمی گویم، در رابطه با حضرت عمر شما سوال کردید

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

فرقی نمی کند شما باید یک جواب بدهید همه اشکالات ما را بگیرید.

آقای جمشیدی:

آقای «قزوینی»! من الان یک مبتدی هستم شما در رابطه با امام زمان به من نگفتید الان که حکومت شیعه است چرا ظهور نمی نکند؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما نه وکیل امام زمان و نه وکیل خدا هستیم. خدای عالم طبق عقیده شیعه پانصد سال، طبق عقیده شما ششصد سال بعد از حضرت موسی پیغمبری نفرستاد بعد از ششصد سال پیغمبر فرستاد. حالا من بیایم از شما بپرسم چرا خدای عالم در این پانصد سال پیغمبر نفرستاد، به ما چه مربوط است؟ خدای عالم (فَعَّالٌ لِمَا یرِیدُ) است.

(فَعَّالٌ لِمَا یرِیدُ)

و آنچه را می ‌خواهد انجام می ‌دهد!

سوره بروج (85): آیه 16

(لَا یسْأَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَهُمْ یسْأَلُونَ)

هیچ کس نمی ‌تواند بر کار او خرده بگیرد؛ ولی در کارهای آنها، جای سؤال و ایراد است!

سوره انبیاء (21): آیه 23

برادر من! به خدای عالم نمی توانیم اعتراض کنیم امر ظهور، دست خدا هست امر غیبت هم دست خدا بوده است. امر نبوت دست خدا بود امر امامت هم دست خدا است.

 آقای جمشید:

فکر نکنم خدا در مذهب شما جایگاهی داشته باشد!

آیت الله حسینی قزوینی:

بله جایگاهی ندارد این که خدای عالم سوار الاغ شود از بالای عرش روی زمین بیاید این که پیغمبرش هم بالای کوه برود بخواهد خود کشی کند ما همچنین خدایی را قبول نداریم. قطعاً خدایی را که «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» شما معرفی کرد اند تمام مردم دنیا همه بدانند آن خدایی که خدایی که بخواهد بالای عرش بنشیند از عرش به زمین بیاید دوباره قبل از طلوع فجر بالا برود ما منکر همچنین خدا هستیم حالا می خواهید ما را کافر بدانید یا کافر ندانید. تشکر از شما

مجری:

از شما تشکر می کنم، دفعه خیلی شسته و روفته مطالب تان را با جمع بندی ان شاء الله بیان کنید از قبل مطالب تان را آماده کرده باشید چون سوالات متعدد یا موضوعات متعدد مطرح می کنید از این شاخه به آن شاخه پریدن اصلاً کمکی به بحث نمی کند الحمد لله جناب استاد پاسخ دادند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما وکیل وصی خدا نیستیم.

مجری:

اکثر کشورهای جهان مسیحی و منتظر حضرت عیسی هستند یک کشور شیعی داریم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سی و سه درصد مردم جهان مسیحی هستند منتظر حضرت عیسی هستند باید بگویند چرا خدا مسیح را نمی آورد؟ خودتان معتقد هستید حضرت مهدی هنوز به دنیا نیامده چرا خدا حضرت مهدی را به دنیا نمی آورد؟ این را جواب بدهید ما هم می گوییم چرا حضرت مهدی ظهور نمی کند، نمی توانیم برای خدا تعیین تکلیف کنیم!

این همه بندگان خدا در «فلسطین» زیر شکنجه و درد هستند چرا خدای عالم «اسرائیل» را نابود نمی کند؟ چرا «فلسطین»‌را پیروز نمی کند؟ آیا خدای عالم (نستجیر بالله) عاجز است؟ نمی توانیم برای خدای عالم تعیین تکلیف کنیم.

 برادر من! اگر شما می گوییم چند نفر شیعه هستید یکی از علمای «مصر» دو، سه روز قبل پیامی گذاشت بر این که ما الان دو میلیارد سنی داریم منتظر هستیم پانصد میلیون شیعه «ایران، لبنان و یمن» انتقام یک رهبر سنی را بگیرد!

این ها را جواب بدهید این که همه شماها آرام و ساکت هستید، در نماز و خطبه تان از «اسرائیل» دفاع می کنید می گویید «اسرائیل» خیلی بد نیست و … این ها را جواب بدهید. دولت های سنی دارند هر روز وسایل جنگی برای «اسرائیل» می فرستند این ها را جواب بدهید.

نزدیک به یک سال «عربستان سعودی» غیر از کفن چیز دیگری هم برای «فلسطینی»ها فرستاد؟ «امارات و بحرین» چه کار کردند؟ طبق آماری که دادند ادوات جنگی برای «اسرائیل» نمی فرستند؟ این ها را جواب بدهید.

نزدیک سه میلیون «فلسطینی» دست «اسرائیل» اسیر هستند تنها کسی که از «فلسطین» سنی دارد دفاع می کند «ایران، لبنان و یمن» شیعی است. دارد هزینه می دهد کشته و شهید می دهد.

این مذهبی که آقایان برای شما درست کردند در برابر ظلمِ ظالم باید ساکت باشید الان حضرت ولی عصر آمد چه کار کند، «هل من ناصر» گفت نزدیک به هشت، نُه میلیارد جمعیت روی زمین هستند آیا حضرت می خواهد با چهارصد، پانصد میلیون نفر در برابر نزدیک به هشت میلیارد نفر پیروز شود؟

بنا نیست حضرت ولی عصر بیاید با معجزه جلو برود اگر بنا بود حضرت ولی عصر با معجزه جلو برود و دنیا را تسخیر کند جدش رسول الله اولی از حضرت مهدی (ارواحنا فداه) بود؛ یعنی حضرت پیامبر اولی بود با معجزه تمام مردم را مسلمان کند.

بالاتر از پیامبر خدا است «لو شاء الله لامن من فی الارض جمیعا» اگر خدا یک اراده کند تمام خلائق روی زمین مؤمن می‌شوند.

(وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً)

و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد!

سوره مائده (5): آیه 48

قرآن می‌گوید ما هدایت می‌کنیم (فَمَنْ شَاءَ فَلْیؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیکْفُرْ)

(وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ یسْتَغِیثُوا یغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا)

بگو: «این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپرده‌اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان میاورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان می‌کند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!

سوره کهف (18): آیه 29

آقا «جمشید» عزیز! فردا پل صراط، بهشت، جهنم و حساب و کتاب است آن‌جا جلوی همه ما را خواهند گرفت شما در برابر «اسرائیل» که چنین جنایت کرد قولا، فعلا و عملا چه کردید؟ چه پاسخ می‌خواهید بدهید؟ دولت‌های سنی منطقه چه جوابی می‌دهند؟ آیا به فکر آن‌جا هم هستید؟

یا تعبیری که خودتان نقل می‌کند و من باور نمی‌کنم خلیفه دوم همچنین حرفی زده باشد.

«حدثنا وکیع قال ثنا سفیان عن إبراهیم بن عبد الأعلى عن سوید بن غفله قال قال لی عمر یا أبا أمیه إنی لا أدری لعلی أن لا ألقاک بعد عامی هذا فاسمع وأطع وإن أمر علیک عبد حبشی مجدع إن ضربک فاصبر وإن حرمک فاصبر وإن أراد أمرا ینتقص دینک فقل سمع وطاعه دمی دون دینی فلا تفارق الجماعه»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبه الکوفی الوفاه: 235، دار النشر: مکتبه الرشد – الریاض – 1409، الطبعه : الأولى ، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج6، ص544، ح33711

بگوید «وإن أمر علیک عبد حبشی مجدع» اگر چنانچه یک انسان بیگانه هم حاکم شد «إن ضربک فاصبر وإن حرمک فاصبر وإن أراد أمرا ینتقص دینک» اگر حاکم اسلامی دستور ضد دینی داد، «فقل سمع وطاعه دمی دون دینی فلا تفارق الجماعه» شما دستور ضد دینی حاکم را قبول کن بگو دینم فدای جانم!

ما همچنین چیزی را قبول نداریم و به مذهب مان افتخار می‌کنیم، مولای ما امیر مؤمنین فرمود:

«وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»

نهج البلاغه (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 421

امام حسین ما در عاشورا فرمود:

«وَ إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»

بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص191

«إنی لا أرى الموت إلا سعاده والحیاه مع الظالمین إلا برما»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاه: 807 ، دار النشر: دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی – القاهره , بیروت – 1407، ج9، ص192

زندگی در زیر بار ظلم ننگ و شهادت در برابر ظالم مایه افتخار است! ما در جنگ تحمیلی سیصد – چهار صد هزار شهید دادیم، در جنگ «سوریه» و در «عراق» و… شهید دادیم به این‌ها افتخار می‌کنیم.

بفرمایید شما در برابر ظلمی که حتی به اهل سنت دارد می‌شود نه به شیعه چه کار کردید؟ ما توقع نداریم ظلمی اگر به شیعه شد از شیعه دفاع کنید. هفتاد سال است فلسطینی‌ها که اهل سنت هستند، بندگان خدا زیر چکمه‌های دژخیمانه «اسرائیل» شکنجه می‌شوند، کشته می‌شوند شهید می‌شوند بیایید ببینیم خدا و پیامبر شما چه دستور داده است؟ یا خلفای محترم و بزرگوار شما در برابر این ظلم چه دستور داده‌اند؟

برادر من! شما بیایید این‌ها را مطرح کنید.

آقا «جمشید» عزیز امیدوارم در جلسه بعدی تشریف بیاورید ما دوست داریم ولی خواهش می‌کنیم بحث‌هایت را یک نواخت بکن، بگو سوال و بحث من این است و جوابی که ما دادیم گوش بفرمایید ما انتظار نداریم قانع بشوید یا قانع نشوید کاری به شما نداریم.

همان طور که شبهاتی را قریش می‌گفت یک عده قانع می‌شدند یک عده قانع نمی‌شدند. وظیفه ما پاسخ گفتن به شبهات است این که دیگرانی پاسخ این شبهه را می‌شنوند و قانع می‌شوند کافی است.

مجری:

احسنتم! تشکر می‌کنم جناب استاد آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» بزرگوار، خیلی بهره بردیم و استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از بینندگان عزیز و ارجمند که تا پایان برنامه ما را همراهی فرمودید. از همه شما التماس دعای فرج و دعای خیر داریم و عرض دعای مان همین دعا باشد «یَا رَبَّ الْحُسَیْنِ بِحَقِّ الحُسَین إشْفِ صَدْرَ الْحُسَیْن‏ بِظُهورِ الحُجه»

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته!



منبع

مقالات مرتبط