بررسی احتجاجات امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شورای شش نفره و تحلیل حدیث مناشده

۱۴۰۴/۰۴/۱۹
  • admin
  • شناسه خبر: 14043



لینک دانلود
 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

برنامه «حبل المتین» – 07 02 1404

عنوان برنامه: (بررسی احتجاجات امیرالمؤمنین (علیه السلام) در شورای شش نفره و تحلیل حدیث مناشده)

کلیدواژه: حبل المتین؛ ادله عقلی امامت، حدیث مناشده، شورای شش نفره، صدیق اکبر، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، امین، ولایت فقیه، فاروق اعظم!

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: آقای علی اسماعیلی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الحمدلله رب العالمین؛ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوَلَایَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ (عَلَیْهِمُ السَّلَام)‏؛ سلام، درود خدمت شما دوستان عزیزم بینندگان گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به برنامه زنده «حبل المتین» خیلی خوش آمدید. در برنامه دیگر با افتخار در کنار شما هستیم و ان‌ شاءالله تمام قد از ولایت و امامت مولای متقیان امیر مومنان علی(علیه السلام) دفاع کنیم. و ان شاءالله که مورد عنایت و توجه آقا جان مان امیرالمؤمنین مورد عنایت و توجه مولا مان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مورد لطف، عنایت و مرحمت حضرت مادر صدیقه طاهره فاطمه شهید(سلام الله علیها) قرار بگیرد.

 دوستانی که برنامه «حبل المتین» را می بینند، عنایت دارند که تقریبا بخش عمده‌ای از برنامه را مباحث محتوایی داریم. ادله عقلی امامت و ولایت بحثی است که مدت ها است تقدیم حضور شما می کنیم. درس های از امامت و ولایت و ادله عقلی امامت و ان شاءالله بخشی از برنامه هم اختصاص به تلفن‌های مخاطبین عزیز و بیننده‌های گرانقدر مان پیدا خواهد کرد، چه عزیزان شیعه چه عزیزان اهل سنت و چه آقایان وهابی فرقی نمی کند می توانند روی خط ارتباطی بیایند مطلب، نکته‌، سوال و بحث و گفتگو کنند، حتماً در خدمت شان خواهیم بود.

 حتماً مطلع شدید که روزهای گذشته یک حادثه دلخراش در «بندر شهید رجایی بندرعباس» اتفاق افتاد و تعدادی از هموطنان عزیز مان جان باختند، تعداد زیادی از هموطنان عزیز مان مصدوم و مجروح شدند، به نوبه خود مان عرض تسلیت و تعزیت داریم خدمت خانواده‌های عزیز جان باخته و عرض آرزوی سلامتی داریم برای عزیزانی که در این حادثه مجروح و مصدوم شدند و خسارات سنگینی وارد شده است.

هموطنان عزیز مان که در این حادثه داغدار شدند ان شاءالله خدا به آن ها اجر و صبر ویژه عنایت کند ما هم با شما داغدار و عزادار و در کنار شما بویژه مردم استان «هرمزگان و بندرعباس» هستیم.

 با افتخار امشب در برنامه زنده «حبل المتین» در محضر استاد عزیز و بزرگوار و گران قدر حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم حضرت استاد خدمت تان سلام عرض می‌کنم خیلی خوش آمدید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِه‏، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَیْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَیْهِ السَّبِیل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می‌کنم، موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم.

 من هم به نوبه خودم حادثه دلخراش استان «هرمزگان» و این عزیزانی که جان باختند، عزیزانی که مصدوم در بیمارستان‌ها یا در منازل هستند، به پیشگاه مقدس مولایمان بقیه الله الاعظم و به همه مردم ایران و کسانی که قلب شان در این قضیه محزون شد، از کشورهای مختلف تسلیت عرض می کنیم و از خدای می‌خواهیم با آبروی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) ان شاءالله برای مصدومین شفای عاجل عنایت کند.

 طبق برنامه همیشگی مان اول برنامه‌ را با یادی از صدیقه طاهره(سلام الله علیها) آغاز می کنیم، باشد که حضرت عنایت ویژه‌ای به همه داشته باشد.

 زهرای من خیز و علی را یاوری کن * بین من و ناسپاسان داوری کن

 بی تو علی آید که راه آه پوید * راز دلش را بعد از این با چاه گوید

 زهرای من دُرُ سخن آخر نسفتی * از ماجرای کوچه و دشمن نگفتی

 رفتی چو در نزد پدر از دار دنیا * راز دلت را لااقل برگو به بابا

 برگو که پهلوی تو را با در شکستند * برگو درون کوچه بر من راه بستند

 برگو پدر آورده ام بهرت نشانه * هم جای ضرب سیلی هم تازیانه!

(وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏)

مجری:

استاد خیلی ممنونم، مثل همیشه با یاد و نام حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله علیها) برنامه مان مزین شد

در بحث درس‌هایی از امامت و ولایت، به ادله عقلی امامت و ولایت رسیدیم، آن هایی که در ذهن شان است هفته گذشته یک بحثی مطرح شد و یک قولی به مخاطبین و بیننده‌های عزیز مان دادیم، آن فضائلی که امیر مومنان(سلام الله علیه) و «روحی له الفداء) در شورای شش نفره خطاب به آن افراد و خلیفه دوم بیان کردند، آن ها به نوعی استدلال‌هایی است که امیرالمؤمنین برای ولایت، امامت، خلافت و جانشینی خودشان مطرح کردند.

این هم در واقع یک پاسخی است به آن ‌هایی که می گویند حضرت علی کجا استدلال کرد، کجا در مورد امامت، ولایت، خلافت وصایت خودش صحبت کرد؟ این بحثی است که امشب حتماً ان شاءالله بیننده‌های عزیز دنبال می کنند.

 استاد یک کلیتی از آن مطالبی که امیرالمؤمنین در شورای شش نفره بیان فرمودند بفرمایید، البته امشب سوال زیاد دارم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّهَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ

یکی از جاهایی که امیرالمؤمنین خیلی قاطعانه محکم از ولایت خودش دفاع کرد، قضیه شورای شش نفره خلیفه دوم است. این در منابع شیعه و سنی صورت خیلی مفصل آمده است، من به بعضی از مصادر ابتدای اشاره می‌کنم.

 «شیخ صدوق(رضوان الله تعالی علیه)» در کتاب «خصال» شان در جلد دوم صفحه ۵ ۵۳

«احتجاج أمیر المؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) بمثل هذه الخصال على الناس یوم الشورى‏»

راوی می گوید امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در شورا گفت خلیفه دوم من را همراه با پنج نفر برای خلافت کاندید کرده است.

«لَاحْتَجَجْتُ عَلَیْهِمْ»

من امروز به این پنج نفر احتجاج می‌کنم.

«بِمَا لَا یَسْتَطِیعُ عَرَبِیُّهُمْ وَ لَا عَجَمِیُّهُمْ الْمُعَاهَدُ مِنْهُمْ وَ الْمُشْرِکُ تَغْیِیرَ ذَلِکَ»

نه عرب، نه عجم، نه معاهد، نه مشرک. (معاهد یعنی کسانی که در ذمه اسلام است) جرأت این که این استدلال‌ها را رد کند ندارد!

نام کتاب: الخصال؛ ‏نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على‏ (تاریخ وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: جامعه مدرسین‏، قم‏: 1362ش، ج2، ص553

جالب است آقای «تفتازانی – متوفی ۷۹۳) از قهرمانان علم کلام اهل سنت است. در کتاب «شرح مقاصد»، صفحه 290 بحث غدیر را که مطرح می کند می گوید:

وهذا حدیث متفق على صحته أورده علی رضی الله عنه یوم الشورى عندما حاول ذکر فضائله ولم ینکره أحد»

قضیه غدیر حدیثی است که همه علما بر صحتش اتفاق نظر دارند، امیرالمؤمنین در روز شورا بحث غدیر را مطرح کرد، پس خواست فضائل خودش را مطرح کند من جمله از فضائلش غدیر است، هیچ کدام از آن پنج نفر نتوانستند منکر بشوند!

شرح المقاصد فی علم الکلام؛ اسم المؤلف: سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی الوفاه: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانیه – باکستان – 1401هـ – 1981م، الطبعه: الأولى، ج2، ص290

ملاحظه بفرمایید در آن جا «عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن ابن عوف و سعد ابن ابی وقاص» است این ها همه شان برای خلافت کاندید شدند. گرچه عقیده‌ ما بر این است و بعضی از علمای اهل سنت هم گفته اند نتیجه شورا از اول مشخص بود.

اگر هیچ فایده‌ای هم نداشت جز این که امیرالمؤمنین در این جا آمد نزدیک چهل فضیلت از فضائل خودش را گفت و این‌ها را قسم داد، آیا کسی این فضایل را دارد؟ همه گفتند خیر.

 مشهورترین این‌ها کتاب ها «مناقب علی بن ابی طالب ابن مردویه متوفای410» است، در دو جا ایشان این روایت را آورده است. در صفحه ۱۲۷ این کتاب «حدیث المناشده» با سند خودش از «ابوطفیل عامر بن واثله» که پیرترین صحابه پیغمبر، بعد از پیغمبر و جوان‌ترین صحابه در زمان حیات پیغمبر بوده است آخرین صحابی است که تقریباً در سال ۱۰۳ یا ۱۱۰ ایشان از دنیا رفته است.

 می گوید من خودم در شورا:

«فارتفعت الأصوات بینهم، فسمعت علیّاً ( علیه السلام ) یقول»

سر صداها از داخل شورا بلند شد شنیدم علی فرمود ایشان یک شخصیت برجسته اهل سنت دارد نقل می کند.

«بایع الناس أبا بکر وأنا والله، أولى بالأمر وأحق به»

مردم رفتند با ابوبکر بیعت کردند قسم به خدا من شایسته‌تر به امر خلافت و محق از او بودم

«فسمعت وأطعت»

دیدم راهی جز این نیست که این قضایا را بشنوم و همراه این ها باشم!

«مخافه أن یرجع الناس کفّاراً، یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف»

ترسیدم اگر چنانچه برای گرفتن حقم با ابوبکر و یارانش اقدام و مخالفت کنم، مردم به دوران کفر برگردند مرتد بشوند، مسلمان کشی و برادر کشی در میان مردم رواج پیدا کند.

«ثمّ بایع أبو بکر لعمر وأنا والله، أولى بالأمر منه، فسمعت وأطعت مخافه أن یرجع الناس کفّاراً»

آقای ابوبکر عمر را به عنوان خلیفه معین کرد، قسم به خدا من شایسته تر از او بودم باز صبر کردم تحمل کردم همراه با این ها بودم ترسیدم که اگر من قیام کنم کفر دوباره برگردد، تازه مسلمان‌ها به دوران کفر برگردد.

«ثمّ أنتم تریدون أن تبایعوا عثمان إذن لا أسمع ولا أطیع، إنّ عمر جعلنی فی خمس نفر أنا سادسهم. لأیم الله، لا یعرف لی فضل فی الصلاح ولا یعرفونه لی کما نحن فیه شرع سواء»

بعد فرمود امروز شما می‌خواهید با عثمان بیعت کنید من را هم برای بیعت با عثمان وادار کنید، اگر واقعاً نظر همه شما این است که می خواهد حق من پایمال بشود من برای اینکه اختلافی درست نشود و کفر از راه نرسد مسلمان‌ها مرتد نشوند، حاضرم بپذیرم!

«وأیم الله، لو أشاء أن أتکلّم»

قسم به خدا من امروز سخن می‌گویم

«ثمّ لا یستطیع عربهم ولا عجمهم ولا المعاهد منهم ولا المشرک أن یردّ خصله منها»

نه عرب، نه عجم، نه اهل ذمه‌ و نه مشرک توانایی رد کردن یکی از این خصلت‌ها را ندارد.

 

مناقب علی بن أبی طالب (علیه السلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام)؛ نویسنده: أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی (وفات : 410)، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، سال چاپ : 1424 – 1382ش چاپخانه: دار الحدیث، ص127

این فرمایش را امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) این جا بیان فرمودند.

باز ایشان در کتاب «مناقب‌»شان، صفحه ۱۳۰ مطلب را آورده است سند اولش یک مقدار از دیدگاه اهل سنت شاید قابل مناقشه باشد؛ ولی سند دوم قطعاً صحیح است هیچ مشکلی از نظر سندی ندارد.

 در این جا هم می‌فرماید:

«أما والله لأحاجنّهم بخصال لا تستطیع عُربهم ولا عجمهم، المعاهد منهم والمشرک أن ینکر منها خصله واحده»

امروز من به خصالی احتجاج می‌کنم که نه عرب، نه عجم، نه معاهد و نه مشرک نمی‌تواند یکی از این ها را انکار کند!

مناقب علی بن أبی طالب (علیه السلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام)؛ نویسنده: أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی (وفات : 410)، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، سال چاپ : 1424 – 1382ش چاپخانه: دار الحدیث، ص130

آقای «ابن عساکر» در «تاریخ دمشق» جلد 42 صفحه ۴۳۱ همین تعبیر را آورده است حضرت فرمود:

«والله لأحتجن علیهم بما لا یستطیع قرشیهم ولا عربیهم ولا عجمیهم رده ولا یقول خلافه …»

هیچ قرشی نتواند رد کند…

تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله الشافعی الوفاه: 571، دار النشر: دار الفکر – بیروت – 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ج42، ص431

جناب «خوارزمی – متوفای ۵۶۸» که اخطب الخواطب است، «ذهبی» و دیگران مفصل در مورد فضائل مناقبش مطلب گفته اند ایشان در کتاب «مناقب» خودش صفحه ۳۱۳ همین تعبیر را مطرح می کند عین همان تعبیری را که «ابن مردویه» آورده بود می گوید:

«عن أبی الطفیل عامر بن واثله قال: کنت على الباب یوم الشورى فارتفعت الأصوات بینهم، فسمعت علیا ” علیه السلام یقول: بایع الناس أبا بکر وأنا والله أولى بالأمر وأحق به، فسمعت وأطعت مخافه ان یرجع الناس کفارا “، یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف، ثم بایع أبو بکر لعمر وأنا والله أولى بالأمر منه، فسمعت وأطعت مخافه ان یرجع الناس کفارا “، ثم أنتم تریدون أن تبایعوا عثمان إذا لا أسمع ولا أطیع، ان عمر جعلنی فی خمس نفر أنا سادسهم، لأیم الله لا یعرف لی فضل فی الصلاح ولا یعرفونه لی کما نحن فیه شرع سواء، وأیم الله لو أشاء ان أتکلم ثم لا یستطیع عربهم ولا عجمهم ولا المعاهد منهم ولا المشرک ان یرد خصله منها»

المناقب؛ نوسنده: الموفق الخوارزمی وفات : 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، ص313 و 314

«ابن مغازلی» باز در «مناقب امیرالمؤمنین» صفحه ۸۸ این عبارت را آورده است.

در هر صورت…

ملاحظه بفرمایید در حقیقت یک بخش عظیم علمای اهل سنت این مسئله را آورده اند و این که امیرالمؤمنین چرا در شورای شش نفره آمد حضور پیدا کرد، قضیه چه بود با این که «ابن عباس» و خیلی ها مخالف بودند؛ چون می‌گفتند یا علی بروی یا نروی هیچ فرقی نمی‌کند، نتیجه شورا از اول مشخص است و چینش طوری است که خروجی این چینش جز عثمان کسی دیگری نخواهد بود.

 کاملاً مشخص بود امیرالمؤمنین می‌دانست دیگران هم می‌دانستند حتی بعضی ها که به امیرالمؤمنین اعتراض کردند، امیرالمؤمنین فرمود عجب این ها در سقیفه گفتند برای این که نبوت و خلافت در یک جا جمع نشود سراغ علی نمی رویم. من این جا می روم تا عملاً این حرفی را که این ها در سقیفه زدند باطل کنم.

چطور شد آن جا گفتند که:

«لَا تَجْتَمِعُ النُّبُوَّهُ وَ الْخِلَافَه فِی بَیْتٍ وَاحِد»

بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج9، ص86

«وتعلل طائفه أخرى منهم بکراهیه الجمع بین النبوه والخلافه فی بیت واحد»

شرح نهج البلاغه؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاه: 655 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان – 1418هـ – 1998م، الطبعه: الأولى، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج11، ص66

 

 

ولی امروز آمدند من را که برای بیت نبوت هستم در این جا کاندید کردند. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) همان جمله جانسوز:

«فَصَبَرْتُ‏ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْبا»

پس صبر کردم، در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویم بود، و میراثم را غارت شده می‌دیدم!

نهج البلاغه (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص48

خیلی جانسوز است و اصلا تصورش هم برای ما امکان پذیر نیست. دوستان من نمی‌دانم تا به حال شده مثلاً استخوانی در گلویشان گیر کرده باشد یانه، چه حالی پیدا می‌کند؛ حتی لحظه تحملش خیلی است. امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) تمام این ها را تحمل کرد.

 گرچه معتقدیم علی امروز مظلوم‌تر از دیروز است خیلی بی پرده بگویم حضرت در میان شیعه‌ها مظلوم‌تر است تا در میان اهل سنت، در میان شیعه‌ها مظلوم‌تر است تا در میان وهابیت! برای این مطلب هم صدها دلیل دارم که ما با علی چه کار کردیم، در زندگی مان چه نشانه‌هایی از اخلاق علوی سیره علوی و راه و روش علوی است. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مظهر اتم تمام اسماء جلال و جمال حق است.

حدیث نورانیت را ملاحظه بفرمایید «بحار الانوار» جلد ۲۶، صفحه اول حدیث اول، در آن جا یک کوچولو امیرالمؤمنین پرده را بالا زده است ببینیم واقعاً علی را شناختیم! همانطوری که خدای عالم علام الغیوب است، عالم بما کان بما یکون بما (یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِه) است.

(یعْلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِنْ عِلْمِهِ ِ إِلاَّ بِما شاء)

آنچه را در پیش روی آنها [= بندگان‌] و پشت سرشان است می‌داند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسی از علم او آگاه نمی‌گردد جز به مقداری که او بخواهد.

سوره بقره (2): آیه 255

‏ امیرالمؤمنین هم به اذن الله نه مثل بعضی از بی سواد های احمق، بیایم امیرالمؤمنین را یک خدای دیگر تصور کنیم، نه.

 هرچه امیرالمؤمنین دارد به اذن الله است. (وَأُحْیی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ)

(أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیئَهِ الطَّیرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیکُونُ طَیرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ)

و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها می‌گوید:) من نشانه‌ای از طرف پروردگار شما، برایتان آورده‌ام؛ من از گل، چیزی به شکل پرنده می‌سازم؛ سپس در آن می‌دمم و به فرمان خدا، پرنده‌ای می‌گردد. و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص [= پیسی‌] را بهبودی می‌بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم؛ و از آنچه می‌خورید، و در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید، به شما خبر می‌دهم؛ مسلما در اینها، نشانه‌ای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!

سوره آل‌عمران (3): آیه 49

در حدیث نورانیت امیرالمؤمنین بیست – سی تا صفات حق را به خودش با واژه باذن الله نسبت می دهد. همانطوری که خدای عالم می گوید:

(هُوَ الَّذِی یحْیی وَیمِیتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ کُنْ فَیکُونُ)

او کسی است که زنده می‌کند و می‌میراند؛ و هنگامی که کاری را مقرر کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!» بی‌درنگ موجود می‌شود!

سوره غافر (40): آیه 68

حضرت عیسی می گوید: (وَأُحْیی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ)؛ من هم به اذن الله مرده زنده می کنم فرقش در همان باذن الله است. اگر به اذن الله را حذف کردیم شرک، کفر و خروج از دین و آیین می شود.

(وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ) کور مادرزاد را هم شفا می دهم، نه از پیش خودم بلکه باذن الله قدرتی که خدا به من داده است. الان داریم حرف می‌زنیم صدای ما قبل از آن که به گوش مان برسد به گوش امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) و فرزند بزرگوارش بویژه حضرت آقا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) می رسد؛ ولی همه باذن الله است.

 دقت کنیم به تعبیر «امام راحل» مرز بین کفر ایمان را رعایت کنیم. وقتی می‌خواهیم تمجید کنیم مقامات و فضائل اهل بیت را بگوییم تلاش کنیم خدای ناکرده این ها را از آن مرتبه بندگی بالا نبریم.

امیرالمؤمنین در حدیث نورانیت که شش – هفت صفحه است خیلی حدیث مفصل است. یکی از علمای بزرگوار اصفهان جناب آقای «رضازاده» شرح خیلی مفصلی داده که خیلی شرح خوبی است. واقعاً خوب شرح کرده است. دوستانی که اهل مطالعه، اهل معرفت و عرفان هستند توصیه می‌کنم شرح جناب آقای «رضازاده» را نسبت به حدیث نورانیت ملاحظه کنند.

 خیلی دوست دارم یک فرصت پیش می آمد بعضی از فرازهای حدیث نورانیت را برای بینندگان عزیز در حد توان خود مان شرح می کردیم. خود حضرت می‌فرماید:

«نزّلونا عن الرّبوبیّه و قولوا فینا ما شئتم»

در یک فراز دیگر می فرماید:

«نزّلونا عن النبوه»

ما را از خدایی و پیامبری پاین‌ تر بیاورید این دو تا را قلم قرمز بکشید «و قولوا فینا ما شئتم»؛ هرچه که به ذهن تان از کمالات می آید برای ما بگویید.

«لن تبلغ عقولکم علی ما آتانی الله من الفضل»

با لن نفی ابد؛ هرگز عقل شما نمی رسد به اون فضائلی که خدا به ما داده است.

«اجْعَلُونَا عَبِیداً مَخْلُوقِینَ وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُمْ»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبه آیه الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص241

امیرالمؤمنین نمی فرمود برای ما روشن بود؛ چون خدای عالم او را لایتناهی در فضل قرار داده است، علم او حد حسابی ندارد، فضل او قدرت او حسابی ندارد. ما محدود هستیم، او نامحدود است. نامحدود نمی‌تواند به محدود احاطه داشته باشد.

آسمان دنیا در برابر آسمان های دیگر شاید به اندازه سر سوزن هم نیست، وقتی این کهکشان‌ها و… را مطالعه می کنیم بین هر کهکشانی با کهکشان دیگر هفتصد سال، یا دو میلیون سال، یا پنج میلیون سال نوری فاصله است اصلا عقل آدم سرگردان می شود.

 یادم نمی رود دهه ۷۰ بود در یکی از دانشگاه‌های بین‌المللی جلسه ای بود تعدادی عزیزان از کشورهای خارج بودند، یک مقداری من در رابطه با توحید توضیح دادم، وقتی کهکشان‌ها و فاصله چند میلیون سال نوری را مطرح کردم، دانشجوها گفتند حاج آقا دیگر مغز مان نمی‌کشه بس کنید، گیج شدیم!

ما مال این جا را نمی‌توانیم درک کنیم، آن وقت بیاییم، امیرالمؤمنینی که فضایلش برگرفته از فضایل خداست، محل تجلی اسماء و صفات و افعال الهی است.

تعبیری که از امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «آداب الصلاه» ‌شان صفحه ۱۸۶دارد می‌فرماید: “خداوند تبارک و تعالی تمام کمالات ذاتی، کمالات صفاتی، کمالات اسمائی کمالات افعالی را در وجود مقدس رسول اکرم و ائمه طاهرین قرار داده”

 در زیارت رجبیه خواندیم زیارت هم از حضرت ولی عصر است:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِولاه أَمْرِکَ…لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْک‏»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏ (تاریخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد‏ ناشر: مؤسسه فقه الشیعه ، ج‏2، ص803

می گویند اگر در خانه کس است یک حرف بس است. ما از این دریای بیکران و لایتناهی فضل امیرالمؤمنین چه بهره و استفاده ای کردیم. من که شرمنده و احساس شرم می کنم.

من بعضی از روایات را می‌خوانم به خودم نگاه می‌کنم می گویم خدایا جز اینکه به فضلت و کرمت با رفتار کنی آرزوی دیگری نداریم. لَا أَرْجُو إِلَّا فَضْلَک وَ لَا أَخْشَى إِلَّا عَدْلَک»؛ خدایا! اگر بخواهی با عدلت رفتار کنی تکلیف ما روشن است.

«لَا أَرْجُو إِلَّا فَضْلَهُ وَ لَا أَخْشَى إِلَّا عَدْلَه‏»

البلد الأمین و الدرع الحصین‏؛ نویسنده: کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 905 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت: 1418ق، ص109

من خیلی وقت ها می‌گویم خدا اگر فردای قیامت میخواهی ما را پای حساب بیاوری ثابت کنی که ما گنهکاریم خدا ما قبول داریم گنهکاریم، هیچ شک شبهه‌ای هم نداریم.

«فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَبِذُنُوبِی غَیْرَ ظَالِمٍ لِی وَ إِنْ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی فَبِجُودِکَ وَ بِکَرَمِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین‏»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج1، ص333

اگر ما را عذاب کنی (نستجیر بالله» ظالم نیستی نتیجه گناهان مان است، اگر کرم و آقایی کنی غیر از این هم از تو انتظاری نیست. خدایا این که فردای قیامت ما را جلوی مردم بیاوری رسوال کنی به کرم و لطف تو پناه می بریم از ما در گذر!

یک شعر خیلی قشنگی است یکی از عرفا گفته است.

در دوزخم بیفکن و نام گناه مبر * آتش به سختی عرق انفعال نیست.

 خدایا اگر می خواهی به جهنم ببری، یک گوشه ای ببر هر کار میخواهی بکنی با ما بکن؛ ولی در قیامت مفتضح مان نکن.

«وَ لَا تَفْضَحْنِی عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْعَالَمِین‏»

بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج94، ص229

توضیح زیاد شد خواستم بگویم امیرالمؤمنین یکی از جاهایی که فرصت پیدا کرد، فضائل و مناقب خودش را مطرح کند در شورای شش نفره بود. من شمردم حدود نزدیک چهل فضیلت امیرالمؤمنین شمرده، از این چهل فضیلت دو یا سه تا مثل حدیث غدیر و امثال آن است مابقی همه ادله عقلیی است که مورد بحث ما هم است. سوالاتی که عزیزمان دارند می‌بینیم که غالب بحث‌های حضرت در شورای شش نفره روی ادله عقلی رفته است. پیغمبر اگر علی را خلیفه معین نکرده بود و بنا بود ما افضل الناس، اعلم الناس، اشجع الناس را انتخاب کنیم آیا غیر از علی کسی این ویژگی‌ها را داشت یا نداشت؟

مجری:

 خیلی ممنون متشکرم، امشب به صورت ویژه داریم در مورد این موضوع صحبت می کنیم همان استدلال های که وجود نازنین امیرالمؤمنین در شورای شش نفره بیان کردند. در واقع خودشان با زبان مبارک شان (علی از زبان علی) فضائل مولا را خودشان دارند بیان می‌کنند، برای این که اتمام حجت بشود هرچند آن ها توجه نکردند با همه استدلال‌هایی که وجود نازنین امیرالمؤمنین آوردند آن ها کار خودشان را کردند استاد هم اشاره فرمودند. آن ها از قبل برنامه‌ریزی کرده بودند و معلوم بود که چه کسی قرار است خلیفه بشود.

 اما استاد! یکی از فضائل بی‌نظیری که وجود نازنین امیرالمؤمنین در شورای شش نفره بیان کردند این که خودشان را امین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی کردند. خود پیامبر به عنوان محمد امین معروف است آن موقع وجود نازنین امیرالمؤمنین امین این امین است در این مورد بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

 این خودش بحث دلیل عقلی است، می گوید اگر بنا باشد بعد از رسول الله کسی را انتخاب کنیم، برای خلافت کسی که امین در نزد رسول الله بوده آیا آن فرد شایسته است یا کس دیگر؟

 مثلاً آقای «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «البدایه و النهایه» جلد ۳ می گوید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواست از «مکه» به طرف «مدینه» هجرت کند. همه برای هجرت آماده شدند.

«أما علی فان رسول الله أمره أن یتخلف حتى یؤدی عن رسول الله الودائع التی کانت عنده للناس وکان رسول الله ولیس بمکه أحد عنده شیء یخشى علیه إلا وضعه عنده لما یعلم من صدقه وأمانته»

البدایه والنهایه؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاه: 774، دار النشر: مکتبه المعارف – بیروت، ج3، ص178

فرمود علی جان تو با این‌ها به طرف «مدینه» حرکت نکن در «مکه» بمان؛ تو امین من هستی، تمام کسانی که امانت نزد من دارند، امانت‌هایی که در نزد من دارند باید یک نفر امین باشد این ها را به صاحبانش برگرداند، تنها کسی که از دیدگاه من پیغمبر امین است تو هستی، همه این‌ها را به مردم برگردان.

تمام آنچه که پیغمبر اکرم از مردم امانت داشت، بدهی داشت مردم امانت های در اختیار ایشان قرار داده بودند ایشان امین بود، کسی امین‌تر از رسول الله نبود. امانت‌ها همه در نزد رسول الله بود. رسول الله تمام امانت ها را در نزد علی قرار داد.

 بعد جالب است دارد:

«لما یعلم من صدقه وأمانته»، برای اینکه صداقت و امانت رسول اکرم، برای همه روشن بود. از آن طرف هم امیرالمؤمنین صداقت و امانتش برای رسول اکرم محرز است لذا رسول اکرم تمام امانت‌ها و تمام وسائل را در اختیار امیرالمؤمنین قرار داد.

 همچنین در کتاب «البدایه و النهایه» جلد 3 صفحه ۱۹۷ از ابن اسحاق نقل می کند می گوید امیرالمؤمنین بعد از اینکه رسول اکرم هجرت فرمود، سه شبانه روز علی(علیه السلام) در مکه تمام امانت‌های رسول اکرم را به مردم برگرداند؛ چون تنها شخص امین در نزد رسول اکرم علی است.

ملاحظه بفرمایید همه بودند ابوبکر، عمر و عثمان بود. «عباس» آن زمان مسلمان نشده بود؛ ولی خیلی از «بنی هاشم» بودند مثلا «جعفر» بود اما تنها کسی که امین در نزد رسول اکرم بود و می تواند امانت ها را به مردم برگرداند، امیرالمؤمنین بود. ایشان تمام امانت ها را به صاحبانش برگرداند بعد عازم «مدینه» شد.

«ابن حجر عسقلانی – متوفای ۸۵۲» در کتاب «تلخیص الحبیر» خودش، ایشان در صفحه ۲۱۱ دارد امیرالمؤمنین پنج شبانه روز بعد از رسول اکرم در «مکه» ماند، یعنی رسول اکرم هجرت کرد ابابکر و عمر و بقیه همه رفتند؛ ولی علی پنج شبانه روز در «مکه» ماند.

مردم «مکه‌ای» که می خواستند پیغمبر را در خانه‌اش قطعه قطعه کنند، علی جای او خوابید، علی هم به جای پیغمبر در «مکه» مانده است می گوید مردت هستید جلو بیایید، پنج شبانه روز در «مکه» ماند بعد از این که رسول اکرم هجرت کرد تمام امانت‌هایی که در نزد رسول الله بود به صاحبانش بر گرداند.

 لذا در اینجا حضرت می‌فرماید:

«أنشدکم بالله أیّها النفر جمیعاً أمنکم من أمنه رسول الله (صلى الله علیه وآله) غیری؟ قالوا: اللّهمّ لا»

«آقای عثمان، آقای طلحه، آقای زبیر، آقای عبدالرحمان ابن عوف، آقای سعد ابن ابی وقاص» شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا پیغمبر غیر از من کسی را امین قرار داد، تا امانت‌های مردم را برگرداند، همه گفتند قسم به خدا نه، تنها کسی که امین پیغمبر بود و در «مکه» ماند تا امانت‌های مردم را بر گرداند شما بودید!

مناقب علی بن أبی طالب (علیه السلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام)؛ نویسنده: أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی (وفات : 410)، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، سال چاپ : 1424 – 1382ش چاپخانه: دار الحدیث، ص130

این خیلی واضح و روشن است، اول چیزی هم که امیر المؤمنین می خواهد در شورای شش نفره مطرح کند، این است که علی امین پیغمبر است.

حالا به فرض بگوییم پیغمبر علی را خلیفه معین نکرد، ما می‌خواهیم خلیفه معین کنیم آیا کسی که امین پیغمبر بود شایسته برای خلافت است یا کسانی که این شایستگی را نداشتند تا امین پیغمبر باشند؟

مجری:

ممنون و متشکرم قدری نیاز به تفکر و تأمل دارد برای آن‌هایی که نمی‌خواهند فکر و تأمل کنند، حاضر هستند فقط از روی تعصب یک چیزهای را که شاید سال‌ها در فکر، ذهن و اندیشه‌شان شکل گرفته روی همون‌ها محکم بی استند. واقعاً بیاییم فکر کنیم و این طوری بگوییم آیه، حدیث و روایت نیست است ما هستیم و همین واقعیت‌ها می‌خواهیم بعد از پیامبر یک نفر را معرفی کنیم چه کسی شایستگی دارد؟

یکی یکی داریم به این ها می‌پردازیم که اولین آن را عرض کردیم کسی که امین پیامبر بود آیا نمی‌تواند و این شایستگی را ندارد که جای پیامبر، خلیفه و جانشین بعد از ایشان باشد؟ قاعدتاً باید همین باشه و همین است.

 می گوید:

 علی مصداق قرآن مبین است * علی یعسوب دین «حبل المتین» است.

 پیامبر خاتم، حیدر نگین است * علی استاد جبریل امین است

 ندای آسمان‌ها و زمین است * فقط حیدر امیرالمؤمنین است!

در این قسمت از برنامه می‌خواهیم سراغ مخاطبین بیننده‌ها مان بیرویم، هرچند بحث مان ادامه دارد اگر که فرصت شد برمی‌گردیم موضوع دیگر از مناشدات امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را مطرح خواهیم کرد.

 همی نجا من یادآوری و تاکید می‌کنم، اولویت ما در وصل کردن تلفن‌ها که دوستان اتاق فرمان هم این دغدغه را دارند آقایان و عزیزان اهل سنت است، چه بیننده‌های معمولی چه آقایون علمای اهل سنت آخوند، ملا و مولوی و هر کسی که فعالیت دارد، یا بیننده‌های معمولی سوال دارند، حرف دارند گفته یا مطلب دارند، شبهه دارند می خواهند گفتگو کنند. یا علمایشان میخواهند مناظره کنند اولویت با این ها است.

یا آقایان وهابی چه علمایشان چه بیننده‌های معمولی شان، چه گوینده های که در شبکه های وهایی فعال هستند، این تریبون در اختیارشان است.

 البته در خدمت عزیزان شیعه هم هستیم؛ یعنی اگر آن آقایون نباشند ارتباط دوستان شیعه را وصل می کنیم و با آن ها گفتگو می کنیم. آن ها همی می توانند روی خط بیایند اگر نکته و مطلبی داشتند در خدمت شان هستیم.

 آقای «احمدی از یاسوج» روی خط ارتباطی برنامه هستند آقای «احمدی» سلام به شما بفرمایید.

تماس بینندگان برنامه

بیننده: (آقای احمدی از یاسوج – شیعه)

عرض سلام و درود خدمت حضرت آیت الله «حسینی» استاد دانشمند و بسیار عزیز و همچنین خدمت حضرتعالی جناب «اسماعیلی» و همه عزیزان شبکه حضرت ولی عصر (سلام الله علیه).

 خواستم از محضر حضرت آیت الله سید بزرگوار راجع با سوال پنجشنبه شب که انتقادی عرض کردم عذرخواهی کنم. حضرت آقا یک روایتی را از امام صادق(علیه السلام) آوردند که فرمودند هر کس در صف اول نماز اهل تسنن نماز بخواند مثل این است که پشت سر پیامبر نماز خوانده است.

 سؤالم این است آیا امام صادق(علیه السلام) تعریفی از اهل سنت داشتند و منظور امام بزرگوار از سنت چه بوده است؟

 یکی هم در شبکه صدا و سیما یک مولوی روایتی از امام صادق نقل کرد و گفت صفت صدیق متعلق به ابوبکر است؛ پس در این صورت با بعضی از احادیث صحیح و روایاتی که پیامبر عظیم الشأن اسلام در شان امیرالمؤمنین فرمودند “علی صدیق اکبر و فاروق اعظم” است در تناقض است و ابهامات در این دو موضوع را بیان بفرمایید.

 در آخر جمله ای از فرمایشات رسول خدا در غدیر خم را به صورت شعر تقدیم کنم رسول خدا فرمودند:

 کسی که منم شاه و مولای او * علی شیرین دل شاه و مولای اوست

 علی امام مبین است و سالار دین * ز یزدان امیر است بر مومنین

 اگر سر زند کس از این کام کار * بسوزاندش قهر پروردگار

 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج مولانا صاحب الزمان؛ خداوند یار و نگهدارتان!

مجری:

 خیلی ممنونم آقای «احمدی» موفق باشید. تماس بعدی آقای «رضایی» از «کرمانشاه» روی خط ارتباطی برنامه هستند سلام به شما بفرمایید.

بیننده: (آقای رضایی از کرمانشاه – شیعه)

 سلام علیکم خسته نباشید از استاد «قزوینی» عزیز سوال داشتم در برنامه قبلی یک سری سوالاتی در مورد تقلید پرسیدیم و روایتی که از امام حسن عسکری است. «فَأَمَّا مَنْ کَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه‏»‏ این روایت را بزرگان علمای شیعه همه حکم به ضعیف بودن سندش کردند. آیت الله العظمی «خویی»، «شیخ محمد تقی شوشتری» همه این ها این حدیث از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری است، حدیث ضعیف است.

مجری:

چشم ان شاءالله جواب می دهیم ممنون از شما موفق باشید. استاد آقای «احمدی از یاسوج» سوال اول شان در خصوص آن روایتی که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده و گفتند که نماز پشت سر اهل سنت ظاهرا حضرتعالی در برنامه مطرح فرمودید مثل کسی است که پشت سر پیامبر نماز گذاشته و در واقع نماز خوانده خواستند تعریف اهل سنت چیست و چه کسانی هستند؟

 حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عرض کردم آقا امام صادق (سلام الله علیه) یکی از کارهای بزرگی که انجام دادند تألیف بین امت اسلامی شیعه و سنی بود، حکومت «بنی امیه» و حکومت «بنی العباس» بنای شان بر نابودی شیعه بود. امام صادق (سلام الله علیه) از سال ۱۱۹ تا ۱۲۳ با «بنی امیه» بود، از ۱۲۳ تا ۱۴۸ هم با «بنی العباس» بود.

 این ها در حقیقت دو لبه یک قیچی برای نابود کردن شیعه و جلوگیری از نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام) بودند.

در مورد «بنی امیه» همه دارند «ذهبی» دارد «ابن حجر» دارد، «مذی» دارد

«کان بنو أمیه إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه»

«بنی امیه» اگر می‌شنیدند کسی نام فرزندش را علی ‌گذاشته می‌کشتند!

تهذیب التهذیب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاه: 852 ، دار النشر : دار الفکر – بیروت – 1404 – 1984 ، الطبعه : الأولى، ج 7، ص 280، ح 541

«کانت بنو أمیه إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه فبلغ ذلک رباحا فقال هو علی»

تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی الوفاه: 911، دار النشر: مکتبه الریاض الحدیثه – الریاض، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف، ج2، ص331

در این موقعیت آقا امام صادق (سلام الله علیه) می خواهد فرهنگ اهل بیت در میان اهل سنت منتشر بشود. چه کار کند؟ این مطلب آیت الله العظمی «بروجردی» را من از زبان آیت الله «العظمی شبیری زنجانی» شنیدم. ایشان می‌فرمود آقای «بروجردی»، آقای «قمی» را نماینده تام الاختیار خودش برای تشکیل «مجمع التقریب» به «مصر» فرستادند.

آقای «شبیری زنجانی» گفت ایشان از «مصر» برگشته بود در «مدرسه فیضه» سخنرانی می‌کرد من هم پای صحبت ایشان بودم آقای «قمی» گفت هدف آیت الله العظمی «بروجردی» که من را «مصر» فرستاد تا «مجمع التقریب» تشکیل بدهیم این بود که بتوانیم فرهنگ اهل بیت را در میان اهل سنت منتشر کنیم و کتاب‌های شیعه را در آن جا چاپ کنیم. تنها راهی که بتوانیم فرهنگ شیعه را در میان اهل سنت منتشر کنیم این است.

 ایشان اون جا «تفسیر مجمع البیان» را چاپ کرد، با یک استقبال بی‌نظیر اهل سنت مواجه شد.

 امام صادق (سلام الله علیه) می فرماید شما در مساجد این‌ها بروید و در صف اول این‌ها بی ایستید، شما اگر آن جا رفتید این سُنی که تابع «بنی امیه» یا «بنی العباس» یا خنثی است سمت راستت نشسته احوالپرسی می کند، سمت چپت نشسته احوالپرسی می کند با هم رفیق می شوید.

اگر مشکلات دارند با مشکلات شان آشنا می شوید، برای رفع مشکلات شان تلاش می‌کنید، آن جا شما را می‌بینند با این‌ها با خضوع و خشوع نماز می‌خوانید. این های که گفتند علی نماز نمی‌خواند؛ پس شیعه هم چنین و چنان است. حضرت می گوید آن جا بروید مردم رفتار، کردار، اخلاق و عبادت شما را ببینند تا بفهمند بر این که شیعه یعنی چه!

 یعنی امام صادق (سلام الله علیه) آنچه که من می‌فهمم هدف بزرگوار این بود با حضور شیعه در مساجد اهل سنت فرهنگ اهل بیت را در میان اون ها منتشر کنند، و گرنه کاملا مشخص است اون عزیزان در وضو پاهایشان را می‌شویند از دیدگاه ما کاملاً باطل است و از دیدگاه خودشان هم مشکل دارد.

 در نماز تکتف دارند ما نداریم باطل است، بعد از خواندن سوره حمد آمین می گویند آمین گفتن باطل است. ما ده‌ها مورد اختلاف داریم؛ ولی با همه این حال می گوید آقا پشت سر او نماز بخوان این را یک کفه قرار بده فرض نماز باطل، خدا این نماز باطل را می پذیرد؛ ولی در کنارش فرهنگ اهل بیت را در میان اون ها منتشر کنید، تا این ها بفهمند که اهل بیت چه می گویند.

 آقا امام صادق (سلام الله علیه) هدف خیلی فراتر از این ها دارد؛ حتی می گوید اگر بتوانید در مسجد بروید اذان بگویید و موذن باشید، طوری رفتار کنید که شما را به عنوان امام جماعت قبول کنند.

 چقدر زیبا است مثلاً یک شیعه در یک مسجد برود، امام جماعت اهل سنت باشد. یک عبارت دیگر هم ایشان داشتند.

مجری:

دوستان حتما دیدند که روز شهادت امام صادق (سلام الله علیه) یک عالم اهل سنت در شبکه یک صدا و سیما آمد مطالبی را گفت، البته او اعتقادات خودش را گفت؛ یعنی مطالبی که در منابع اهل سنت آمده است. این شخص آمد یک روایتی از امام صادق(علیه السلام) ظاهراً نقل کرده و این صفت صدیق را برای خلیفه اول گفتند آمده است، آیا همچنین چیزی درست است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در این که این عالم اهل سنت گفت که امام صادق(سلام الله علیه) فرمود ابوبکر صدیق و کسی هم آمد، آن جا اعتراض کرد یابن رسول الله تو صدیق داری می گویی، صدیق حضرت از جایش بلند شد گفت:

«فَمَنْ لَمْ یَقُلْ لَهُ الصِّدِّیقُ فَلَا صَدَّقَ اللَّهُ لَهُ قَوْلًا فِی الدُّنْیَا وَ لَا فِی الْآخِرَه»

هر کس را صدیق تصدیق نکند، خداوند در دنیا و آخرت سخنش را تصدیق نخواهد کرد!

کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)؛ نویسنده: اربلى، على بن عیسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى – تبریز، ج‏2، ص147

این مطلب را مرحوم «اربیلی» در کتاب «کشف الغمه» از اهل سنت دارد نقل می کند، این مطلب را به نام شیعه نباید قالب کند.

 این آقا باید بیاید بگوید این عقیده ما است، ایشان حق نداشت از امام صادق بگوید و این عبارت دروغ است، اضافه بر این که در سندش «محمد ابن علی ابن ابیش» است ایشان مجهول است.

 مطلب دیگر این سخن چه بسا برای تقیه گفته شده باشد، بدتر از این را هم ائمه برای حفظ جان خودشان و حفظ جان شیعه گفتند؛ ولی این‌ها را نمی‌توانیم ملاک قرار بدهیم.

شما واقعاً اگر راست می گویید، این مطلب را نقل کردید، مطلب دیگر هم است آن را هم نقل می کردید. دوستان کتاب «معجم طبرانی» را ملاحظه کنند، آقای «طبرانی – متوفا ۳۶۰» است، یعنی تقریبا معاصر اواخر عمر «کلینی» و اوایل عمر «شیخ صدوق» را درک کرده است. ایشان در جلد ششم صفحه ۲۶۹ دارد:

«أَخَذَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم بِیَدِ عَلِیٍّ رضی اللَّهُ عنه فقال إِنَّ هذا أَوَّلُ من آمَنَ بِی وهو أَوَّلُ من یُصافِحُنِی یوم الْقِیَامَهِ»

پیامبر از دست علی گرفت، گفت این اول کسی است که ایمان آورده، اول کسی هم است که در قیامت با من مصافحه می کند

«وَهَذَا الصِّدِّیقُ الأَکْبَرُ»

صدیق اکبر علی ابن ابی طالب است.

«وَهَذَا فارُوقُ هذه الأُمَّهِ»

فاروق امت، علی ابن ابی طالب است.

«یُفَرَّقُ بین الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ»

این علی است که بین حق باطل فرق می‌گذارد!

«وَهَذَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَالُ یَعْسُوبُ الظَّالِمِ»

 المعجم الکبیر؛ اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاه: 360، دار النشر: مکتبه الزهراء – الموصل – 1404 – 1983 ، الطبعه: الثانیه، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج6، ص269، ح6184

چرا این ها را نمی گویید؟

«مناوی» در «فیض القدیر» جلد چهارم صفحه ۲۵۸ همین تعبیر را آورده است.

«أخذ رسول الله بید علی فقال هذا أول من آمن بی وأول من یصافحنی یوم القیامه وهذا الصدیق الأکبر وهذا فاروق هذه الأمه وهذا یعسوب»

فیض القدیر شرح الجامع الصغیر؛ اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی الوفاه: 1031 هـ، دار النشر: المکتبه التجاریه الکبرى – مصر – 1356هـ، الطبعه: الأولى، ج4، ص358

همچنین «ابن عبدالبر» از علمای بزرگ اهل سنت است، ایشان در کتاب «الاستییعاب» خودش جلد دوم، صفحه ۴۵۸ «ابو لیلی غفاری» می گوید از پیغمبر شنیدم بعد از من فتنه‌ها خواهد شد اگر این فتنه شروع شد:

«فالزموا علی بن أبی طالب»

از علی جدا نشوید!

 چرا چون:

«هو الصدیق الأکبر وهو فاروق هذه الأمه یفرق بین الحق والباطل وهو یعسوب المؤمنین والمال یعسوب المنافقین»

صدیق اکبر علی است، فاروق این امت علی است، کسی که بین حق باطل فرق می گذارد علی است، آبرو و افتخار مؤمنین علی است، مال افتخار منافقین است!

الاستیعاب فی معرفه الأصحاب؛ اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاه: 463، دار النشر: دار الجیل – بیروت – 1412، الطبعه: الأولى، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج4، ص1744، ح3157

همین تعبیر را در کتاب «اسدالغابه» هم آقای «ابن اثیر» جلد ششم صفحه 284 آورده است:

«وهو الصدیق الأکبر، وهو فاروقُ هذه الأمه، یفرق بین الحق والباطل، وهو یَعْسُوب المؤمنین»

أسد الغابه فی معرفه الصحابه؛ اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری الوفاه: 630هـ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت / لبنان – 1417 هـ – 1996 م، الطبعه: الأولى، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج6، ص284

آقای «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الاصابه» همین تعبیر را در جلد دوازده صفحه ۵۷۸ آورده است.

 بعد جالب است «ابن ابی شیبه – متوفای 235»، استاد «بخاری» هم است. کتابی به نام «المصنف» دارد در جلد ششم صفحه ۳۶۸. (ملاحظه می فرماید من مطالب را از کتاب‌های شیعه نمی‌خوانم)

«منحال از عباد ابن عبدالله» می گوید من از لب های علی شنیدم فرمود:

«انا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصدیق الأکبر لا یقولها بعدی إلا کذاب مفتر ولقد صلیت قبل الناس بسبع سنین»

من بنده خدا، و برادر پیغمبر هستم، صدیق اکبر من هستم، بعد از من هر کس بگوید من صدیق هستم هم کذاب هم افترا بسته است، قبل از این که مردم مسلمان بشوند هفت سال قبل من علی نماز می‌خواندم!

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبه الکوفی الوفاه: 235 ، دار النشر: مکتبه الرشد – الریاض – 1409 ، الطبعه: الأولى، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج6، ص368

«سنن ابن ماجه، قزوینی – متوفای ۲۷۵» همشهری ما یکی از صحاح سته اهل سنت است جلد اول، صفحه ۴۴ همین تعبیر را آورده فرمود: من صدیق اکبر هستم، هیچ کس بعد از من نمی تواند بگوید من صدیق هستم الا این که دروغگو است.

بعد می گوید در کتاب «مجمع الزوائد» گفته:

«هذا إسناد صحیح»

اسنادش صحیح و راویانش هم ثقات هستند، «حاکم هم در کتاب «مستدرک» آورده گفته

 «صحیح علی شرط الشیخین»

 شرایط «صحیح بخاری و مسلم» را دارد.

 شما می آیید در روز شهادت امام صادق (سلام الله علیه) یک عبارتی را می گویی که اولاً در کتاب‌های خودتان سند ندارد، سندش ضعیف است و این در حقیقت افترای به امام صادق (سلام الله علیه) است.

 از آن طرف با مبانی خود شما هم نادرست است. «صدا و سیما» به خاطر آن حرف نامربوط، نادرست، خلاف شرع، خلاف عقل، خلاف نظر مراجع، خلاف نظر امام و خلاف نظر رهبری آمد به خلیفه اول جسارت کرد.

 یک ذنب لایغفر مرتکب، در آن هیچ شکی نیست، همه محکوم کردند من گمان نمی‌کنم کسی از شیعه اون کلیپ و صدای آن جوان را شنید و ناراحت نشده و محکوم نکرده باشد. الا این که بعضی از این آقایان تشیع انگلیسی که یک جورایی خوشحال هم شدند.

 اما کسانی که واقعاً مسلمان و شیعه علی بودند همه ناراحت شدند، آن وقت شما برای این که بیاید ابرو را درست کنید چشم را هم کور کنید!

روز شهادت امام صادق یک مولوی را بیارید آن هم در شبکه یک بیاید یک سری مطالبی بگوید که احساسات شیعه را تحریک کند این چه کار نادرستی است؟ به جای آن شما دو – سه نفر از بزرگان شیعه را بیاورید، قشنگ محکوم کند، اینکه آقا این کارش نادرست و غلط بوده خلاف نظر ائمه (علیهم السلام) است.

ما شب شام غریب امام صادق (سلام الله علیه) این ها را مفصل بحث کردیم، گفتیم آقا امام صادق (سلام الله علیه) وقتی می گویند یکی از شیعه مسجد رفته شروع کرد همین حرفی را که این آقا زد.

«وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ»

…اسم هم می برد!

حضرت فرمود:

«مَا لَهُ»

چه درش است و چه مرضی دارد.

«لَعَنَهُ اللَّهُ»

خدا لعنتش کند.

اعتقادات الإمامیه ( للصدوق)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کنگره شیخ مفید، مکان چاپ: ایران؛ قم‏، سال چاپ: 1414 ق‏، ص107(39 باب الاعتقاد فی التقیّه)

کتاب «اعتقادات الامامیه – شیخ صدوق» صفحه ۱۰۷، «تصحیح اعتقادات – شیخ مفید» صفحه ۱۳۸ بیایید این ها را مطرح کنید.

 کاری که این جوان کرد مخالف نظر اهل بیت است؛ اما این که شما بخواهید یک کار نادرست را با یک کار نادرست‌تر جبران کنید این هم درست نیست.

مجری:

 خیلی ممنونم، به هر صورت گاهی مصالحی وجود دارد می گویند یک عالم اهل سنت را در رسانه بیاوریم تا به این مباحث بپردازد، منتها این که آن عالم اهل سنت چه چیزهایی قراره بگوید این را هم باید به نوعی به مسئولین صدا و سیما حق بدیم نمی‌ دانند و نمی توانند پیش‌بینی کنند ایشان چه مباحثی را می خواهد مطرح کند.

 آمدند که یک جوری موضوع را اصلاح کنند یک مقدار اگر احیاناً مشکلاتی قرار است پیش بیاید به این واسطه حل بشود، در همین حد بنا بوده منتها ان عالم اهل سنت می آید و یک چیزهایی می گوید که خلاف اعتقادات ما است.

اما یقین بدانید طبق اعتقادات سفت، محکم و قوی ما و طبق منابع و مدارکی از اهل سنت که امشب نشان دادیم فاروق اعظم وجود امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است، صدیق اکبر وجود نازنین امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است، یعسوب الدین، اسدالله، عین الله، وجه الله، اذن الله امیرالمؤمنین (سلام الله علیه و روحی له الفداء) است. این صفات را هیچ کسی نمی تواند برای خودش نسبت بدهد.

عرض کردیم آن چه که از روایت شیعه و سنی آمد همه به این موضوع اختصاص دارد.

 استاد سوال آقای «رضایی» را بعداً جواب می‌دهیم الان یک تلفن پشت خط داریم جواب بدهیم آقای «بهادری از کرج» روی خط ارتباطی هستند سلام علیکم بفرمایید.

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

سلام علیکم و رحمه الله خدمت حضرت آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» و جناب حاج آقای «اسماعیلی».

 حضرت آقا، جناب خلیفه دوم عمر «معاویه» را با این سیاست به «شام» فرستاد که به مردم «شام» تفهیم کند اگر رسالت در فرزندان «هاشم» ظهور کرد، طبق یک اصل آن زمانی باید خلافت در خانواده امیه برادر هاشم مستقر بشود.

 روزی «معاویه» خطاب به «بنی هاشم» گفت ای «فرزندان هاشم» منظور خاندان رسول خدا بود شما می‌خواهید بگویید مستحق خلافت هستید همانطور که مستحق نبوت هم بودید حال باید این اصل را قبول کنید نبوت و خلافت در یک خانواده جمع نمی شود.

«ابن عباس» در مجلس حضور داشت در پاسخ گفت آقای «معاویه» اما این که گفتید نبوت و خلافت در این خاندان جمع نمی‌شود اینک پاسخ ات را بشنو، اگر خاندان «بنی هاشم» به دلیل وراثت نبوت مستحق امامت و خلافت نشود؛ پس دیگر سندی نمی‌تواند خلافت را در خاندان ما تاسیس و مشروع بسازد؛ چون ما وراثت نبوت هستیم وارث خلافت هم هستیم اگر این اصل نتواند مشروعیت خلافت «بنی هاشم» را ثابت کند راه دیگری وجود ندارد؛ پس هر کس وارث نبوت و رسالتش بود وارث خلافت امامت هم خواهد بود.

 این یک اصل کبری است که در آیه ۵۴ سوره نساء می فرماید حقیقتا، کتاب، حکمت، ملک و سلطنت بزرگ را به «آل ابراهیم» دادیم؛ یعنی نبوت، حکمت، سنت؛ خلافت «آل ابراهیم» یعنی ما «بنی هاشم» این دستور خدا در «آل هاشم» ما «بنی هاشم» هستیم.

جناب آقای خلیفه هم دوم این عهد را قبول کرده بود منتها یهودی ها به او تزریق کرده بودند که خلافت و رسالت در یک خانواده جمع نمی شود. آقای عمر این را می دانست. به ایشان گفتند چرا به خلافت را به علی ندادی، ایشان گفت «بنی هاشم» در این صورت باد می‌کردند، غرور می‌گرفتند، مردم حاضر نشدند که «بنی هاشم» خلافت به آن ها برسد.

اگر ابوبکر حکومت را به من نمی داد و به شما «بنی هاشم» می داد مردم آنطور به شما نگاه می کردند که گاو به قصاب خویش نگاه می کرد. با توجه به مدارک تاریخی فوق توسط علمای محترم اهل سنت نقل شده است که عمر مردم را از اجماع حول محور صفوه یعنی برگزیده برای امامت منع کرد و به حول محور «بنی امیه» سوق داد.

 خود آنها حول محور یهود حرکت می‌کردند به هر حال کار حسادت رقابت «بنی امیه» به جایی رسید که امام حسین(علیه السلام) در مسجد النبی نشسته بود، مردی عمدا صدای خود را بلند کرده گفت ما با «آل ابوطالب» در نبوت سهیم شدیم تا جایی که هر چه گیر آن ها آمد گیر ما هم آمد، چه از باب نسب چه از باب سبب و لکن در خلافت، شش دانگ خلافت را گرفتیم و هیچ درصدی به آنها ندادیم، حال چه امتیاز دارند که به ما فخر بفروشند!

 امام حسین(علیه السلام) متوجه شد این مرد این حرف را سه بار تکرار کرد، بلند شدند فرمودند در مقابل بار اول از حلم و بردباری جوابت را ندادم، بار دوم از باب عهد و اغماض پاسخ تو را ندادم، اکنون که بار سوم تکرار کردی جوابت را بشنو. پدرم علی ابن ابی طالب از رسول خدا شنیده که بنی امیه روز قیامت به صورت ذره محشور می‌شوند و خداوند پس از تحقیر آن ها را به قعر جهنم می‌فرستد، مرد بلند شد و ساکت از مجلس خارج شد. «المناقب والمسالب» صفحه ۶۱. ببخشید مصدع اوقات شدم یا علی، التماس دعا.

مجری:

خیلی ممنونم از آقای «بهادری» عزیز که همیشه تماس می‌گیرند و نکات خیلی خوب و ارزشمندی را بیان می‌کنند.

 استاد آقای «رضایی از کرمانشاه» در خصوص آن روایتی که شما ظاهرا فرمودید در خصوص علما و بحث تقلید و اجتهاد و این مباحث، گفتند اون روایت ضعیف است؛ یعنی راویانی که وجود دارد ضعیف است چنین چیزی درست است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با ادله ولایت فقیه یک روایت که نیست مرحوم «نراقی» در کتاب «اوائد الایام» ۱۹ تا روایت برای اثبات ولایت فقیه آورده است. «امام(رضوان الله تعالی علیه)» در «کتاب البیع» خودشان 12 تا روایت را آورده است، این روایات هم در کتاب «رسائل» شان جلد دوم صفحه ۱۰۴ کتاب «اجتهاد تقلید» صفحه ۲۵، کتاب «البیع» جلد دوم صفحه ۶۱۷

 همچنین آیت الله «مکارم شیرازی» ده تا روایت آورده است. مرحوم «محمد صدر (رضوان الله تعالی علیه)» پدر «مقتدا صدر» که از فقهای بزرگ «نجف» بود، ایشان هم ده – یازده تاروایت آورده است.

 در یک بابی شیعه و سنی معتقد است سه تا روایت ضعیف داشته باشیم مستفیض می شود، روایت مستفیض حجت است، هم شیعه بر این عقیده است هم سنی بر این عقیده است. بر این که سه تا روایت ضعیف:

«یؤید بعضها بعضا»

 وقتی آمد «یؤید بعضها بعضا» شد آیا نوزده تا روایت این‌ها «یؤید بعضها بعضا» نیست. سه تا روایت مستفیض می شود، فقها فتوا می دهند، شیعه و سنی این را قبول دارند آیا با نوزده تا روایت را نمی شود فتوا داد؟

 کتاب «کمال الدین» دارد:

«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیْهِم‏»

کمال الدین و تمام النعمه؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، ناشر: اسلامیه، ج1، ص240

چرا این را شما مطرح نمی‌کنید؟

«بِأَنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِه‏»

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله علیه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: جامعه مدرسین، ص238

«تحف العقول» صفحه 238، «الوفی» جلد ۱۵ صفحه ۱۷۷ «بحار الانوار» جلد ۷ صفحه ۷۹؛ «تفسیر امام عسکری»؛ «وسایل» جلد ۲۷ صفحه ۱۰۳۱؛ «احتجاج طبرسی» جلد ۲ صفحه ۴۵۷

لذا این نوزده تا روایت یا از این نوزده تا که «امام (رضوان الله تعالی علیه) دوازده تا را مطرح کرده است. یا طبق عقیده ما پنج تا از این روایت‌ها که خیلی شاخص و روشن است ولایت فقیه را اثبات می کند همین ها برای ما کفایت می کند. پنج تا روایت مستفیض می شود، مطلب را تثبیت می کند.

من نمی‌دانم عزیز مان شیعه بودند زنگ زدند یا از عزیزان اهل سنت بودند این مطلب را گفتند.

فقط من یک اشاره جزئی خدمت این عزیزمان داشته باشم عبارت‌هایی که آقایان اهل سنت برای شما دارند «یؤید بعضها بعضا» را آقایان به عنوان یک بحث قطعی و ثابت آورده اند و بدون هیچ مسئله‌ای این را مطرح می‌کنند.

«ابن تیمیه حرانی وهابی» در کتاب مجموع الفتاوی» در جلد ۱۸ صفحه 26 می گوید:

«فإن تعدد الطرق وکثرتها یقوى بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا»

کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس الوفاه: 728، دار النشر: مکتبه ابن تیمیه، الطبعه: الثانیه، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج18، ص26

اگر یک روایت سه – چهار تا سند داشت همدیگر را تثبیت می‌کنند علم و قطع می آید ولو این که سند روایت همه فاسق و فجار هستند؛ ولی چون سند سه تا بیشتر است علم و قطع برای ما می آید.

آقای «آلبانی» هم همین را دارد آقای «البانی» که امروز نظرش برای همه اهل سنت مورد قبول است.

«جمله القول»

روایتی را می آورد.

«الحدیث طرقه کلها لا تخلوا من ضعف»

این روایتی که آوردیم تمام سندهایش ضعیف است ولکن چون چند تا روایت است:

«أن الطرق یقوی بعضها بعضا اذا لم یکن فیها متهم»

إرواء الغلیل؛ نویسنده: محمد ناصر الألبانی (وفات: معاصر)، تحقیق: إشراف: زهیر الشاویش، ناشر : المکتب الإسلامی – بیروت – لبنان: 1405 – 1985م، ج1، ص160

اگر متهم به کذب نباشد، اگر راوی کذاب باشد ده هزار تا روایت هم باشد هیچ چیزی را ثابت نمی کند. اگر روایت ضعیف، مرسل یا راوی مجهول است، در میان این نوزده تا روایت که برای فقیه آورده اند یک مورد راوی کذاب نداریم! راوی ها مجهول یا مرسل هستند.

این «أن الطرق یقوی بعضها بعضا اذا لم یکن فیها متهم» عین عبارتی است که آقای «البانی» دارد. لذا برادر بزرگوارم! این قضیه کاملاً واضح و روشن است.

کتاب «سبل السلام – ابن حجر عسقلانی» در جلد دوم، مطلب جالبی دارد می گوید:

«حدیث اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر أخرجه الترمذی وقال حسن وأخرجه أحمد وبن ماجه وبن حبان وله طرق فیها مقال إلا أنه یقوی بعضها بعضا»

سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدله الأحکام؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل الصنعانی الأمیر الوفاه: 852، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت – 1379، الطبعه: الرابعه، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ج2، ص11

پیغمبر فرمود بعد از من شما به ابوبکر و عمر اقتدا کنید، می گوید تمام سند این ضعیف است «إلا أنه یقوی بعضها بعضا» این ها همدیگر را تقویت می‌کنند. چطور شد اگر چنانچه اقتدوا بعدی اباکر و عمر همدیگر را تقویت می‌کنند مسئله تمام است ولی در رابطه با ولایت فقیه تمام نمی شود.

مجری:

 خیلی ممنونم، آقای «عارف از شوشتر» روی خط ارتباطی هستند سلام علیکم بفرمایید

بیننده: (آقای عارف از شوشتر – شیعه)

سلام خسته نباشید. من در مورد مرجع تقلید و اجتهاد ببخشید با شما مخالف هستم. من حقیقتش مناظرات آقای «علامه اللهیاری» را در مورد مرجع تقلید و اجتهاد نگاه کردم حقیقتش حرف ها و مستندات ایشان بیشتر به عقل می‌رسد. این که شما می‌گویید: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیْهِم‏»؛ با ایشان هم من تماس گرفتم گفت این روایت ضعیف است و بعد توضیح داد گفت این منظورش علماء نیست منظور عالمی است روایت حدیث بکند؛ یعنی عالم اجتهاد با روایت حدیث فرق می کند.

 این که حدیث ما را نقل می کند این مورد قبول ما است؛ اما این است که اجتهاد کند این را نگفته است.

مجری:

 این که روایت را نقل بکند این طوری خیلی دامنه اش گسترده می شود!

آقای عارف:

از این باب که عوام متوجه نمی شوند؟

مجری:

نه، این که می‌گویید روایت را نقل کند دامنه اش گسترده می شود، همه می توانند روایت را نقل کنند.

آقای عارف:

همین را می گوید این دیگر ربطی به مرجع تقلید و اجتهاد ندارد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای «عارف» عزیز! آقای «اللهیاری» یک آدم ضال، مضل و بی‌سواد است، عقل و شعور ندارد.

آقای عارف:

آقای «ابو مهدی» شما چرا با ایشان مناظره نمی کنی؟ من حقیقتش این جا به شک افتادم حرفای ایشان را قبول می‌کنم، شما با هم مناظره کنید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عزیز من! مگر پیغمبر با «ابوجهل» مناظره کرد، من با ایشان مناظره کنم؟

آقای عارف:

علمای شبکه شما به علم ایشان اعتراف کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

 هیچ کس اعتراف نکرده است. ایشان از روز اول که آمد من در «شبکه سلام» برنامه داشتم، مطالب من را می‌نوشت از همان مطالب در شبکه اش می گفت. چند بار به من زنگ زد شما بیایید در شبکه من هم برنامه داشته باشید. من گفتم دین که هیچ دنیا هم بخواهم با تو من همکاری نمی‌کنم!

ایشان کسی است که به مراجع فحاشی می کند امام صادق (سلام الله علیه) فرمود:

«وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ»

الکافی (ط – الإسلامیه)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج7، ص412، ح5

«الرادّ علیهم‏ کالرادّ علینا»؛ کسی که به مراجع توهین کند به ما توهین کرده است. «الراد علینا علی حد الشرک بالله» نسبت به امام، نسبت به رهبری تهمت زد. من گفتم شما یا باید بیایید ثابت کنید این تهمتی که زدی یا باید به د حد قذف بزنند!

 ایشان جواب داد حد قَذَفْ چه است؟ این شخصی که بلد نیست قَذْف است یا قَذَفْ است، آن وقت شما چطور به ایشان علامه می گویید؟

یک طلبه‌ای که پایه دو حوزه است می‌فهمد قَذْف است قَذَفْ نیست. ایشان یک آدم لامذهب، بی‌دین و فاسق است. به طور کلی اصلاً ایشان را از دایره اسلام بیرون می اندازیم.

 کسی که احترام مراجع را نگه ندارد آدم قابل قبول نیست ما هرچه داریم از مراجع داریم.

مجری:

الان که دیگر لباس روحانیت را هم کنار گذاشته است!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، الان کت شلوار پوشیده و کروات زده است. ایشان نسبت به اهل سنت فحاشی کرد. نسبت به مراجع، نسبت به آیت‌الله «وحید خراسانی» آیت‌الله‌العظمی «سیستانی» فحاشی کرد. حالا گیرم بگوییم با «امام و رهبری» مشکل سیاسی داشت به بقیه مراجع برای چه اهانت کرد؟

من یک سری اطلاعاتی نسبت به ایشان دارم از جمله آقای «سید مصطفی قزوینی» که در «لس آنجلس» ساکن است از زبان آقای «اللهیاری» این مطلب را به من گفت، یک روز از طرف سازمان «اف بی ای آمریکا» آمدند یک کیف پر از دلار روی میز من گذاشتند! «ایشان (اللهیاری) آدم اجیر شده سازمان اف بی ای آمریکا است.»

 آقای «سید مصطفی قزوینی» همچنین گفت ایشان راننده من بود، یک روز می آمد هرچه به دهنش می‌آمد به من فحش می‌داد، فردایش می آمد دست و پایم را می بوسید، ایشان یک آدم غیر متعادل است و عقل ندارد.

این مطلب را من از آقای «سید مصطفی قزوینی» می گویم که یک عمری با آقای «اللهیاری» بوده و در یک شهر زندگی می کنند می گویم.

یک کیف پر از دلار پیش «اللهیاری» گذاشتند و گفتند این را علیه «جمهوری اسلامی» برای فرج امام زمان خرج کنید! من وقتی این مطلب را در شبکه گفتم «اللهیاری» گفت کیف پول نبود یک بسته پول بود آوردند به من دادند و من هم قبول نکردم! اصل آوردن پول را قبول دارد.

 ایشان عامل «سازمان سیاه» و «عامل اف بی آی» است من یک سری اطلاعاتی از ایشان دارم که اگر مطرح کنم وضعش دگرگون می شود.

آقای «عارف» معذرت میخواهم اگر شما این طور عقیده داشته باشید، ما شما را یک شیعه تمام عیار می‌دانستیم، این که شما از یک فرد فاسق که به مراجع بدترین توهین ها را کرده است این طور حمایت می کنید تأسف و تأثر از این بینش جنابعالی می خوریم.

مجری:

 خیلی ممنون وقت مان به پایان رسیده است با آقای «عارف از شوشتر» خداحافظی می کنیم. آقای «محمودیان از کرمانشاه» روی خط ارتباطی هستند سلام علیکم بفرمایید.

بیننده (آقای محمودیان از کرمانشاه – شیعه)

سلام خسته نباشید، من از جناب حاج آقا خیلی تشکر می کنم، ممنون از برنامه خوب تان.

یک خواهش از شما و حاج آقا دارم، شیعیان عزیزی که به شبکه های وهابی زنگ می زنند به آن ها توصیه کنید فحش ندهند. هر برنامه‌ای دارید طبق قرآن و طبق نهج البلاغه، طبق دین جلو بروید فحش ندهید، تا این وهابیت نگویند شیعه‌ها کم آوردن دارند فحش می دهند!

مثلا آقای «احمد از یاسوج» به شبکه های وهابی زنگ می زند و فحش می دهد آبرو برای ما نگذاشته است. آن وقت من به شبکه های وهابی می گویم من شیعه شدم می گویند برو از آقای «احمد» که فحش می دهد مطلب یاد بگیر.

مجری:

 خیلی ممنونم آقای «محمودیان» نکته ای که فرمودید نکته درست است از شما تشکر می کنیم خدانگهدارتان

بله شیعه نباید اهل فحش، ناسزا و بدگویی باشد. واقعاً اگر کسی دستش پر از مباحث علمی است با این شبکه ها تماس بگیرد و استدلال علمی و منطقی داشته باشد.

استاد از شما ممنونم خیلی بزرگواری فرمودید استفاده کردیم. عزیزان بیننده از شما هم سپاسگزارم که تا این لحظه برنامه را دیدید، ان شاءالله که مورد عنایت و توجه شما قرار گرفته باشد، در پناه حضرت حق باشید و زیر سایه آقا جانمان حضرت مرتضی علی خدانگهدار!



منبع

مقالات مرتبط