بیعت مردم با حضرت امیر سلام الله علیه در غدیر خم

بیعت مردم با حضرت امیر سلام الله علیه در غدیر خم

۱۴۰۴/۰۳/۲۷
  • admin
  • شناسه خبر: 13456


 

 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیست و یکم

موضوع:  بیعت مردم با حضرت امیر سلام الله علیه در غدیر خم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّهَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

سلام علیکم ورحمه الله در خدمت دوستان هستیم

پرسش:

 در تعارض کتب رجالی کدام کتب مقدم باشد ؟

پاسخ:

در رابطه با کتاب های رجالی تعارض بین اقوال است نه کتاب، معمولاً علمای رجال معتقد هستند مرحوم نجاشی چون تمام عمرش را در رجال گذرانده و دقت های بیشتری دارد حق تقدم هم دارد، قولش نسبت به شیخ مقدم است البته ده سال مقدم است نجاشی متوفای 450 و شیخ متوفای 460 است.  چون دقت نجاشی بیشتر است معمولاً قول نجاشی را مقدم می دارند الا این که عبارت نجاشی ابهام داشته باشد، عبارت شیخ طوسی صریح باشد. مثلاً یک دفعه شیخ طوسی می گوید «کذابٌ وضاعٌ» همچنین تعبیری دارد نجاشی فرض بفرمایید می گوید «یُنظر فی أحادیثه» این جا قطعاً تعبیر شیخ طوسی مقدم است.

 البته شیخ طوسی دو کتاب فهرست و رجال دارد عرض کردیم کتاب رجال، کتاب مُسودّه (پیش نویس) شیخ طوسی بود به قول امروزی ها دفتر یادداشت ایشان بوده است خودش مبوّب نکرده بود. بعد از رحلت شان ظاهراً شاگردان شان این کتاب را تنظیم کردند. رجال شیخ طوسی تعارض هم زیاد دارد.

فهرست شیخ طوسی در زمان خود شیخ طوسی مطرح شد و خودش نوشت در زمانش منتشر شد همه شاگردانش هم دیدند فلذا در تعارض بین فهرست و رجال،‌ فهرست را مقدم می دارند. فرق رجال و فهرست چه است؟

فهرست جمع آوری آن دسته از راویانی است که دارای تألیف هستند رجال نجاشی هم می گوییم اشتباه است الفهرست للنجاشی صحیح است. ولی رجال شخصیت هایی هستند که روایت دارند تألیف داشته باشند یا نداشته باشند. فرق تراجم، فهرست و رجال چه است؟

در تراجم شخصیت های علمی مطرح می شود این شخصیت علمی کتاب داشته باشد هم در فهرست و هم در تراجم می آید. راوی باشد هم در رجال می آید هم در تراجم؛ پس (کتاب) رجال جمع آوری کسانی است که در سند روایت قرار گرفتند (کتاب) فهرست برای جمع آوری کسانی است که دارای تألیف هستند در سند روایت باشند یا نباشند. (کتاب) تراجم هم مال شخصیت های علمی است. حال این شخصیت های علمی در سند روایت باشند یا نباشند در زمان ائمه باشند یا نباشند. مثلاً کتاب اعیان الشیعه تراجم است از شخصیت های عصر معصوم گرفته تا عصر مولّف در قرن چهاردهم. سیر اعلام النبلاء ذهبی تراجم است. ولی رجالش که پنجاه و دو جلد است تراجم نیست مربوط به آن کسانی که در سند روایت قرار دارند.

کتاب الذریعه، فهرست است البته فهرستی است که از عصر معصوم گرفته تا زمان مولّف. فهرست نجاشی هم از زمان معصوم تا زمان مولّف است. فهرست شیخ طوسی هم از زمان معصوم تا زمان خودش است.

باید تعریف و تفاوت های این علوم را بدانیم.

پرسش:

نجاشی چطور می فهمد فلان شخص وضاع بوده یا نبوده است؟

پاسخ:

اولاً امثال این بزرگواران عصرشان معاصر یا نزدیک عصر معصوم بوده مثل ما که نسبت به شیخ انصاری نزدیک به 150- 200 سال فاصله است. در مورد صاحب کفایه آخوند خراسانی چقدر اطلاعات قوی داریم، یعنی سینه به سینه مطالب به ما رسیده است. حتی نسبت به علامه مجلسی همه طلاب و محققان او را می شناسند با این که از زمان علامه مجلسی حدود چهارصد سال گذشته است.

علمای متقدم رجال هم معاصر رواتی بودند که آن ها مشایخ شان در عصر معصوم بودند. مثلاً کشّی معاصر کلینی است سال وفاتش متأسفانه در دست نیست متوفای حدود 300 است. حدود 300 اگر باشد امام عسکری (سلام الله علیه) مستشهد 260 است یعنی به همدیگر متصل هستند.

 اضافه بر این با توجه به نقل روایت و درگیری که با حکومت ها داشتند مقیّد بودند که شخصیت های علمی را بشناسند. خیلی از این ها سینه به سینه است. مرحوم صاحب وسائل در فائده پنجم (خاتمه) فائده خیلی خوبی است دوستان اگر حوصله داشته باشند مطالعه کنند در رابطه با تألیفاتی که در عصر ائمه بوده می گوید در زمان حضرت امیر، مثل ابن ابی رافع که از اصحاب حضرت امیر است اولین مؤلف شیعه است آثارش موجود است تا امام عسکری 6600 کتاب تألیف شده است.

تعدادی از کتاب های رجالی ما مربوط به عصر معصوم است ابن ابی رافع از اصحاب حضرت امیر کتاب رجال دارد تمام کسانی که در صفین و جمل شرکت کردند تمام اسامی شان را دارد. در رجال نجاشی از افرادی مثل ابن ابی عمیر، صفوان و … در رابطه با شخصیت های روایی عصر معصوم که آثار علمی دارند، بحث می کند.

پرسش:

آثارشان باقی مانده است؟

پاسخ:

کتاب کافی؛ مرحوم کلینی 21 یا 22 سال، اصول اربعه مأه که در عصر معصوم از عصر حضرت امیر تا امام عسکری (سلام الله علیه) بود مبوّب کرد به صورت کافی در آمده است. کافی در حقیقت مبوّب کتاب های تألیف شده عصر معصوم است. بعد از او شیخ طوسی می آید (کلینی متوفای 329، شیخ صدوق 328، شیخ طوسی 460)

پرسش:

اصول کافی، حدیث 1 خداوند متعال می فرماید:

«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ وَ لَا أَکْمَلْتُکَ إِلَّا فِیمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّی إِیَّاکَ آمُرُ وَ إِیَّاکَ أَنْهَى وَ إِیَّاکَ أُعَاقِبُ وَ إِیَّاکَ أُثِیبُ»

 ثواب فرد بر اساس عقل داده می شود در حدیث شماره 3 راوی از امام می پرسد آیا آن چه که در معاویه بود عقل بود یا نبود؟ امام می فرماید:

«کَانَ فِی مُعَاوِیَهَ فَقَالَ تِلْکَ النَّکْرَاءُ تِلْکَ الشَّیْطَنَهُ وَ هِیَ شَبِیهَهٌ بِالْعَقْلِ وَ لَیْسَتْ بِالْعَقْلِ»

الکافی (ط – الإسلامیه)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص 10، خُطْبَهٌ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام)، ح1 و 3

می گوید شبیه  عقل است اگر عقل نیست ثواب و عقابش چطوری است؟

پاسخ:

آن که در معاویه است شیطنت است «تِلْکَ الشَّیْطَنَهُ»

پرسش:

عقل نیست پس مکلف نیست چرا عتاب می شود؟

پاسخ:

عقل هست ولی عقلی که در اختیار نفس است خدای عالم خلائقش را سه دسته خلق کرد یکی حیواناتی که شهوت دارند و عقل ندارند. ملائکه ای که در آن ها عقل است شهوتی نیست انسانی که از هر دو است. اگر عقلش بر شهوت غلبه کند افضل از ملائکه است و شهوتش بر عقل غلبه کند بدتر از حیوانات است!

پرسش:

استاد! در حدیث اسم معاویه آمد دیروز هم روز به درک واصل شدنش بوده است لعنی که در مورد ایشان است در سایت دیدم سندش چطور است؟

پاسخ:

سندش صد در صد صحیح است. به دوستان گفتم موضوعات را دسته بندی شده ذخیره کنید الان عزیزمان در مورد معاویه سوال کرد فهرست دسته بندی شده مطالب را ملاحظه بفرمایید چند تا فایل در مورد معاویه داریم. «لعن رسول الله المعاویه» طبری این را دارد. از دوستان می خواهیم این طوری باشند سوال می شود بلافاصله مطلب و تصویر کتاب را بیاورند.

«ومنه قول الرسول علیه السلام وقد رآه مقبلا على حمار ومعاویه یقود به ویزید ابنه یسوق به»

یزید غیر از یزید ابن معاویه است دو یزید داریم یک یزید پسر ابو سفیان و یک یزید پسر معاویه است بعد حضرت فرمود:

«لعن الله القائد والراکب والسائق»

تاریخ الطبری؛ اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاه: 310، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، ج5، ص622

طبری آورده ابو الفداء هم آورده

«لعن الله القائد والراکب والسائق»

المختصر فی أخبار البشر؛ اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (المتوفى: 732هـ) الوفاه: 732، دار النشر: ج 1، ص 187

«وأنشدک الله یا معاویه، أتذکر یوماً جاء أبوک على جمل أحمر، وأنت تسوقه، وأخوک عتبه هذا یقوده، فرآکم رسول الله صلى الله علیه وسلم؛ فقال: ‘ اللهم العن الراکب والقائد والسائق»

شرح نهج البلاغه؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاه: 655 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان – 1418هـ – 1998م، الطبعه: الأولى، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج6، ص176

معجم کبیر طبرانی هم آورده

«کان رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم یَخْطُبُ على مِنْبَرِهِ فَقَامَ رَجُلٌ فَأَخَذَ بِیَدِ ابْنِهِ فَأَخْرَجَهُ مِنَ الْمَسْجِدِ فقال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم لَعَنَ اللَّهُ الْقَائِدَ وَالْمَقُودَ وَیْلٌ لِهَذِهِ یَوْمًا لِهَذِهِ الأُمَّهِ من فُلانٍ ذِی الاسْتَاهِ»

 المعجم الکبیر؛ اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاه: 360، دار النشر: مکتبه الزهراء – الموصل – 1404 – 1983، الطبعه: الثانیه، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج17، ص176

بزرگان دیگر هم با سند صحیح هم آورده اند. هیثمی آورده این مهم است.

«أن النبی صلى الله علیه وسلم کان جالسا فمر رجل على بعیر وبین یدیه قائد وخلفه سائق فقال لعن الله القائد والسائق والراکب رواه البزار ورجاله ثقات»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاه: 807، دار النشر: دار الریان للتراث/‏دار الکتاب العربی – القاهره , بیروت – 1407، ج1، ص113

از این بهتر می خواهید؟! کتاب مجمع الزوائد هیثمی متوفای 807، جلد 1، صفحه 113. السنه برای خلال متوفای 311 و از کتاب های معتبر اهل سنت است. در جلد 3 در شرح حال عبید الله ابن موسی آمده که معاویه را لعنت کرد گفتند چرا لعنت کردی؟ گفت:

«فحدث فی الطریق فمر حدیث لمعاویه فلعن معاویه ولعن من لا یلعنه»

**

«فحدث بحدیث لعن فیه معاویه فقال نعم لعنه الله ولعن من لا یلعنه»

خدا لعنت کند هر کس که معاویه را لعنت نکند.

السنه؛ اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن محمد بن هارون بن یزید الخلال الوفاه: 311 هـ، دار النشر: دار الرایه – الریاض – 1410هـ – 1989م، الطبعه: الأولى، تحقیق: د.عطیه الزهرانی، ج 3، ص 505

امیر المؤمنین (سلام الله علیه) همچنین تعبیری دارد تعبیر خیلی زیبایی است «فَإِنَّمَا هُوَ الشَّیْطَانُ»

«‏ وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِیَهَ کَتَبَ إِلَیْکَ یَسْتَزِلُّ لُبَّکَ وَ یَسْتَفِلُّ غَرْبَکَ فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّیْطَانُ یَأْتِی الْمَرْءَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِیَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ یَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ وَ قَدْ کَانَ مِنْ أَبِی سُفْیَانَ فِی زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَهٌ مِنْ حَدِیثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَهٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ لَا یَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا یُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا کَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَب‏»

نهج البلاغه (للصبحی صالح)؛ نویسنده: شریف الرضى، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 415 (44 و من کتاب له (علیه السلام) إلى زیاد ابن أبیه و قد بلغه أن معاویه کتب إلیه یرید خدیعته باستلحاقه)

این هم خواندنی است حضرت به زیاد ابن ابیه نامه می نویسد می گوید متوجه شدم که معاویه نامه ای به تو نوشته می خواهد عقل تو را زایل کند «فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّیْطَان‏»، حواست باشد معاویه خود شیطان است نه این که شیطان به او دستور بدهد. در روایت داریم بعضی از افراد هستند شیطان از آن ها قرض می کند. معاویه جزء آن هایی است که شیطان از آن ها قرض می کند!

پرسش:

برای معاویه دو تا چیز خیلی مهم است یکی این که او کاتب وحی است دوم این که خال المؤمنین است.

پاسخ:

محمد ابن ابی بکر هم خال المؤمنین است چرا به او خال المؤمنین نمی گویند؟! عبد الله عمر هم برادر حفصه است هیچ کدام خال المؤمنین نشدند ولی معاویه که برادر ام حبیبه است. خال المؤمنین می شود! چرا؟ چون معاویه با حضرت علی (علیه السلام) جنگید!

 خدیجه ام المؤمنین نیست، حفصه ام المؤمنین نیست، ام سلمه ام المؤمنین نیست ولی عایشه ام المؤمنین است! چون با حضرت علی (علیه السلام) جنگید! رمزها این جا است! کسانی که با حضرت علی (علیه السلام) مقابله کردند این ها را در جامعه پُر رنگ و بزرگ کردند.

 کاتب وحی بودن معاویه هم دروغ محض است عبارتی هم بخاری آورده که همه بزرگان اهل سنت رد کردند گفتند ایشان فقط نامه هایی که پیغمبر برای اقوام و رؤسای قبایل می خواست بفرستد می نوشت. در رابطه با کاتب الوحی بودن ایشان خیلی حرف دارم مفصل هم آوردم.

ابن ابی السرح کاتب وحی بود، ولی مرتدّ شد. پیغمبر فرمود در فتح مکه اگر ابن ابی السرح از پرده کعبه هم آویزان بود گردنش را بزنید یعنی جزء سه، چهار نفری است که حضرت آن‌ ها را مهدور الدم اعلام کرد. ابن قیم و دیگران اشکال دارند می گویند کاتب الوحی بودن معاویه کاملاً دروغ است همچنین چیزی نیست. در سیر اعلام النبلاء آمده است معاویه فقط کاتب است.

«وکان معاویه کاتبا فیما بین النبی صلى الله علیه وسلم وبین العرب …کان معاویه یکتب لرسول الله صلى الله علیه وسلم»

سیر أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله الوفاه: 748، دار النشر: مؤسسه الرساله – بیروت – 1413، الطبعه: التاسعه، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ج3، ص123

معاویه کاتب وحی نبود.

آغاز بحث…

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ در رابطه با مطالبی که جلسه گذشته از عابدینی آوردیم. چند عبارت از او نقل کنم.- خیلی درد است-

در همان جلسه که مناظره داشتیم گفتم نزدیک به سیصد روایت خودمان پیدا کردیم در شیعه و سنی اسامی ائمه آمده است از رسول اکرم تا امام عسکری (سلام الله علیه) این اسامی یک دفعه این است:

«اَلْأَئِمَّهُ بَعْدِی اِثْنَا عَشَرَ، أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ آخِرُهُمْ اَلْمَهْدِیُّ»

إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: اعلمى – بیروت، 1425 ق، ج‏2 ؛ ص292، ح137

یا نه:

«الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِیُّهُمْ»

کفایه الأثر فی النصّ على الأئمه الإثنی عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسینى کوهکمرى، عبد اللطیف‏، ناشر: بیدار، ص 23

یا اسامی از اول تا آخر «بإسمهم و صفهتم» آمده است.

یک نفر چقدر باید احمق باشد حالا احمق بگوییم می ترسیم احمق ها فردای قیامت از ما شکایت کنند! -عذر می خواهم- «کمثل الحمار» بگوییم، می ترسیم الاغ ها شب اول قبر بیایند یقه ما را بگیرند «کمثل الکلب» بگوییم می ترسیم سگ ها بیایند شب اول قبر بگویند چرا این را شبیه ما کردید؟!

یک دفعه این است که یک کسی پشت کوه است یا در سیبری زندگی می کند ، خبر ندارد هیچ حرفی نیست. ولی یک کسی که به قول خودش دو تا برگ اجتهاد دارد چرا این طوری است؟ عبارت ایشان را ببینید: “باز از این حدیث روشن می شود پیامبر اسامی تمام امام ها را بیان کرد.”

حدیثی که از اکمال الدین عرض کردیم در سه، چهار جا دارد:

«وَ قَالَ لَهُمْ هَذَا إِمَامُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ أَطِیعُوهُ فَلَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فَتَهْلِکُوا فِی أَدْیَانِکُم‏»

کمال الدین و تمام النعمه؛ ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج‏1، ص 44

سندش هم صحیح است. می گوید “اسامی امام ها را بیان کرد ولی در عالم خارج می دانیم که مردم حتی امامان بعدی را نمی شناختند! حضرت صادق (سلام الله علیه) امام پس از خودش را نمی شناخت و گمان می کرد اسماعیل است. حضرت هادی امام پس از خودش را نمی شناخت و گمان می کرد سید محمد است.”!!

 نمی دانم لقمه حرام است یا تربیت نادرست است یا ورشکستگی سیاسی است؟ این ها می خواهند از ولی فقیه انتقام بگیرند از امام معصوم شروع می کنند. او در ادامه می گوید:

 “از سوی دیگر بسیاری از اصحاب از هر امامی می پرسند آیا امام قائم تو هستی؟ از امام صادق سوال می کنند «أ أنْتَ القائم»”

«کُلُّنَا قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّه‏»

الکافی (ط – الإسلامیه)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الإسلامیه ج‏1، ص536

«مَا مِنَّا إِلَّا وَ هُوَ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هَادٍ إِلَى دِینِ اللَّه‏»

کمال الدین و تمام النعمه؛ ابن بابویه، محمد بن على (تاریخ وفات مؤلف: 381 ق‏‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج‏2، ص 378

آیا هر کجا کلمه قائم آمد یعنی مراد حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است؟ این چه حرفی است می زنی؟

می گوید: “اگر نُه فرزند از امام حسین امام می شوند تا تمام شدن این نُه نفر نباید از امام قائم سوال کنند.” می گوید حدیث کمال الدین صحیح است -ولی با همه این که صحیح است اسامی امام ها در این جا آمده است- ولی در خارج ما می دانیم ائمه، امامان بعد از خودشان را نمی شناسند!

 لعنت خدا و ملائکه و جمیع جن و انس بر آن هایی که این طور افراد را تربیت می کنند و بر این افرادی که این طور دارند شبهه پراکنی می کنند. مثل این که روز روشن آمد می گوید آفتاب نیست بله هوا روشن است خورشید روشن کرده است ولی خورشیدی وجود ندارد! این ها را مطرح می کند.

چقدر وقیح است حرفی که وهابی ها نمی زنند این آقا می زند!

 “طبق نظر شیعه نصب حضرت علی صورت گرفت پس چرا مشکل مردم حل نشد؟”

 این طور القاء شبهه را گمان می کنم شیطان هم نتواند بکند! یعنی از همان هایی است که می گویند شیطان از آن ها قرض می گیرد! در پاسخ می گوییم: مگر بنا بود امیر المؤمنین با معجزه کار مردم را حل کند؟! نسبت به پیغمبر شما اشکال کن پیغمبر اکرم

(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ)

خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان بر انگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.

سوره آل عمران (3): ‌آیه 164

چرا مشکل مردم در آن جا حل نشد؟ آیا پیغمبر هم منصوب خدا نیست؟! مردم باید بخواهند بحث حل شدن مشکلات مردم دو شرط دارد یکی وجود کسی که حل می کند دیگر این که جامعه طلب کند و زمینه در مردم باشد. وقتی مردم نمی خواهند پیغمبر اکرم چه کار کند؟ به زور ولایت تکوینی این کار را بکند؟! اگر این باشد که خدا مقدم است.

(وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا)

و اگر پروردگارت می خواست همه کسانی که در زمین هستند ایمان می آوردند.

سوره یونس : آیه 99

بنا نیست همچنین کاری بشود. بعد ایشان این مطالب را می آورد تا به این جا می رسد نتیجه چه است؟ “توجه داشته باشیم که خلفا از تفکر جبری بیشترین استفاده را کردند تا بدی های خودشان را به گردن خدا بیاندازند. بنابراین بعید ندانید (یعنی بنی امیه با مسئله نصب) می خواستند بر بدی های خود سرپوش بگذارند و آن ها را به گردن رسول خدا بیاندازند”

 خوب دقت کنید کجا را می خواهد بزند!

نتیجه: “بنابراین گستره کلمات نصب و امثال آن در کتاب های کلامی و روایی، شما را به قبول نصب نکشاند تا در زمان های بعدی فقیه را منصوب بدانید و کم کم ولی فقیه را منصوب بدانید!”

توجه بفرمایید از کجا شروع کرد و از کجا دارد بیرون می آید؟

پرسش:

اولش درست بود

پاسخ:

اولش هم درست نیست بنی امیه کاری به نصب نداشتند خودشان را خلیفه خدا می دانستند خودشان را بالاتر از پیغمبر می دانستند. یک جا بیاورید بگوید بنی العباس یا بنی امیه انتصاب خودشان را به پیغمبر می خواهند نسبت بدهند. بلکه آن ها می گویند ما از پیغمبر بالاتر هستیم! پیغمبر رسول بود رسول یعنی نامه رسان! ولی ما خلیفه خدا هستیم مقام خلیفه از نامه رسان بالاتر است!

ایشان می آید خلافت حضرت علی (علیه السلام) را زیر سوال می برد و می گوید: ائمه اسامی امام بعد از خودشان را نمی دانستند …. بنی امیه برای این که جنایات خودشان را توجیه کنند به گردن پیغمبر و خدا بیاندازند گفتند ما منصوب خدا هستیم خدا ما را نصب کرده است! خدا می خواست این ظلم ها انجام بشود ما را نصب کرد؛ پس ولی فقیه هم امروز که دارد جنایت می کند… می خواهد بگوید اینکه الان ما داریم می بینیم رویش نشد بگوید ولی فقیه دیکتاتوری می کند ولی این دو را در کنار هم قرار می دهد.

جنایات بنی امیه به گردن پیغمبر و خدا است و ولی فقیه هم تصور نکنید منصوب است این هم مثل آن ها است.

پرسش:

دارد قیاس می کند.

پاسخ:

آدم نمی داند چه کند. من از ایشان گفتم دلیلی برای این حرف دارید؟ اگر شما واقعاً می خواهی ولی فقیه را بزنی بیا مردانه ادله عقلی، ادله روایی و ادله سیره ای که آقایان برای ولایت فقیه استدلال کردند را زیر سوال ببر. این ها را نقد علمی کن هیچ کس هم از شما گلایه نمی کند یک نفر هم می آید جواب بدهد.

ولی این که بخواهی ولی فقیه را زیر سوال ببری از پیغمبر و ائمه شروع کنی ناجوانمردانه است.

پرسش:

اول عصمت ائمه را زیر سوال می برند بعد این را می گویند؟

پاسخ:

اصلاً نصب ائمه را زیر سوال می برند کاری به عصمت ندارند می گویند نصب ائمه را بنی العباس آوردند تا جنایات خودشان را تثبیت کنند. ولی فقیه هم که شما می گویید منصوب است این هم دنباله این قضایا است همه دروغ است هیچ واقعیتی ندارد.

 مقداری باید دقت کنیم مشکل اساسی مان با داخلی ها است، قلب آدم به درد می آید و آدم نمی داند با این ها چه کار کند؟

 فقط به بخشی از مطلب آقای دکتر صفری فروشانی از اساتید برجسته المصطفی اشاره می کنم. فایل صوتش را هم دارم. می گوید:

“در غدیر بیعتی وجود نداشته این که بیایند بیعت کنند دست بدهند بعد ما بگوییم چند هزار نفر نقض بیعت کردند نه چنین نبود. عرب نسبت به نقض بیعت حساس است اصلاً بیعتی برای جانشین در عرب شناخته شده نبوده است.”

 متن آیه قرآن است در رابطه با بیعت عقبه اولیٰ، عقبه ثانیه حتی نبی مکرم از زن ها بیعت می گرفت در داخل تشت، آب می ریزد دست مبارکش را در داخل آب می گذارد زن ها دست شان را در آب می کنند می روند.

پرسش:

وجود همچنین شخصی در این جایگاه خیانت به اسلام و مسلمین نیست؟

پاسخ:

آن قسمت هایی که درسش را خواندیم می گوییم! حرف مان را به همه رساندیم پنج جلسه در المصطفی در نقد این حرف ها گذاشتم و هر چه درخواست کردم که برای بحث علمی بیاید جرأت نکرد بیاید.

دقت کنید آن جا آن یکی می آید بنی العباس و بنی امیه را می آورد بعد سراغ ولی فقیه و ائمه می رود. این هم می گوید در غدیر بیعتی نبود! می گوید:

 ” اولین بار است که ما در دنیای اسلام می بینیم معاویه کسی را رسماً برای جانشین خودش در زمان حیات خودش بیعت می گیرد. اصلاً بیعتی نبوده اصلاً‌ بیعت برای جانشینی ائمه نبوده در عرب اولین کسی که برای جانشینی بیعت می گیرد معاویه است.”

 از جناب آقای دکتر عباسی هم تشکر می کنیم که زمینه را فراهم کرد تا ما پنج جلسه دو ساعته سخنان نادرست اقای صفری را نقد کردیم.

پرسش:

در غدیر این طوری بود همه آمدند دست دادند؟

پاسخ:

بیعت در غدیر این طوری بود وقتی نبی مکرم روز غدیر برنامه را اعلام می کند سه شبانه روز مردم آن جا هستند.

«وَ سَلِّمُوا عَلَیْهِ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِین‏»

تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طیّب‏، ناشر: دار الکتاب، ج1، ص301

به علی به عنوان امیر المؤمنین سلام می دهد دسته دسته می آیند از جلوی امیر المؤمنین رد می شوند می گویند «السلام علیک یا امیر المؤمنین» و اولین کسی که می آید خلیفه دوم است

«فقال عمر بن الخطاب هنیئا لک یا ابن أبی طالب اصبحت الیوم ولی کل مؤمن …فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا ابن أبی طالب اصبحت مولای ومولى کل مسلم فأنزل الله عز وجل الیوم (أکملت لکم دینکم)»

البدایه والنهایه؛ اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاه: 774، دار النشر: مکتبه المعارف – بیروت، ج7، ص350 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

در کتاب تاریخ بغداد خطیب بغدادی، جلد 8، صفحه 289 در آن جا دارد:

«فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى کل مسلم فأنز الله الیوم أکملت لکم دینکم»

تاریخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی الوفاه: 463، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت –  -، ج8، ص289

ابن کثیر دمشقی شاگرد ابن تیمیه متوفای 774 ایشان در کتاب البدایه و النهایه، جلد 7، صفحه 350 خلیفه دوم گفت «اصبحت الیوم ولیّ کلّ مؤمن»، کلمه مولا هم ندارد.

 ابن اثیر جزری هم در کتاب اسد الغابه همین تعبیر را با تصحیح سند می آورد

«فقال عمر بن الخطاب: یا ابن أَبی طالب، أَصبحت الیومَ وَلِیّ کل مؤمن»

أسد الغابه فی معرفه الصحابه؛ اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری الوفاه: 630هـ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت / لبنان – 1417 هـ – 1996 م، الطبعه : الأولى، تحقیق : عادل أحمد الرفاعی، ج4، ص118

حتی زن ها هم می آیند روز سوم با امیر المؤمنین با همین لفظ بیعت می کنند. حتی نقل شده همان کاری که رسول اکرم در عقبه کرد تشتی را فراهم کرد آب ریخت زن ها آمدند دست در آب کردند و رفتند در غدیر هم همچنین کاری صورت گرفت. ولی من نتوانستم برایش مدرکی پیدا کنم. ولی اصل بیعت در غدیر قطعی است سندهای متعدد داریم بیست و دو روایات صحیح و مؤید در بیعت دارد. نه یک روایت،‌ دو روایت.

 مقام معظم رهبری هم می گوید بیعت در نظام اسلامی یک شرط برای حقانیت و زمامداری زمامدار است اگر یک زمامداری بود که مردم با او بیعت نکردند یعنی آن را قبول نکردند آن زمامدار خانه نشین خواهد شد.

بعد در رابطه با غدیر می گوید ولایتی که پیامبر در غدیر حضرت علی (علیه السلام) را با آن منصوب کرد ولایت کلی و الهی است و معنوی نیست … این با بیعت مردم صورت گرفت.

به عنوان نمونه قرب الإسناد با سند صد در صد صحیح البته صحیح اعلائی روایت دارد. قرب الإسناد به این جهت می گویند که کمترین (کوتاه ترین) سند را تا معصوم دارد.

«وَ عَنْهُ، عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ»

مراد از عنهُ سِندی ابن محمد است دو راوی هم بیشتر ندارد نجاشی می گوید:

«سندی بن محمد و اسمه أبان، یکنى أبا بشر صلیب من جهینه، و یقال: من بجیله، و هو الأشهر. و هو ابن أخت صفوان بن یحیى. کان ثقه، وجها فی أصحابنا الکوفیین له کتاب نوادر رواه عنه محمد بن علی بن محبوب أخبرنا محمد بن محمد عن الحسن بن حمزه، عن محمد بن جعفر بن بطه، عن محمد بن علی بن محبوب عنه، و رواه عنه جماعه غیر محمد.»

رجال النجاشی؛ نویسنده: نجاشی، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، ص187

سِندی ابن محمد خواهر زاده صفوان ابن یحیی «کان ثقه، وجها فی أصحابنا الکوفیین» در مورد صفوان ابن مهران هم نجاشی دارد:

«صفوان بن مهران بن المغیره الأسدی‏ کوفی، ثقه»

رجال النجاشی؛ نویسنده: نجاشی، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، ص198

اما روایت (قرب الاسناد):

«لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ:

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ)

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند.

سوره مائده (5): آیه 67

«فِی الْوَلَایَهِ، أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالدَّوْحَاتِ فِی غَدِیرِ خُمٍّ فَقُمِمْنَ، ثُمَّ نُودِیَ: الصَّلَاهَ جَامِعَهً، ثُمَّ قَالَ. أَیُّهَا النَّاسُ، مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟»

حضرت فرمود:

«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟ قَالُوا: بَلَى، ثُمَّ أَمَرَ النَّاسَ یُبَایِعُونَ عَلِیّاً فَبَایَعَهُ لَا یَجِیئُ أَحَدٌ إِلَّا بَایَعَهُ، لَا یَتَکَلَّمُ مِنْهُمْ أَحَدٌ»

قرب الإسناد (ط – الحدیثه)؛ حمیرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام ص57

آیا از این واضح تر می خواهیم؟!

«فَبَایَعَهُ لَا یَجِیئُ أَحَدٌ إِلَّا بَایَعَه‏» از جمعیت انبوهی که آن جا بودند همه آمدند بیعت کردند «لَا یَتَکَلَّمُ مِنْهُمْ أَحَدٌ.» هیچ کس هم حرفی نزد یعنی بدون حرف همه آمدند بیعت کردند.

پرسش:

صفری بیعت با دست را می گوید

پاسخ:

می گوید اول کسی که بیعت گرفت معاویه بود اصلاً کاری با بیعت دست و غیر دست ندارد.

پرسش:

در زمان پیغمبر هم بیعت بوده است.

پاسخ:

بله، عبارت ایشان این است می گوید: «در غدیر بیعتی وجود نداشت. در ادامه می گوید عرب نسبت به نقض بیعت حساس است!» اگر  عرب به نقض بیعت حساس است، پس جنگ جمل و جنگ صفین چه است؟! نقض بیعت نیست؟!

پرسش:

خطیب بغدادی می گوید: «بَخْ بَخْ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ.»

پاسخ:

بله روایت صد در صد صحیح است. این که نقض بیعت بود روایت دارد که بیعت کرد این جا ندارد بر این که با دست بود یا نبوده این جا آمده «أَمَرَ النَّاسَ یُبَایِعُونَ عَلِیّا»، قدر متیقن این است که همه بیایند دست بدهند و بروند.

این خودش صراحت بر بیعت دارد، بیعت هم عمدتاً انصراف به دست دارد.

 آیت الله مؤمن (رضوان الله تعالی علیه) صاحب کتاب الولایه الإسلامیه کتاب دو جلدی خیلی خوبی است که در بحث ولایت فقیه از نظر سندی، ولایت ائمه را مطرح کرده است. احادیث را می آورد پیام احادیث را مطرح می کند اشکالات احادیث را مطرح می کند و جواب می دهد یعنی این دو جلد مجتهد ساز است.

 ایشان هم می گوید: «أن الصحیحه صریحه فی أن ولایته کانت من الله»

 روایت دیگر:

«لَقَدْ عَقَدَ هَذَا الرَّسُولُ لِهَذَا الرَّجُلِ عُقْدَهً لَا یَحُلُّهَا بَعْدَهُ إِلَّا کَافِرٌ»

حضرت دستور داد بیعت کنند و فرمود این بیعت را نمی شکند مگر کافر. بعد حضرت به او فرمود:

«فَإِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَحُلُّ الْعُقْدَهَ فَنَکَص‏»

قرب الإسناد (ط – الحدیثه)؛ حمیرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام ص61

سند این روایت هم صحیح است.

امام هادی (سلام الله علیه) فرمود:

«وَ عَقَدَ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَهَ لَک‏»

المزار( للشهید الاوّل)؛ نویسنده: شهید اول، محمد بن مکى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 786 ق‏)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى علیه السلام / موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ناشر: مدرسه امام مهدى علیه السلام‏، قم: 1410ق، ص265

در کتاب مزار در زیارت غدیریه است:

«اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَهَ أَنْبِیَائِکَ وَ أَوْصِیَاءِ أَنْبِیَائِکَ بِجَمِیعِ لَعَنَاتِکَ، وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِکَ، وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِیَّکَ حَقَّهُ، وَ أَنْکَرَ عَهْدَهُ، وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْیَقِینِ، وَ الْإِقْرَارِ بِالْوَلَایَهِ لَهُ یَوْمَ أَکْمَلْتَ لَهُ الدِّینَ.»

المزار( للشهید الاوّل)؛ نویسنده: شهید اول، محمد بن مکى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 786 ق‏)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى علیه السلام / موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ناشر: مدرسه امام مهدى علیه السلام‏، قم: 1410ق، ص187

امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در کتاب سلیم

«یَا أَبَا بَکْر أَ لَمْ تُبَایِعْنِی بِالْأَمْسِ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ أَمْرِ رَسُولِ اللَّه‏»

کتاب سلیم بن قیس؛ نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد، ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 588

ابو سعید خدری در رابطه با آن دو نفر:

«وَ بَایَعَاهُ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ»

عمر:

«وَ قَالَ عُمَرُ عِنْدَ الْبَیْعَهِ»

عمر به عنوان امیر المؤمنین گفت:

«بَخْ بَخْ لَکَ یَا عَلِیُّ أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ»

کتاب سلیم بن قیس؛ نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد؛ ناشر: الهادى‏، ج‏2، ص 829

«ولیّ کل مؤمن» در کتاب صحیح مسلم، جلد 5، صفحه 152، حدیث 4468 امیر المؤمنین، عباس عموی پیغمبر، طلحه، زبیر، سعد ابن ابی وقاص، عبد الرحمن ابن عوف و عثمان هم نشسته است هفت نفر از صحابه بزرگ (مورد قبول اهل سنت) آن جا نشستند خلیفه دوم خطاب به حضرت علی و عباس می گوید:

«فلما تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال أبو بَکْرٍ أنا وَلِیُّ رسول اللَّهِ (صلى الله علیه وسلم) فَرَأَیْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا ثُمَّ تُوُفِّیَ أبو بَکْرٍ وأنا وَلِیُّ رسول اللَّهِ وَوَلِیُّ أبی بَکْرٍ فَرَأَیْتُمَانِی کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی؛ ج3، ص 1378، ح 1757

در این جا هم می گوید «أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ» چرا این جا «أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ» به معنای خلیفه نباشد ولی آن جا: «فلما تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال أبو بَکْرٍ أنا وَلِیُّ رسول اللَّهِ (صلى الله علیه وسلم)» آن جا به معنای خلیفه و حاکم بشود؟ !

«ثُمَّ تُوُفِّیَ أبو بَکْرٍ وأنا وَلِیُّ رسول اللَّهِ وَوَلِیُّ أبی بَکْرٍ»، البته حضرت امیر المؤمنین و عباس نظرشان این بود این دروغ است تو و ابوبکر آثم، کاذب و غادر بودید «فَرَأَیْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا» در کافی، جلد 8، صفحه 143 روایتی که چند روز قبل گفتیم امیر المؤمنین مشغول غسل پیغمبر است سلمان می آید قضیه سقیفه را می گوید:

«شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِیَّایَ لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّی أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ … قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ وَ مَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِیِّهِمْ»

الکافی (ط – الإسلامیه)، نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج8، ص343 و 344

روایت دیگر:

«وَ قَدْ أَخَذَ بَیْعَتِی عَلَیْکَ فِی أَرْبَعَهِ مَوَاطِنَ وَ عَلَى جَمَاعَهٍ مِنْکُمْ وَ فِیهِمْ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ فِی یَوْمِ الدَّارِ وَ فِی بَیْعَهِ الرِّضْوَانِ تَحْتَ الشَّجَرَهِ یَوْمَ جُلُوسِهِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ وَ فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ حَجَّهِ الْوَدَاع‏»

إرشاد القلوب إلى الصواب( للدیلمی)؛ نویسنده: دیلمى، حسن بن محمد (تاریخ وفات مؤلف: 841 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشریف الرضی‏ مکان چاپ: قم‏: 1412 ق‏، ج2، ص264

امیر المؤمنین (سلام الله علیه):

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) أَمَرَکُمْ بِبَیْعَتِی وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ طَاعَتِی‏»

إرشاد القلوب إلى الصواب( للدیلمی)؛ نویسنده: دیلمى، حسن بن محمد (تاریخ وفات مؤلف: 841 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشریف الرضی‏ مکان چاپ: قم‏: 1412 ق‏، ج2، ص264 و 281 و  383

سلمان و اباذر می گویند: «یَوْمَ بَایَعْنَاهُ فِی غَدِیرِ خُم‏»

«وَ اللَّهِ إِنَّ عَلِیّاً هُوَ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَزْهَرُ وَ اللَّهِ إِنَّ عَلِیّاً خَلِیفَهُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ إِنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَمَرَنَا وَ أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ فَسَلَّمْنَا جَمِیعاً عَلَیْهِ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ بَایَعْنَاهُ فِی غَدِیرِ خُم‏»

الفضائل( لابن شاذان القمی)؛ نویسنده: ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل‏، تاریخ وفات مؤلف: حدود 600 ق‏، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: رضى‏، قم‏: 1363 ش‏، ص146

قیس ابن سعد همین طور، مقداد به همین شکل. امام باقر (سلام الله علیه) به نقل از حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید:

«وَ أَخَذَ عَلَى جَمِیعِ مَنْ حَضَرَهُ مِنْهُمُ الْبَیْعَهَ وَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَهَ لِأَمْرِی‏»

الخصال؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: جامعه مدرسین، ج2، ص371

عرض کردم بیست تا روایت از شیعه و سنی صریح آوردیم. در مورد بیعت با دست: «وکان أول من صافق رسول الله أبو بکر وعمر وطلحه والزبیر» اگر دنبال بیعت با دست می گردید این هم در مورد بیعت با دست. احمد ابن احمد طبری در کتاب مناقب خودش دارد. الغدیر نقل کرده است:

«ثم انکبوا على رسول الله وعلى علی بأیدیهم، وکان أول من صافق رسول الله أبو بکر وعمر وطلحه والزبیر ثم باقی المهاجرین والناس على طبقاتهم»

الغدیر؛ نویسنده: الشیخ الأمینی (وفات : 1392)، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت – لبنان، ج1، ص271

با دست آمدند بیعت کردند. یعنی محکم دست هایشان را زدند.

والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته



منبع

مقالات مرتبط