اسماعیل شفیعى سروستانى
«زیارت امینالله» یکى از زیارات معتبر شیعى است که حضرت امام سجّاد (ع)، هنگام زیارت حضرت على بن ابىطالب (ع) خوانده است و جز این، از زیارات کامل و جامعى است که نزد مضجع شریف هر یک از ائمّه خوانده مىشود. درباره فضیلت این زیارت، امام محمّد باقر (ع) فرمودهاند:
«هرکه از شیعیان، این زیارت و دعا را نزد قبر امیرالمؤمنین (ع) یا نزد یکى از ائمّه بخواند، البتّه حق تعالى این زیارت و دعاى او را در نامهاى از نور بالا برد و مهر حضرت محمّد (ص) را بر آن زند و همچنین محفوظ باشد تا تسلیم نماید به قائم آل محمّد (ع) پس استقبال نماید، صاحبش را به بشارت و تحیت و کرامت.» ۱
این دعا با عبارت زیباى «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ فِى أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِه» ۲ آغاز مىشود:
«سلام بر تو اى امین خدا بر روى زمینش و حجّت او بر بندگانش!»
این پذیرفته عقل است که نماینده و سفیر و قائممقام هر صاحبمنصبى به شرط داشتن صفت امانتدارى در آن سمت منصوب شده و به او اختیارات و حقّ امضاى حکم و فرمان داده مىشود. گاه از اینچنین نمایندهاى با عنوان نماینده تامّ الاختیار یاد مىشود. چنین است که آن نماینده، با گذار از مراتب سختى از آزمونها و آموزشها و پس از اثبات امانتدارى، به عنوان امین سرّ و خزاین آن صاحب منصب انتخاب و منصوب شده است. امام رضا (ع) درباره امام و مسئولیتهایش مىفرماید:
«الْإِمَامُ أَمِینُ اللهِ فِى أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِى بِلَادِهِ وَ الدَّاعِى إِلَى اللهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرَمِ الله؛ ۳
امام، امین خدا در روى زمین و مخلوقاتش و حجّت و راهنماى او بر بندگانش و خلیفه خدا در بلادش و دعوتکننده [مردم] به سوى خدا و دفاعکننده از حریم او مىباشد.»
توصیفات ارائه شده در ادعیه و زیارات مأثور، حکایت از صلاحیت فوقالعادّه ائمّه هدى (ع) در پیشگاه خداوند متعال مىکند و زائر بعد از ذکر این صلاحیت و مقامات و اعتراف درباره آنها، خود را متعهّد در پیشگاه امام شناخته و در عهد او درمىآید تا وظیفه خویش را در برابر ایشان به انجام برساند. آگاهى و وقوف امام درباره علوم و اسرار ناب الهى، مجرایى است که ایشان را مجهّز مىدارد تا در برابر هیچ پرسش و معمّایى ناتوان نگشته و به بهترین وجه از عهده حلّ آنها برایند.
حسابگر خلق
حضرت امیر (ع) مىفرمایند:
«و من کسى هستم که شماره هر چیزى را به تعدادش مىدانم به وسیله آن، علمى که خداوند در من به ودیعت نهاده است و به وسیله اسرارى که او به محمّد (ص) آموخته است و محمّد (ص) با من در در میان گذاشته است.» ۴
منم امانتدار خداوند
امیرمؤمنان (ع) فرمودند:
«منم بنده خدا و برادر رسول خدا (ص) و منم امانتدار خدا و گنجینهدارش و منم پیمانه راز و حجابش.» ۵
تنها در، به حصار رازهاى خداوند
امام صادق (ع) مىفرمایند:
«هر که بدون شنیدن و فراگرفتن از امامى صادق، خدا را پرستش کند، قطعاً خدا ملازم رنج و مشقّتش سازد [خدا ملازم سرگردانى و رنج و مشقّتش نماید] و کسى که ادّعاى شنیدن کند، از غیر درى که خدا آن را گشوده، مشرک است و آن درى است ایمن (و نهاده) بر حصار راز پنهان خدا.» ۶
اسرار خداوند نزد ماست
ابوبصیر مىگوید: امام صادق (ع) فرمودند:
«اى ابا محمّد! همانا به خدا که سرّى از سرّ خدا و علمى از علم خدا نزد ماست که به خدا! هیچ فرشته مقرّب و پیغمبر مرسل و مؤمنى که دلش را به ایمان آزموده، آن را تحمّل نکند. به خدا سوگند! که خدا آن را به احدى جز ما تکلیف نفرموده و عبادت با آن را از هیچکس جز ما نخواسته و نیز نزد ما سرّى است از سرّ خدا و علمى است از علم خدا که ما را به تبلیغش مأمور فرموده و ما آن را از جانب خداى عزّوجلّ تبلیغ کردیم و برایش محلّى و اهلى و پذیرندهاى نیافتیم تا آنکه خدا براى پذیرش آن، مردمى را از همان طینت و نورى که محمّد و آل و ذرّیه او (ع) را آفرید، خلق کرد و آنها را از فضل و رحمت خود ساخت؛ چنانکه محمّد و ذرّیه او (ع) را ساخت. پس چون ما آنچه را از جانب خدا به تبلیغش مأمور بودیم، تبلیغ کردیم، آنها پذیرفتند و تحمّل کردند. [تبلیغ ما به آنها رسید، ایشان هم پذیرفتند و تحمّل کردند] و یاد ما به آنها رسید. پس دلهاى ایشان به شناسایى و به حدیث ما متوجّه گشت. اگر آنها از آن طینت و نور خلق نمىشدند، اینچنین نبودند. نه به خدا! آن را تحمّل نمىکردند.» ۷
منم مؤتمن سرّ
نعمان بن سعد از امیرمؤمنان (ع) نقل مىکنند:
«منم حجّت خداوند و منم خلیفه او و منم صراط خداوند و منم باب الله و منم گنجینههاى علم خدا و منم امانتدار در [حفظ] سرّ او و منم امام مردم بعد از بهترین مخلوقات محمّد، نبى رحمت (ص) …» ۸
در روایتى از یونس بن ظبیان از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان فرمودند:
«یونس! هرگاه علم صحیح خواستى، آن را از اهل بیت پیامبر (ص) بگیر. علم را به ما دادهاند و حکمت را براى ما تشریح کردهاند و فصلالخطاب خداوند، ما را برگزیده و به ما چیزى داده که به احدى در جهان نداده است.» ۹
بلنداى مقامات اهل بیت (ع)، به قدرى رفیع است که درک حقیقت آن از حدّ توان و ظرفیت محدود انسانهاى معمولى خارج است. از همینروست که بیان مىکنند حدیث ایشان و امر ایشان صعب مستصعب است و جز پیامبران مرسل، ملائک مقرّب و قلب آدمهایى که خداوند آن را مهیا کرده و آزموده، ساخته و قادر به تحمّل آنهمه نیست.
در روایتى، عبدالرّحمن بن کثیر از حضرت صادق (ع) نقل کرده است که فرمودند:
«چند نفر خدمت امام حسین (ع) رسیده و عرض کردند: با ما سخن بگو در مورد فضل و مقامى که خدا به شما عنایت کرده است!
امام فرمودند: «شما طاقت آن را ندارید و نمىتوانید تحمّل کنید!»
گفتند: چرا ما مىتوانیم تحمّل کنیم.
فرمودند: «اگر واقعاً تحمّل دارید، دو نفرتان بروید کنار تا با یک نفر از شما صحبت کنم. اگر او توانست، براى شما نیز خواهم گفت.»
آنگاه دونفرشان به کنارى رفتند و حضرت با یک نفر از آنها صحبت کرد. آن مرد از جاى حرکت کرد؛ در حالىکه هوش از سرش پریده بود و با حالت مخصوص که حاکى از بىتابى تمام بود، رفت. آن دو نفر دیگر که دوستش بودند، با او صحبت کردند؛ ولى او نتوانست به آنها چیزى بگوید و سپس هر سه نفر رفتند.» ۱۰
واسطه فیض خداوند منّان
فیض، بخشش، عطا و لطف بسیار است. عطیهاى الهى که از ابر رحمت سرازیر شده و ظرف هر خواهشگرى را لبالب مىکند. به قول جناب سعدى شیرازى:
وز آنچه فیض خداوند بر تو مىباشد | تو نیز در قدم بندگان او مىباش | |
در اصطلاح صوفیه، «فیض» القاى امرى است در قلب، به طریق الهام بدون تحمّل زحمت کسب و اکتساب. ۱۱
به قول خواجه شیراز، حافظ:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود | این همه قول و غزل تعیبه در منقارش | |
اهل لغت، فیض را به معناى فزونى و در مقابل غیض، به معناى اندک ذکر مىکنند.
از این جهت، حق را مبدأ فیاض خوانند که فیضش علىالدّوام بر موجودات وارد مىشود. ۱۲
در حوزه تفکّر دینى و ولایى، انبیاى عظام الهى، اولیاء و ائمّه معصومان (ع) را واسطه فیض خداوند متعال مىشناسند. این سخن به فقدان قابلیت و شایستگى دریافت فیض مستقیم در مخلوقات برمىگردد. از اینرو، خداوند متعال، از روى لطف، مردانى برگزیده و قابل را واسط انتقال فیض و کمال به سایرین قرار داده است. به عبارت دیگر، جمله مخلوقات و ساکنان عالم امکان، تحت ولایت اولیاءالله (انبیاء، رسل و ائمّه (ع)) کسب فیض مىکنند. اینان واسط و وسیلهاند که به اذنالله، تکفّل امور مخلوقات بر عهدهاشان گذارده شده است.
در «آیه مبارکه ۳۵ از سوره مائده»، خداوند مؤمنان پرواپیشه را توصیه به دستیازیدن به وسایل براى دستیافتن به قرب و فیض مىکند و مىفرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ؛
اى مؤمنان! پرواى الهى پیشه کنید و به سوى او، وسیله تحصیل کنید.»
همه مخلوقات و موجودات ساکن عالم امکان، از بزرگترین ساکنان عالم مجرّدات، همچون جبرئیل امین (ع)، تا کوچکترین آنها در میان جمادات و نباتات، آیات الهىاند.
آیت نشانه است و موجودات، آیات و نشانههایىاند که هر ناظر و بینندهاى را متوجّه و متذکّر حضرت حق، یعنى خالق مىکند. به قول شاعر:
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست | عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست | |
بدین سبب، عالم امکان، زنجیره بزرگى از موجودات، مخلوقات و آیات است که در صفى بزرگ، از اسفلترین درجات تا اعلاترین مراتب مستقرّ شدهاند.
به لطف خداوند حکیم، هر آیه و هر مخلوق، در مرتبه خود، داراى صفاتى است. همین صفات و ویژگىها آن موجود را مستقر در رتبهاى، اعمّ از جمادى، نباتى، حیوانى، انسانى، جنّى، ملکى و … ساخته است و هر یک نیز، وجهى و سهمى از صفات و کمالات را به نمایش مىگذارند.
هر چه موجودى و آیهاى در مرتبه والاترى قرار مىگیرد، صفات کمالى اعطایى خداوند را بیش از سایر مخلوقات به نمایش مىگذارد؛ چنانکه انسان، مرتبهاى از این صفات را به نمایش مىگذارد که در موجودات اسفل، مانند جماداتى و نباتات و حیوانات وجود ندارد.
این زنجیره بزرگ، راکد و ایستا نیست؛ بلکه جملگى در سیر و سفر بلندى در حال شدنند. از خداوند آمده و به سوى او نیز بازمىگردند. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» به همان سان که جمله این مخلوقات، بنا به استعداد خود در حال تسبیح خداوند متعالند:
«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ ۱۳
هر چه در آسمانها و زمین است، همه به ستایش و تسبیح یکتا خداوند مقتدر و حکیم مشغولند.»
اگر چه به قول خداوند حکیم، آدمى قادر به شنیدن و درک تسبیح و تقدیس موجودات نباشد.
«وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ؛ ۱۴
و هیچ موجودى نیست؛ جز آنکه، ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست؛ ولیکن شما تسبیح را فهم نمىکنید.»
هریک از موجودات، بنا به موقعیت و مرتبه خود، در زنجیره بزرگ موجودات، در خود و بنا بر استعداد خداوند حکیم، مراتب کمالى را نیز طى مىکنند؛ چنانکه هر گیاه و نباتى، در شرایط مناسب و در پى رزق و روزىاى که مىخورد، از مراتب پست، به مراتب کاملتر ثمرگى مىرسد، گل مىکند، میوه مىدهد و با رنگ و رخسار و تازگى و طراوت، صفات کمالى خداوندى را به نمایش مىگذارد.
اگر آدمى خوب چشم باز کند، در مىیابید که این موجودات نباتى و حیوانى، در مراتب عالىترى نیز قرار مىگیرند. میوه خوشاب کامل، با هضم شدن در جوارح حیوان و انسان، به نحو دیگرى مراتب کمالى را تجربه مىکند. آنگاه که در اندام انسان صاحب خرد و صالحى جاىگیر شد، مرتبه بلندترى از بالندگى و رشد را تجربه نموده است.
همه موجودات جویاى کمال، تشنه کمال و مسافر کوى کمالند.
به صورت تکوینى، موجودات فرادست، باعث ارتزاق، بالندگى و رشد موجودات فرودستند و حسب آنچه خداوند مقدّر و مقرّر کرده، جمله تغییرات و تبدیل شدنها و دگرگونى هایى که بر موجودات اتّفاق مىافتد، به واسطه وسیله و وسائطى حادث مىشود.
موجودات، فاقد اختیار و عقل، همچون نباتات و حیوانات، به طور غریزى، سیر و سفر کمالى را طى مىکنند و با نقشآفرینى خود، باعث سیر و سفر بلند همه موجودات در مسیر و جاده کمالى مىشوند؛ امّا موجودات صاحب اختیار و عقل، چونان انسانها و اجنّه، با تأسّى و مراجعه به فطرت خدادادى و ارشاد و هدایت کتب آسمانى و انبیاى مرسل، در مسیر هدایت عمومى مستقر شده و سیر کمالى را تجربه مىکنند؛ در حالىکه باعث کمال یافتن و کامل شدن سایر موجودات فرودست نیز مىشوند.
حال اگر این موجود مختار صاحب عقل، خلاف فطرت خدادادى و اوامر و نواهى الهى عمل کنند، موجد فساد در زمین مىشود. فساد در زمین، آدمى را از رفتن و طى مراتب کمالى بازداشته و موجب بروز فساد و تباهى در میان سایر موجودات نیز مىشود و دیگر موجودات را هم از سیر و سفر کمالى باز مىدارد.
در این زنجیره بزرگ، انسان گل سرسبد آفرینش است که به نحوى، بزرگ داشته شده و مورد اکرام قرار گرفته است؛ چنانکه خداوند فرمود:
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا؛ ۱۵
و ما بنىآدم را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا (بر مرکبهاى رهوار) حمل کردیم و از انواع روزىهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم.»
این اکرام و بزرگداشت که درباره هیچ مخلوقى (حتّى ملائک) جز انسان اتّفاق نیفتاده، تا بدانپایه بلند گرفته است که از میان آدمیان، خلفاى خداوند بر زمین گزینش شدهاند.
مقام خلیفهاللهى و جانشینى در زمین، تکریمى از سوى خداوند متعال است:
«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ؛ ۱۶
و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده است، بیازماید …»
هرچه مرتبه و مقام موجودات بالاتر رفته، اسماء و صفات خداوند متعال، بیش از سایرین در او متجلّى شده است؛ چنانکه در انسان به واسطه داشتن استعدادها و کمالات، اسماء و صفات متعدّد خداى سبحان، در او بیش از سایر موجودات متجلّى شده است.
«مقام نصب»، که به نحو خاص در انبیاء و ائمّه دین (ع) مستقر شده، این انسانهاى برگزیده و نشانشده را تجلّىگاه عالىترین درجه از اسماء و صفات خداوند سبحان ساخته است؛ در حالىکه سایر موجودات، حتّى ملائک از آن بىبهرهاند.
دستههاى مختلف ملائک، هر یک تنها در حیطه مسئولیتشان، متجلّىکننده یک یا چند اسم و صفت از اسماء و صفات بىشمار خداوندند؛ براى مثال، ملک موکّل موت (حضرت عزرائیل (ع))، تنها کار اموات را بر عهده دارد یا حضرت جبرئیل (ع)، ملک موکّل رزق است؛ امّا حضرت خلیفهالله، انسان کامل، ولىالله اعظم، در مقامى و مرتبهاى مستقر است که به اذنالله، واجد عالىترین درجه از صفات کمالى است.
به میزانى که وجود انسان، محلّ تجلّى اسماء و صفات حق مىشود، به همان میزان بر سایر موجودات، حقّ ولایت و سرپرستى پیدا مىکند؛ چنانکه ولایت انسانها بر نباتات، جمادات و حیوانات ثابت است و ولایت اولیاء و انبیاء بر همه موجودات و همه انسانها نیز ثابت است.
در میان انبیاء و اولیاء نیز مراتب فراوان است؛ جملگى در یک مرتبه مستقر نیستند. انبیاء، رسل، پیامبران، اولوالعزم و … هر کدام، در جمع یکصد و بیست و چهارهزار نفر، واجد مرتبهاى بوده و حسب همان مرتبه نیز مأموریتى براى آنان تعریف شده است. توانایى و اعجاز انبیا نیز، متناسب با مراتب آنها و صفات کمالى است که به آنها اعطا شده است. گستردگى و وسعت حوزه مأموریت آنها نیز به این امر بستگى داشته است.
در این میان، وجود مبارک حضرت ختمى مرتبت (ص) و اوصیاى ایشان (ع)، برتر و سرآمد جمیع انبیاء و رسل، واجد و حائز عالىترین مرتبه از صفات کمالىاند و به همین نسبت نیز، واجد عالىترین مرتبه از ولایت و حقّ تصرّف در امور جزئى و کلّى عالم.
پىنوشتها:
(۱). ابن طاووس، «مصباحالزّائر»، صص ۲۴۵- ۲۴۶؛ رسولى محلّاتى، سیدهاشم، «شرح زیارت امینالله»، ص ۱۱.
(۲). ابن قولویه، جعفر بن محمد، «کامل الزّیارات»، نجف اشرف، دارالمرتضویه، چاپ اوّل، ۱۳۵۶، ص ۳۹.
(۳). همان.
(۴). لّى، حسن بن سلیمان، «مختصر البصائر»، قم، چاپ اوّل، ۱۴۲۱ ق.، ص ۱۳۴.
(۵). همان، صص ۱۳۱- ۱۳۴.
(۶). «کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى»، ج ۱، ص ۳۷۷.
(۷). همان، ج ۱، ص ۴۰۱.
(۸). ابنبابویه، محمّد بن على، «الأمالى»، ص ۳۵.
(۹). حلّى، حسن بن سلیمان، «مختصر البصائر»، ص ۳۲۹.
(۱۰). همان، ص ۳۰۰.
(۱۱). دهخدا، علىاکبر، «لغتنامه»، ذیل واژه.
(۱۲). سجّادى، سیدجعفر، «فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى»، کتابخانه طهورى، چاپ اوّل، ۱۳۷۰، ص ۶۳۰.
(۱۳). سوره حشر، آیه ۱.
(۱۴). سوره اسراء، آیه ۴۴.
(۱۵). سوره اسراء، آیه ۷۰.
(۱۶). سوره انعام، آیه ۱۶۵.
ماهنامه موعود ؛ شماره۲۰۱-۲۰۰ ؛ ص۱۴
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده