امین اسرار خداوند و امانت‏دار ایشان‏

امین اسرار خداوند و امانت‏دار ایشان‏

۱۴۰۴/۰۳/۲۲
  • admin
  • شناسه خبر: 13342


 

اسماعیل شفیعى سروستانى‏

«زیارت امین‏الله» یکى از زیارات معتبر شیعى است که حضرت امام سجّاد (ع)، هنگام زیارت حضرت على بن ابى‏طالب (ع) خوانده است و جز این، از زیارات کامل و جامعى است که نزد مضجع شریف هر یک از ائمّه خوانده مى‏شود. درباره فضیلت این زیارت، امام محمّد باقر (ع) فرموده‏اند:

«هرکه از شیعیان، این زیارت و دعا را نزد قبر امیرالمؤمنین (ع) یا نزد یکى از ائمّه بخواند، البتّه حق تعالى این زیارت و دعاى او را در نامه‏اى از نور بالا برد و مهر حضرت محمّد (ص) را بر آن زند و همچنین محفوظ باشد تا تسلیم نماید به قائم آل محمّد (ع) پس استقبال نماید، صاحبش را به بشارت و تحیت و کرامت.» ۱

این دعا با عبارت زیباى «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ فِى أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِه‏» ۲ آغاز مى‏شود:

«سلام بر تو اى امین خدا بر روى زمینش و حجّت او بر بندگانش!»

این پذیرفته عقل است که نماینده و سفیر و قائم‏مقام هر صاحب‏منصبى به شرط داشتن صفت امانتدارى در آن سمت منصوب شده و به او اختیارات و حقّ امضاى حکم و فرمان داده مى‏شود. گاه از این‏چنین نماینده‏اى با عنوان نماینده تامّ الاختیار یاد مى‏شود. چنین است که آن نماینده، با گذار از مراتب سختى از آزمون‏ها و آموزش‏ها و پس از اثبات امانت‏دارى، به عنوان امین سرّ و خزاین آن صاحب منصب انتخاب و منصوب شده است. امام رضا (ع) درباره امام و مسئولیت‏هایش مى‏فرماید:

«الْإِمَامُ أَمِینُ اللهِ فِى أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِى بِلَادِهِ وَ الدَّاعِى إِلَى اللهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرَمِ الله‏؛ ۳

امام، امین خدا در روى زمین و مخلوقاتش و حجّت و راهنماى او بر بندگانش و خلیفه خدا در بلادش و دعوت‏کننده [مردم‏] به سوى خدا و دفاع‏کننده از حریم او مى‏باشد.»

توصیفات ارائه شده در ادعیه و زیارات مأثور، حکایت از صلاحیت فوق‏العادّه ائمّه هدى (ع) در پیشگاه خداوند متعال مى‏کند و زائر بعد از ذکر این صلاحیت و مقامات و اعتراف درباره آنها، خود را متعهّد در پیشگاه امام شناخته و در عهد او درمى‏آید تا وظیفه خویش را در برابر ایشان به انجام برساند. آگاهى و وقوف امام درباره علوم و اسرار ناب الهى، مجرایى است که ایشان را مجهّز مى‏دارد تا در برابر هیچ پرسش و معمّایى ناتوان نگشته و به بهترین وجه از عهده حلّ آنها برایند.

 

حسابگر خلق‏

حضرت امیر (ع) مى‏فرمایند:

«و من کسى هستم که شماره هر چیزى را به تعدادش مى‏دانم به وسیله آن، علمى که خداوند در من به ودیعت نهاده است و به وسیله اسرارى که او به محمّد (ص) آموخته است و محمّد (ص) با من در در میان گذاشته است.» ۴

 

منم امانت‏دار خداوند

امیرمؤمنان (ع) فرمودند:

«منم بنده خدا و برادر رسول خدا (ص) و منم امانت‏دار خدا و گنجینه‏دارش و منم پیمانه راز و حجابش.» ۵

 

تنها در، به حصار رازهاى خداوند

امام صادق (ع) مى‏فرمایند:

«هر که بدون شنیدن و فراگرفتن از امامى صادق، خدا را پرستش کند، قطعاً خدا ملازم رنج و مشقّتش سازد [خدا ملازم سرگردانى و رنج و مشقّتش نماید] و کسى که ادّعاى شنیدن کند، از غیر درى که خدا آن را گشوده، مشرک است و آن درى است ایمن (و نهاده) بر حصار راز پنهان خدا.» ۶

 

اسرار خداوند نزد ماست‏

ابوبصیر مى‏گوید: امام صادق (ع) فرمودند:

«اى ابا محمّد! همانا به خدا که سرّى از سرّ خدا و علمى از علم خدا نزد ماست که به خدا! هیچ فرشته مقرّب و پیغمبر مرسل و مؤمنى که دلش را به ایمان آزموده، آن را تحمّل نکند. به خدا سوگند! که خدا آن را به احدى جز ما تکلیف نفرموده و عبادت با آن را از هیچ‏کس جز ما نخواسته و نیز نزد ما سرّى است از سرّ خدا و علمى است از علم خدا که ما را به تبلیغش مأمور فرموده و ما آن را از جانب خداى عزّوجلّ تبلیغ کردیم و برایش محلّى و اهلى و پذیرنده‏اى نیافتیم تا آنکه خدا براى پذیرش آن، مردمى را از همان طینت و نورى که محمّد و آل و ذرّیه او (ع) را آفرید، خلق کرد و آنها را از فضل و رحمت خود ساخت؛ چنان‏که محمّد و ذرّیه او (ع) را ساخت. پس چون ما آنچه را از جانب خدا به تبلیغش مأمور بودیم، تبلیغ کردیم، آنها پذیرفتند و تحمّل کردند. [تبلیغ ما به آنها رسید، ایشان هم پذیرفتند و تحمّل کردند] و یاد ما به آنها رسید. پس دل‏هاى ایشان به شناسایى و به حدیث ما متوجّه گشت. اگر آنها از آن طینت و نور خلق نمى‏شدند، این‏چنین نبودند. نه به خدا! آن را تحمّل نمى‏کردند.» ۷

 

منم مؤتمن سرّ

نعمان بن سعد از امیرمؤمنان (ع) نقل مى‏کنند:

«منم حجّت خداوند و منم خلیفه او و منم صراط خداوند و منم باب الله و منم گنجینه‏هاى علم خدا و منم امانت‏دار در [حفظ] سرّ او و منم امام مردم بعد از بهترین مخلوقات محمّد، نبى رحمت (ص) …» ۸

در روایتى از یونس بن ظبیان از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان فرمودند:

«یونس! هرگاه علم صحیح خواستى، آن را از اهل بیت پیامبر (ص) بگیر. علم را به ما داده‏اند و حکمت را براى ما تشریح کرده‏اند و فصل‏الخطاب خداوند، ما را برگزیده و به ما چیزى داده که به احدى در جهان نداده است.» ۹

بلنداى مقامات اهل بیت (ع)، به قدرى رفیع است که درک حقیقت آن از حدّ توان و ظرفیت محدود انسان‏هاى معمولى خارج است. از همین‏روست که بیان مى‏کنند حدیث ایشان و امر ایشان صعب مستصعب است و جز پیامبران مرسل، ملائک مقرّب و قلب آدم‏هایى که خداوند آن را مهیا کرده و آزموده، ساخته و قادر به تحمّل آن‏همه نیست.

در روایتى، عبدالرّحمن بن کثیر از حضرت صادق (ع) نقل کرده است که فرمودند:

«چند نفر خدمت امام حسین (ع) رسیده و عرض کردند: با ما سخن بگو در مورد فضل و مقامى که خدا به شما عنایت کرده است!

امام فرمودند: «شما طاقت آن را ندارید و نمى‏توانید تحمّل کنید!»

گفتند: چرا ما مى‏توانیم تحمّل کنیم.

فرمودند: «اگر واقعاً تحمّل دارید، دو نفرتان بروید کنار تا با یک نفر از شما صحبت کنم. اگر او توانست، براى شما نیز خواهم گفت.»

آنگاه دونفرشان به کنارى رفتند و حضرت با یک نفر از آنها صحبت کرد. آن مرد از جاى حرکت کرد؛ در حالى‏که هوش از سرش پریده بود و با حالت مخصوص که حاکى از بى‏تابى تمام بود، رفت. آن دو نفر دیگر که دوستش بودند، با او صحبت کردند؛ ولى او نتوانست به آنها چیزى بگوید و سپس هر سه نفر رفتند.» ۱۰

 

واسطه فیض خداوند منّان‏

فیض، بخشش، عطا و لطف بسیار است. عطیه‏اى الهى که از ابر رحمت سرازیر شده و ظرف هر خواهش‏گرى را لبالب مى‏کند. به قول جناب سعدى شیرازى:

وز آنچه فیض خداوند بر تو مى‏باشد تو نیز در قدم بندگان او مى‏باش‏

 

در اصطلاح صوفیه، «فیض» القاى امرى است در قلب، به طریق الهام بدون تحمّل زحمت کسب و اکتساب. ۱۱

به قول خواجه شیراز، حافظ:

بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعیبه در منقارش

 

اهل لغت، فیض را به معناى فزونى و در مقابل غیض، به معناى اندک ذکر مى‏کنند.

از این جهت، حق را مبدأ فیاض خوانند که فیضش على‏الدّوام بر موجودات وارد مى‏شود. ۱۲

در حوزه تفکّر دینى و ولایى، انبیاى عظام الهى، اولیاء و ائمّه معصومان (ع) را واسطه فیض خداوند متعال مى‏شناسند. این سخن به فقدان قابلیت و شایستگى دریافت فیض مستقیم در مخلوقات برمى‏گردد. از این‏رو، خداوند متعال، از روى لطف، مردانى برگزیده و قابل را واسط انتقال فیض و کمال به سایرین قرار داده است. به عبارت دیگر، جمله مخلوقات و ساکنان عالم امکان، تحت ولایت اولیاءالله‏ (انبیاء، رسل و ائمّه (ع)) کسب فیض مى‏کنند. اینان واسط و وسیله‏اند که به اذن‏الله، تکفّل امور مخلوقات بر عهده‏اشان گذارده شده است.

در «آیه مبارکه ۳۵ از سوره مائده»، خداوند مؤمنان پرواپیشه را توصیه به دست‏یازیدن به وسایل براى دست‏یافتن به قرب و فیض مى‏کند و مى‏فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ؛

اى مؤمنان! پرواى الهى پیشه کنید و به سوى او، وسیله تحصیل کنید.»

همه مخلوقات و موجودات ساکن عالم امکان، از بزرگترین ساکنان عالم مجرّدات، همچون جبرئیل امین (ع)، تا کوچکترین آنها در میان جمادات و نباتات، آیات الهى‏اند.

آیت نشانه است و موجودات، آیات و نشانه‏هایى‏اند که هر ناظر و بیننده‏اى را متوجّه و متذکّر حضرت حق، یعنى خالق مى‏کند. به قول شاعر:

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست‏ عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست‏

 

بدین سبب، عالم امکان، زنجیره بزرگى از موجودات، مخلوقات و آیات است که در صفى بزرگ، از اسفل‏ترین درجات تا اعلاترین مراتب مستقرّ شده‏اند.

به لطف خداوند حکیم، هر آیه و هر مخلوق، در مرتبه خود، داراى صفاتى است. همین صفات و ویژگى‏ها آن موجود را مستقر در رتبه‏اى، اعمّ از جمادى، نباتى، حیوانى، انسانى، جنّى، ملکى و … ساخته است و هر یک نیز، وجهى و سهمى از صفات و کمالات را به نمایش مى‏گذارند.

هر چه موجودى و آیه‏اى در مرتبه والاترى قرار مى‏گیرد، صفات کمالى اعطایى خداوند را بیش از سایر مخلوقات به نمایش مى‏گذارد؛ چنان‏که انسان، مرتبه‏اى از این صفات را به نمایش مى‏گذارد که در موجودات اسفل، مانند جماداتى و نباتات و حیوانات وجود ندارد.

این زنجیره بزرگ، راکد و ایستا نیست؛ بلکه جملگى در سیر و سفر بلندى در حال شدنند. از خداوند آمده و به سوى او نیز بازمى‏گردند. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» به همان سان که جمله این مخلوقات، بنا به استعداد خود در حال تسبیح خداوند متعالند:

«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ؛ ۱۳

هر چه در آسمان‏ها و زمین است، همه به ستایش و تسبیح یکتا خداوند مقتدر و حکیم مشغولند.»

اگر چه به قول خداوند حکیم، آدمى قادر به شنیدن و درک تسبیح و تقدیس موجودات نباشد.

«وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ؛ ۱۴

و هیچ موجودى نیست؛ جز آنکه، ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست؛ ولیکن شما تسبیح را فهم نمى‏کنید.»

هریک از موجودات، بنا به موقعیت و مرتبه خود، در زنجیره بزرگ موجودات، در خود و بنا بر استعداد خداوند حکیم، مراتب کمالى را نیز طى مى‏کنند؛ چنان‏که هر گیاه و نباتى، در شرایط مناسب و در پى رزق و روزى‏اى که مى‏خورد، از مراتب پست، به مراتب کامل‏تر ثمرگى مى‏رسد، گل مى‏کند، میوه مى‏دهد و با رنگ و رخسار و تازگى و طراوت، صفات کمالى خداوندى را به نمایش مى‏گذارد.

اگر آدمى خوب چشم باز کند، در مى‏یابید که این موجودات نباتى و حیوانى، در مراتب عالى‏ترى نیز قرار مى‏گیرند. میوه خوشاب کامل، با هضم شدن در جوارح حیوان و انسان، به نحو دیگرى مراتب کمالى را تجربه مى‏کند. آنگاه که در اندام انسان صاحب خرد و صالحى جاى‏گیر شد، مرتبه بلندترى از بالندگى و رشد را تجربه نموده است.

همه موجودات جویاى کمال، تشنه کمال و مسافر کوى کمالند.

به صورت تکوینى، موجودات فرادست، باعث ارتزاق، بالندگى و رشد موجودات فرودستند و حسب آنچه خداوند مقدّر و مقرّر کرده، جمله تغییرات و تبدیل شدن‏ها و دگرگونى هایى که بر موجودات اتّفاق‏ مى‏افتد، به واسطه وسیله و وسائطى حادث مى‏شود.

موجودات، فاقد اختیار و عقل، همچون نباتات و حیوانات، به طور غریزى، سیر و سفر کمالى را طى مى‏کنند و با نقش‏آفرینى خود، باعث سیر و سفر بلند همه موجودات در مسیر و جاده کمالى مى‏شوند؛ امّا موجودات صاحب اختیار و عقل، چونان انسان‏ها و اجنّه، با تأسّى و مراجعه به فطرت خدادادى و ارشاد و هدایت کتب آسمانى و انبیاى مرسل، در مسیر هدایت عمومى مستقر شده و سیر کمالى را تجربه مى‏کنند؛ در حالى‏که باعث کمال یافتن و کامل شدن سایر موجودات فرودست نیز مى‏شوند.

حال اگر این موجود مختار صاحب عقل، خلاف فطرت خدادادى و اوامر و نواهى الهى عمل کنند، موجد فساد در زمین مى‏شود. فساد در زمین، آدمى را از رفتن و طى مراتب کمالى بازداشته و موجب بروز فساد و تباهى در میان سایر موجودات نیز مى‏شود و دیگر موجودات را هم از سیر و سفر کمالى باز مى‏دارد.

در این زنجیره بزرگ، انسان گل سرسبد آفرینش است که به نحوى، بزرگ داشته شده و مورد اکرام قرار گرفته است؛ چنان‏که خداوند فرمود:

«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا؛ ۱۵

و ما بنى‏آدم را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا (بر مرکب‏هاى رهوار) حمل کردیم و از انواع روزى‏هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده‏ایم، برترى بخشیدیم.»

این اکرام و بزرگداشت که درباره هیچ مخلوقى (حتّى ملائک) جز انسان اتّفاق نیفتاده، تا بدان‏پایه بلند گرفته است که از میان آدمیان، خلفاى خداوند بر زمین گزینش شده‏اند.

مقام‏ خلیفهاللهى‏ و جانشینى در زمین، تکریمى از سوى خداوند متعال است:

«وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ؛ ۱۶

و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده است، بیازماید …»

هرچه مرتبه و مقام موجودات بالاتر رفته، اسماء و صفات خداوند متعال، بیش از سایرین در او متجلّى شده است؛ چنان‏که در انسان به واسطه داشتن استعدادها و کمالات، اسماء و صفات متعدّد خداى سبحان، در او بیش از سایر موجودات متجلّى شده است.

«مقام نصب»، که به نحو خاص در انبیاء و ائمّه دین (ع) مستقر شده، این انسان‏هاى برگزیده و نشان‏شده را تجلّى‏گاه عالى‏ترین درجه از اسماء و صفات خداوند سبحان ساخته است؛ در حالى‏که سایر موجودات، حتّى ملائک از آن بى‏بهره‏اند.

دسته‏هاى مختلف ملائک، هر یک تنها در حیطه مسئولیتشان، متجلّى‏کننده یک یا چند اسم و صفت از اسماء و صفات بى‏شمار خداوندند؛ براى مثال، ملک موکّل موت (حضرت عزرائیل (ع))، تنها کار اموات را بر عهده دارد یا حضرت جبرئیل (ع)، ملک موکّل رزق است؛ امّا حضرت‏ خلیفهالله‏، انسان کامل، ولى‏الله اعظم، در مقامى و مرتبه‏اى مستقر است که به اذن‏الله، واجد عالى‏ترین درجه از صفات کمالى است.

به میزانى که وجود انسان، محلّ تجلّى اسماء و صفات حق مى‏شود، به همان میزان بر سایر موجودات، حقّ ولایت و سرپرستى پیدا مى‏کند؛ چنان‏که ولایت انسان‏ها بر نباتات، جمادات و حیوانات ثابت است و ولایت اولیاء و انبیاء بر همه موجودات و همه انسان‏ها نیز ثابت است.

در میان انبیاء و اولیاء نیز مراتب فراوان است؛ جملگى در یک مرتبه مستقر نیستند. انبیاء، رسل، پیامبران، اولوالعزم و … هر کدام، در جمع‏ یکصد و بیست و چهارهزار نفر، واجد مرتبه‏اى بوده و حسب همان مرتبه نیز مأموریتى براى آنان تعریف شده است. توانایى و اعجاز انبیا نیز، متناسب با مراتب آنها و صفات کمالى است که به آنها اعطا شده است. گستردگى و وسعت حوزه مأموریت آنها نیز به این امر بستگى داشته است.

در این میان، وجود مبارک حضرت ختمى مرتبت (ص) و اوصیاى ایشان (ع)، برتر و سرآمد جمیع انبیاء و رسل، واجد و حائز عالى‏ترین مرتبه از صفات کمالى‏اند و به همین نسبت نیز، واجد عالى‏ترین مرتبه از ولایت و حقّ تصرّف در امور جزئى و کلّى عالم.

 

پى‏نوشت‏ها:

(۱). ابن طاووس، «مصباح‏الزّائر»، صص ۲۴۵- ۲۴۶؛ رسولى محلّاتى، سیدهاشم، «شرح زیارت امین‏الله»، ص ۱۱.

(۲). ابن قولویه، جعفر بن محمد، «کامل الزّیارات»، نجف اشرف، دارالمرتضویه، چاپ اوّل، ۱۳۵۶، ص ۳۹.

(۳). همان.

(۴). لّى، حسن بن سلیمان، «مختصر البصائر»، قم، چاپ اوّل، ۱۴۲۱ ق.، ص ۱۳۴.

(۵). همان، صص ۱۳۱- ۱۳۴.

(۶). «کلینى، محمّد بن یعقوب، «الکافى»، ج ۱، ص ۳۷۷.

(۷). همان، ج ۱، ص ۴۰۱.

(۸). ابن‏بابویه، محمّد بن على، «الأمالى»، ص ۳۵.

(۹). حلّى، حسن بن سلیمان، «مختصر البصائر»، ص ۳۲۹.

(۱۰). همان، ص ۳۰۰.

(۱۱). دهخدا، على‏اکبر، «لغتنامه»، ذیل واژه.

(۱۲). سجّادى، سیدجعفر، «فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى»، کتابخانه طهورى، چاپ اوّل، ۱۳۷۰، ص ۶۳۰.

(۱۳). سوره حشر، آیه ۱.

(۱۴). سوره اسراء، آیه ۴۴.

(۱۵). سوره اسراء، آیه ۷۰.

(۱۶). سوره انعام، آیه ۱۶۵.

 

ماهنامه موعود ؛ شماره‏۲۰۱-۲۰۰ ؛ ص۱۴

 

 

 

 



منبع

مقالات مرتبط