پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک، یکی از برجستهترین چهرههای امنیتی رژیم پهلوی بود که در حساسترین دوره سیاسی این حکومت، در آستانه انقلاب اسلامی، به ریاست ساواک منصوب شد. وی در سال ۱۲۹۷ در تهران متولد شد. پس از اخذ دیپلم از دبیرستان نظام، تحصیلات خود را در دانشکده افسری، دانشگاه جنگ و فرماندهی عالی و ستاد ارتش ادامه داد و با درجه افسری وارد ارتش شد. افزون بر تحصیلات نظامی، او مدرک لیسانس حقوق را از دانشکده حقوق دانشگاه تهران اخذ کرد.
ورود به ساختار امنیتی: آغاز با اداره کل سوم
ناصر مقدم از سال ۱۳۲۱ تا اوایل دهه ۱۳۴۰ در پستهای گوناگون نظامی، ازجمله در لشکرهای مرکز، گارد شاهنشاهی، دادستانی ارتش و دانشگاه نظامی، خدمت کرد. اما نقطه عطف دوران حرفهای او، ورودش به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود.
در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۴۴، سپهبد نعمتالله نصیری (که در بهمن ۱۳۴۳ به جای حسن پاکروان به ریاست ساواک منصوب شده بود (ناصر مقدم را به ریاست کل اداره سوم ساواک منصوب کرد.

این اداره که مسئول امنیت داخلی کشور بود، اهمیت راهبردی در ساختار اطلاعاتی حکومت پهلوی داشت. پروندههایی که از این دوره برجای مانده، نشاندهنده نقش محوری مقدم در کنترل جریانهای سیاسی، سرکوب گروههای مخالف، و طراحی ساختار امنیتی داخلی ساواک هستند.
در همین دوران، مقدم به بازسازی ساختار اداره سوم ساواک پرداخت و تلاش کرد آن را کارآمدتر و منسجمتر کند. یکی از ابتکارات کلیدی او تاسیس کمیته مشترک ضدخرابکاری در اواخر دهه ۱۳۴۰ بود؛ نهادی که با همکاری ساواک، شهربانی و ژاندارمری طراحی شد و در سالهای بعد، به یکی از مهمترین بازوهای سرکوب رژیم پهلوی بدل گردید. همچنین طرحریزی خانههای امن ساواک ( مراکز بازجویی و نگهداری پنهانی از مخالفان) نیز در همین دوره انجام شد.
در سایه نصیری؛ قدرتگیری در ساختار امنیتی
در حالیکه نصیری به عنوان رئیس ساواک با خشونت و فساد گسترده شناخته میشد، ناصر مقدم در مقام یکی از مدیران ارشد، چهرهای فنی، نسبتا معتدل و با سابقه نظامی منضبط به شمار میرفت. نصیری که در سالهای طولانی ریاستش بر ساواک (۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷) این سازمان را به ابزار سرکوب بیرحمانه تبدیل کرده بود، فردی خشن، فاسد و بیمدارا بود. او در سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقش موثری داشت و به دلیل نزدیکیاش با دربار، از حامیان قدرتمندی چون اشرف پهلوی برخوردار بود.
در مقابل، مقدم که در همان دوران اداره امنیت داخلی ساواک را اداره میکرد، کمتر در معرض اتهامات فساد و خشونت مستقیم قرار داشت. این تفاوت شخصیتی بعدها یکی از دلایل اصلی انتخاب او به عنوان جانشین نصیری شد.
ارتقا و ریاست اداره دوم ارتش
در سال ۱۳۵۲، مقدم از ساواک به اداره دوم ستاد مشترک ارتش منتقل شد؛ جایی که مسئولیت امور اطلاعاتی و ضداطلاعاتی ارتش را برعهده داشت. این جابهجایی، مقدمهای بود برای بازگشت او در نقشی کلیدیتر. او تا سال ۱۳۵۷ در این سمت باقی ماند و تا درجه سپهبدی ارتقا یافت.
انتصاب به ریاست ساواک در واپسین روزهای سلطنت
با اوجگیری اعتراضات مردمی و نارضایتی گسترده از عملکرد خشن و فاسد نصیری، شاه در خرداد ۱۳۵۷ او را برکنار کرد و به سفارت ایران در پاکستان فرستاد. این اقدام بخشی از سیاستهای اصلاحی دیرهنگام رژیم پهلوی برای جلب رضایت افکار عمومی و کاهش خشم مردم بود. در همین راستا، محمدرضاشاه ناصر مقدم را که سابقهای نسبتا خوشنامتر در میان رجال امنیتی داشت، به ریاست ساواک منصوب کرد.
حسین فردوست در خاطراتش درباره این انتصاب مینویسد:
«شاه امیدوار بود خوشنامی مقدم، جنایات گذشته ساواک را جبران کند. مقدم حتی تلاش کرد با جبهه ملی تماس بگیرد و راهی برای مهار انقلاب بیابد، اما دیگر دیر شده بود.»
با این حال، ریاست مقدم بر ساواک در شرایطی صورت گرفت که رژیم در سراشیبی سقوط قرار داشت. او هرچند کوشید رویکردی نرمتر در پیش بگیرد، اما نهتنها به مهار انقلاب نینجامید، بلکه ضعف دستگاه امنیتی را آشکارتر ساخت.
سقوط نهایی و پایان راه
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، مقدم همچون بسیاری دیگر از مقامات بلندپایه رژیم پهلوی، دستگیر و زندانی شد. با وجود مخالفت دولت موقت با مجازات او، دادگاه انقلاب وی را به اتهام «افساد فیالارض» به اعدام محکوم کرد. سرانجام در ۲۱ فروردین ۱۳۵۸، ناصر مقدم به همراه دیگر مقامات بلندپایه ساواک، ازجمله حسن پاکروان، نعمتالله نصیری و رحیمی، اعدام شد.
بر این اساس، در ادامه به بررسی و ارائه بخشی از اسناد محرمانهای میپردازیم که مربوط به پرونده شخصی ناصر مقدم، از مقامات بلندپایه امنیتی رژیم پهلوی است. این اسناد در دوران انتصاب او به ریاست اداره کل سوم ساواک تهیه و تنظیم شدهاند و دربردارنده اطلاعاتی دقیق و طبقهبندیشده از سوابق، ویژگیها و موقعیت سازمانی وی هستند.
نکته مهم و قابل تأمل درباره این مجموعه اسناد، صرفا محدود به شناخت بهتر شخصیت و کارنامه ناصر مقدم نیست؛ بلکه این پروندهها فرصتی فراهم میآورند تا با شیوه بیوگرافینویسی در یک نهاد اطلاعاتی و امنیتی مانند ساواک آشنا شویم. این اسناد نشان میدهند که از منظر ساواک، چه نوع اطلاعاتی درباره یک فرد (بهویژه در سطوح مدیریتی و حساس) حائز اهمیت بوده و چگونه جمعآوری، دستهبندی و تحلیل میشدهاند.
بررسی این پروندهها درواقع نوعی مطالعه درباره ساختار و منطق حاکم بر سازمان اطلاعاتی پهلوی است؛ سازمانی که افراد را نهتنها براساس سوابق شغلی، بلکه با جزئیاتی فراتر، از وضعیت خانوادگی و وابستگیهای فکری تا گرایشهای اجتماعی و ارتباطات شخصی، ارزیابی میکرد.
در ادامه پرونده ناصر مقدم از نظر میگذرد:
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده