پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از مقاطع حساس و تاریخی جمهوری اسلامی ایران، روزهای منتهی به رحلت حضرت امام خمینی (ره) در خرداد ۱۳۶۸ است؛ ایامی که با نگرانیهای فراوان درباره وضعیت سلامت رهبر کبیر انقلاب، آینده رهبری نظام و سرنوشت بازنگری قانون اساسی همراه بود. مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی در خاطرات روزانه خود، جزئیاتی از دیدارها، جلسات و پیامهای حساس امام را ثبت کرده که بازخوانی آن، تصویری روشن از فضای سیاسی و مدیریتی آن دوران ارائه میدهد. آنچه در ادامه میخوانید، بخشهایی از خاطرات ایشان درباره روزهای منتهی به رحلت امام خمینی است؛ روزهایی سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران.
جمعه ۵ خرداد
تا ساعت دهونیم صبح در خانه مطالعه میکردم و بعد سری به بیمارستان قلب جماران زدم و امام را زیارت کردم. حالشان رو به بهبودی است. گفتند به مردم سلام برسانم و تشکر کنم. از مردم میخواهند که دعا کنند تا خداوند ایشان را بپذیرد. خیلی متأثر شدم، چون معنای خداحافظی داشت و متحیر بودم که چگونه این پیام امام را برسانم.
خداوند کمک کرد. به گونهای این پیام را مطرح کردم که هم مردم تصمیم به دعا بگیرند و هم آثار منفی سیاسی نداشته باشد. زیرا هر علامتی که نشان از تمام شدن عمر امام باشد، دشمنانِ در کمین را به توطئه تشویق میکند.
شنبه ۶ خرداد
ساعت هشتونیم صبح به بیت امام رفتم. حال امام مساعد نبود. ضعف شدیدی داشتند و از مثانه، خون بیرون میآمد. اطرافیان نگران بودند. با دکترها صحبت کردم؛ نگرانی آنها کمتر بود.
عصر از بیت امام اطلاع دادند که با معاینه، روشن شده عوارض سوء، ناشی از لخته شدن خون در مثانه بوده و با شستن خونها، حال امام مساعد شده و نگرانیها کاملا برطرف شده است.
عصر سلمانی برای اصلاح آمد. تا شب، کارهای دفترم را انجام دادم. شب، جلسه سران قوا در دفتر من بود. درباره وضع و حال امام و با توجه به خطر، درخصوص رهبری آینده و اصلاح قانون اساسی و تهیه برنج برای رفع کمبود و مبارزه با قاچاق، مذاکره کردیم.
دوشنبه ۸ خرداد
اول امام را در بیمارستان زیارت کردم. حالشان مساعد است. دکترها برای آزمایش، خون گرفتند. احمد آقا هنوز خیالش جمع نیست. چند کلمهای با امام حرف زدم. تیم پزشکی امام سیاستشان این است که در موارد مهم، به خاطر اهمیت موضوع و نگرانی از اتهام مسامحه یا خطا در آینده، سران قوا و احمد آقا را در جریان بگذارند.
چهارشنبه ۱۰ خرداد
سری به بیت امام زدم. دکترها و اطرافیان راضی بودند، اما احمد آقا نگران بود و برای تعجیل در اتمام کار بازنگری قانون اساسی تاکید داشت. کنار تخت امام ایستادم و دستم را روی دستشان گذاشتم. انگشت شست مرا گرفتند و با کلمات مقطع فرمودند:
»در بازنگری قانون اساسی تسریع شود..
سپس چشمشان را باز کردند و شمرده، با صدایی ضعیف اضافه کردند:
»اگر متحد باشید، انقلاب پیشرفت میکند.»
مکثی کردند و ادامه دادند:
«بهخصوص شما و آقای خامنهای، نگذارید خناسان بین شما و ایشان فتنه کنند.»
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده