کمتر برمیخوریم به شخصی که زندگیاش را بگذراد پای آزادی بیان؛ اما غلامحسین ساعدی دقیقا دارد همین کار را میکند، چون دارد برمیگردد به وطنش.
او نویسنده، نمایشنامهنویس و روانپزشکی است که در سالهای اخیر زندانی بوده و تحت شکنجه و تعرض حکومت ایران قرار گرفته است. اخبار مرتبا از هرجومرج در ایران میگویند. ساعدی در حال حاضر در ایالات متحده به سر میبرد و دارد با انتشارات «رندوم هاوس» برای انتشار چند کتابش مذاکره میکند. او که از سوی انجمن ناشران آمریکا دعوت شده، با تعدادی از نویسندگان آمریکایی دیدار کرده که با گشادهرویی هنرمندانی را که قربانی دیکتاتورها و خونتاهای سراسر جهان هستند به دوستی میپذیرند.
ساعدی که نیویورک تایمز او را «محبوبترین نویسنده ایران» مینامد، از حمایت غیرمنتظره نویسندگان و ناشران آمریکایی از آثار و عقایدش قوت قلب گرفته است. او میتواند بهراحتی از این پیمان اخوت بهره ببرد و با خیال راحت از تبعیدی خوشایند در این کشور لذت ببرد.
اما او این گزینه را رد میکند و برنامه دارد به ایران برگردد. برمیگردد تهران تا با هر خطر و مجازاتی که پلیس مخفی ایران قرار است بر او تحمیل کند روبهرو شود.
همدردی در ایالات متحده با این نویسنده خاص که مرد چهلوسه سالهای تنومند است و زبان نرمی دارد و از صحبت درباره ادبیات لذت میبرد، هم به خاطر شجاعت خود اوست و هم سنت شریفی که از آن سخن میگوید. او یک نویسنده-شاهد است و اعتبار اخلاقیاش به دلیل اشتیاقش به رویارویی با تفکر وحشتی است که سایر نویسندگان نیز قهرمانانه در برابرش ایستادگی کردهاند، نویسندگانی همچون «سولژنیتسین» در روسیه، «کیم چی ها» در کره جنوبی، «پرامادیا آناتا توئر» در اندونزی، «میهایلو میهایلوف» در یوگوسلاوی و «صمد اسماعیل» در مالزی.
این نویسندگان ازجمله اندک نویسندگان خوشاقبالی هستند که کلماتشان در دنیا پیچیده است. برای آنان و همچنین دیگر نویسندگان کمتر مشهوری که کم هم نیستند، مجمعالجزایر گولاک مظهر قساوت حکومتهایی چنان ضعیفالنفس است که اجازه هیچگونه تبادل اندیشه را نمیدهند.
مجامعی مثل عفو بینالملل خشونت بیش از ۷۰ کشور را برای مجازات نویسندگان و سایر کسانی که مرتکب جرم اندیشه مستقل و آزاد شدهاند، ثبت کردهاند. اما برای آمریکاییها هضم این مسئله دشوار است. به نظرشان این مشکل از آنان دور است و مهیب.
اهمیت غلامحسین ساعدی از همینجا معلوم میشود. او با بلند کردن صدایش کمک میکند تا ببینیم درد یک نویسنده که حالا در این کشور آشکار شده، درد همه نویسندگانی است که به چشم نمیآیند، و این درد واقعی است.
میگوید: «وقتی کشوری تحت ستم باشد، تبادلات میان کشورهایی مثل ایران و آمریکا، تبادلات میان شهروندان نیست، بلکه تبادلات میان دولتهاست. منتها دولتها نماینده احساسات مردم نیستند. این وظیفه نویسندگان و هنرمندان است، چون شهروندان آثار آنان را با میل و رغبت میخرند. دغدغه من در حال حاضر این است که نه اجازه بدهم دولت آمریکا فرهنگ پایدار ایران را نابود کند نه دولت ایران.»
ساعدی میگوید تکراریترین سؤالی که آمریکاییها از او میپرسند این است که چرا بازگشت به جهنم ایران وقتی بهشت را اینجا دارد، خودش تأیید میکند که میتواند بی سر و صدا همین جا بماند، کمی تدریس کند و بنویسد و زندگی خوبی داشته باشد. «اما برای من دور ماندن از کشورم خودکشی فرهنگی و اجتماعی است. خلاقیت من از فضایی سرچشمه میگیرد که در آن هستم، در آن بالیدهام. اکر گیاهی را از ریشهاش بکنید، میخشکد.»
موقع بازگشت به ایران چه به سر ساعدی خواهد آمد؟ واشنگتن پست هفته پیش گزارش داد: «در بیست سال گذشته، صدها دانشجوی ایرانی مقیم خارج که متهم به شرکت در تظاهرات علیه شاه در خارج از کشور بودهاند، موقع بازگشت به وطن دستگیر شدهاند. بسیاری از آنها تا هفت سال حکم زندان خوردهاند.» اگرچه، اخیرا که در کشور حکومت نظامی است و شاه با سازمانیافتهترین اعتراضات طی ۲۵ سال حکومتش مواجه شده، دولت وعده آزادی داده تا دور تازهای از «آزادیهای سیاسی و عدالت اجتماعی» را اعطا کند. عفو بینالملل این وعده را به بسیاری از زندانیان سیاسی ابلاغ کرده است.
در هر حال، ساعدی دارد بخت خودش را میآزماید. نوع رفتار با او حرفهای زیادی درمورد صداقت تازه دولت خواهد زد.
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده