بی‌رونقی سازمان زنان مرند

۱۴۰۳/۱۱/۲۵
  • admin
  • شناسه خبر: 10654



پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ «سازمان زنان ایران» یکی از نهادهای اصلی برای بسیج زنان در راستای سیاست‌های مدرنیزاسیون در دوران پهلوی محسوب می‌شد. بااین‌حال، عملکرد این سازمان‌ها در شهرهای مختلف، بسته به شرایط فرهنگی و اجتماعی هر منطقه، تفاوت‌هایی داشت. سازمان زنان مرند نمونه‌ای از این نهادها بود که با چالش‌هایی چون بی‌ثباتی مدیریتی، عدم مشارکت گسترده‌ زنان محلی، و مقاومت فرهنگی در برابر مدرنیزاسیون روبه‌رو شد. اسماعیل حسن‌زاده در کتاب «انقلاب اسلامی از مرند»  نقش و عملکرد این سازمان را در بستر اجتماعی و فرهنگی شهرستان مرند این‌طور مورد بررسی قرار داده است:

یکی از محورهای اساسی نوسازی پهلوی، متجدد کردن زنان شهری و روستایی بود. کشف‌حجاب، استخدام زنان در ادارات، اعطای حق‌ رأی به آن‌ها، فعالیت زنان در انجمن‌های اجتماعی و خیریه، همگی برای کشاندن زن از محیط خانه به محیط اجتماع بوده است. یکی از سازمان‌هایی که در راستای بسیج زنان در چارچوب مدرنیسم پهلوی حرکت می‌کرد، سازمان زنان ایران بود.

سازمان زنان مرند پیش از سال ۱۳۵۰، مانند فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر کل شهرستان، دچار دودستگی و اختلاف بوده است. در قسمتی از گزارش سازمان زنان در سال ۱۳۵۲ آمده است: سازمان زنان مرند سابقاً وضع نابسامانی داشته و به‌ جای فعالیت‌های مثبت، بین اعضای آن نفاق و دودستگی موجود بوده و سازمان زنان مرند در حال رکود و تعطیلی بوده است. اصولاً در این شهرستان، سازمان زنان به معنای واقعی وجود نداشت.

سازمان زنان مرند به‌شدت تحت‌تأثیر تغییر مدیریت‌ها قرار گرفته و گسترش و رونق چندانی نداشت. دلیل عمده‌ بی‌ثباتی مدیریتی در این شهرستان به بومی نبودن مسئولان اداری آن، مانند دبیر و هیأت‌رئیسه برمی‌گشت. سازمان در طول پنج سال، چهار دبیر به خود دید. از میان چهار دبیر این سازمان، یعنی زهرا قریب، طلعت شاهگلی، اکرم طهماسبی و زهرا مشیری، هیچ‌کدام مرندی نبودند، بلکه آموزگار یا لیسانسیه‌ مامایی مأمور به خدمت بودند. از ۱۴ زن عضو منتخب هیأت‌رئیسه در اسفند ۱۳۵۱، هشت نفر غیربومی بودند که از این تعداد، پنج نفر کارمند اداری شهر مرند بودند.

دلیل عمده‌ بی‌رونقی سازمان زنان به فرهنگ سنتی مردم مربوط می‌شد که برای آنان، فعالیت‌های اجتماعی زنان در چارچوب‌ها و سازمان‌های غیرمذهبی تحمل‌ناپذیر بود. این مسئله حتی به قشر وسیعی از طبقات متوسط شهری نیز مربوط می‌شد. به‌ طور کلی، در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زنان، چه در قالب سازمان زنان، چه حزب رستاخیز و [کلوپ] لاینز، کمتر از زنان و دختران خانواده‌های سرشناس شهری دیده می‌شود. برخی از فعالان چنین فعالیت‌هایی نیز متعلق به خانواده‌های متجدد شهری بودند که تعدادشان بسیار انگشت‌شمار بود.

براساس اسناد موجود، سازمان زنان در زمان ریاست قریب، سر و صورتی به خود گرفت و اعضای آن به ۶۵ نفر رسید. این سازمان در سه رشته‌ خیاطی، ماشین‌نویسی و آرایش، کلاس‌هایی دایر کرده بود. سازمان زنان علاوه بر کلاس‌های فوق، دوش‌به‌دوش احزاب دولتی و سایر نهادهای تبلیغی رژیم، در برپایی جشن‌ها به مناسبت‌های مختلف مانند تولد شاه و شاهزادگان، کشف‌حجاب، انقلاب سفید و سالروز تیراندازی به شاه و غیره همکاری می‌کرد.

هرچند در شهرهای بزرگ، تحت‌تأثیر نوسازی، خانواده‌ پدرسالار و سنتی از شکل گسترده به خانواده‌ کوچک‌تر و بنیادی‌تر (هسته‌ای) تغییر شکل داد و دختران نیز با باز شدن راه تحصیل و فعالیت‌های اجتماعی به عرصه‌های جامعه راه پیدا کردند، اما در جوامع و شهرهای کوچک‌تر، نگرش نسبت به زن و تعریف هویت او همچنان به شکل سنتی‌اش باقی ماند. اغلب خانواده‌ها تا رسیدن به دوران بلوغ، تحصیل را برای دختران خود مشروع می‌دانستند.

بررسی خاستگاه زنانی که به مقام اداری، چون مشاورت و معاونت در فرمانداری یا هیأت نظارت بر انتخابات و غیره راه یافتند، نشان می‌دهد که آن‌ها یا وابستگان مقامات سیاسی، نظامی و اداری بودند یا از کارمندان غیربومی فرهنگ و بهداری. نگرش سنتی به نقش زنان و دختران در خانواده تأکید داشت. این دیدگاه، به دلیل آمیختگی با آموزه‌های دینی، ریشه‌های بسیار قوی در جامعه‌ شهری و به‌ویژه روستایی مرند داشت که با تجددگرایی سطحی دوره‌ پهلوی آسیب جدی ندید.



منبع

مقالات مرتبط