جریان نفوذ در کمیته‌های انقلاب اسلامی

۱۴۰۳/۱۱/۲۳
  • admin
  • شناسه خبر: 10595



پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در دهه‌ ۱۳۶۰، ایران شاهد یکی از حساس‌ترین و پرتنش‌ترین دوره‌های سیاسی و امنیتی خود بود. سازمان مجاهدین خلق، که پس از انقلاب ۱۳۵۷ ابتدا در کنار نیروهای انقلابی قرار داشت، به‌تدریج وارد فاز تقابل مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی شد. این گروه با اجرای عملیات‌های شهری، ترور، و ایجاد ناآرامی‌های گسترده، سعی داشت موقعیت خود را در فضای سیاسی کشور تثبیت کند.

گزارش‌های متعددی از آن دوره نشان می‌دهد که سازمان، علاوه بر فعالیت‌های مسلحانه، از روش‌های پیچیده‌ای برای ایجاد درگیری‌های خیابانی و تخریب چهره‌ی نیروهای انقلابی بهره می‌برد. ازجمله‌ این روش‌ها، نفوذ در کمیته‌ها و بسیج، تغییر هویت اعضای خود، و تحریک درگیری‌های خیابانی بود. این اقدامات بخشی از راهبرد سازمان برای دامن زدن به بی‌ثباتی داخلی و تقویت موقعیت خود در مواجهه با حکومت وقت محسوب می‌شد.

در متن پیش‌رو، به برخی از روایت‌های منتشرشده درباره‌ این دوره‌ حساس پرداخته شده است؛ از جمله دستگیری برخی چهره‌های مرتبط با این گروه، روایت‌های اعضای سابق سازمان درباره‌ تاکتیک‌های مجاهدین در ایجاد ناآرامی، و تحلیل‌های افرادی که سال‌ها در این جریان حضور داشتند. این اطلاعات می‌تواند به درک بهتر وقایع آن دوران و نقش گروه‌های مختلف در تنش‌های سیاسی و اجتماعی آن سال‌ها کمک کند:

«بحث دیگری که تا سال ۱۳۶۰ و یکپارچه شدن نظام حکومتی و قرار گرفتن کامل حکومت در اختیار نیروهای مکتبی گریبان‌گیر نهادهای انقلابی تازه‌تأسیس چون کمیته، دادستانی، سپاه و اطلاعات نخست‌وزیری بود، مسئله‌ نفوذی‌هایی بود که با استفاده از ضعف نظارت و آشفتگی ساختارها به داخل این نهادها نفوذ کرده بودند و منافع گروه‌های ضدانقلاب، قدرت‌های خارجی و حتی منافع شخصی خود را پیگیری می‌کردند. شاید معروف‌ترین نمونه‌های این نفوذی‌ها مسعود کشمیری، محمدرضا کلاهی، جواد قدیری و… بودند که با نفوذ به حساس‌ترین نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ضربات مهلکی به انقلاب زدند که مهم‌ترین آن‌ها انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری بود.

کمیته‌ی انقلاب اسلامی هم به نوبه‌ خود با این نفوذی‌ها دست‌به‌گریبان بود و وجود صدها کمیته‌ خودجوش و خودسر در ابتدای پیروزی انقلاب این بستر را برای نفوذ عناصر ناصالح فراهم می‌کرد. با این حال، نفوذی‌ها در کمیته به دلایل مختلف هیچ‌گاه نتوانستند تا مراتب بالا و فرماندهی نفوذ کنند که یکی از دلایل آن حضور مبارزان کهنه‌کاری چون عزت شاهی و آیت‌الله مهدوی کنی در مرکزیت کمیته بود. آن‌ها به واسطه‌ سابقه‌ طولانی مبارزاتی در زندان و بیرون زندان با گروه‌های سیاسی مختلف از قدیم آشنایی داشتند و چهره‌های وابسته به جناح‌های مختلف ضد رژیم شاه را می‌شناختند و حتی‌الامکان اجازه‌ ورود عوامل آن گروه‌ها را به ساختارهای حساس کمیته‌ها نمی‌دادند. با این حال، موارد متعددی از نفوذ عناصر گروهکی در سطح کمیته‌های مناطق گزارش شده است.

شاید یکی از مهم‌ترین موارد حضور یک نفوذی در کمیته‌ها از نظر شدت ضربه‌ای که به انقلاب وارد کرد، محمدرضا کلاهی صمدی بود. کلاهی صمدی یکی از بزرگ‌ترین نفوذی‌های سازمان منافقین در ساختار جمهوری اسلامی بود که بزرگ‌ترین عملیات تروریستی تاریخ جمهوری اسلامی را اجرا کرد. او عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در خیابان سرچشمه‌ تهران در تاریخ ۷ تیرماه ۱۳۶۰ بود که در آن آیت‌الله دکتر محمد حسینی بهشتی، دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور، به همراه بیش از هفتاد نفر از مسئولان نظام، از نمایندگان مجلس تا مدیران دولتی، به شهادت رسیدند و ناگهان در یک روز بخش بزرگی از بدنه‌ مدیریتی و سیاست‌گذاری نظام انقلابی از دست رفت.

حجت‌الاسلام محمد محمدی ری‌شهری، حاکم شرع دادگاه ارتش در سال‌های نخست بعد از انقلاب و نخستین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، در کتاب خاطرات خود درباره‌ محمدرضا کلاهی صمدی چنین اشاره می‌کند:

»محمدرضا کلاهی صمدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به سازمان منافقین پیوست. ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط‌‌دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نمود. اما در همان مقطع که با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشت، به‌ عنوان پاسدار در کمیته‌ انقلاب اسلامی واقع در خیابان پاستور شروع به فعالیت کرد و به‌ تدریج با هدایت منافقین وارد حزب جمهوری اسلامی شد. کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار گرفت که از کلیه‌ جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت، مجلس، نهادها و…) مطلع می‌شد و همچنین مسئول دعوت اعضای حزب برای کنفرانس‌ها، میزگردها و جلسات بود. ضمن این‌که حفاظت از محل جلسه‌ مرکزی نیز به عهده‌ او بود. او مستقیماً زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن‌روانی با نام مستعار مقدم قرار داشت.»

او پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی متواری شد و در خانه‌های تیمی منافقین مخفی شد و نهایتاً از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل گردید.

اما نکته‌ بسیار مهمی که باید بر آن تأکید کرد، این است که کلاهی تنها مدتی کوتاه در کسوت یک پاسدار کمیته فعالیت کرد و وقتی مرتکب آن جنایت بزرگ شد، کارمند میان‌رده‌ی حزب جمهوری اسلامی بود و در همین قالب هم جنایت تروریستی خود را انجام داد.

یکی دیگر از موارد نفوذ ضدانقلاب در کمیته، ریاست فردی به نام «کریمی» در کمیته‌ خیابان وصال بود. کمیته‌ وصال به علت آن‌که تأمین انتظامات مرکز شهر و محدوده‌ دانشگاه تهران را بر عهده داشت و دانشگاه تهران در آن سال‌ها ملتهب‌ترین کانون درگیری و تقابل حزب‌الله با ضدانقلاب بود، اهمیت ویژه‌ای داشت. در یک مورد، وقتی تعدادی از نیروهای بسیجی قصد داشتند مخفیگاه نشریات راه کارگر وابسته به گروه مارکسیستی پیکار را ضبط کنند، با عوامل این گروه درگیر می‌شوند. اما بعد از پایان درگیری، با شکایت اعضای گروه پیکار، توسط نیروهای کمیته‌ وصال دستگیر می‌گردند و متوجه جانبداری آشکار مسئول وقت کمیته‌ وصال از گروه‌های ضد مکتبی و مجاهدین خلق می‌شوند.

اما یکی از بدنام‌ترین کمیته‌ها، کمیته‌ مستقر در سفارت آمریکا، معروف به «کمیته‌ ماشاءالله قصاب» بود. ماشاءالله قصاب فردی مشکوک و با سابقه‌ مبهم بود که با گروهی از افراد مسلح در حوالی خیابان تخت‌جمشید (طالقانی فعلی) کمیته‌ای تشکیل داد و دارای روابط خوبی هم با دولت موقت بود. در نهایت، پس از افزایش شکایات از این کمیته و رفتارهای غیراسلامی اعضای آن، با موافقت و دستور آیت‌الله مهدوی کنی، ماشاءالله قصاب و گروهش از سفارت بیرون کشیده شدند.

ماشاءالله قصاب که به نحوی مرموز با عواملی در وزارت خارجه‌ دولت موقت در ارتباط بود، روابط بسیار نزدیکی با دیپلمات‌های آمریکایی برقرار کرد و می‌توان او را فردی مورد وثوق برای ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، و جان ناس، کاردار سفارت و عهده‌دار امور آن بعد از رفتن سالیوان، دانست.

درنهایت، وقتی کتابچه‌ای از بیانیه‌های جمعی موسوم به بازپرسان و قضات سابق تحقیق دادسرای انقلاب اسلامی تهران منتشر شد و در آن به‌صراحت به عملکرد ماشاءالله قصاب و روابط او با دولت موقت و سفارت آمریکا اشاره شد، نام او در افکار عمومی پیچید و بالاخره اطلاعیه‌ دادسرای مبارزه با مواد مخدر خبر از دستگیری او داد.

«ساعت ۱ بعدازظهر دیروز (چهارشنبه)، ماشاءالله کاشانی‌خواه، معروف به ماشاءالله قصاب، که حکم دستگیری وی حدود بیست روز پیش صادر شده بود، توسط ستاد کمیته‌ منطقه‌ نه دستگیر و به دادسرای انقلاب اسلامی مرکز تحویل گردید. از کلیه‌ ملت مسلمان و متعهد تقاضا می‌شود در صورتی که از نامبرده شکایت یا شهادتی دارند، با در دست داشتن مدارک و دلایل به دادسرای انقلاب اسلامی مرکز، واقع در زندان اوین، مراجعه نمایند…»

جواد فیروزمند، عضو باسابقه و عالی‌رتبه‌ مجاهدین خلق، با ۲۵ سال سابقه‌ عضویت در این گروه، در مقاله‌ای با عنوان نقش مجاهدین در سی خرداد سال ۱۳۶۰ و درس‌هایی که آموخته نشده، که در ۲۱ ژوئن ۲۰۱۷ در پایگاه اینترنتی ایران اینترلینک منتشر شد، مطالبی را درباره‌ تلاش‌های سازمان مجاهدین برای تخریب چهره‌ نیروهای کمیته و بسیج در سال‌های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ بازگو کرده است

رضا صادقی، که از مترجمان عرب‌زبان تشکیلات مجاهدین در روابط با سازمان امنیت صدام بود، می‌گفت اکثر درگیری‌های خیابانی که تحت عنوان «درگیری با عناصر حزب‌اللهی» یاد می‌شود، از طرف سازمان مجاهدین سازمان‌دهی می‌شد. به این شکل که سازمان برای نفوذ در سپاه و کمیته‌ها، گروه‌هایی را تشکیل داده بود که در همه‌ تظاهرات‌های مجاهدین، ازجمله در تظاهرات میلیشیای تهران، امجدیه، ترمینال، خزانه، حمله به مرکز امداد، تظاهرات مادران در اردیبهشت‌ماه و تظاهرات سی خرداد ۱۳۶۰، حضور داشتند.

هدف اصلی این گروه‌ها، که خود از اعضای باتجربه‌ مجاهدین بودند اما کارت کمیته و بسیج در جیب داشتند، ایجاد درگیری و آشوب در خیابان‌ها بود. او می‌گفت که در آن ایام، همه‌ اعضای گروه ریش می‌گذاشتند، تسبیح به دست می‌گرفتند و شلوار سربازی می‌پوشیدند تا همانند یک بسیجی به نظر برسند و بتوانند راحت‌تر و زودتر از بسیجی‌ها، آغازگر درگیری‌های خیابانی علیه سازمان باشند.

این یک مأموریت مخفی بود که فرماندهی آن را محمد ضابطی به عهده داشت و ما بودیم که همیشه آماده بودیم تا از درون تظاهرات سازمان بیرون بزنیم و حتی اگر حزب‌اللهی‌ها قصد اخلال و درگیری در تظاهرات سازمان را نداشتند، ما به این شکل جبران می‌کردیم.

مهدی کتیرایی، که از فرماندهان عملیاتی سازمان در تهران بود، نیز تعریف می‌کرد که چگونه تیم‌های عملیاتی و گروه‌های تحت فرمانش در تنش‌آفرینی و ایجاد درگیری نقش داشتند.

منبع:

کمیته‌های انقلاب اسلامی (۱۳۵۷-۱۳۶۴)، سهیل صفاری و محمدصادق کوشکی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۴۰۲.



منبع

مقالات مرتبط