انجمن حجتیه چه بود و نیروهای انقلابی چه نسبتی با آن داشتند؟

۱۴۰۳/۱۰/۳۰
  • admin
  • شناسه خبر: 10039



پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ انجمن حجتیه چیست؟ انجمن خیریه حجتیه مهدویه که به طور خلاصه به انجمن حجتیه معروف است، یک تشکیلات مذهبی در ایران بود که در سال ۱۳۳۲ شمسی توسط شیخ محمود حلبی تأسیس شد. هدف اولیه این انجمن، مقابله با تبلیغات و نفوذ فرقه بهائیت در میان مسلمانان ایران بود. این انجمن فعالیت‌های خود را با تمرکز بر مباحث کلامی، آموزش‌های دینی و مناظره با بهائیان ادامه داد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت دکتر محمد مصدق، فضای سیاسی ایران تغییر کرد. بسیاری از گروه‌های مذهبی و سیاسی در این دوره یا سرکوب شدند یا فعالیت خود را محدود کردند. در چنین فضایی، شیخ محمود حلبی که خود از روحانیون فعال در جریان ملی شدن صنعت نفت بود، به این نتیجه رسید که باید به جای سیاست، بر مسائل عقیدتی تمرکز کند. او انجمن حجتیه را با شعار اصلاح فکری و اعتقادی جامعه و با هدف مبارزه با بهائیت بنیان گذاشت. انجمن حجتیه دارای یک ساختار منظم و سلسله‌مراتبی بود و اعضای آن به صورت داوطلبانه در جلسات آموزشی شرکت می‌کردند. این انجمن در شهرهای مختلف ایران کلاس‌های آموزشی برای تربیت مبلغین و مناظره‌کنندگان با بهائیان برگزار می‌کرد. روش کار آنها بر استدلال و مناظره علمی استوار بود و اعضای انجمن از هرگونه ورود به مسائل سیاسی منع می‌شدند. یکی از ویژگی‌های مهم انجمن حجتیه، عدم ورود به فعالیت‌های سیاسی بود. این انجمن، حکومت پهلوی را به طور مستقیم به چالش نمی‌کشید و تنها در حوزه‌های عقیدتی فعالیت می‌کرد. به همین دلیل، در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، برخلاف بسیاری از گروه‌های مذهبی و انقلابی که علیه رژیم شاه فعالیت می‌کردند، انجمن حجتیه به‌طور مستقیم وارد مبارزات انقلابی نشد اما با پیروزی انقلاب اسلامی مخالفتی با رهبری امام خمینی و شکلگیری یک حکومت دینی نکرد و به نوعی سعی در بازتعریف خود درون مناسبات انقلاب اسلامی کرد.

انجمن حجتیه و ایجاد یک دوگانه برای نیروهای انقلابی

می توان گفت انجمن حجتیه یکی از فراگیر ترین نهادهای مذهبی در دوره پیش از انقلاب بود که جوانان گرایش بسیارب به ان داشتند و همین باعث شد تا چهره های برجسته ای در حضور پیدا کرده و با آن همکاری کنند. هدف اصلی این انجمن اما به طور خلاصه گسترش مهدویت و مبارزه با بهائیت بود. این نهاد اما آن چنان که باید التزامی به تشکیل حکومت اسلامی به آن نحوی که بعدها در اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی ذیل ولایت فقیه شکل گرفت نداشت و ولایت را برای هر فقیهی به مثابه امری عام می‌دید؛ چیزی که با تشکیل حکومت اسلامی مطابق با اندیشه‌های امام خمینی در دوره استقرار نظام جمهوری اسلامی نسبت چندان زیادی نداشت. با توجه به این مسئله، این پرسش ایجاد می‌شود که چهره های برجسته ای که پیش برندگان انقلاب اسلامی بودند در این تناقض انجمن حجتیه خود را چگونه جای می‌دادند که نه تنها فضای فعالیت در یک نهاد اسلامی را از دست بدهند و از مواهب آن مانند مبارزه با بهائیت بی بهره بمانند و نه از طرفی در دام غیر سیاسی بودن این انجمن گرفتار شوند.

بازخوانی خاطره‌ای از علی اکبر پرورش به عنوان مبلغی بسیار مهم و پرکار برای انقلاب اسلامی می‌تواند در روشن شدن ابعادی از این ماجرا مفید واقع شود. پرورش در خاطرات خود نقل می‌کند که بنابر اختلاف نظرهایی که با حلبی، که آن موقع در رأس انجمن قرار داشت پیدا کرد خواست از انجمن جدا شود اما شهید بهشتی و شهید مطهری به ایشان معترض شدند که چرا می‌خواهی تنها فضایی که می‌توان فعالیت اسلامی داشت و بر جوان ها تأثیر گذاشت را از دست بدهی؟ ارائه برخی توضیحات از جانب پرورش و نقدهایی که به انجمن در پاسخ به این پرسش ارائه می‌کند اما جالب توجه است. در ضمن، باید به این نکته توجه داشت که اعتراض شهیدان مطهری و بهشتی به مرحوم پرورش نه به معنای مهر تأیید آن‌ها بر انجمن بلکه به معنای حفظ هرچه بیشتر مستمسک های تربیتی اسلامی و اصلاح آن ها از طریق نفوذ نرم است تا اجنتاب و قهر تمام جانب. در ادامه به متن خاطراتی از علی اکبر پرورش پرداخته می‌شود:

استاد پرورش؛ مصداقی از تعیین نسبت با انجمن

آقای مرتضی نجفی قدسی در مورد نحوه ورود و کناره گیری استاد پرورش چنین می‌نویسد: استاد پرورش از کسانی بود که از ابتدای جوانی سعی در شناخت دین و امام زمانش داشت و پیوسته اهل مطالعه و پژوهش به خصوص در بحث امام‌شناسی بود و بعد از ارتحال حضرت آیت‌الله بروجردی (ره) که مرجعیت حضرت امام خمینی (ره) مطرح شد، مقلد ایشان گردید و تا آخر عمر نیز مقلد ایشان باقی ماند.

یکی از تشکل‌هایی که قبل از پیروزی انقلاب در فعالیت‌های دینی به خصوص در بحث مهدویت و شناخت امام زمان (عج) فعالیت گسترده و چشمگیری داشت، تشکیلات «انجمن حجتیه» بود که این تشکل وظیفه اصلی‌اش تبلیغ امام زمان (عج) و مبارزه با «بهائیت» بود و بر همین اساس جمع کثیری از متدین‌ترین افراد در این تشکل عضویت داشتند.

تحلیل عملکرد «انجمن حجتیه» بحث مستقلی است ولیکن اجمالش آن است که این تشکیلات، صرفا یک تشکل فرهنگی بود و معتقد به مبارزه با رژیم شاه نبود و اصولاً اهل سیاست نبودند و تمام تلاش آنها در مبارزه با «بهائیت» متمرکز بود، گرچه «بهائیت» یک فرقه انحرافی و مولود صهیونیسم جهانی بود و دولت انگلیس همزمان با ایجاد «وهابیّت» در عربستان، «بهائیت» را در ایران ایجاد کرد ولیکن «انجمن حجتیه» به جای آن که با رژیم شاه که ریشه درخت فساد بود، مبارزه کند با یکی از شاخه‌های این درخت فاسد که «بهائیت» نام داشت، مبارزه می‌کرد و حال آنکه امام خمینی (ره) معتقد بود باید برای بر کندن فساد، ریشه‌ای عمل شود و اصل رژیم شاه باید برود، اگر اصل تنه درخت قطع شود، شاخه‌هایش نیز از بین می‌رود، کما اینکه با سقوط رژیم پهلوی، تمام سران «بهائیت» فرار کردند و به آمریکا و اروپا و اسرائیل رفتند.

استاد پرورش در جوانی به جهت انگیزه فعالیت‌های دینی و مذهبی در سال 1342 و یا 1343 به عضویت «انجمن حجتیه» درآمدند … و برای ایراد سخنرانی به شهرهای مختلف سفر می‌کردند و احیانا با کسانی که از روی ناآگاهی «بهائی» شده بودند، گفت‌وگو می‌کردند و مجدداً آنها را معتقد به دین و امام زمان (عج) می‌کردند … تا اینکه متوجه اشکالاتی در عملکرد انجمن و همچنین در اساسنامه و متمّم آن شدند.

ایشان بر سر این اشکالات با سران «انجمن حجتیه» به بحث نشستند و هیچ کدام نتوانستند ایشان را قانع کنند، نهایتاً نزد رهبر این گروه یعنی مرحوم حلبی رفته و سه شب متوالی با ایشان نیز به بحث و گفت‌وگو می‌نشینند و در نهایت به نتیجه‌ای نمی‌رسند و مرحوم حلبی به ایشان می‌گویند شما اگر افکارتان چنین باشد دیگر نمی‌توانید در انجمن باشید و استاد پرورش نیز پاسخ می‌دهند، من خودم هم دیگر حاضر به همکاری با انجمن نیستم و شما هم اگر بفرمایید باش، بنده دیگر نخواهم بود و خداحافظی کردند و دیگر از انجمن منقطع شدند، یعنی هشت سال قبل از پیروزی انقلاب، این اتفاق رخ می‌دهد. استاد پرورش طی اظهاراتی که این مطالب را توضیح داده‌اند و نوارهای آن هم موجود است، فرمودند، همین که بنده از انجمن حجتیه بیرون آمدم، مورد عتاب دو تن از بزرگواران یعنی شهید آیت‌الله بهشتی و شهید مرتضی مطهری قرار گرفتم و آنان از بنده پرسیدند چرا از «انجمن حجتیه» بیرون آمدی؟!… استاد پرورش در پاسخ به سوال آقایان شهید بهشتی و شهید مطهری اشکالاتی را در خصوص اساسنامه انجمن و متمّم آن مطرح می‌کنند و اشکالی را هم به عملکرد آن عنوان می‌کنند که در نهایت مورد قبول آنها هم بوده و اظهار می‌دارند ما هم متوجّه این اشکالات هستیم اما از آنجا که این تشکیلات تنها تشکیلات مذهبی و فراگیر موجود است و بسیاری از جوانهای پرشور و علاقه‌مند به دین و دیانت در آن مجتمع هستند، ما نمی‌خواهیم این تشکیلات از بین برود و می‌خواهیم بدنه آن باقی بماند و فقط جابجایی در راس آن صورت بگیرد! اما حالا که شما آمدی بیرون، دیگران را تشویق به آمدن بیرون نکن، ما طرح و برنامه داریم، بگذار با دقت و با برنامه پیش برویم! …

استاد پرورش سه اشکال به اساسنامه انجمن و متمّم آن داشتند که عبارت بودند از:

1- ولایت فقیه را مبسوط الید نمی‌دانند و معتقدند هر فقیهی در حوزه کارش ولایت دارد و این اعتقاد با فلسفه تشکیل حکومت اسلامی و اداره آن توسط فقیه مبسوط الید (ولی فقیه ) تعارض دارد.

2- بر اساس متمم اساسنامه انجمن، مرجعیت از زعامت جداست و می‌توان فقیهی را مرجع و کسی دیگر را رهبر قرار داد که این هم با نظریه ولایت فقیه سازگاری ندارد.

3- انجمن حجتیه، حرکت خودش را صرفا یک حرکت فرهنگی معرفی می‌کند و معتقد به حرکت سیاسی نیست و بعد نظامی را هم قائل نیست و معلوم است چنین دیدگاهی نمی‌تواند بسیج مستضعفین در مقابله با مستکبرین را ایجاد کند.

استاد پرورش معتقد بودند مقوله‌های فرهنگی و سیاسی و نظامی اجزای مختلف یک حرکت اسلامی است کما اینکه حوزه‌های علمیه هم اکنون بعد عقیدتی و ایدئولوژیک نظام را پشتیبان هستند، حزب جمهوری اسلامی حرکت سیاسی نظام را پیش می‌برد و سپاه پاسداران بعد نظامی را تامین می‌کند که البته در عین حال عقیدتی، سیاسی هم هست و خلاصه دین و سیاست از هم جدا نیستند و همان جمله مرحوم شهید مدرس که فرمود سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست، فرمایشی صحیح است.

ضمناً استاد پرورش اشکالی را هم متوجه عملکرد انجمن می‌دانستند و اظهار می‌داشتند که بنده در طول فعالیت‌هایم با انجمن پی بردم که توازنی بین انجمن حجتیه و بهائیت برقرار است و این توازن را نیز ساواک ایجاد کرده است.

ایشان گفتند: من دیدم هرگاه انجمن حجتیه کارش به اوج می‌رسد، ساواک به سراغ برخی از اعضای انجمن می‌آید و آنها را دستگیر می‌کند و مدت محدودی بازداشت و مورد مواخذه قرار می‌دهد تا انجمن به تحلیل برود و بهائی‌ها کارشان رونق پیدا کند و همین که بهائی‌ها یکه تاز میدان می‌شوند، مجدداً میدان را برای انجمن باز می‌گذارند تا به مقابله با آنها برخاسته و خلاصه ساواک به عنوان سازمان امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه تسلّط بر جریانات داشت و همیشه حالت توازن را بین انجمن و بهائیت حفظ می‌کرد و این موضوع را نیز با رهبران انجمن مطرح کردم که بیایید خودمان را از تسلّط ساواک خارج کنیم ولی آنها اصلا این موضوع را از اساس قبول نداشتند ولی من شخصاً به این مسئله مهم پی بردم و عجیب آنکه وقتی بنده از انجمن حجتیه بیرون آمدم،‌ ساواک بلافاصله بنده را دستگیر کرد و عجیب‌تر آنکه بازجوی بنده در ساواک از قطع ارتباط من با انجمن با خبر بود و حتی می‌گفت: می‌خواستی فعالیت مذهبی و دینی بکنی چرا در همان انجمن نماندی و آمدی بیرون؟! مگر آنها چه عیبی داشتند؟! می‌خواهی کجا بروی فعالیت کنی؟! و خلاصه از طرز سوالات بازجوی ساواک فهمیدم که برداشت بنده مبنی بر ایجاد توازن بین انجمن و بهائیت توسط ساواک صحیح بوده است. (خاطراتی از استاد پرورش، مرتضی نجفی قدسی، تهران، 1393 صص 91 تا 103)

موضع آیت‌الله خامنه‌ای درباره جدایی پرورش از انجمن

آیت الله خامنه‌ای اما جدایی علی‌اکبر پرورش را از انجمن حجتیه نقطه عطفی در آشنایی با وی می‌دانند و معتقدند خارج شدن پرورش از حجتیه به مثابه تصمیمی درست و به‌جا بود:

«بعد که آقای پرورش به رحمت خدا رفتند من هماهنگ کردم خانواده‌شان خدمت آقا بیایند. یک روز خانم ایشان و پسرها و دخترها و عروس و داماد و نوه‌ها آمدند نماز را به امامت آقا خواندند و بعد از نماز هم خدمت آقا بودند. حضرت آقا به من گفتند که معرفی کنید. من گفتم خودشان بگویند و خودشان معرفی کردند. بعد آقا فرمودند بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌. من ارادتم به آقای پرورش مربوط به قبل از این است که ایشان را ببینم. ایشان در مشهد فعال بود.

آن موقع شنیدم که یک دبیر آموزش و پرورش که در انجمن حجتیه سخنرانی می‌کرد و آدم با سوادی بود از انجمن بیرون آمده و علیه انجمن صحبت‌هایی کرده است. لذا این برایم خیلی جالب بود مگر چنین چیزی می‌شود؟ تا اینکه یک روز ایشان را دیدم. ایشان انجمنی بودند ولی بعد که بیرون آمدند دیگر آن مواضع را نداشتند و مواضع انقلابی گرفتند»(به‌نقل از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی).

این امر را هم می‌توان در همان پس زمینه گرایش و اجتناب نیروهای مذهبی در مواجهه با انجمن خوانش کرد. در اینجا آیت الله خامنه ای به‌عنوان یک مبارز انقلابی جوان از جدایی استاد پرورش از تشکیلات حجتیه خوشحال می‌شود و این امر بدون تردید متأثر عقاید اسلام سیاسی ایشان و لزوم حرکت سیاسی بنیادین بر ضد رژیم پهلوی در اندیشه ایشان بوده است.



منبع

مقالات مرتبط