پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ استاد آیتالله سید حسن طاهرى خرمآبادى ازجمله افرادى بود که همواره با پیروى از امام خمینى، نهضت اسلامى ایران را یارى نمود. ایشان متولد ۱۳۱۷، از شاگردان حضرت امام و مورد وثوق و اعتماد ایشان بوده است. در متن جریانات و رخدادهاى نهضت اسلامى حضور داشت و بعد از پیروزى انقلاب نیز در مسئولیتهاى مختلف انجام وظیفه کرده است. آخرین آنها عضویت در شوراى نگهبان و امامت موقت نمازجمعه تهران بود. سید حسن طاهری پس از مدتی بیماری، صبح روز شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲ در بیمارستان شهید بهشتی قم از دنیا رفت. خاطرات مرحوم طاهری که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده حاوی روایات جالب توجهی از دوران مبارزات ضد رژیم پهلوی است که نمونهای از آنها درباره معارضات فکری شهید مطهری و دکتر شریعتی در ادامه میآید:
استاد بزرگوار علامه شهید مطهرى در مرتبهى بالایى از علم و فضل قرار داشت و جاى هیچ بحثى در این باره وجود ندارد. در زمینه علوم، فلسفه، کلام و حتى فقه و اصول در رتبه بالایى بود و با افکار التقاطى و افکارى که مسائل اصیل و مسلم و صحیح اسلامى را تحریف مىکرد، بهشدت مخالف بود. با کنار گذاشتن روحانیت و به تعبیرى دین منهاى روحانیت هم بهشدت مخالف بود و به اصول اساسى حوزه و روحانیت و مرجعیت اعتقاد داشت. البته ممکن بود انتقادهایى هم نسبت به شیوهها، روشها و کیفیت عمل حوزه و روحانیت داشته باشد؛ اما به اساس روحانیت و حوزه و فرهنگ دینى و اسلامى که به وسیلهى همین حوزهها ترویج و حفظ مىشود، بهشدت اعتقاد داشت. در مقابل، صحبتها و نوشتههاى دکتر شریعتى وجود داشت که با افکار شهید مطهرى تضاد داشت، چون شریعتى به صورت علنى، از روحانیت انتقاد مىکرد و گاهى با اسم بردن از مراجع، توهینهاى بسیار زنندهاى نسبت به آنان روا مىداشت. گاهى اوقات به بعضى از مسائل تعبدى فقهى مثل حج اشاراتى داشت. بیان این مسائل خود به خود بین ایشان و مرحوم شهید مطهرى اصطکاک ایجاد مىکرد. آقاى مطهرى در حسینیه ارشاد و آوردن دکتر شریعتى سهم بسزایى داشت، ولى وقتى در جریان کارهاى فرهنگى با این نوع افکار و مطالب مواجه شد، علاوه بر اینکه از حسینیه ارشاد کنارهگیرى کرد، زبان به انتقاد هم گشود. البته منش شهید مطهرى این نبود که در سخنرانىها و منبرها و به صورت خیلى صریح انتقاد کند، جنبههاى مثبت را مطرح مىکرد که این نوع برخورد، خودبهخود نوعى نفى سخنان و افکار منفى هم بود.
به هر حال مبارزه آقاى مطهرى با دکتر شریعتى به صورت علمى و برگزارى جلسات علمى بود؛ نه اینکه در مجالس عمومى لب به فحش و ناسزا باز کند. حرفهایى هم که آنان مىزدند ازهمین سنخ حرفها بود و به بیان مطالب علمى مىپرداختند. مجاهدین خلق و فرقان محصول فکرى دکتر شریعتى و امثال وى بودند. گروه فرقان تفسیرهاى عجیبى از قرآن ارائه مىداد و آن زمان هم اوج این تأویلها و تفسیرها بود. دکتر شریعتى فوت کرده بود، اما افکارش مطرح بود. به هر حال تضاد افکار چه در مسائل اعتقادى و چه در مسائل اقتصادى، در سطح بالایى وجود داشت. در این شرایط، تنها کسى که مىتوانست عالمانه و متفکرانه به میدان بیاید، مرحوم آقاى مطهرى بود. ایشان کمر همت بست و در تهران در جلسات انجمن اسلامى مهندسین و همچنین در قم، این مسائل را مطرح کرد. در هر صورت برخورد آقاى مطهرى با دکتر شریعتى از نوع برخوردهاى اعتقادى ـ فکرى بود. طیف دکتر هم خیلى به آقاى مطهرى حمله مىکردند و حتى بعضىها آقاى مطهرى را لعن مىکردند و ناسزا مىگفتند و مسائلى را علیه ایشان مطرح مىکردند.
به هر حال با توجه به شرایطى که عرض شد، ما به ایشان عرض کردیم که شما هفتهاى یکى دو روز را در قم باشید و جلساتى داشته باشید و این مسائل را مطرح کنید تا عدهاى از طلاب در این جلسات تربیت شوند و از مسائل علمى آگاهى پیدا کنند. ایشان همانجا به من گفت که چند تن از دوستان از طریق نامه از من تقاضا کنند تا براى آمدن به قم بهانه داشته باشم. ما هم با کمک آمصطفى محقق داماد که از شاگردان شهید مطهرى در دانشکده الهیات بود با بعضى از دوستان دیگر تماس گرفتیم و از شهید مطهرى، ظاهرآ از طریق نامه، دعوت رسمى نمودیم. این دعوت مورد قبول ایشان قرار گرفت و بنا شد که پنجشنبهها و جمعهها به قم بیایند. در این دو روز، ابتدا جلسهاى خصوصى برگزار مىشد که در آن جلسه، آقاى سید على محقق، آقاى ربانى، آقاى دکتر احمدى، آقایان احمدى یزدى و سید حسین مدرسى شرکت مىکردند. آقاى مدرسى الان در آمریکا و مشغول تدریس در یکى از دانشگاههاى آنجاست؛ در قم، طلبه فاضلى بود و الان هم در کلاس با لباس روحانیت مىرود، اما در بیرون، با لباس روحانى نیست؛ در ایران هم گاهى با لباس روحانى مىآید. این جلسه هر هفته در منزل یکى از اعضا تشکیل مىشد. در این جلسه خصوصى، ایشان ابتدا فلسفه هگل را مطرح کردند، چون اساس بحثهاى دیالکتیکى تقریبآ از فلسفه هگل شروع مىشود. این بحث تا مدتها طول کشید و پس از آن اصول دیالکتیک و اصل تضاد را مورد بحث قرار دادند که نوارهایش هم هست. این بحث خصوصى در هفته دو جلسه برگزار مىگردید. در روزهاى پنجشنبه و جمعه، جلسهاى عمومى هم داشتند که مباحث اسفار را مطرح مىکردند. ابتدا از بحث حرکت شروع کردند. این جلسه در مدرسه «رضویه» تشکیل مىشد که باز هم دو جلسه در هفته بود. مدتى هم مباحث اخلاقى را مطرح کردند و بعد از مدتى مباحث شناخت را در مسجد ارگ آغاز کردند که این جلسات تا زمان انقلاب برقرار بود؛ یعنى تا سال ۱۳۵۶ این بحثها ادامه داشت، اما اکنون دقیقآ به خاطر نمىآورم که در اوایل سال ۱۳۵۷ هم ادامه داشت یا خیر؟ وقتى به زمان اوج انقلاب نزدیک شدیم، اصلا فرصت برگزارى جلسات اینچنینى را نداشتیم؛ درنتیجه جلسات تعطیل گردید. بعد از پیروزى انقلاب هم مرحوم شهید مطهرى جلسات را ادامه دادند و یکى، دو جلسه برگزار نمودند و قرار بر این بود که مسائل حکومت را بحث کنند که به وسیله گروه فرقان ترور شدند و به شهادت رسیدند. البته من فرصت نکردم که در همان یکى، دو جلسهى بعد از انقلاب هم حضور پیدا کنم.
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده