رانده بهشت‌ حضور! – موعود

۱۴۰۳/۱۰/۰۱
  • admin
  • شناسه خبر: 9334


همه ساله‌، هشتم‌ ربیع‌الاوّل آرام‌ و بی‌صدا می‌آید و می‌رود؛ به‌ گونه‌ای که تعداد اندکی از مردم‌ متوجّه‌ آمدن‌ و رفتنش می‌شوند. صفحات هیچ تقویم و سررسیدی هم این روز را قرمز نشان‌ نمی‌دهد. مثل همه روزهای‌ عادّی‌. شاید اگر رادیو و تلویزیون‌ هم‌ کمی پیچِ ساز و طرب را کوتاه‌تر نمی‌گرفت‌ و مجری‌ها برای‌ رفع تکلیف سال‌روز شهادت امام‌ حسن عسکری‌ را تسلیت نمی‌گفتند، در این حدّ مختصر هم‌ کسی متوجّه این روز نمی‌شد. مراد نگارنده‌، تذکّر پاس‌داشت مقام یازدهمین خورشید آسمان امامت نیست‌.

هشتم‌ ربیع، نقطه‌ عطفی‌ بزرگ‌ در تاریخ حیات آدمی بر کره خاک است‌. روزی‌ که‌ اگر شناخته‌ شود، هیچ کس از ابنای بنی‌آدم، سر از خانه‌ به‌ در نخواهد کرد.

از روزی‌ که‌ آدم‌(ع) پای بر عالم‌ امکان نهاد تا هشتم‌ ربیع‌الاوّل سال ۲۶۰ ه‍ .ق‌. که‌ نمی‌دانم‌ چند سال یا چند هزار سال طول کشیده‌، آدمیان هیچ‌گاه از حضور حجّت‌ خدا در میان‌ خود بی‌بهره نبوده‌اند؛ لیکن به‌ جز اندکی از مؤمنان که به‌ حقیقت متوجّه و متذکّر نقش و حضور آن‌ حجج الهی بودند، مابقی مردم همانند ماهی که در میانهدریا از آب غافل باشد، از این نعمت‌ها و آیات‌ بزرگ‌ الهی‌ در میان‌ خود غفلت می‌ورزیدند، امّا به‌ ناگاه در این روز مردم بی‌آنکه متوجّه ژرفای حادثه و عظمت‌ ابتلا و بلا شوند، شاهد آخرین روز از فصل زیبای حضور شدند و از آن‌ روز به‌ بعد، پاییز غیبت فرا رسید. روزها سرد و سردتر شدند و هوا تاریک و تاریک‌تر تا آنکه‌ زمستانِ‌ سردِ غفلت‌ و خودکامگی‌ بر همه جا سایه‌ گسترد.

در این روز بشر، همه استعداد و همه شایستگی زندگی با حضور حجّت‌ خدا را از دست داد و درخور دوری‌ و حرمانی‌ شد که‌ تا به‌ امروز، چونان غریقی دست به هر حثیثی می‌یازد؛ بی‌آنکه هیچ‌گاه از دست پندار و ظنّ و گمان‌ رهایی یافته باشد و آرامش‌، امنیّت و برخورداری تمام را به‌ تجربه نشسته باشد.

هیهات که این رانده بهشت‌ حضور، پیش از آنکه‌ چونان پدر، آدم ابوالبشر، روی زاری بر خاک انابه و توبه‌ نهد و رانده شدن را به‌ خود برگرداند، غیبت‌ را به‌ آخرین حجّت خدا معطوف داشت و بیش از هر زمان‌ روی به کویر خودکامی گرداند و چونان شدّاد سر در پی‌ ساختن بهشت بر فرش زمین گذاشت‌؛ امّا هر روز هوا سرد و سردتر شد و شب‌ غیبت،‌ دیرپا تا آنگاه که هشتم ربیع به تمامی از خاطره‌ها محو شد.

روزی‌ که‌ آدمیان‌ را از بهشت‌ حضور راندند، غیبت‌ بلای‌ بزرگی بود، دردی‌ جانکاه‌، مجازاتی سخت و آزمونی‌ عظیم،‌ بی‌آنکه‌ کسی بداند، چه‌ وقت به پایان می‌رسد؛ امّا از آن‌ بزرگ‌تر و دردناک‌تر غفلت‌ ما بود، تجربه زندگی بی او چنان‌ امر را مشتبه ساخت که پنداشتیم، بی او هم‌ می‌توان سکوت سنگین غیبت را تاب آورد و از اینجا بی‌ او زیستن، روزی ما شد در میان‌ صحرای پر بلا و آفت زمین و همه رنج‌ها که‌ چون امواج پی در پی‌ فرود می‌آمدند.

اگرچه پرچم امامت و ولایت در صبحگاه‌ نهم ربیع به مقام عظمای امام عصر(عج) سپرده شد؛ امّا غفلت‌ مسلمانان‌ و غیبت‌ آن‌ عزیز، هیچ‌گاه مجال اعمال ولایت در عرصه‌ تاریخ و زمین‌ را به‌ وجود نیاورد و داغ تجربه دولت‌ کریمه بر دل‌ فرزندان آدمی ماند تا جایی‌ که‌ تباهی همه عرصه‌های‌ حیات‌ فرهنگی‌ و مادّی ساکنان کره خاک را درنوردید.

از آن‌ هنگام‌، عموم‌ مردم‌ و از جمله‌ مسلمانان‌ راه خویش گرفتند، بر مرکب‌ ظنِّ خود سوار گشته‌ و در میدان زمین جولان دادند.

از میان‌ آنان‌ که‌ در دوردست نگاه خود نشانی از یار سفر کرده،‌ می‌جستند:

ـ جماعتی‌ با نواختن‌ ساز دیدار و ارتباط‌، نوای‌ تشرّف و رخصت‌ شفابخشی و امثالهم سر دادند و از این طریق بر اندوخته انبان شهرت و آز خود افزودند تا شاید مُهر وجاهت بر نامه‌ روزان و شبان‌ خود زنند و با فریب‌ عوام‌النّاس غافل‌تر از خود، آنان را دنباله‌رو خویش‌ سازند؛

ـ جمعی‌ دیگر نیز در آشفته بازار غفلت‌ و بلای‌ غیبت‌، نام آن محبوب غایب را وسیله تطهیر خویش‌ ساختند و تازیانه کین‌کشی و انتقام‌ بر گرده‌ رقیب‌ روانه کردند، بدان‌ امید که‌ با سر دادن‌ شعار من‌ مصیّبم‌ و خصم مخطّی از تنور قدرت‌طلبی نان اعتبار و مشروعیّت‌ را فراچنگ‌ آرند؛

ـ جماعتی‌ دیگر ذکر آن‌ محبوب جانی را در تیول‌ خویش‌ آوردند و مِلک‌ طلق خویش فرض کردند و چنان‌ بر این گمان پای فشردند که‌ هیچ کس را یارای گفت‌وگو نماند تا آنجا که‌ امر بر همگان مشتبه شد و طیّ ده‌ها سال همه گفت‌وگوکنندگان‌ و ذاکران‌ نام حضرت‌، منسوب به انجمن‌ها و جماعات‌ خاص شدند؛

ـ جماعتی‌ نیز غیبت‌ خورشید را بهانه عزلت‌گزینی و دوری‌ از هر گونه‌ تلاش‌ اجتماعی و سیاسی که‌ می‌توانست میدان حضور خصم عنود را تنگ نماید، ساختند. مردم‌ را به‌ حال خود رها نمودند و در خلوت‌ ذکر و سجّاده‌ در انتظار دیداری‌ و رؤیایی‌ نشستند.

این همه، حاصلی جز افزوده‌ شدن لایه‌ای دیگر بر لایه‌های‌ غفلت‌، بروز نوعی‌ یأس در میان‌ عموم‌ مسلمانان‌ و گاه دوری گزیدنشان از دین و مسلمانی نداشت‌.

امروزه‌ در کنار آن‌ همه رنج‌، شاهد ظهور آثار قلمی‌ و فعّالیت‌های فرهنگی سطحی‌، بی‌محتوا و گاه مملوّ از اندیشه‌های‌ خرافی حتّی آمیخته با گرایش‌های سکولاریستی روشنفکرانه و سوداگرانه هستیم که مجال تجدید روحیه و حیات‌ فرهنگ اصیل مهدوی را در میان‌ شیعیان‌ و مسلمانان‌ از بین می‌برد.

خلاصی از این همه‌، نیازمند هوشیاری‌، بسط فعّالیت‌های تحقیقی و نشر آثار غنی‌، قوی و عالمانه است‌.

تجربه بیست‌ سال اخیر نشان‌ می‌دهد که‌ واگذاری همه این امور به‌ دولت‌ و دولتی کردن این امور، نه‌ تنها منتجّ به‌ نتیجه‌ای‌ مطلوب نمی‌شود؛ بلکه‌ خود باعث‌ دوری‌ بیشتر و بروز عکس‌العمل‌های منفی در میان‌ مردم‌ نیز می‌شود؛ زیرا مردان سیاست، همواره سر در پی‌ عمل سیاسی خود دارند و هر امری‌ را مبدّل به حربه‌ای برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود می‌سازند. فعّالیتی‌ از این دست که اخیراً آغاز شده، می‌تواند بر ارکان آخرین عاملی که می‌تواند مسلمانان‌ و شیعیان‌ را در وقت رویارویی با شرک و فرهنگ و تمدّن شرک‌آلود و طغیانگر استکباری در امان‌ نگه دارد، آسیب‌ وارد ‌آورد.

نیروی عظیم و نهفته فرهنگ مهدوی می‌تواند بیش از هر عاملی مستضعفان و به ویژه مسلمانان را برای خروج‌ از انفعال و مصون ماندن از تبعات سوء فرهنگ و تمدّن جاری مهیّا سازد، به‌ شرط آنکه ‌…



منبع

مقالات مرتبط