شکاف در کاخ سفید

۱۴۰۳/۰۹/۰۳
  • admin
  • شناسه خبر: 8766



پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ از آذرماه سال ۱۳۵۷، در کاخ سفید درباره چگونگی بقای سیاسی شاه ایران اختلافات شدیدی شکل گرفت. این اختلافات به دودسته اصلی تقسیم می‌شدند. در یک‌سو، برژینسکی و هم‌فکرانش قرار داشتند که معتقد بودند بحران ایران تنها از طریق رویکرد نظامی و استفاده از مشت آهنین قابل‌حل است. آن‌ها حتی بر این باور بودند که در صورت لزوم، باید این اقدامات بدون اطلاع مستقیم شاه نیز اجرا شوند.

در سوی دیگر، گروهی دیگر از مشاوران و مقامات آمریکایی استدلال می‌کردند که راه‌حل بحران ایران در گسترش فضای باز سیاسی و دادن آزادی بیشتر به مخالفان شاه است. به نظر آن‌ها، تنها از این طریق می‌شد امید داشت که با مشارکت گسترده‌تر نیروهای سیاسی، وضعیت سیاسی کشور بهبود یابد و از سقوط کامل رژیم جلوگیری شود. این اختلافات درونی باعث شد که سیاست‌گذاری ایالات متحده درباره ایران در ماه‌های پایانی حکومت پهلوی با تناقض و سردرگمی همراه باشد.

در این زمینه در خاطرات برژینسکی می­خوانیم:

 

کمک به شاه برای نجات خودش، قضیه چگونگی نجات ایران حتی بدون وجود شاه را مطرح کرد. در قبال مسئله نخست، من معتقد به فشارآوردن زیاد بر شاه برای تحمیل یک رژیم مستحکم نظامی به‌عنوان نقطه آغاز اصلاحات بعدی بودم. در جریان طرح قضیه دوم، به‌تدریج و با اکراه به این نتیجه رسیدم که یک دولت نظامی بدون شاه می‌تواند انتخاب مفیدی برای ما باشد. به همین ترتیب، آن‌هایی که در ابتدا شاه را تشویق به حکومت از طریق یک دولت ائتلافی می‌کردند، اکنون شدیداً معتقد شدند که شاه باید قدرت را به عناصر میانه‌روتری که قبلاً با او مخالف بودند، واگذار کند.

در نتیجه، به همان ترتیب که اوضاع در ایران رو به وخامت می‌گذاشت، اختلاف میان دولت آمریکا وسعت بیشتری می‌یافت. دررابطه‌با همین مواضع ضدونقیض، طرفینی که برای برطرف‌کردن مسئله از طریق بحث در اتاق بررسی اوضاع متناوباً تشکیل جلسه می‌دادند، بر سر یک مسئله خطرناک به توافق رسیدند و آن این بود که: «شاه دارد مانع راه‌حل مسئله می‌شود.» دولت نظامی‌ای که شاه به رهبری ژنرال ازهاری در اوایل نوامبر برقرار کرده بود، قدرت سخت‌گیری و عمل قاطعانه نداشت. در اوایل دسامبر (آذر ۵۷)، شاه چند تن از رهبران بلندپایه مخالفان، من‌جمله کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی را آزاد کرد.

 مخالفان مذکور مشغول بررسی این مسئله شدند که آیا در حکومت ائتلافی شرکت کنند یا نه. این اقدام اعتماد دولت نظامی موجود را افزایش نداد. در سومین هفته دسامبر (اوایل دی ۵۷)، ژنرال ازهاری دچار یک حمله قلبی خفیف شد و اوضاع سیاسی بدتر گردید. در این میان، موضع پادشاه ایران بین دو گونه تصمیم‌گیری در نوسان بود: ازیک‌طرف خواهان حمایت شدید آمریکا از سیاست‌هایی می‌شد که حاضر نبود به‌هیچ‌وجه از آن‌ها دست بکشد و از طرف دیگر بر سر فقدان چنین حمایتی شکایت می‌کرد. از یک‌سو پیش‌بینی وقوع بلا و مصیبت می‌کرد و از سوی دیگر شدیداً هشدار می‌داد که ارتش ممکن است حمام خون به راه اندازد.

به‌سرعت آشکار شد که شاه می‌خواهد مسئولیت تصمیمات دردناک موردنیاز برای حفظ سلامت ایران، به‌ویژه تصمیم به استفاده از ارتش علیه مخالفان، را به عهده آمریکا بگذارد.

بدین ترتیب، ما با یک بغرنج سیاسی و اخلاقی حاد روبرو بودیم. سایروس ونس، وارن کریستوفر و همچنین والتر ماندیل، با توسل به غرایز انسانی کارتر، به او هشدار می‌دادند که چنین مسئولیتی را نپذیرد و تأکید داشتند که یک راه‌حل نظامی، به‌ویژه راه‌حلی که بدون شاه اتخاذ شود، به طور حتم یک حمام خون وسیع و احتمالاً یک جنگ داخلی به راه خواهد انداخت. گاهی اوقات، راه‌حلی به سبک نمونه ژنرال پینوشه در شیلی نیز مطرح می‌شد.

در همین زمان، باتوجه‌به تلگرام‌های قبلی ویلیام سالیوان، بر سر این مسئله بحث در گرفت که عزیمت شاه از کشور احتمالاً یک دوره گذار بی‌ثباتی ایجاد می‌کند، اما این شانس را نیز دارد که عناصر میانه‌روتر در سیاست ایران، سرانجام باعث استحکام اوضاع شوند.

 

منبع

برژینسکی، زبیگنیف(1362). اسرار سقوط و گروگان‌گیری، تهران: انتشارات جامی.



منبع

مقالات مرتبط