پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روزنامه ی جمهوری اسلامی روز سه شنبه ۲۶ آبان سال ۱۳۷۱ در صفحه ۱۴ خود که به تفسیر مطالب سیاسی روز اختصاص دارد، با چاپ یادداشتی بدون نام با عنوان ” شورای همکاری، بیانیه های دیکته شده و تکراری ” به بیانیه جدید وزرای دفاع کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که ادعاهای واهی خود درباره جزایر سه گانه ایرانی را مطرح کرده اند پاسخ داده است که به شرح زیر می باشد؛
وزرای دفاع کشورهای عضو همکاری خلیج فارس روز یکشنبه هفته جاری در پایان اجلاس دو روزه خود با صدور یک بیانیه مطبوعاتی در کویت آنچه را که اقدامات جمهوری اسلامی ایران در جزیره ابوموسی خوانده شده است محکوم کردند. این بیانیه رفتار ایران اسلامی در مورد ابوموسی را مغایر تمایل و اظهارات تهران برای بهبود روابط با کشورهای عضو همکاری خلیج فارس قلمداد کرده است.
اگر چه این یک بیانیه صرفا سیاسی است و صدور آن از قلمرو اختیارات وزرای دفاع شورا خارج است ولی وزرای دفاع شورای همکاری خلیج فارس در بیانیه خود ضمن تاکید مجدد بر حاکمیت امارات بر دو جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک، جزایر یاد شده را نیز در تابعیت امارات قلمداد کرده اند.
اجلاس اخیر شورای همکاری خلیج فارس در شرایطی تشکیل شده که این شورا در اوج اختلافات داخلی خود قرار گرفته است. در این اجلاس، هیات نمایندگی قطر به دلیل اختلاف حل نشده ارضی خویش با رژیم سعودی شرکت نداشت. در چنین شرایطی اقدام شورای همکاری در چشم پوشی از تضادهای داخلی و دامن زدن به آتش فتنه انگیزی در منطقه، سوال برانگیز و بلکه مضحک به نظر می رسد.
اکنون بهتر از گذشته مشخص شده است که در میان رژیم های عرب حوزه خلیج فارس و خارج از این حوزه، عناصری وجود دارند که فعالانه در جهت اجرای سیاستهای دیکته شده آمریکا در خلیج فارس عمل می کنند. بعبارت صریح تر مشخص نیست که در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس چه کسانی حرف آخر را می زنند؟ آنهایی که واقعا به حفظ امنیت و ثبات منطقه اعتقاد دارند و یا کسانی که جلب رضایت آمریکا و اسرائیل و اجرای سیاستهای پنهان و آشکار آنان را در منطقه الگویی برای حرکت خود قرار داده اند؟
پاسخ این سوال هر چه باشد در یک واقعیت اساسی، هیچگونه تردیدی وجود ندارد و آن اینکه مواضع اخیر شورای همکاری خلیج فارس برخاسته از ذهن دولتمردان مدافع خط آمریکا و اسرائیل در ساختار حکومت کشورهای عرب منطقه است.
اتخاذ این سیاست بویژه در شرایطی که ششمین دور مذاکرات بی حاصل و خائنانه اعراب با رژیم صهیونیستی آغاز شده است یک پدیده تصادفی نیست. به همین دلیل کسانی که امروز در شورای از هم گسیخته شیوخ منطقه سخن از ابوموسی به میان می آورند و علیرغم روند رو به تفاهم مسائل مربوط به این جزیره در صدد داغ نگه داشتن آن هستند، واقعا نه دلسوز اماراتی ها هستند و نه مدافع تمامیت ارضی این شیخ نشین، بلکه ماموران مزدوری هستند که به آنها دستور داده شده است که چنین عمل کنند.
چنین به نظر می رسد که حسن نیت جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس همواره با سوء نیت کسانی روبروست که زندگی خفت بار در زیر سایه سر نیزه سربازان ناخوانده آمریکایی در منطقه را بر یک همزیستی مسالمت آمیز و شرافتمندانه منطقه ای ترجیح می دهند. چنانکه اعمال نفوذ همین گروه در بیانیه پایانی شورای همکاری بر ضرورت حفظ تقویت نیروی سپر جزیره بعنوان یک نیروی بازدارنده در رویارویی با خطرات احتمالی و تحکیم وحدت امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تاکید نیز شده است.
سوال این است که آیا واقعا سیاست متین و منطقی جمهوری اسلامی ایران با شرایط کنونی منطقه هماهنگی دارد؟ و آیا بهتر نیست در برابر کسانی که تعمدا از استراتژی ایجاد کانونهای بحران حمایت می کنند و مشوق و زمینه ساز دست اندازی هر چه بیشتر نیروهای متجاوز خارجی در منطقه میشوند متناسب با عملکردشان واکنش نشان داده شود؟
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده