از ملاقات در الجزایرتا استعفاء درتهران؛ داستان تسخیر سفارت واستعفای مهندس بازرگان

۱۴۰۳/۰۸/۱۳
  • admin
  • شناسه خبر: 8418



پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ هادی قیصریان فرد در سیزدهم آبان سال 1358 سفارت آمریکا در تهران توسط گروهی از دانشجویان پیرو خط امام اشغال‌گردید. اگرچه هیچ گاه عوامل پشت پرده تصرف سفارتخانه آمریکا مشخص نشد؛ اما از چهره‌های شاخص دانشجویانی که در این اقدام فعال بودند می­توان سید ابراهیم اصغرزاده، عباس عبدی، سعید حجاریان، معصومه ابتکار، سید محسن میردامادی، حبیب‌الله بی‌طرف و… را  نام برد. ضمن آن که آقای سید محمد موسوی خوینی­ها رهبری این گروه را عهده دار شده بود.  در مورد زمینه ها، علل و انگیزه‌های اشغال سفارت آمریکا در تهران، ناگفته های بسیاری است به طوریکه هر جناح و گروه سیاسی در این باره نظر خاص خود را دارد. چنانچه ابراهیم اصغرزاده از طراحان اصلی اشغال سفارت آمریکا در این ارتباط اعلام می­کند: «فکر اشغال سفارت آمریکا، یک عکس العمل بود، یعنی ایجاد یک برنامه سیاسی برای عکس العمل در مقابل اقدام آمریکا.» آقای هاشمی رفسنجانی نیز در این باره به دیدگاه‌های ضد آمریکایی امام خمینی و فضای موجود در جامعه ایران و همچنین پذیرفتن شاه بیمار از سوی دولت آمریکا در تاریخ 29/7/1358 اشاره می‌کند و اساساً این مسائل را بهانه عینی برای اتفاق مهم گروگانگیری دیپلمات‌های آمریکایی می‌داند. اما بنا به گفتۀ برخی از چهره‌های نهضت آزادی، ملاقات مهندس بازرگان به همراه ابراهیم یزدی و مصطفی چمران در الجزایر با برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر پیراهن عثمان برای تسخیر سفارت آمریکا شد.

در آن زمان اشغال سفارت یک کشور خارجی بی سابقه بود و بازتاب منفی برای انقلاب در جهان به همراه داشت. در داخل ایران نیز عده­ای مخالف این امر بودند و تسخیر سفارت را خلاف موازین اسلامی و عرف بین المللی دانستند، حال آنکه برخی دیگر به شدت از این عمل حمایت کردند. مواضع احزاب سیاسی متفاوت بود، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی طی اطلاعیه‌ای، ضمن حمایت از این اقدام دانشجویان، به آمریکا هشدار می‌دهدکه چپاولگری‌ها و سلطه طلبی­های آمریکا در ایران دیگر تکرار نخواهد شد. حزب جمهوری اسلامی نیز اشغال سفارت را واقعیت انقلاب و حضور انقلابی ملت توصیف و از آن حمایت کرد. در مورد نهضت آزادی هم که سکان دولت را در اختیار داشت بدیهی بود با توجه به عرف بین المللی، مخالف این امر باشد. هر چند فضای جامعه در آن روز مدافع این عمل بود، اما نهضت آزادی این عمل را به نفع کشور و آینده آن نمی­دانست. به هر حال درباره اصل عملیات اشغال سفارت، مواضع و دیدگاهها متفاوت بود. دولت مهندس بازرگان در 14/8/58 رسماً استعفا داد. ایشان در مورد چرایی استعفای خود و دولت موقت، در نامه­‌ای به امام بدین مضمون می­نویسد:

 

بسمه تعالی

حضور محترم حضرت آیت‌الله العظمی امام روح الله الموسوی الخمینی دامت برکاته

«باکمال احترام معروض می‌دارد، پیرو توضیحات مکررگذشته و نظر به این که دخالت ها، مزاحت ها، مخالفت­ها و اختلاف نظرها انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و درشرایط تاریخی حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی­باشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می­دارم تا به نحوی که مقتضی می­دانید کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرید یا داوطلبانی راکه با آن‌ها هماهنگی وجود داشته باشد مأمور تشکیل دولت فرمایید.

به زعم بعضی از صاحب نظران سیاسی، استعفای بازرگان معلول و پیامد اشغال سفارت آمریکا بود. اما واقعیت آن است که تسخیر سفارت نه تنها تأثیری در تصمیم مهندس بازرگان برای ادامه کار نداشت بلکه ایشان قبل از اشغال سفارت چندین بار استعفا داده بودندکه مورد قبول امام واقع نشده بود. استعفای اول بازرگان در تاریخ 5/4/1358 به دلیل دخالت نهادهای انقلابی درکار دولت به خصوص شخص آیت‌الله مهدوی­کنی (رئیس‌کمیته انقلاب) بود که مورد قبول امام واقع نشد. در سندی دیگر در تاریخ 10/6/1358 در حالی که دولت موقت متهم بودکه انقلابی عمل نمی­کند و رویه محافظه کارانه در پیش گرفته و می­بایستی‌کنار رود، بازرگان استعفای خود را چنین اعلام می­کند:

  «ما از اول گفتیم که چه هستیم، زندگی من و عقیده من برای کسی پوشیده نبود، اعلام و قبول شده بود، بعد هم روی همین سیستم من جلو رفتم، من به کسی بدهکار نیستم که ایراد بگیرند. ما گفتیم این جوری هستیم و این جور می­کنیم هیچ هم نمی­گوییم خطا نمی­کنیم و همه جور عیب هم داریم، حال شما چه می‌فرمایید، ما که دو دستی به این کرسی نچسبیده­ایم. ما نه تنها خوشحال می شویم کنار برویم بلکه عروسی دوم بنده است.

گویا برخی چهره‌های شاخص حزب جمهوری اسلامی همچون دکتر بهشتی به دلیل آن که مهندس بازرگان یک هفته قبل از تصویب اصل ولایت فقیه درمجلس خبرگان علیه این اصل صحبت کرده بود از بازرگان خرده می­گیرند که چرا نگران کار مجلس خبرگان هستند.» و مهندس بازرگان  هم در جواب ایشان چنین گفته بود که با شرایط پیش آمده دیگر علاقه­ی نسبت به ادامه مسولیت ندارند. لازم به ذکر است‌که یک روز قبل از اشغال سفارت، استعفاء به تصویب هیأت دولت می­رسد و دو هفته پیش از آن به شورای انقلاب گزارش شده بود چنانچه اخلال­گریها و تعداد مراکز تصمیم گیری جای خود را به همکاری صمیمانه ندهد دولت موقت کنار می­رود.

 مهندس محمد توسلی در مورد ماجرای گروگان گیری و استعفای مهندس بازرگان  چنین می­گوید:

 «استعفای مهندس بازرگان به لحاظ زمانی با تسخیر سفارت ارتباط دارد؛ اما به لحاظ دلیل اصلی نمی‌توان ادعا کردکه تسخیر سفارت آمریکا عامل استعفای دولت موقت و شخص مهندس بازرگان بوده است. در مهر ماه سال 1358 بازرگان به همراه ابراهیم یزدی و مصطفی چمران در الجزیره با برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر ملاقات کردند که پیراهن عثمان شد. هر چند این ملاقات در چهار چوب مطالبات مردم ایران بود و لزومی هم نداشت که شورای انقلاب از ملاقات مطلع باشد؛ زیرا دولت ایران در آن هنگام هنوز با دولت آمریکا قطع رابطه نکرده بود. با این وجود آقای{امام} خمینی در جریان بودند و همه چیز روشن بود. در الجزایر برخی مقامات آمریکا با مهندس بازرگان در حاشیه دیداری می‌کنند. مهندس بازرگان هم در بازگشت از این سفر دیدار خود را رسانه‌ای کرد و بیان می‌کند چه مسائلی رد و بدل شده است. بازرگان گزارشی از 23 میلیارد دلار مطالبه­ای که دولت ایران از آمریکا داشت و خریدهایی که هنوز تحویل ایران داده نشده بود به مردم می­دهد. در واقع ایشان در پی مطالبه حقوق ملت ایران بودند و بحث دیگری در آنجا مطرح نبود؛ اما بعد از آن دیدار، تبلیغات ظاهراً از پیش طراحی شده در رسانه ها حتی در صدا و سیما علیه دولت آغاز شد و از بازرگان ایرادگرفتند که چرا برای این مذاکره قبلا ًاجازه نگرفته است. جواب بازرگان به ایرادات این گونه بودکه نه من هویدا هستم و نه امام محمدرضاشاه که می­بایستی از او اجازه بگیرم. نخست وزیری که بخواهد برای ملاقات با وزراء اجازه بگیرد برای لای جرز خوب است. اگر بنا باشد نخست وزیر، وزیر خارجه و وزیر دفاع مورد اعتماد نباشند و تشخیص نداشته باشند آنها را اصلاً نباید نگاه داشت. در آن وقت برخی از دانشجویان پیرو خط امام در دانشگاه امیرکبیر با هم جلسه می‌گذارند و با با هماهنگی آقای موسوی خوئینی‌ها تصمیم می‌گیرند بدون اطلاع دولت موقت، شورای انقلاب و آقای{امام} خمینی، سفارت آمریکا را اشغال کنند. هرچند قبلاً نیز این اتفاق افتاده بود وآقای{امام} خمینی به دکتر یزدی می­گویند برو این چریک‌های فدایی خلق را بیرون کن. آقای موسوی خوئینی ها از طریق احمد آقا به آقای{امام} خمینی جریان اشغال را گزارش می­دهند و آقای {امام}خمینی بنا به دلایلی مجبور به تایید این حادثه می شوند. در پایان بایستی یادآور شوم که سقوط دولت بازرگان بعد از تسخیر سفارت بود، اما استعفاء از قبل داده شده بود و واقع بینانه نیست بگوییم استعفاء معلول تسخیر بوده است.»

بحث ها و اختلاف نظرهای شورای انقلاب و دولت موقت که از اردیبهشت سال 1358 شروع شده بود روز به روز تشدید می‌شد و به همین دلیل در مهرماه همان سال قرار شد که عده‌ای از اعضای شورای انقلاب وارد دولت شوند و قبول مسئولیت کنند. ابوالحسن بنی­صدر راجع به دولت موقت و تصدی گام به گام صندلی‌های قدرت توسط روحانیون در خاطرات خود چنین می نویسد:

«بازرگان آمد 4 نفر از روحانیون را معاون وزارتخانه ها کرد. آقای خامنه‌ای را در وزارت دفاع، باهنر را درآموزش و پروش،  هاشمی رفسنجانی را در وزارت کشور و بهشتی را در وزارت دادگستری که البته ایشان قبول نکردند، من مخالفت کردم و به بازرگان گفتم که اینها را نبرید با وزارت آشنا کنید، زیرا خیلی عارف می خواهد که به قدرت بگوید نه.» بعدها ابراهیم یزدی در مصاحبه با روزنامه آفتاب امروز جریان تسخیر سفارت را برخلاف نظر جریان اسلامی، یک توطئه از پیش طراحی شده برای انتقام و حذف جریان روشنفکری دینی توصیف کرد.

عباس امیرانتظام نیزکه پس از اشغال سفارت به اتهام جاسوسی دستگیر شده بود با استناد به مصاحبه بهزاد نبوی (وزیر مشاور دولت محمدعلی رجایی) با روزنامه انقلاب اسلامی، هدف اشغال سفارت را به سقوط کشاندن دولت موقت می‌داند. چرا که دولت موقت با توجه به دیدگاه‌های لیبرالی خود در تمام عمر فعالیتش سعی داشت رابطه با آمریکا را حداقل درحد یک رابطه دیپلماتیک غیردوستانه حفظ نماید، اما دانشجویان با این اقدام تمام سعی دولت را نقش برآب‌کردند. دانشجویانی‌که بعدها مهندس بازرگان طی یک سخنرانی در مسجد نارمک در تاریخ 19/12/58 آنها را دانشجویان خط شیطان نامید و شدیداً از آنان انتقاد کرد.

دانشجویان در تلاش بودندکه هر طور شده مدارکی دال بر اثبات ادعای خویش مبنی بر قصد آمریکا در اجرای کودتا علیه انقلاب بیابند اما چون اسناد بدست آمده از سفارت مقصودشان را به هیچ وجه تأمین نمی­کرد ناچار شدند بسیاری از این اسناد را به میل خود و به صورت ناصحیح تعبیر و تفسیر کنند. ابراهیم یزدی معتقد است که پیش از اشغال سفارت، امام در مورد چگونگی رابطه با آمریکا  نظرش این بود با آمریکا کج دار و مریز رفتار کنیم حتی هنگامی که بحث قطع رابطه با آمریکا مطرح شد امام نظرش این بودکه قطع رابطه نکنیم. به هنگام اشغال سفارت، نه تنها دولت موقت، بلکه امام و شورای انقلاب نیز مخالف بودند. بعدها که جو التهابی به وجود آمد امام برای کنترل آن، اشغال سفارت را تأیید و آن را انقلاب دوم نامید. دکتر بهشتی هم که در شورای انقلاب مخالف اشغال سفارت بود بعدها سوار موج شد و از دانشجویان اشغال کننده سفارت حمایت کرد، در نتیجه گروگان­ها 444 روز در اختیار آنها قرار گرفتند. به گفتۀ هاشمی رفسنجانی، هیچ یک از اعضای شورای انقلاب و دولت موقت در جریان اشغال سفارت قرار نداشتند. حتی در ابتدای انقلاب، مسئولین از هر گونه اقدام تند علیه آمریکاییان در ایران جلوگیری می­کردند.  ضمن اینکه او به همراه آیت الله خامنه­ای به هنگام تسخیر سفارت، در سفرحج بودند.

محسن میردامادی از دانشجویان پیرو خط امام در خصوص هماهنگی قبلی جهت اشغال سفارت می­گوید؛ از ابتدا و قبل از اقدام درصدد بودیم تا در صورت امکان نظر امام را دریابیم، اما با مشورتی که با آقای موسوی خوینی‌ها داشتیم، ایشان موافقت نکردند وگفتند اگر از امام نظر خواهی‌­کنیم احتمالاً بنا به معذوراتی شاید اعلام موافقت نکنند. مهندس بازرگان راجع به موسوی خوینی­ها و نقش او در تسخیر سفارت می­نویسد: یگانه شخص واسطه و موثر و شاید محرک از روز اول آقای خوینی­ها بود. به هرحال اشغال‌کنندگان گروه یا نهادی را تشکیل داده و خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نامیدند و امام عمل آنان را بدون آنکه ظاهراً اطلاع قبلی از قضیه داشته باشند به عنوان دومین انقلاب اسلامی تأیید کردند. در این میان ابوالحسن بنی صدر با اشاره به نقش سپاه پاسداران درتسخیر سفارت ادعای جدیدی خلق می‌کند. اشاره او به محافظین یوزی به دست با پوشش لباس نظامی و تلاش آنان برای ورود به سفارت آمریکا است. به هر حال داستان تسخیرسفارت آمریکا، با پذیرش حکم استعفای مهندس بازرگان از سوی امام خمینی اگر چه پایان یافت اما این سرآغاز فصلی جدیدی در راوبط بین ایران و آمریکا شد.

منابع و ماخذ

امیرانتظام، عباس، آن سوی اتهام، تهران: نشرنی، 1378

بازرگان، عبدالعلی، مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، تهران: نهضت آزادی، 1360

بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، 1363، چاپ سوم

بازرگان، مهدی، شورای انقلاب و دولت موقت، تهران: نهضت آزادی ایران، 1363

بنی صدر، ابوالحسن، خیانت به امید، پاریس: انتشارات انقلاب اسلامی،1360

رضوی، مسعود، هاشمی و انقلاب (تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ)، تهران: انتشارات همشهری،1376

روزنامه انقلاب اسلامی1360-1358

روزنامه آفتاب امروز، 18/8/1378

 روزنامه جمهوری اسلامی، 23/6/58

سالینج، پیر،گروگان گیری در ایران و مذاکرات محرمانه، تهران، ترجمه جعفرثقه الاسلامی،تهران: انتشارات نوین، 1362

سفیری، مسعود، حقیقتها و مصلحتها (مصاحبه با هاشمی رفسنجانی)، تهران: نشر نی ، 1378

 شادلو، عباس، انقلاب اسلامی از پیروزی تا تحکیم، تهران: ناشر مولف،1387

 صفاریان، غلامعلی، سقوط دولت بازرگان، تهران: قلم،1382

 غریب، علی، ایستاده بر آرمان (روایت فروپاشی یک انقلاب)، پاریس: انتشارات انقلاب اسلامی، 1385

 فوزی تویسرکانی،یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران: انتشارات عروج، 1384

مصاحبه نگارنده با مهندس محمد توسلی عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران و شهردار اسبق تهران، 23/6/1390

ولز، تیم، 444روز(خاطرات گروگانها از دوران تسخیر لانه جاسوسی)، ترجمه حسین ابوترابیان، نشر فرهنگی رجاء، 1368

یزدی، ابراهیم، سه جمهوری، تهران: جامعه ایرانیان، 1379



منبع

مقالات مرتبط