پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حضور شیخ صادق خلخالی در روند مبارزات خود علیه رژیم پهلوی، که پس از خبر فوت فرزند ارشد امام خمینی (ره)، آقا مصطفی، آغاز شد و منجر به تبعید به رفسنجان و سپس لارستان گردید، منجر به تأثیرات مهمی در حرکت مردم این شهر در فضای انقلاب اسلامی شد. خلخالی از روز بعد از تبعید به لارستان، یعنی چهارشنبه نهم فروردین ١٣۵٧، اعلامیهی شدیداللحنی خطاب به مراجع مسئول، علمای مترقی و مردم ایران منتشر کرد و رونوشت آن را به سازمان ملل و کانون وکلاء ارسال کرد. وی در این اعلامیه، با اشاره به تبعید گروهی از علما و مردم نوشت: «پلیس ایران، با تبعیدکردن تعداد کثیری از علمای مسئول و کسبه و تجار میخواست با ارعاب و تهدید از سکوت و بیتفاوتی مردم سوءاستفاده کند، ولی با رشد فکری و توجه بیسابقهی مردم به همهی تبعیدیها، من جمله حقیر، در رفسنجان عرصه را بر پلیس تنگ کردند، و بدون در نظر گرفتن موازین قانونی و با کمال عجله و سراسیمه، اینجانب را به لارستان فارس انتقال دادند»[1].
خلخالی با برگزاری کلاسهای شبانه برای دانشآموزان و دانشجویان و صحبت دربارهی وضع مملکت و تشویق آنان به فعالیتهای انقلابی در لارستان، شور انقلابی را در بین مردم بهوجود آورد. به طوریکه توجه ساواک را جلب کرد. [2] خلخالی یکی از خاطرات روزهای اقامتش در لارستان را اینگونه شرح میدهد: «من هر روز صبح زود به زیارت قبور صحرای باغ -واقع در قریهی خور در فاصلهی شش کیلومتری لار- میرفتم. در آنجا حدود پنجاه نفر از جمله حاج زیاد و اقوام او که به دست جلادی به نام سرتیپ اشرفی، برادر ناتنی سید غلامحسین شیرازی، به درجهی رفیع شهادت نایل شده بودند، مدفون بودند. بنده در آنجا عبا را کنار میگذاشتم و برای هر یک از آنها فاتحه میخواندم. مردم میگفتند که این شیخ از این قبور چه میخواهد؟ این امر مایهی خوشحالی من میشد و تا زمانی که در لار بودم به این زیارت ادامه میدادم و همه این موضوع را میدانستند… پس از انقلاب هرچه دنبال سرتیپ اشرفی میگشتم تا او را پیدا کرده و به جزای اعمالش برسانم، ولی او را نیافتم. او فرار کرده و به اروپا رفته بود.[3]
اقامهی نماز جمعه در پارک
پس از سرکوب قیام پانزده خرداد در لارستان، آیتالله حاج سیدعبدالعلی آیتاللهی در مبارزهی منفی با رژیم پهلوی، نماز جمعه را برگزار نکرد. در این راستا، آیتالله خلخالی، بعد ازسالها، بار دیگر در این شهر نماز جمعه برگزار کرد که با استقبال گستردهی مردم همراه شد. چون هدف ایشان آگاه کردن مردم نسبت به وقایع انقلاب و همبستگی بین مردم بود. بنابراین برگزاری نماز جمعه در مکان خاص مدنظرشان نبود و نماز جمعه را در مساجد و پارکها و در جایی که اجتماع مردم زیاد بود برقرار میکرد. آیتالله خلخالی با استفاده از فرصت به دست آمده در خطبههای خود مردم لار را از شرایط جامعه آگاه کرده و آنها را به مبارزه بر علیه حکومت پهلوی دعوت میکرد. پس از دو هفته، شهربانی لار جلوی برگزاری این مراسم را گرفت. وی در خاطرات خود در این باره مینویسد: «من در لار نماز جمعه میخواندم و مسجد جامع پر از جمعیت میشد پلیس آمد و در مسجد را بست یک روز هم در پارک شهر جدید لار، نماز جمعه را برپا کردیم و سنی و شیعه در آن شرکت کردند؛ اما در جمعههای بعد آمدند و پارک را به وسیلهی ماشین اشغال کردند و مانع از اقامهی نماز جمعه شدند.»[4]
اقدامات انقلابی آیتالله خلخالی در شهر لار باعث وحشت مأمورین امنیتی شد. امامی، فرماندار لارستان، در پانزدهم فروردین، یعنی کمتر از یک هفته بعد از ورود خلخالی به لار، نامهای به استاندار فارس نوشت و یادآور شد که وجود این تبعیدی در این محل به صلاح نیست: «فرد مورد بحث چون از بدو ورود به لار و تماس با روحانیون و جوانان سادهلوح شروع به تحریکاتی کرده که به هیچ وجه صلاح نخواهد بود که در این منطقه مدت تبعیدی خود را بگذراند. لذا مستدعی است به هر نحوی که ارادهی عالی تعلق پذیرد به استانداری استان مرکزی منعکس تا به تغییر محل اقامت اجباری شخص مذکور از طریق فرمانداری قم اقدام گردد.» این نامهی فرماندار لارستان پیرو نامهای بود که منوچهر آزمون، وزیر کشور، به صدقیانی، استاندار مرکزی، نوشت: «چون اقامت آقای محمد صادق گیوی در لار به مصلحت نیست، خواهشمند است دستور فرمائید در اسرع وقت نسبت به انتقال نامبرده اقدام شود.» بنابراین، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم در تاریخ ۱۱/۲/ ۱۳۵۷، تشکیل و چون ماندن ایشان در لار را به مصلحت ندانسته، محل اقامت اجباری ایشان از لارستان به بانهی کردستان تغییر داده شد. آیتالله خلخالی، پس از چهل روز اقامت در لارستان، در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۷، به بانهی کردستان عزیمت کرد.
خلخالی مهمترین دلیل تبعید از شهرستان لارستان را حضور در مراسم نماز جمعه میداند: «ژاندارمها صبح زود به خانهام حمله کردند و مرا با پیراهن و شلوار به داخل ماشین انداختند و به شهربانی و از آنجا به دادگستری بردند. پس از آن مرا به زندان انداختند، خواستند که من نماز جمعه نخوانم پس از دو روز ما را آزاد کردند و به خانهام رفتم. فردای آن روز ژاندارمها مرا به ژاندارمری بردند و در آنجا بود که به من گفتند شما را به جای دیگری تبعید کردهاند.»
لازم به ذکر است تمامی منابع ذیل برگرفته از کتاب احمدلو، رسول ( ۱۴۰۲) انقلاب اسلامی در لارستان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی است.
[1] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک ( ۱۳۸۲) تهران، نشر: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج۲، صص ۲۴۲
[2]. سند شماره ۲۵ از مجموعه حاضر
[3] . صادقی گیوی، محمد صادق ( ۱۳۸۵) خاطرات آیت الله خلخالی، تهران، نشر: سایه، ص ۲۱۸
[4] . همان، ص ۲۱۷
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده