پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ بهار ۱۳۵۸، در فضای باز سیاسی، بستر مناسبی برای مناظره میان گروهها و طیفهای مختلف سیاسی و مذهبی فراهم بود و مناظرههایی که بیشتر به یک دوئل شباهت داشت، از تلویزیون پخش میشد. یکی از مشهورترین این مناظرهها، مناظرهی میان «ابوالحسن بنیصدر» از اعضای شورای انقلاب با «بابک زهرایی» از اعضای حزب کارگران سوسیالیست ایران بود که جلسات ابتدایی آن از صداوسیما پخش شد.
موضوع این مناظره، بررسی مسائل اقتصادی کشور بود که بعد از مخالفت «صادق قطبزاده» رئیس صداوسیما، در دانشگاه تربیت معلم ادامه یافت. در بخشی از این مناظرهها، بابک زهرایی که طرفداران پرشوری در میان کارگران داشت، مدعی شد که برخی مسائل ایران را دوشبه میتوان حل کرد. او گفت: «میخواهم پیشنهاد کنم که مسئلهی استقلال کشور هم دوشبه حلشدنی است. او همچنین مدعی شد که در مورد کارخانهها، دو شب هم زیاد است، یک شب کافی است که همهی کارخانههای کشور تحت کنترل کارگران درآید. علاوه بر این، ملیشدن را تنها راه استقلال واقعی کشور دانست. ابوالحسن بنیصدر که خود در سالهای بعد و در نخستین انتخابات ریاستجمهوری در ایران، ادعاهای عجیبی را مطرح کرد، در پاسخ به زهرایی، این سؤال را مطرح کرد که «چگونه» میشود این مشکلات را یکشبه حل کرد و راه برونرفت از فلج اقتصادی چیست؟ متن این مناظرات در «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» موجود است که در ادامه به خلاصهی یکی از این جلسات پرداختهایم.
سرمایهداری فقر میآورد
بابک زهرایی در ابتدای مناظره با اشاره به سست شدن چنگال امپریالیسم، خاطرنشان میسازد که سرمایهداری فقر میآورد و باید آن را به طور کامل برید. در ایران با سرنگون شدن سلطنت پهلوی، چارهای نیست جز اینکه روی مسائل اقتصادی تمرکز کنیم. چنگال امپریالیسم آمریکا بر ایران سست شده اما بریده نشده. بعضی مواقع صحبت میشود که این چنگال بریده شد، این صحت ندارد. این اوضاع اقتصادی و تناقضاتش بطور خلاصه در این است که مردم به رفاه و آسایش بیشتر چشم میدوزند ولی قوانین دستگاه سرمایهداری برای آنها فقط فقر میتواند بیاورد، ویرانی میتواند بیاورد، مهاجرت از روستا به شهر میتواند بیاورد و بیکاری. الان در ایران فلاکت برای ستمدیدگان رو به ازدیاد است، بیکاری رو به ازدیاد است، مسکن در دسترس مردمی که به آن نیازمندند نیست. ولیکن اتفاقی که دارد میافتد این است که برنامهی اساسی دولت از لحاظ اقتصادی، دادن ۵ میلیارد تومان وام به سرمایهداران است تا از این طریق اقتصاد مملکت به حرکت بیفتد.
برنامه باید براساس واقعیت باشد
بنیصدر در پاسخ گفت: میفرمایید که آنچه را که من پیشنهاد میکنم برای زحمتکشان، وعده به ناکجا آباد است، چرا که از واقعیتهای اقتصاد جهانی و واقعیتهای اقتصاد ایران که جزئی از آن اقتصاد جهانی است حرکت نمیکند. برنامه علیالاصل باید بر اساس واقعیتها باشد و این واقعیتها را باید از طریق مطالعه بدست آورد.
همین جامعهی سرمایهداری هم، دم از اقتصاد مصرف میزند و رفاه، که ما مدرسه و مریضخانه میسازیم و در بعضی جاها هم ساختهایم. مثلاً از نظر رفاه، مردم سوئد ممکن است رفاهی داشته باشند، اما آیا امکان رشد بعنوان انسان را همه به یک میزان و برابر دارند؟
قرضههای خارجی را نباید پس داد
بابک زهرایی در ادامه، یادآور میشود که یکی از مشکلات اقتصاد ایران قرضههای خارجی است و در دولت انقلابی نباید آن را پس داد. یکی از مسائلی که اشکالات فراوانی برای اقتصاد ایجاد کرده، قرضههای خارجی است. از نقطه نظر سوسیالیستی این هیچ مشکلی را ایجاد نمیکند، چون مسئلهای که برای زحمتکشان ایران مطرح است این است که آیا دولت ایران باید قرضههای خارجی را پس دهد یا اینکه آن را پس ندهد؟ و اینجا آن پول را صرف بکند برای اینکه مسکن ساخته شود، جاده ساخته شود، بیمارستان ساخته شود، ولی اگر این کار را بکند نیروهای سرمایهداری جهانی خوششان نخواهد آمد و احتیاج به بسیج کارگران و زحمتکشان است. مسئلهی بسیار سادهای است. در یک شرایط بسیار دمکراتیک. زحمتکشان ایران تصمیم خواهند گرفت که قرضههای خارجی را ندهند. این تجربه را ما در تاریخ ایران یکبار داریم در جریان ملیشدن صنایع نفت، چون قرار بود که صنعت نفت ملی شود ولی روابط اقتصادی بطور کلی در ایران دست قرار میگیرند؟ مسئلهای که در اقتصاد این کشورها وجود دارد، این است که نخورده باقی بماند، نشان داده شد که پایدار نخواهد بود. وقتی روابط کلی ثابت نگهداشته شود، تا آن موقعی که مردم مبارزه میکردند نفت ملی ماند. بعد که مردم دیگر مبارزه نکردند ورق برگشت.
برای پس ندادن قرض باید قدرت داشت
بنیصدر در پاسخ یادآور میشود که همینطور نمیشود قرضه را پس نداد. بله قرضهی خارجی مسئلهی سادهایست و ما هم میگوییم نمیدهیم، قبل از اینکه اصلاً بیائیم به ایران، به اینکه حالا گفتیم نمیدهیم، ده ساله هر دفعه ما مطلبی نوشتیم و یا گفتیم. گفتیم این قرضها را نمیدهیم. اما نمیدهیم یک مسئله است و اینکه شما یک روابط اقتصادی داری با همان غرب که همه بر جا هستند، این هم یک مسئلهی دیگری است. یک توانائی لازم است، که شما بتوانی بگویی نمیدهیم، این توانایی وقتی بدست میآید که ما در داخل اقتصادمان راه بیفتد، والا شمایی که برای همه چیز محتاج خارج هستی این نمیدهیم، باید عواملش را جمع بکنی تا بتوانی بگویی نمیدهیم. البته میشود گفت نمیدهیم و ما برنامه پیشنهاد کردیم که بگوییم چطور میتوانیم بگوئیم نمیدهیم.
حل مشکل کشاورزی در دو شب
بابک زهرایی در ادامه مدعی شد که میتواند در دو شب مشکل کشاورزی را حل کند و گفت: حال میرسیم به این مسئله که این بحران اقتصادی چیست؟ یک مسئلهای که امروز در ایران مطرح هست بحران کشاورزی بسیار عمیقی وجود دارد. خب این بحران کشاورزی در چیست؟ کمبود تولیدات غذایی است؟ یک برنامهی اقتصادی انقلابی این مسئلهی بحران کشاورزی را در دو شب حل میکند. خیلی ساده، اولاً روشن میشد که چی تحت کشت است. ثانیاً روشن میشد که چه چیز در سیلوها خوابیده، ثالثاً روشن میشد که چقدر نیاز وارداتی هست. این را چه شکلی میشود فهمید؟ از خود روستاییها باید پرسید و از طریق همین تلویزیون توضیح داده شود که آنقدر کمبود است، آنقدر هم تحت کاشت است. اینقدر در سیلوها هست، آنقدر هم لازم است برای واردات. وقتی واردات مطرح میشود، یک مسئلهی دیگر هم مطرح است که پیشنهاد ما هست در حزب کارگران سوسیالیست و آن انحصار تجارت خارجی است به این معنی که واردات برای کشور برای نیازمندیهای مردم باشد و هیچکس وسط راه پول به جیب بزند، دولت انحصارات تجارت خارجی را در دست خودش داشته باشد.
میگویید آب نیست، اینها باید تدارک دیده بشود. بذر باید باشد. چه کسی بهتر از روستائیان میداند آب را چگونه بهدست بیاورد؟ چه کسی بهتر از خود روستائیان میداند که بذر را چکار کند؟ چه کسی بهتر از خود روستائیان میداند که کشاورزی را چگونه جلو ببرد؟ چه کسی بهتر از کارگران؟ چیزی که قیام انقلابی در ایران نشان داد این بود که کارگران و زحمتکشان میتوانند رژیم سلطنتی را که این همه ابرقدرت بود سرنگون بکنند. چیزی که نشان داد این بود که نه تنها جامعه از طریق کارگران و زحمتکشان ساخته میشود، بلکه کارگران و زحمتکشان میتوانند و باید هدایتش کنند.
کوتاه کردن دست امپریالیسم: تنها راه صنعتی شدن
بابک زهرایی به برنامهی اقتصادی بنیصدر، انتقاداتی را وارد میکند و یادآور میشود: حالا در مورد پیشنهاداتی که شما کردید من یک مثال میزنم، از برنامه جمهوری اسلامی که نوشتید یک نقل قول میکنم، نکته دو از راهحلهای اقتصادی باز گرداندن مرکز تولیدی به داخل کشور که حالا در خارج کشور است. خب اینکه واضح است، ایران صنعتی نیست، مراکز تولیدی در آن نیست، خب یکی برگردد بگوید که ما مراکز تولیدی را باید بیاوریم در ایران. چطور میتواند بیاید داخل؟ تا زمانیکه روابط سرمایهداری پابرجا باشد، نمیتواند ایران صنعتی شود و شما هیچ کشور نیمه مستعمرهای رو نمیتوانید نشان دهید که صنعتی است، در سراسر دنیا، یک دانه شاهد نمیتوانید بیاورید. تنها کشورهایی که از چنگال امپریالیستی شکستهاند و نفوذ آن را قطع کردهاند از بازار جهانی و توانستند احتیاجات کشور را ما فوق چنگال امپریالیسم بگذارند، مافوق نیازهای کمپانیهای غولآسای امپریالیستی بگذارند و کشور را گسترش اقتصادی داده و پیشرفت دهند. آن کشورهایی که نتوانستند دوباره چه شدند؟ قربانی انواع و اقسام رژیمهای دیکتاتوری شدند و کشورشان دوباره به عقب گروید. دانی کف دست از چه بیدوست زیرا کف دست مو ندارد.
بسیج تودهها: راه پیشرفت
سپس بنیصدر این سؤال را مطرح میکند که مفهوم بسیج تودهها چیست؟ بسیج تودهها معنایش این نیست که هر روز بیائید در خیابان، تظاهر بکنید، این یک بسیج است. بسیج تودهها برای این که کار بکنید تا ما از سلطهی خارجی آزاد شویم، این هم یک بسیج است، دو تا معناست، باید ببینیم که مراد شما از بسیج چیست؟
جز این بسیج و در وحدت کامل، این مملکت نمیتواند از سلطهی خارجی بیرون آید. و وقتی از شما میشنوم که دو شبه میشود مسئلهی کشاورزی ایران را حل کرد، متوجه میشوم که شما چقدر این مسئله را ساده گرفتهاید. ما میگوییم آنقدر کم داریم و باید بکارید و مسئله حل میشود. نه! اگر اینجوری بود این اقتصاد هیچ مشکلی نداشت. شما میدانید که اقتصادهای سوسیالیستی، مثلاً روسیه امروز وضعیت کشاورزی آن در بدترین وضعیتهاست. و خودش از واردکنندگان عمدهی مواد غذایی است. شما اگر بخواهید که کشاورزی ایران را به حال سابق برگردانید، ده رشته تدابیر باید اتخاذ نکنید، ولو شما بیایید و یک تصمیم بگیرید تمام کارفرمائی سرمایهداری را لغو بکنید. آب نیست، باید تهیه کنید. زمینها را در این ۲۰ سال رها کردهاند و خراب شدهاند باید اینها را تدارک دید، همهی اینها سرمایه و تخصص میخواهد. توزیع مجدد نیروی انسانی میخواهد، اینها دوشبه حل شدنی نیست. و بعد که شما مسئله را اینجور ساده میکنید، افکار عمومی فریب میخورد، میداند چه کار سختی در انتظار آنهاست و انقلاب اگر بخواهد پیروز نشود، آنها چقدر باید فداکاری و کار کنند.
بنیصدر دربارهی انحصار تجارت خارجی یادآور میشود که این قانون در دورهی رضاخان و شاه سابق نیز وجود داشته و طبق قانون در انحصار دولت بود. این چیزی را حل نمیکند. چیزی را که قبل از انحصار باید حل کنیم این است که دولت کیست؟ اگر دولت کسی باشد که آنچه را که به عموم تعلق دارد، به یک عده اقلیت بخوراند و چنین انحصاری بدستش بدهی، پدر جد مردم را در میآورد. پس باید یک معنای تازهای به دولت بدهیم که دولت نمایندهی اکثریت مردم شود و نفع این اکثریت را در نظر بگیرد. اگر مراد شما این تقدم است، پس با هم موافقیم. این که گفتید الان بر سود است. خب ما که نگفتیم الان غیر سود است. و این را باید تغیر بدهیم، این چیزی که هست ما تصدیق نکردیم، ما یک مقدمه نوشتیم در وضعیت امروز اقتصاد ایران و راه حلهای تغییر آن.
من گفتهام تمرکز، ولی تمرکز و بینظمی، گفتم تمرکز بینظمی میآورد. من هیچوقت نگفتم بینظمی آورده. با نظم کامل ایرانی را چپاول کردند. گفتم از روی قرار و قاعده، بنابراین اگر مشکل شما این بوده این مشکل رفع میشود. آنجا از قول ما خواندید که مراکز تولید باید بیاید تو، حالا کدام سرمایهدار میتواند این کار را بکند؟ اولاً بد فهمیدید، این کار بستگی به تصمیمات اقتصادی دارد. این ضابطهاش چیست؟
من طرفدار شوروی نیستم
بابک زهرایی با اشاره به اقتصاد شوروی یادآور میشود که اگرچه طرفدار شوروی نیست، اما اقتصاد آن را اقتصادی قدرتمند میداند: ما هم فکر میکنیم که برای اینکه مسائل اقتصادی در ایران حل شوند. لازم است که کار بشود، نه کار بکنند، کار بکنیم، ولیکن چگونه کار کنیم؟ آیا کارگران به کارخانهها برگردند و تحت فرمان کارفرما کار کنند؟ آیا کشاورزان بروند برای زمینداران کار کنند، یا اینکه ماشینآلات کشاورزی را بردارند و بکارند مطابق نیازهای مملکت، این مسئله است. این چنین است که میگوییم دو شبه حل میشود. ما نمیگوییم که ایران بهشت میشود در دو شب، ولی از همهی امکانات موجود استفاده میشود. مثالی در مورد اقتصادهای سوسیالیستی زدید، دربارهی اتحاد شوروی که صحیح نیست. اوضاع کشاورزی در اتحاد شوروی بدتر از کشورهای سرمایهداری است، ولی چرا؟ بخاطر کمبود تکنولوژی در اتحاد شوروی است. این چنین نیست که در اتحاد شوروی بیکار وجود دارد.
این که در اتحاد شوروی مردم گرسنه میخوابند، صحت ندارد، با ذکر این مطلب باید بگویم که من خودم طرفدار رژیمی که در اتحاد شوروی حکومت میکند نیستم. طرفدار رژیمی که در چین حکومت میکند، نیستم، ولی دستاوردهای انقلابهای آن جا، دقیقاً شکستن یوغ امپریالیسم و به وجود آوردن اقتصاد با برنامه، یک چیز را ثابت کرده که تنها راهی که این کشورها میتوانند جلو بروند از طریق اقتصاد با برنامه است. در نتیجه اگر اتحاد شوروی را مثال میزنید، باید اتحاد شوروی را با روسیه تزاری مقایسه کنید که به تنها کشوری که میتوانست حمله کند ایران بود و همیشه از اروپا شکست میخورد، اما الان دومین قدرت دنیاست. اگر چین را مطرح میکنید از نقطه نظر اقتصادی، باید مقایسهاش بکنید با هند که در شهرهایش روزی هزار هزار و پانصد نفر میمیرند و بعد جسدشان را میاندازند بیرون. رژیمهای آنها به کنار، آنها رژیمهای فاسدی هستند که در آن جا حکومت میکنند و اختناق را بر مردم حکمفرما کردهاند.
او دربارهی انحصار تجارت خارجی یادآور میشود که انحصار تجارت خارجی یعنی روستائیان وقتی برنامهریزی میکنند میگویند، فلان قدر امکان هست که ما تکنولوژی لازم داشته باشیم و یا ممکن است برای ساختمان جاده احتیاج باشد. یک مقدار محصولات از خارج وارد بشود. بر طبق آن نیازها، دولت وارد میکند، به کسی واگذار نمیکند.
نمیشود روی هوا شعار داد
بنیصدر خاطرنشان میسازد که اقتصاد ما نیمه مستعمره نیست. اقتصاد ما یک اقتصاد متلاشی است که بعضی از اجزاء این اقتصاد جذب شده و شده جزئی از اقتصاد مسلط خارجی و اساس چپاول ایران را همین جریان جذب اقتصاد ایران در اقتصاد مسلط سرمایهداری بوجود آورده است.
شما میگویید که چه کسی بهتر از دهقانان میدانند که آب را چگونه به دست میآورند. بله، خوب میدانند که چگونه باید بدست بیاورند. اما وسیلهی بدست آوردنش را این حکومتها، حکومت رژیم سابق از دستشان گرفته، چنانکه بسیاری از قناتها خشک شد و ما میدانیم که این دستگاه حاکم به پولدارها پول داد تا آنها رفتند چاههای عمیق حفر کردند و موجب خشک شدن قناتها شدند.
دولتی که ما میخواهیم دولت مردم زحمتکش باید باشد و این معنای روشنی پیدا میکند. همین جور هوایی نمیشود اینطوری حرف زد که شعار تلقی شود و مردم خوششان بیاید. کارگران خوششان بیاید و بگویند، عجب! از نظر من آن دولتی نمایندهی مردم است که اول استقلال کامل ایران را هدف قرار دهد. برای اینکه هرچه بر سر ما آمده نتیجهی سلطهی یک غول عظیم اقتصادی – سیاسی است بر کشور ما، بنابراین مواد برنامه، اساساً حذف سلطه و قطع روابطی باشد که میان سلطهگر خارجی و ما بوجود آمده و این روابط یک روابط مثل روابط اعضاء بدن شده، یعنی روابطی که ارگانیک است. الان ارتش، بانک، نفت، واردات، صنعت، حتی کشاورزی جزئی از این سیستم اقتصاد جهانی شده، این را ما باید قطع کنیم تا این اقتصاد بتواند امکان بدهد که این مردم زحمتکش امکان بدست بیاورند. آنچه که نیست امکان است. والا، اگر شما به دهقان ایرانی امکان بدهید، خودش میداند چگونه استفاده کند. حالا فرض کنید، بعضی تکنولوژی غرب فن پیچیدهای وجود دارد که باید بیاموزد خواهد آموخت. اما اینکه شما میگویید که در روسیه چون تکنیک نبوده، خوب پس قضیه یک شبه نیست، شما قبول کردید. بعد از شصت سال میکوشد چون عقبماندگی تکنولوژیک دارد. پس در کشاورزی پیش نرفته، مسئلهی ما هم همین بوده و قضیه به یک شب حل نمیشود.
بسیاری چیزها باید فراهم شود تا ما بتوانیم مشکلات اقتصادی ایران را حل کنیم. اگر ایران بخواهد یک اقتصادی پیدا کند که تازه قابل رشد شود، بیست سال کار لازم است و شب و روز هم باید این مردم کار کنند. ما مردم باید کار کنیم و این امکانات را هم از دست اقلیت بیرون بیاوریم، از دست سلطهی خارجی بیرون بیاوریم و در دست زحمتکش مملکت قرار دهیم تا بتوانیم به اقتصادی برسیم در خدمت انسان.
مبارزات ضدامپریالیستی باید عمیقتر شود
بابک زهرایی در ادامه یادآور میشود که مبارزات ضدامپریالیستی باید عمیقتر بشود. ولی اتفاقاتی که الان دارد صورت میگیرد این است که هر شب سدهای جدیدی برای عمیقتر شدن مبارزات ضدامپریالیستی ایجاد میشود. این مبارزات چگونه میتواند عمیق شود؟ خیلی ساده، کلیهی قراردادهای اقتصادی و نظامی بین ایران و کشورهای امپریالیستی باید لغو شود. چون این قراردادها را به ما تحمیل کردهاند. مگر اینکه آقای بنیصدر فکر میکنند که امپریالیستها آمدهاند و قراردادهای خوبی به ما دادهاند. مثلا عدم صدور نفت به اسرائیل و آفریقای جنوبی این قدمها مثبت هستند، همهی ستمدیدگان و زحمتکشان از این لذت میبرند و خوشحال میشوند. این قدمها باید عمیقتر شوند. کلیه شرکتها و مالکیتهای خارجی و کمپانیهای امپریالیست در این کشور بدون پرداخت قرانی غرامت باید ملی اعلام شوند. بدون اینکه یک شاهی پرداخت شود. در زمینهی کشاورزی زمین باید به دهقانان داده شود. یکی از نظریهپردازان این دولت که آقای بنیصدر هستند باید روستائیان را تشویق کنند، تا اینکه زمیندارانی که زمینهایشان را ول کردهاند، زمینهایشان مصادره شود. زمینهای بزرگ تقسیم شود، ماشینآلات کشاورزی در دست روستائیان قرار بگیرد و ملی اعلام شوند. فوراً از طریق دولت برنامههایی ریخته شود تا بذر به آنها داده شود، برایشان بازاریابی شود. آب داده شود. درست است که وقتی شما بخواهید بروید قنات را لاروبی کنید، یک شبه نمیتوانید لاروبی کنید، ولی کیست که باید تصمیم بگیرد که این کار صورت بگیرد؟
انحصار تجارت خارجی چیز روشنی است. این نیست که به این واگذار کنیم یا به آن واگذار کنیم برای نیازها، نیازهای مملکتی هیچ نیرویی غیر از دولت حق وارد کردن و صادر کردن را ندارد. ما همهی اینها و بسیاری از موارد دیگر و این نکات اقتصادی را در پیشنهاد برای قانون اساسی از سه ماه پیش عرضه کردیم، اینها باید در قانون اساسی جدید مطرح شود، بانکها باید ملی شود، شرکتهای بیمه باید ملی شود، صنایع عمدهی حملونقل همگی باید ملی اعلام شود.
تمام بدبختی ما از تمرکز دولتی است
بنیصدر سخنان زهرایی را به مدعاهای استالینیستها و تروتسکیستها ربط داد و گفت: استالینیستها میگویند که باید قدرت متمرکز بود در یک کشور، تروتسکیستها میگویند قدرت باید متمرکز شود در مقیاس جهانی. حرف ما این است که باید قدرت حذف شود. این ملی ملی ملی، ملی وقتی یک کشوری زیر سلطهی خارجی است، معنایش این است که شما تمام امکانات را بدهید به یک دولت که عملاً، به لحاظ همان روابطی که کنیم وجود دارد، ناچار در تابعیت خارجی است. بنابراین اگر بخواهیم مفهوم بدهیم به این معنای ملی، در حال حاضر ۸۰ درصد اقتصاد ایران در دست دولت است، و تمام بدبختی ما نتیجهی همین تمرکز در دست دولت است. چرا؟ برای این که این دولت تابع قدرت خارجی بوده، جزئی بعنوان عامل اول قدرت، قدرت خارجی، در کشور ما بوده و همین انحصار تجارت خارجی که ما میگویید، قرنها در ایران وجود داشته و یکی از اساسیترین زمینههای چپاول مردم زحمتکش ما بوده است. حالا، این مفهوم مخالفش این نیست که ما بگوییم پس بدهید به یک عدد سرمایهدار وارد کنند. مفهومش این است که برگردیم به آن چیزی که شما گفتید و این در اقتصاد توحیدی اساساً توضیح همین معناست که تولید باید دست کسی باشد که تولید میکند. تولید کشاورزی باید در دست دهقان باشد و برای حل مسئلهی مالکیت سرمایه تعیینکننده نیست، بلکه قطع حاکمیت سرمایه بر تولید است که تعیین کننده است. ما اگر بخواهیم سرمایهها در اختیار همین کسانی که تولید میکنند قرار بگیرند و یک جهتی به آن بدهیم که جامعهی مزدور دولت شود، این بدترین سیستمها در جهان است. جامعهی مزدوران، جامعهی آزادگان نیست، بلکه حتیالمقدور زمین بایستی در دست جامعههای کشاورزی باشد که تولید میکنند و ابزار در دست واحدهای کارگران باشد که آنها را بکار میبرند و حاکمیت سرمایه بر تولید چنانکه هم در اقتصاد سرمایهداری وجود دارد و هم در اقتصاد مارکسیستی از آن دفاع میشود، از بین برود.
برای خروج از فلج اقتصادی چه باید کرد؟
بنیصدر در انتهای سخنانش، با اشاره به صحبتهای زهرایی، چند سؤال را مطرح کرد و پرسید:
عناصر استقلال از سلطهی سرمایهداری جهانی و همینطور بلوک روسیه چیست؟ آیا این یک موضوع اصلی است یا فرعی؟
دو آیا حل مسئلهی مالکیت مساوی است با حل مسئلهی اقتصاد در یک جامعه یا خیر؟
سه دولت کیست؟ و این دولت، یک قدرت متمرکزی است، یک نیرویی است که باید از جامعه بگیرد، بر خود بیفزاید. آن جور که الان در جهان است یا یک رهبری است تا نیروهایی که در جامعه به وجود میآید، از اقتصادی و غیر اقتصادی، به طریقی پخش کند که امکان برابر برای همه به وجود آید. چگونه اگر شما موافق شدید با مفهوم دوم از دولت این را چگونه باید به وجود آورد؟ و در حال حاضر که اقتصاد ما علاوه بر این که در بحران است به سرعت به طرف یک فلج میرود، همهی ما میدانیم که آن ثروتمندان غارتگر این ثروتها را غارت کرده و از مملکت به در بردهاند. چه کنیم که کشور ما از فلج اقتصادی بیرون بیاید؟ برای اینکه اگر به فلج اقتصادی مبتلا شود، راه حل ایران فاشیسم است. برای پرهیز از این فاشیسم همه باید آماده باشند که اگر این اقتصاد دچار فلج شود در شرایط ملی و بینالمللی کنونی امکانات ما برای مقابله با این فلجی که به وجود میآید، بسیار کم خواهد بود. چه باید بکنیم و به چه طریق عمل کنیم که دچار این فلج نشویم؟
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده