تحلیل تاریخی سیاسی واقعه غدیر در سخنان شهید بهشتی

۱۴۰۳/۰۴/۰۵
  • admin
  • شناسه خبر: 6173



پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی – حسن احمدی؛ به مناسبت عید غدیر نگاهی خواهیم داشت بر خوانش و روایت شهید بهشتی از واقعه‌ی غدیر خم که در سال ۱۳۵۱، در جمع مردم آبادان ایراد شده است. متن این سخنرانی در کتاب ولایت، رهبری، روحانیت منتشر شده است.

البته با توجه به اینکه هدف این متن تکرار بیانات آن شهید نیست، تلاش خواهد شد گزاره‌های اساسی بیان ایشان در دو سطح جانمایی گردد.

اصول فهم تاریخ

اگرچه موضوع سخن شهید بهشتی در این سخنرانی مسئله‌ی تاریخ‌نگاری و تاریخ‌پژوهی نیست، اما در ضمن تحلیل واقعه‌ی غدیر خم به ضرورت و فراخور مباحث به برخی از اصول فهم تاریخ اشاره می‌کند که عبارت است از:

  • هدف از مطالعه‌ی تاریخ درس‌آموزی و ساخت امروز بر اساس تجارب گذشتگان است.
  • در مطالعه‌ی تاریخ با هدف ساخت امروز براساس درس‌های گذشته باید بر تحلیل جریانات تمرکز کرد و از تحلیل جزئیات مناقشه‌پذیر و بی‌ثمر عبور نمود.

شهید بهشتی این  دو اصل را در ضمن مباحث مرتبط با اشخاص مؤثر در وقایع زمان رحلت و پس از رحلت رسول اکرم چنین بیان می‌کنند: «همیشه ترجیح من این است که ما به جاى بحث در مورد اشخاص، در مسائل بحث کنیم. چون بحث در مسائل براى ما آموزنده است، ولى بحث در اشخاص براى ما جدال‌آور است. آنچه براى ما خیلى مهم است این است که گروه‌ها را بشناسیم تا امروز هم در جامعه‌ی خودمان قابل تطبیق باشد. اگر هم بخواهیم مصادیق را بگوییم باید مصادیق قطعى را بگوییم

معاویه از مصادیق قطعى است، یزید از مصادیق قطعى است، ابو سفیان از مصادیق قطعى است. مصادیق غیرقابل تردیدى وجود دارند. با کسانى مثل سعدبن ابى وقاص معلوم نیست که چگونه باید برخورد کنیم .چطور شد که سعد در داستان خلافت على (ع) کنار گرفت و جزو بى‌طرف‌ها شد؟ تکلیفش چه مى‌شود؟ فقط خدا مى‌داند. اجمال مطلب این است که کسانى که نفاق آن‌ها در اسلام بیِّن بوده، تکلیفشان معلوم استکسانى دیگر هم هستند که خلطوا عملا صالحا و آخر سیئات. بحث درباره‌ی اینکه این گونه افراد در اول چه بودند، در وسط چه شدند و در آخر به چه صورت درآمدند، دشوار است. یعنى اگر انسان بخواهد منصفانه بحث کند، بحثى است بسیار پیچیده و مشکل؛ و بالاتر از این، بحثى است بى‌ثمر! براى اینکه اصلاً اثبات‌کردن اینکه فلانى بد بوده یا خوب بوده، براى ما چه فایده‌اى دارد؟ آنچه براى ما فایده دارد، شناختن کلیات و گروه‌هاست؛ شناختن آن چهره‌هایى که به صورت مثبت به آن‌ها علاقه‌مندیم.» [1]

  • برای تحلیل تاریخ باید بسترهای اجتماعی و شرایط عمومی را مورد تأمل و مطمح نظر قرار داد.

شهید بهشتی در تحلیل علت نگرانی پیامبر گرامی اسلام که مانع ابلاغ وحی درباره‌ی امامت امیرالمؤمنین بود، به شرح شرایط اجتماعی آن روز می‌پردازد. مضاف بر این، ورود ایشان به بحث غدیرخم با تحلیل جامعه‌ی آن روز مسلمانان از بعثت تا رحلت نبی مکرم اسلام آغاز می‌شود.

 

  • در تحلیل اشخاص و پدیده‌ها باید به تفاوت ابعاد توجه کرد و از ساده‌سازی و نگاه تک بعدی به آن‌ها پرهیز نمود.

«خیلى از داوری‌ها و نارسایی‌ها در مطالعه‌ی زندگى پیغمبر اسلام و تاریخ اسلام از همین جا سرچشمه گرفته که نخواسته‌اند یا نتواسته‌اند ایشان را این طور ببینند و این پیغمبر چند شخصیتى را در هر جلوه‌اى با عینک متناسب با همان جلوه مطالعه کنند. عیناً مثل اینکه شما بخواهید همسران پیامبر را در جوّ گیرنده‌ی وحى مطالعه کنید. اصلاً به اشتباه مى‌افتید. باید پیغمبر را در هر جناحى با همان دیدگاه متناسب با آن شناخت. من هروقت پیغمبر اکرم را به عنوان یک رهبر سیاسى و زمامدار با همان ملاک‌هاى سیاستمدارى و زمامدارى مطالعه مى‌کنم، واقعاً جلوه‌ی عظیم و عجیبى از پیغمبر در نظرم مى‌آید، براى اینکه یک آدم که از نظر سابقه، تا سن چهل‌سالگى هیچ سابقه‌ی سیاسى ندارد و درسى نخوانده و مطالعه‌اى نکرده، یکباره رهبر سیاسى ورزیده‌اى مى‌شود. این خود یکى از آیات بینات پیغمبرى پیغمبر اکرم است.»[2]

  • تاریخ را باید فرآیندی متناوب دانست و از نگاه‌های خطی به تاریخ پرهیز کرد. ایشان در ضمن مباحث مرتبط با ضرورت حکومت در عصر غیبت به دیدگاه خود درباره‌ی نحوه‌ی حرکت تاریخی چنین اشاره می‌کنند:

«لطیف‌ترین و دقیق‌ترین تعبیرها و ترسیم‌ها در مورد انحطاط و ترقى جامعه‌ی بشرى همان «زیگزاگ» است. خط‌هاى زیگزاگ شلوغ است؛ چپ هست، راست هست، پایین هست، بالا هست، بزرگ هست، کوچک هست. این دقیق‌ترین ترسیم‌هایى است که تاکنون شده است. مارپیچى نیست. ظاهراً سیر عمودى هم نیست. خیلى نامنظم است.»[3]

بنابراین، می‌توان گفت شهید بهشتی تاریخ را روندی تکاملی اما متناوب می‌داند که مشحون از پدیده‌ها و اشخاصی است که ابعاد مختلفی داشتند و تاریخ‌پژوهان باید تلاش کنند با هدف ساخت امروز، به مدد تجارب گذشته با اولویت جریان‌شناسی به مطالعه‌ی تاریخ بپردازند.

 

غدیرخم چالشی میان حکومت موروثی و شایسته‌سالار

شهید بهشتی، بر مبنای اصول پیش‌گفته، تلاش می‌کند تا واقعه‌ی غدیر خم را بازخوانی کند. بر همین اساس با عبور از نزاعات مطرح‌شده پیرامون افراد مؤثر در حوادث پس از واقعه‌ی غدیر خم ابتدا شرحی از جامعه‌ی اسلامی و جهان محاط بر آن در صدر اسلام ارائه می‌کند و در نهایت بر شرایط اجتماعی اواخر عمر نبی مکرم اسلام متمرکز می‌شود.

«پیامبرى به فرمان خدا مأموریت یافته در جهان پرغوغاى چهارده قرن پیش جامعه‌ی نمونه‌اى بر مبناى اسلام بسازد. جامعه‌اى که به تمام معنا یک جامعه‌ی انقلابى است. جامعه‌اى است که وضع موجود را کاملاً دگرگون کرده است. خدایانى که تا دیروز در اوج عزت قرار داشته‌اند و در خانه‌ی یکتاپرستان، یعنى خانه‌ی کعبه، به ناحق جا داده شده بودند، با آن قیام و رستاخیز سرنگون شده و به دور انداخته شده‌اند. مردمى که تا دیروز تحت عنوان پاسدارى از بتخانه و بتکده و بت، یا بر عهده داشتن مناصب حج تحریف شده‌ی جاهلیت، یا در دست داشتن زمام اقتصاد و سیاست عربستان، از همه‌ی مواهب زندگى برخوردار بودند و هم ریاست داشتند. رستاخیز از اوج عزت به زمین افتادند و آن‌ها که تا دیروز تحت حکومت آنان زجر مى‌کشیدند و رنج مى‌بردند و حتى وجدانشان زیر پاى این ستمگران لگدمال مى‌شد، با این رستاخیز بالا آمدند و در پرتو قانون عالى‌ «انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم»، هشیاران باتقوا، امروز بر فرمانروایان بى‌تقوای دیروز فرمانروایى مى‌کنند.»[4]

اما «در آخرین سال‌هایى که پیغمبر در مکه اقامت داشت، بخصوص پس از فتح مکه در سال هشتم هجرت، از فتح مکه تا رحلت پیغمبر (ص)، نزدیک به دو سال طول کشید. در این دو سال بسیارى از اعراب جزیره العرب آمدند و اسلام را پذیرفتند.هر هفته و گاهى هر روز هیئت‌هاى نمایندگى از این قبیله و آن قبیله به مدینه مى‌آمدند تا با پیغمبر درباره‌ی قبول اسلام مذاکره کنند. اسلام در طول آن دو سال اخیر گسترش سریعى داشت. اما اسلام در این مردمى که طى این دو سال مسلمان شدند چقدر نفوذ کرده بود؟ آنان چقدر توانستند عادات ضد اسلامى قبل از اسلام را عوض کنند؟ خیلى کم!»[5]

«پیغمبر لحظه‌به‌لحظه، در همان سال آخر زندگى‌اش نگران حوادث داخلى بوده است. شما مى‌دانید که مسئله‌ی کذّاب و سجاح و امثال آن‌ها در عصر خود پیغمبر به وجود آمد؛ در یکى از مرزهاى داخلى نزدیک نجد، محل طایفه‌ی بنى حنیفه. بنابراین، سرزمین اسلام سرزمینى بوده است در یک غوغا. الان شما این طور فکر مى‌کنید که پیغمبر، در آن حد از احترام که الان در نظر ماست، برخوردار بوده، زمامدار بوده، نیرومند و قدرتمند بوده و همه‌جا تابع او بوده است؛ اما چطور مى‌شود یک نفر یا دو نفر یا پنج نفر غوغا درست کنند؟ امّا این طور نیست. در داخل آن کشور نوساخته، نطفه‌هاى عجیبى براى حوادث بوده است.»

شهید بهشتی، پس از تحلیل شرایط اجتماعی جامعه‌ی اسلامی، با ردّ ترس ایشان از ترور حضرت امیر توسط مردم یا عده‌ی خاصی، ریشه تردید پیامبر در ابلاغ امامت را همین بحران‌های سیاسی می‌دانند و سخن خود را چنین شرح می‌دهند:

«تا زمان پیغمبر اکرم در محیط عربستان ریاست و سیادت و زمامدارى به ارث مى‌رسید. منصب‌هاى گوناگون بزرگ سیاسى و اجتماعى را به ارث مى‌بردند. آیا اسلام هم دینى است که در آن منصب‌ها به ارث برده شود؟»[6]… «به محض اینکه على را سر کار بیاورد نق‌نق‌ها شروع مى‌شود: «بله، بالأخره معلوم شد که این همه زحمت براى چیست! براى این است که حالا که پسرش نیست دامادش این ریاست و سیادت را بگیرد!» و این براى اسلام خطرناک است!»[7]… لذا «پیامبر بر سر دو راهى است. اگر على (ع) به زمامدارى منصوب نشود، کیست که بتواند این نهضت را درست در مسیر خودش نگه دارد؟ اگر على علیه السلام به زمامدارى منصوب شود، نگرانى پیدایش بحران‌هاى سیاسى داخلى هست.»[8]… «خدا این آیه را به او وحى فرمود که اى پیغمبر، نگران مباش! خدا پس از این اعلام، جامعه‌ی اسلامى را از گزند این طعنه مصون خواهد داشت.»[9]… 

 

[1] ولایت، رهبری، روحانیت: ۱۰۷

[2] همان: ۱۰۵

[3] همان: ۱۰۱

[4] همان: ۷۴ – ۷۵

[5] همان: ۸۶ – ۸۷

[6] همان: ۸۳

[7] همان: ۸۴

[8] همان: ۸۶

[9] همان: ۸۵

 



منبع

مقالات مرتبط