ماجرای پاسخ امام خمینی به آیت‌الله حکیم پس از فاجعه فیضیه |

۱۴۰۳/۰۱/۲۳
  • admin
  • شناسه خبر: 5200


بازخوانی دو پیام از دو مرجع تقلید در فروردین 1342

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حمله عمال رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 واکنش مراجع و علمای عراق را هم برانگیخت. با گذشت چند روز از حادثه تلگراف مهمی از سوی آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم زعیم حوزه نجف خطاب به علمای قم صادر شد که آنان را دعوت به مهاجرت به عتبات می‌کرد.

نه روز پس از این پیام، امام خمینی در 23 فروردین 1342 در اقدامی قابل تامل پاسخ مشروحی به تلگراف آیت‌الله حکیم داد.

ماجرا چه بود؟

در 14 فروردین 42 تلگرافی از سوی آیت‌الله سید محسن حکیم خطاب به علما و روحانیت قم صادر شد. در متن این پیام آمده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

حوادث مؤلمه‌ پی در پی و فجایع محزنه به ساحت علمای اعلام و روحانیت قم قلوب مؤمنین را جریحه‌دار و موجب تأثر شدید اینجانب گردیده است. «وَسَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمْوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون»[1] امید است حضرات علما دسته‌جمعی مهاجرت به عتبات عالیات بنمایند تا بتوانم رأی خود را درباره‌ دولت صادر نمایم. محسن طباطبائی حکیم 8 ذی‌قعده 1382».[2] 

ماجرای پاسخ امام خمینی به آیت‌الله حکیم پس از فاجعه فیضیه

گفته شده است این تلگراف برای 32 تن از مراجع و علمای اعلام ایران فرستاده شد.[3]  تلگراف آیت‌الله حکیم هرچند کوتاه بود اما مسئله مهمی همچون مهاجرت علما را مطرح ساخت. هرچند این پیشنهاد مورد تحلیل‌های مختلفی واقع شد اما رژیم پهلوی نیز از جایگاه مرحوم حکیم به خوبی آگاه بود.[4]

متن مکتوب سید حکیم مبنی بر دعوت علمای ایران برای مهاجرت به عتبات بسیار تهدیدآمیز و تند بود. در محیط حوزه‌ی نجف برخی گمان می‌کردند آقا قصد زمینه‌چینی برای اعلام جهاد را دارد، برخی هم آن را نوعی تاکتیک و الگوبرداری، متأثر از مهاجرت دو مرجع نامور و اعلای وقت نجف آیات عظام میرزای نائینی و سید اصفهانی در اعتراض به راندن آیت‌الله العظمی شیخ محمّدمهدی خالصی به ایران در روزگار فیصل اول می‌پنداشتند.[5]

نه روز پس از پیشنهاد آیت‌الله حکیم، در 23 فروردین 1342 ش/ 17 ذی‌قعده 1382 ق امام خمینی اولین مرجعی بود که پاسخ تلگراف را داد. پس از آن مراجع دیگر یکی پس از دیگری تلگراف به پاس قدردانی از دعوت زعیم حوزه نجف ارسال کردند. نگرانی از خیانت به احکام اسلام، استقلال مملکت، نگرانی از انحلال حوزه‌های علمیه و … کلیدواژه‌های محوری پاسخ علما در رد دعوت مهاجرت مرحوم حکیم بود.

اما اهمیت موضع‌گیری و کنش‌گری آیت‌الله حکیم از آنجا هویدا می‌شود که رژیم پهلوی با نگرانی به تهدید علما در قبال پیام مرجع نجف پرداخت.

به روایت آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی: «بعد از تلگراف مرحوم آقای حکیم، فرماندار، رئیس سازمان امنیت و رئیس شهربانی قم از مراجع تقاضای ملاقات کرده بودند. امام به این تقاضا پاسخ رد داده بود. آنها به ملاقات سایر آقایان رفته بودند و تهدید کرده بودند که اگر بخواهید دنبال تلگراف آقای حکیم را بگیرید و سروصدا راه بیندازید، ما مأموریت داریم که به داخل منازل شما بریزیم و واکنش نشان بدهیم».[6]

مهم‌تر از همه اینکه فحوای همین روایت در فرازی از پیام امام خمینی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه با لحن تندتر و شدت بیشتری آمده است: «اشکال بزرگ آن است که به هر دستگاهی که رجوع می‌شود، می‌گویند این‌ها که شده است به امر اعلیحضرت است و چاره‌ای نیست. از نخست‌وزیر تا رئیس شهربانی و فرماندار قم همه می‌گویند فرمان مبارک است، می‌گویند جنایات مدرسه‌ فیضیه به دستور ایشان است؛ به دستور اعلیحضرت مریض‌ها را از مریضخانه بیرون کردند، به دستور ایشان است که اگر در جواب حضرت آیت‌الله حکیم کاری انجام دهید، کماندوها و زن‌های هرجایی را به منازل شماها بریزیم و شماها را بکشیم و خانه‌هاتان را غارت کنیم».[7]

پاسخ امام به آیت‌الله حکیم

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز حضرت امام به مناسبتی با اشاره به همین مسئله می‌فرمایند: «یک‌وقت آمدند، گمان هم می‌کنم آن‌وقتی بود که مرحوم آقای حکیم یک تلگرافی کرده بود و آن‌ها می‌خواستند جلو بگیرند از جواب- گمانم این بود که شاید قبل هم بود- آمدند که می‌خواهند، چند نفری هستند، بیایند از طرف دستگاه شما را ببینند. من گفتم که من با آن‌ها ملاقات نمی‌کنم از باب اینکه این‌ها اشخاصی هستند که اگر بیایند یک چیزی اینجا بگویند، دروغ می‌روند می‌گویند و من ملاقات نمی‌کنم. لکن با بعضی آقایان دیگر ملاقات کرده بودند و آن آقایی که با او ملاقات کرده بودند، عصر همان روز آمد با حال وحشتناک پیش من گفت که این‌ها آمدند و می‌گویند که ما می‌ریزیم در منزل‌هایتان، اگر جواب آقای حکیم را بدهید می‌ریزیم در منزل‌هایتان خودتان را چه می‌کنیم، زن‌هایتان را چه می‌کنیم و از این حرف‌های اراذلی، و حالا باید چه بکنیم؟ گفتم: شما هم باور کردید حرفشان را؟ گفت: ما چه بکنیم؟ من همان‌وقت پا شدم جواب آقای حکیم را دادم».[8]

متن پاسخ امام بدین شرح است:

«نجف، حضرت آیت الله حکیم- دامت برکاته و عَلت کلمتُه‌
تلگراف محترم در تسلیت فاجعه عظمی‌ موجب تشکر گردید. امید است با وحدت کلمه علمای اعلام اسلام و مراجع وقت- کثّر الله امثالهم- حفظ استقلال مملکت و قطع دست اجانب را نموده، از حریم اسلام و قرآن کریم دفاع کرده، نگذاریم دست خیانت به احکام مسلّمه اسلام دراز شود. ما می‌دانیم با هجرت مراجع و علمای اعلام- اعلَی الله کلمتَهم – مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد، و برادران ایمانی عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد. ما می‌دانیم با این هجرت، تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم. ما عجالتاً در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع می‌کنیم؛ و تا سر حد امکان مراکز روحانیت را حفظ نموده، امر به آرامش و سکوت می‌نماییم؛ مگر آنکه دستگاه جبار راهی را بخواهد طی کند که ما را ناگزیر به مطالبی کند که به خدای تبارک و تعالی از آن پناه می‌بریم. این جانب دست اخلاص خود را به سوی جمیع مسلمین، خصوصاً علمای اعلام و مراجع عظام- اطال الله بقاءَهم – دراز کرده، و از عموم طبقات برای صیانت احکام اسلام و استقلال ممالک اسلامی استمداد می‌کنم. و اطمینان دارم با وحدت کلمه مسلمین، سیَّما علمای اعلام، صفوف اجانب و مخالفین درهم شکسته، و هیچ گاه به فکر تجاوز به ممالک اسلامی نخواهند افتاد. ما تکلیف الهی خود را ان شاء الله ادا خواهیم کرد؛ و به إحدی الْحُسْنَیَیْن نایل خواهیم شد: یا قطع دست خائنین از حریم اسلام و قرآن کریم؛ و یا جوار رحمت حق جلّ و علا: إِنِّی لَا اَرَی الموتَ إِلَّا سَعَادهً و لَا الحَیاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً . اینک دستگاه جبار برای اطفای نور حق به هر وسیله در کوشش است. و اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو کَرِهَ الکَافِرُونَ. روح الله الموسوی الخمینی‌».

 

ماجرای پاسخ امام خمینی به آیت‌الله حکیم پس از فاجعه فیضیه

پی‌نوشت:

[1]. آنان که ستم کردند به زودی در می‌یابند چه‌سان زیر و رو می‌گردند. سوره‌ی شعراء، بخشی از آیه‌ی 227

[2]. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 84. تاریخ تلگراف مورخ 14 فروردین 1342 ش است.

[3]. همان

[4] برای مطالعه بیشتر در این رابطه رجوع کنید به صفاالدین تبرائیان، احیاگر حوزه نجف، ص 580 تا 586

[5]. همان، ص 581

[6]. خاطرات آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، ص 195 ( آیت‌الله محمدعلی گرامی هم در کتاب خاطرات خود در همین رابطه مطالب مشابهی نقل کرده است)

[7]. صحیفه‌ نور، ج 1، صص 46ـ 47

[8]. صحیفه نور، ج 15، ص 137



منبع

مقالات مرتبط