یکی از مقاطع زندگی شهید صیاد شیرازی در دوران جوانی ارتباط او با انجمن حجتیه بود. اما چرایی و چگونگی ارتباط صیاد شیرازی با حجتیه و پیوستن او و برخی از انجمنیها به جرگه مبارزات انقلابی از جمله مواردی است که در اسناد و خاطرات بدان اشاره شده است.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از مقاطع زندگی شهید صیاد شیرازی در دوران جوانی ارتباط او با انجمن حجتیه[1] بود. اما چرایی و چگونگی ارتباط صیاد شیرازی با انجمن حجتیه و پیوستن او و برخی از انجمنیها به جرگه مبارزات انقلابی از جمله مواردی است که در اسناد و خاطرات بدان اشاره شده است.
صیاد شیرازی که بود؟
علیصیاد شیرازی در سال 1323 در کبودگنبد از توابع درهگز مشهد بهدنیا آمد. پدرش به واسطه خدمت در ژاندارمری از شهری به شهر دیگر منتقل میشد و بدین ترتیب علی صیاد شیرازی کودکی و تحصیلات خود را در شهرهای مشهد،گرگان، شاهرود، آمل و گنبد سپری کرد. او در سال 1342 در تهران دیپلم گرفت.
صیاد شیرازی در مرداد ماه 1343 در کنکور دانشکدهی افسری نیروی زمینی ارتش شرکت کرد و پذیرفته شد. درسال 1346 با درجه ستوان دومی توپخانه از دانشکده افسری فارغالتحصیل شد و دورههای تکاوری و چتربازی را با موفقیت سپری کرد. از مهر 1346 تا مهر 1347 دوره مقدماتی توپخانه را در اصفهان طی کرد. پس از آن عازم لشگر 2 پیاده تبریز شد و در سمت معاون آتشبار توپخانه 105 میلیمتری مشغول خدمت شد. با انحلال لشگر تبریز در مهر 1349 به لشکر 81 زرهی کرمانشاه منتقل و به فرماندهی آتشبار منصوب شد.[2]
در سال 1352 به دلیل لیاقتهای نظامی برای تکمیل تخصصهای توپخانه به آمریکا اعزام شد و در دورهی هواسنجی بالستیک شرکت کرد. او این دورهی آموزشی را با کسب رتبه نخست در بین افسران ایرانی و امریکایی گذراند و پس از بازگشت به کشور مورد تقدیر فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش قرار گرفت.[3]
توفیقات و توانمندیهای صیاد شیرازی موجب شد تا در سال 1353 به عنوان استاد به مرکز آموزش توپخانه اصفهان منتقل شده و تا دوران پیروزی انقلاب اسلامی در همین کسوت مشغول به خدمت بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی فرماندهی نیروی زمینی ارتش از 1360 تا 1365، نمایندگی امام در شورای عالی دفاع، معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح و جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح از جمله مهمترین مناصب نظامی صیاد شیرازی بود. وی در روز ششم فروردینماه 1378 مصادف با 18 ذیالحجه1429 و مقارن با عید غدیر خم به درجه سرلشکری ارتقاء یافت.
امیر سرلشگر علی صیاد شیرازی صبح 21 اردیبهشت 1378 توسط عوامل منافقین در مقابل منزل شخصی خود مورد حمله تروریستی واقع شد و به شهادت رسید.
اولین کنشهای مذهبی- سیاسی
علی صیاد شیرازی تا اواخر دهه چهل بیشترین تمرکز را در حرفه نظامی خود داشت. اما با ورود به کرمانشاه در سالهای 1349 و 1350 اولین تجربههای جدی مذهبی و سیاسی برای او رقم خورد. اولین گامهای او در شناخت فضای مبارزات ضد رژیم پهلوی در ارتباط با گروههای سازماندهی شده مذهبی برداشته شد. صیاد شیرازی آغاز این روابط را اینگونه روایت میکند: «یک روز دو نفر دیپلم وظیفه در محلی که فرمانده آنها بودم از من وقت گرفتند… هر دوی آنها هم کرمانشاهی بودند. گفتند که فلان کس، ما متوجه شدهایم که شما تدینی دارید و خیلی بهاسلام علاقه دارید و نماز میخوانید. اجازه میدهید که ما شبها برای این سربازها و درجهدارها یک ساعت، دو ساعتی جلسهی معارف اسلامی بگذاریم؟ ما مطالعاتی داریم. گفتم: خوب است؛ منتهی اگر ضداطلاعات بفهمد حساب ما را میدهد!زیاد نگویید و فقط داخل گروهان باشید. در عرض یک ماه که اینها کار کردند تمام آتشبار ما نمازخوان شدند…
یک روز دیدم زنگ خانهی ما را زدند. دیدم همان جوان با یک جوان دیگر که او را نمیشناختم، گفتند: اجازه میدهید ما مزاحمتان بشویم و آمدند گفتند ما از شما خیلی تدین دیدهایم. یکی از آنها هجده ساله بود و یکی هم سرباز بود و حدوداً بیست ساله بود…گفتند میخواستیم استدعا کنیم از شما که در جلسات مذهبی ما… بیایید شرکت بکنید. من اینها را که با صراحت میگویم به خاطر وضعیتهای طبیعی آن زمان است. عکس شاه در خانهی ما چسبیده بود آن بالا. این وقتی دید که ما زمینه داریم برگشت گفت خیلی عذر میخواهم، این چیست آن بالا!؟ گفتم عکس شاه است. گفت چه لزومی دارد که این آنجا باشد… گفتم من قبول ندارم، ولی احساس کردم آن آنجا باشد امنیت ما بیشتر است تا بعداً یک فکری برای آن بکنم. این طوری جوابش را دادیم و رفت. این جوان سعید جعفری[4] نام داشت…»[5] همچنین صیاد شیرازی بنابر خاطراتش در حین سپری کردن دوره زبان انگلیسی در تهران در جلسات مذهبی ضد رژیم پهلوی شرکت میکرد. علاوه بر این او پیش از سفر به آمریکا به مطالعه مقالات اسلامی به زبان انگلیسی که در قم منتشر میشد اقدام کرد.[6]
صیاد و انجمن حجتیه
بنابر آنچه گذشت صیاد شیرازی در کرمانشاه از طریق سربازان و افسران جوان تحت امر خود اقدام به تشکیل جلسات مذهبی در داخل ارتش کرد و به همین واسطه با انجمن حجتیه آشنا شد. نشستهای انجمن حجتیه که در آن سالها فعالیت گستردهای داشتند به مکانی برای گردهمایی بخشی از نیروهای مذهبی و جوانان مسلمان تبدیل شده بود. البته صیاد شیرازی انجمن را آبشخوری محدود برای تعلیم و ترویج معارف دینی میدانست. او در خاطراتش بدین مهم تصریح کرده است: «این بستری که پیش آمده بود انجمن بود ولی این بستر برای من پناهگاه نشد، چون من نیاز داشتم که یک جایی تقویت اسلامی بشوم. آن موقع نمیدانستم دورنمای حرکت اینها نسبت به انقلاب یک مقدار ضعیف است و همسو با خط امام نیست، ولی از بستر استفاده میکردم، چون من نیاز داشتم کمی در بعد مکتب و اسلام تغذیه بشوم.»[7]
صیاد شیرازی پس از انتقال به اصفهان نیز جلسات انجمن حجتیه را پیگیری میکرد. بطوری که در گزارشات ضداطلاعات ارتش از فعالیتهای صیاد در اصفهان به وضوح به شرکت او در جلسات بهائیان و مطالعه کتابها و مجلات بهائی اشاره شده است که این مسئله نشان از تداوم ارتباط صیاد شیرازی با انجمن حجتیه دارد.
در این زمینه در یکی از اسناد داخلی ارتش آمده است: «بررسیهای لازم پیرامون سروان توپخانه علی صیادی [صیاد شیرازی] بطور غیرمحسوس بعمل آمده در نتیجه معاشرین وی اظهار مینمایند نامبرده از متعصبین مذهبی است و گاها نیز در جلسات بهائیها بمنظور مباحثه با افراد آن شرکت مینماید در نتیجه اقدامات زیر در مورد وی بمورد اجرا گذارده شد.
1-بدو نفر از افسران دوره عالی که از معاشرین نزدیک وی میباشند آموزش لازم بمنظور پیجویی از انگیزه و افکار وی و نوع کتابهائی که مطالعه مینماید گزارش نمایند.
2-شناخت دوستان و معاشرین وی در زمینه امور مذهبی و شرکت در مجالس مذهبی و سایر موارد دیگر که کمک به شناسایی کامل وی میگردد گزارش نمایند.
3- نامههای وی وسیله این وابسته سانسور خواهد شد.
4- از ساواک تقاضا شده نامههای وی را سانسور و در اختیار این وابسته قرار دهند.
5-بمنبع موجود در کلاس ب دوره عالی ماموریت داده شده گفتار و اعمال وی را کنترل و گزارش نمایند.
با عرض مراتب بالا در صورت تصویب پس از کسب اطلاعات تکمیل بعضا نیز وسیله تیم کنترل و مراقبت شده.»
همچنین ارتباط صیاد با افرادی همچون عبدالعلی مصحف[8] و محمدمهدی کتیبه که در آن دوران از فعالین انجمن حجتیه بودند گویای این مسئله است. بر اساس اسناد در گزارش خیلی محرمانه درباره «سروان علی صیاد شیرازی» آمده است: «در مورد دوستان و معاشرین خارج از خدمت وی به نام مهندس مصحف و ناجی مراتب از ساواک استان اصفهان استفسار پاسخ حاصله حاکی است که برابر سوابق موجود نامبردگان ضمن تظاهر شدید به مذهب و نشان دادن تعصب در این زمینه و تبلیغات آن، از اشخاص مشکوکی هستند که در هنگام تحصیل در دانشگاه هر دو نفر به علت شرکت در تظاهرات دانشجویان دستگیر و زندانی شدهاند و چون با افراد سابق به اصطلاحنهضت آزادی روابط دوستی و خانوادگی دارند لذا از نظر افکار سیاسی هم نمیتوان به آنها اطمینان داشت. لذا با توجه به موارد فوق بهتر است تماس آنان با پرسنل نظامی حتیالاامکان محدود باشد، آنچه که از گزارش ساواک و گزارش مأمورین نفوذی حاصل میگردد مؤید آنست که نامبرده از متعصبین مذهبی بوده در نتیجه معاشرت وی با شخص یاد شده بالا و همچنین ارتباط وی با سرگرد مهدی کتیبه جمعی گروه توپخانه کازرون به منظور خاصی میباشد. علیهذا کنترل و مراقبت از وی ادامه دارد کلیه اخبار و اطلاعات واصله در مورد مشارالیه به استحضار خواهد رسید. سرگرد ستاد محمودی.»
علاوه بر این سند دیگری که در آبان ماه 1355 گزارش شده است اظهارات صیاد شیرازی درباره شرکت در جلسات ضد بهائی را اینچنین آورده است: «… چند جلسهای در بحثهای ضدبهائی شرکت نموده که با مارکسیسم هیچ ارتباطی ندارد و چون ممکن است از این مجالس استنباط دیگری بشود سعی مینماید که در آنها شرکت ننماید و بقول خودش که به آنچه که در مورد بهائیگری خواسته رسیده است و بیش از این علاقهای به تحقیق در اینمورد ندارد…».
جدایی از حجتیه و همراهی برخی از اعضای انجمن
اما بنابر خاطرات صیاد با اوجگیری مبارزات انقلابی مردم به رهبری امام خمینی بسیاری از نیروهای انجمن حجتیه به جرگه مبارزان انقلاب اسلامی پیوستند. علی صیاد شیرازی این فراز مهم از زندگیاش را اینگونه روایت میکند: «من اینجا یادی میکنم از جمعی که به نام انجمن حجتیه بعدها مورد سرزنش قرار گرفتند. اولین بستری که در اصفهان ما برای شناخت اسلام داشتیم، جلسات اینها بود. بستری بود برای تعلیم و یادگیری و آشنایی با معارف اسلام. در ضمن، همه اینها را ضد شاه میدانستیم. منتهی فرق آنها با بقیه این بود که اینها هیچ طرحی برای مبارزه با شاه نداشتند. ولی از یک سال قبل از انقلاب ـ من همه را سند دارمـ که تقریباً در سال 56 که تظاهرات شروع شد، تحولی در این انجمن روی داد. خود من هم متوجه شدم که دیگر نیازی به این بستر ندارم؛ چون بستر انقلاب آماده بود و امام خطدهی میکرد. اعلامیههای امام، به اندازهی کافی ما را سیراب میکرد. آمدم از آنها فاصله بگیرم، دیدم یک تعداد از آنها گفتند که ما هم با امام هستیم؛ در نتیجه دیدیم قدم به قدم از ما تأسی میکنند. یک سری مهندس بودند و چهرههایی معلم بودند و ما هم دیدیم که اینها دوستان مؤمن ما هستند و انقلابی هم هستند. خاطرم هست که آن موقع با این برنامههایی که انجام میگرفت، همینها به من گفتند شما اگر اسلحه میخواهی، با اینکه خودت نظامی هستی و دسترسی به آن داری، ولی ما از بیرون میتوانیم برای شما اسلحه پیدا کنیم.»[9]
پینوشت:
1.انجمن خیریه حجتیه مهدویه تشکیلاتی با هدف مبارزه با بهائیت و فراهم کردن زمینه ظهور امام عصر(عج) بود که در سال ۱۳۳۲شمسی توسط شیخ محمود حلبی تأسیس شد. گرایش غیرسیاسی انجمن حجتیه در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، موجب بدبین شدن انقلابیها به آن شد. بعد از انقلاب، این تشکل دچار انشعاب شد. برخی اعضا به انقلابیها نزدیک شدند و برخی دیگر، همان روال گذشته را ادامه دادند. موضعگیری امام خمینی علیه این تشکیلات در سال ۱۳۶۲ش، منجر به تعطیلی آن شد. پس از آن بارها اخباری از تجدید حیات انجمن حجتیه منتشر شده است.(برای مطالعه بیشتر ر.ک کتاب «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه سیر تحول انجمن های دینی از شهریور 1320 تاکنون» اثر حیدر رحیم پور ازغدی انتشارات طرح فردا)
2.دستنوشتههای شهید صیاد شیرازی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1350 شماره کاربرگه 93
3.همان
4.سید محمدسعید جعفری متولد ۱۸ بهمن ۱۳۳۱ در قصر شیرین از جوانان انقلابی کرمانشاه بود که در دوران نهضت اسلامی فعالیتهای چشمگیری داشت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرماندهی سپاه کرمانشاه منصوب شد و در ۴ آبان ۱۳۵۹ در منطقه قراویز سرپلذهاب بر اثر اصابت انفجار مین و در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید.(برای اطلاع بیشتر ر.ک کتاب “آقا سعید” برگ هایی از زندگی و زمانه شهید سید محمد سعید جعفری)
5. کتاب خاطرات شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص48
6.همان، ص 51
7.همان، ص50
8.عبدالعلی مصحف در سال 1317 ﻫ ش در اصفهان متولد شد. تحصیلات مقدماتى خود را در اصفهان گذراند و در سال 1337 در دانشکده فنى تهران تحصیلات عالیه خود را شروع و در سال 1342 فارغالتحصیل شد و به عضویت کانون مهندسین تهران درآمد. در جریان قیام پانزده خرداد 1342 توسط فرماندار نظامى تهران دستگیر و پس از دو ماه از زندان آزاد شد. پس از آزادى در جلسات مسجد هدایت تهران شرکت و با استاد علامه محمدتقى جعفرى آشنا گردید. پس از مراجعت به اصفهان اقدام به تشکیل جلسات هفتگى تفسیر قرآن و نهجالبلاغه کرد. در سال 1345 به همراه عدهاى از روحانیون و معتمدین شهر، کانون علمى و تربیتى جهان اسلام را پایهگذارى کرد که از آن به عنوان پایگاهى براى آشنایى نسل جوان با مفاهیم عالیه اسلام استفاده مىشد.در دوران انقلاب اسلامى در مجالس و محافل به سخنرانى و افشاگرى پرداخت و پس از پیروزى انقلاب اسلامى به سمت معاون استاندارى اصفهان و استاندار مازندران منصوب گردید. وى در سال 1376 دارفانى را وداع گفت.
9.همان، ص89
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده