درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم
موضوع: ادله عقلی امامت از نظر اهل سنت
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّهَ اللَّه وَ الّلعنُ الدّائمُ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیر
بحث مان در رابطه با سخنان آقای علی عبد الرزاق در کتاب الاسلام واصول الحکم بود.
ایشان می گوید تنها قرآن نیست که بحث خلافت را مهمل گذاشته است و چیزی برای حکومت ندارد.
«بل السنه کالقرآن أیضا قد ترکت ها ولم تتعرض لها یدلّک علی هذا أن العلماء لم یستطیعوا دلیلا أن یستدلوا فی هذا الباب بشیء من أحادیث»
در رابطه با بحث حکومت نبی مکرم یک روایتی ندارند که این ها استناد کنند، اگر روایتی پیدا کرده بودند:
«لقدموه فی الاستدلال علی الاجماع»
اگر روایتی بود سراغ اجماع نمی رفتند. صاحب مواقف، عضد الدین ایجی می گوید:
«أن هذا الاجماع مما لم ینقل له سند»
ما این را در جلسه آخر هم اشاره ای داشتیم. عضد الدین ایجی در صفحه 400 می گوید:
«وإذا ثبت حصول الإمامه بالاختیار والبیعه فاعلم أن ذلک لا یفتقر إلى الإجماع إذ لم یقم علیه دلیل من العقل أو السمع بل الواحد والإثنان من أهل الحل والعقد کاف»
اگر امامت با اختیار مردم و بیعت مردم، کاری ندارد که ما آیه داریم یا نداریم، اگر بیعت اختیار بود ما احتیاجی به اجماع نداریم، چرا؟ چون برای اجماع نه دلیل عقلی داریم و نه دلیل نقلی. یک یا دو نفر از اهل عقل بیایند بیعت کنند
«لعلمنا أن الصحابه مع صلابتهم فی الدین اکتفوا بذلک»
کتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الإیجی الوفاه: 756هـ، دار النشر: دار الجیل – لبنان – بیروت – 1417هـ – 1997م، الطبعه: الأولى، تحقیق: عبد الرحمن عمیره، ج 3، ص 590
این یکی از مصیبت های خانمان سوز بحث کلام اهل سنت است، این آقایان وقتی گیر می کنند به تنها چیزی که متمسک می شوند از باب: «الغریق یتشبّث بکلّ حشیش»، عمل صحابه را ملاک قرار می دهند.
آقا ما می گوییم پیامبر در غدیر حضرت علی را خلیفه قرار داد می گویند صحابه که در غدیر بودند، چرا سراغ حضرت علی نرفتند؟! می گوییم در حدیث منزلت (پیامبر حضرت علی را خلیفه بعد از خود قرار دادند) می گویند حدیث منزلت را شما بهتر می دانید یا صحابه بهتر می دانند؟! صحابه رفتند ابوبکر را انتخاب کردند!
یعنی هر روایت و آیه ای بیان کنید، این ها اساسی ترین دلیل شان عمل صحابه است! و آیاتی هم می آورند: (وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ)
(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!
سوره توبه (9) آیه100
و هفت – هشت تا آیه ای که در رابطه با صحابه است، این ها را مطرح می کنند، بدون این که آیاتی که در مذمت صحابه است را مطرح کنند.
حتی یادم است آقای قرضاوی در همان سال های آخر عمرش، بعد از مناظره ای که با آقای هاشمی رفسنجانی داشتند که علنی شد و کم هم آورد، یک مصاحبه ای داشت و به قول خودش مصاحبه انتحاری بود، آمد عقاید شیعه را زیر سوال برد.
ایشان گفت که شما استدلال به غدیر می کنید، شما غدیر را بهتر می فهمید یا صحابه بهتر می فهمند؟ شما که می گویید پیامبر علی را انتخاب کرده است، در حقیقت تمام صحابه را خائن می دانید، این عبارتش است، شما صحابه را متهم به خیانت می کنید.
یعنی می گویید پیامبر حضرت علی را معیّن کرده بود، ولی صحابه در حق حضرت علی خیانت کردند، در حق پیامبر خیانت کردند، حضرت علی را انتخاب نکردند و سراغ ابوبکر رفتند.
من هم بار ها گفته ام، اگر ما در رابطه با صحابه ده هزار ساعت هم کار علمی کنیم می ارزد؛ یعنی اختلاف اساسی و ریشه ای ما با اهل سنت ، نه بحث غدیر است، نه بحث حدیث منزلت است، نه حدیث دار است، نه حدیث خلافت و امامت است بلکه عمده اختلاف اساسی و ریشه ای بین ما و اهل سنت، بحث صحابه و اهل بیت است. اگر ما این دو بحث را بتوانیم خوب حل کنیم، مسئله روشن خواهد شد. پیامبر اکرم نفرمود:
«إنی تارک فیکم کتاب الله و أصحابی»
بلکه پیامبر فرمود:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا»
بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص226
«انی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلى الأَرْضِ وعترتی أَهْلُ بیتی وانهما لَنْ یَفْتَرِقَا حتى یَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاه: 241، دار النشر: مؤسسه قرطبه – مصر، ج 3، ص 14
و اهل بیتی هم نفرمود عترتی اهل بیتی فرمود. این عطف بیان است، عطف بیان هم یکی از شرایطش این است که ما هر کدام از این ها را جایگزین کنیم جمله بهم نخورد، و این هم با سند صحیح است. در مقابل این حدیث، این را جعل کردند:
«إنی قد ترکت فیکم شیئین لن تضلوا بعدهما کتاب الله وسنتی ولن یتفرقا حتى یردا علی الحوض»
المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: 405 هـ ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1411هـ – 1990م، الطبعه: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج1، ص172
(باشد) کتاب الله و سنتی را هم قبول می کنیم، آیا سنت پیامبر را باید از اهل بیت پیامبر بگیریم، یا از ابو هریره بگیریم؟! از سعد ابن ابی وقاص بگیریم؟ از عبد الرحمن ابن عوف بگیریم؟ از کدام یک از این ها بگیریم بهتر است؟
«أهل البیت أدرى بما فی البیت»
بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج78، ص274
اگر بر فرض آیات و احادیثی بر خلافت حضرت علی نداشتیم، ما و عقل خودمان بودیم -خود اهل سنت می گویند- ادله عقلی دلالت می کند که حاکم اسلامی و خلیفه باید سه شرط اساسی داشته باشد.
من هشت تا شرط آوردم، بعضی ها دوازده تا شرط آوردند. سه تا شرط متفق علیه جمیع علمای اهل سنت است.
یک: حاکم باید اعلم الناس باشد؛
دو: اشجع الناس باشد؛
سه: اعدل الناس باشد.
همه فقهای اهل سنت، حتی ابن تیمیه هم معتقد است حاکم اسلامی باید این سه ویژگی را داشته باشد.
ما بیاییم آقای ابوبکر و دیگران را در یک طرف قرار بدهیم، امیر المؤمنین را در یک طرف قرار بدهیم، ببینیم اعلمیت در کدام جبهه است، در جبهه آقای ابوبکر است، یا در جبهه امیرالمؤمنین است؟
از ابوبکر در مورد خیلی مسائل عادی سوال می کنند، دست پا افتاده می گوید:
«أقول فیها برأیی فان یکن صوابا فمن الله وإن یکن خطأ فمنی ومن الشیطان والله ورسوله منه بریئان»
المعتمد فی أصول الفقه؛ اسم المؤلف: محمد بن علی بن الطیب البصری أبو الحسین الوفاه: 436، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1403 ، الطبعه: الأولى ، تحقیق : خلیل المیس، ج2، ص381
عمر هم همین حرف را می زند. عبد الله مسعود هم همین حرف را می زند.
از آن طرف تعبیر ابن عباس است که ما یک مورد نبود از حضرت علی سوال کنیم، بی پاسخ بمانیم. تمام صحابه در مشکلات به حضرت علی مراجعه کردند، یک نمونه نداریم حضرت علی به صحابه مراجعه کرده باشد. اصلا ما به روایت هم کاری نداریم، همین که صحابه خودشان دارند اعتراف می کنند، برای این اعلمیت کافی است.
روایتی که داریم:
«قال رسول الله صلى الله علیه وسلم أنا مدینه العلم وعلی بابها فمن أراد المدینه فلیأت الباب هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»
المستدرک على الصحیحین؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – 1411هـ – 1990م، الطبعه: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص137، ح4637
ابن عباس می گوید اگر تمام علوم دینی صد قسمت باشد، 90 قسمت خاص حضرت علی است، هیچ کس از او خبر ندارد، 10 قسم در میان همه تقسیم شده است، حضرت علی در آن 10 قسم هم سهیم است. ما با این ها هم کاری نداریم، این وجود خارجی قضیه است.
علی اشجع الناس است، خود خلیفه دوم می گوید:
«لولا سیفه لما قام عمود الإسلام»
شرح نهج البلاغه؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی الوفاه: 655 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان – 1418هـ – 1998م، الطبعه: الأولى، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری، ج12، ص51
در مناظرات ما بارها تحدی کردیم. در شبکه المستقله عربستان سعودی است، دکتر تیجانی و دوستانش آمدند تحدّی کردند. لیدر های این ها از عربستان سعودی مانند عبد الرحمن دمشقیه، عثمان الخمیس و… آمده بودند، گفتند شما یک مورد برای ما بیاورید که آقای ابوبکر و آقای عمر یک نفر از منافقین و مشرکین را کشته باشند.
این ها گفتند به ما فرصت بدهید، بعد از سه – چهار جلسه که گذشت، این ها فقط همین مطب را پیدا کردند که آقای عمر با یک بنده خدایی اختلاف خانوادگی داشت، حمله کرد و او را کشت! علمای شیعه (دکتر تیجانی و دیگر افراد) گفتند: این چه ربطی به اسلام دارد؟!
ابن تیمیه وقتی بحث شجاعت را مطرح می کند، می گوید بله، عمر و ابابکر شجاعت مبارزه ای نداشتند، ولی لازم نیست شجاعت در میدان جنگ باشد! یک شجاعت هم داریم به نام دعا! آقای ابوبکر اگر دعا نمی کرد حضرت علی در میدان پیروز جنگ نمی شد؟!! دعا کردن از هر کسی ساخته نیست!!
بعد این ها حدیث دروغ عریش را درست کردند، خدا علامه امینی را بیامرزد هیچ آبرو و حیثیتی برای این ها در قضیه عریش نگذاشته است.
این از شجاعت خلفا!
در مورد اعدل بودن، شما مدت دو سال و اندی حکومت ابوبکر، ده سال و اندی حکومت عمر، دوازده سال و اندی حکومت عثمان را با پنج سال حکومت حضرت علی مقایسه کنید. عدالتی که امیرالمؤمنین پیاده کرد -گرچه نگذاشتند- آیا آن سه تا خلیفه انجام دادند؟
روز اول امیرالمؤمنین بیت المال را باز کرد، عبدها دویست و پنجاه، امه ها دویست و پنجاه، مولا ها هم دویست و پنجاه، همه اعتراض کردند که یا علی این چه عدالتی است؟! این آقا تا دیروز غلام من بود، امروز آزاد شده است، ایشان سیاه پوست است، شما به او دویست و پنجاه دادید به من هم دویست و پنجاه دادید؟
حضرت علی فرمود: من در شریعت نگاه کردم، ندیدم در میان فرزندان حضرت اسماعیل و اسحاق فرقی باشد. من در شریعت سیاه و سفید ندیدم، عبد و عبید و حرّ هم در شریعت ندیدم
بلکه آنچه در قرآن دیدم این آیه شریفه است:
(إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ)
گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
سوره حجرات (49): آیه 13
در مسئله بیت المال حتی «اتقی» هم به درد نمی خورد، تمام مردم بطور مساوی در آن سهیم هستند. حتی همان هفته اول که حضرت امیر آمد، یک اسبی داشت، یک شمشیری داشت، یک سپری و یک سری لوازم زندگی که داخل خورجین گذاشته بود، مردم کوفه را جمع کرد و فرمود: ای مردم! ببینید علی به کوفه آمده است، این لباس هایی که تن من است از بیت المال نیست، اگر یک روزی دیدید علی غیر از شمیر، سپر و این خورجین که لوازم زندگیش را در آن گذاشته بیشتر دارد بدانید علی خائن است.
«فاعلموا أنی خائن»
این عدالت را شما در کجا سراغ دارید؟! در دوران ابوبکر، در دوران عمر، در دوران عثمان، چه بعد از امیرالمؤمنین (علیه السلام) که این ها سر کار آمدند.
عرض کردم ما اصلا روایت و حدیث را کنار می گذاریم، ما و این عقل مان هستیم، می خواهیم یک حاکمی معین کنیم که أعلم الناس، أشجع الناس و أعدل الناس باشد، چه کار کنیم؟
مسئله این است که صاحب مواقف (ایجی) می گوید:
«لعلمنا أن الصحابه مع صلابتهم فی الدین اکتفوا بذلک»
کتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الإیجی الوفاه: 756هـ، دار النشر: دار الجیل – لبنان – بیروت – 1417هـ – 1997م، الطبعه: الأولى، تحقیق: عبد الرحمن عمیره، ج 3، ص 590
این صحابه که «اکتفوا بذلک»، چشم سمعا و طاعتا، آیا این کار صحابه موجب نجات آن ها شد یا نشد؟
حدیث حوض آبرویی برای صحابه نگذاشت، که در هفده – هجده جای صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است رسول اکرم می فرماید در نزد حوض هر صحابه ای می آید این ها را برمی گردانند.
«عن أبی هُرَیْرَهَ عن النبی صلى الله علیه وسلم قال بَیْنَا أنا نائم إذا زُمْرَهٌ حتى إذا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ من بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فقال هَلُمَّ فقلت أَیْنَ قال إلى النَّارِ والله قلت وما شَأْنُهُمْ قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ على أَدْبَارِهِمْ القهقری ثُمَّ إذا زُمْرَهٌ حتى إذا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ من بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فقال هَلُمَّ قلت أَیْنَ قال إلى النَّارِ والله قلت ما شَأْنُهُمْ قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ على أَدْبَارِهِمْ القهقری»
دسته دیگر، دسته دیگر، بعد می گوید:
«فلا أُرَاهُ یَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاه: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامه – بیروت – 1407 – 1987، الطبعه: الثالثه، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج5، ص2404، ح6215
صحابه ای که نتوانسته اند خودشان را نجات بدهند، آیا می توانند مایه نجات ما باشند؟! صحابه ای که خودشان گرفتار آتش هستند، عملکردشان نتوانسته است مایه جنّه من النار باشد، آن وقت می خواهند برای ما به عنوان معیار و ملاک باشند؟!
به قول مالک رئیس مالکی ها می گوید ای کاش بزرگان ما حدیث حوض را مطرح نکرده بودند، درد سری برای ما درست شده است. شافعی هم همین را می گوید.
«حکی عن مالک أنه قال: ما ندمت علی حدیث أدخلته فی الموطأ إلا هذا الحدیث»
«وعن الشافعی أنه قال: ما علمنا فی کتاب مالک حدیثاً فیه إزراء علی الصحابه إلا حدیث الحوض ووددنا انه لم یذکره»
المغربی، أحمد بن محمد، فتح الملک العلی، صفحه 151، تحقیق : محمد هادی الأمینی، ناشر : مکتبه الإمام أمیر المؤمنین علی (ع)، چاپ : الثالثه، سال چاپ : 1403 هـ. ق – 1362 ش
الحدیث الموطأ ، جلد 1، صفحه 29، تحقیق محمد فواد عبدالباقی.
حدیث حوض و حدیث قرطاس دو نقطه ضربه پذیر اهل سنت است، ما این دو تا مسئله را باید خیلی پُر رنگ کنیم، یعنی به عنوان تیر خلاص استفاده کنیم. چون شما هرچه استدلال کنید، این ها توجیه دارند. اما اینجا دیگر نه.
بعد «ایجی» ادامه می دهد:
«کعقد عمر لأبی بکر»
کتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الإیجی الوفاه: 756هـ، دار النشر: دار الجیل – لبنان – بیروت – 1417هـ – 1997م، الطبعه: الأولى، تحقیق: عبد الرحمن عمیره، ج 3، ص 591
پس معلوم می شود اجماعی در کار نبوده است، اصلا اجماع من فی السقیفه هم در کار نبوده است.
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده