(جلسه چهل و ششم  – 12 10 1402)

۱۴۰۲/۱۱/۰۸
  • admin
  • شناسه خبر: 4721


 




لینک دانلود
  

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم


موضوع:  نقد استدلال به آیه « وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا» در عدم لزوم تشکیل حکومت اسلامی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّهَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

استاد! چون در آستانه تولد حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار داریم اگر در مورد فضایل ایشان صحبت بفرمایید ممنون می شویم.

پاسخ:

در رابطه با صدیقه طاهره نکات خیلی زیاد است یکی از اساسی ترین مسائل درباره حضرت صدیقه طاهره بحث خلقت نوری صدیقه طاهره است که این را شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) آورده است. از امام صادق (سلام الله علیه) از نبی مکرم که:

«خُلِقَ نُورُ فَاطِمَهَ سلام الله علیها قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ إِنْسِیَّهً فَقَالَ صلی الله علیه وآله وسلم فَاطِمَهُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّهٌ قَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّهٌ قَالَ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ»

معانی الأخبار؛ ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ص396

 

تا قضیه سیبی که حضرت به بهشت می رود به او هدیه می شود و بعد نطفه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از همان میوه بهشتی بسته می شود، البته در روایات زیادی داریم اهل سنت هم دارند در این که نطفه صدیقه طاهره از میوه های بهشتی است.

پرسش:

خلقت نورانی چه؟

پاسخ:

خلقت نورانی غیر از خلقت نوری است. خلقت نورانی همه شان نور واحد هستند یک نور هستند.

«اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و کلنا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)»

در بعضی از روایت ها است:

«اول ما خلق اللّه نوری»

تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طیّب‏، ناشر: دار الکتاب، ج1، ص17 و 18

در بعضی جاها دارد: «أوّل ما خلق اللّه نوری ونور علی، أوّل ما خلق الله نوری ونور علی وفاطمه والحسن والحسین». در عالم که «أوّل ما خلق الله» تجلی اعظم نور رسول اکرم است به اعتبار این که نور رسول اکرم همه انوار است. بعد از نور رسول اکرم نور امیر المؤمنین، نور صدیقه طاهره از نور صدیقه طاهره امام حسین و امام حسین و دیگر ائمه این تعبیر در روایات ما است.

پرسش:

تقسیم نور مثل این که از نور پیامبر بقیه خلق شده اند مشخص شده است، مثل قضیه بلا تشبیه از آتش نور گرفته می شود به جای دیگر منتقل می شود.

پاسخ:

در زیارت جامعه کبیره است

«لَا أُحْصِی ثَنَاءَکُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ کُنْهَکُم‏»

تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الکتب الإسلامیه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج2، ص615

این ها یک سری مسائلی است که فراتر از فکر ما است. ما با همین عالم ماده سر و کار داریم هر چه می خواهیم از ذات اقدس ربوبی و ائمه تصور کنیم با توجه به برداشت هایی که از قوای ظاهری مان یا قوای باطنی مان داریم این ها را با هم ترکیب می کنیم یک چیزی در نظر می گیریم. همان تعبیری که آقا امام صادق (سلام الله علیه) دارد که ائمه (علیهم السلام) همانند ستارگان درخشانی هستند که رسیدن دست بشر به آن جا ممکن نیست.

روایات خلقت نورانی هم در حد متواتر است نه یکی دو روایت. یکی از آقایان 38 روایت آورده روایات را بررسی سندی کرده است نگاه کردم غالباً‌ خوب بود. ولی در این سی و هشت روایت می شود پنج – شش روایت صحیح السند در رابطه با خلقت نوری اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کرد.

این قطعی است که این قضیه صورت گرفته است این هم منحصر به کتاب های ما نیست در کتب اهل سنت مفصل آمده است مثلاً احمد ابن حنبل در فضائل الصحابه با سندی که خودشان قبول دارند نقل می کند.

 «کنت انا وعلی نورا بین یدی الله عز وجل قبل ان یخلق آدم بأربعه عشر ألف عام»

فضائل الصحابه؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی الوفاه: 241، دار النشر: مؤسسه الرساله – بیروت – 1403 – 1983، الطبعه: الأولى، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج2، ص662، ح1130

یا دارد:

«متى کنت نبیا قال وآدم بین الروح والجسد»

الإصابه فی تمییز الصحابه؛ اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی الوفاه: 852، دار النشر: دار الجیل – بیروت – 1412 – 1992، الطبعه: الأولى، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج6، ص239

ابن حجر می گوید:

 «هذا سندٌ قوی»

همچنین شواهد التنزیل دارد. در المنثور سیوطی نقل می کند:

«عن ابن عباس قال سألت رسول الله صلى الله علیه وسلم عن الکلمات التی تلقاها آدم من ربه فتاب علیه قال: سأل بحق محمد وعلی وفاطمه والحسن والحسین ألا تبت علی فتاب علیه»

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: 911، دار النشر: دار الفکر – بیروت – 1993، ج1، ص147

ما اگر انکار کنیم، این را می خواهیم چه کار کنیم؟ و حتی ابن تیمیه حرانی با آن خباثتش می آید علی و فاطمه و حسن و حسین را از این روایت حذف می کند، در تمام روایات دارد که حضرت آدم به محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین سوگند داده است ولی ابن تیمیه می گوید:

«(لما أصاب آدم الخطیئه رفع رأسه فقال یا رب بحق محمد إلا غفرت لى فأوحى إلیه وما محمد ومن محمد فقال یا رب إنک لما أتممت خلقى رفعت رأسى إلى عرشک فإذا علیه مکتوب لا إله الا الله محمد رسول الله فعلمت أنه أکرم خلقک علیک إذ قرنت اسمه مع اسمک فقال نعم قد غفرت لک وهو آخر الأنبیاء من ذریتک ولولاه ما خلقتک»

بعد می گوید:

«فهذا الحدیث یؤید الذى قبله وهما کالتفسیر للأحادیث الصحیحه»

کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی أبو العباس الوفاه: 728، دار النشر: مکتبه ابن تیمیه، الطبعه: الثانیه، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج2، ص151

یعنی این را قبول می کند، شما ببینید تمام کسانی که نقل کرده اند تعبیر شان عین همان است. «تلقاها آدم من ربه فتاب علیه قال: سأل بحق محمد وعلی وفاطمه والحسن والحسین ألا تبت علی فتاب علیه». ابن تیمیه عین همین عبارت را آورده است ولی این چهار بزرگوار را آن جا حذف کرده است!

کاملا مشخص است که خلقت نوری اهل بیت (علیهم السلام) صورت گرفته است، یا همان تعبیر جامعه کبیره:

«خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ)»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج2، ص613

آن خلقت نورانی شان است، خلقت نوری هم که:

(فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)

(این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‌هایی که نام خدا در آنها برده می‌شود، و صبح و شام در آنها تسبیح او می‌گویند

سوره نور (24): آیه 36

کلمه نور هم که آمده است، چون مقدس ترین چیز و زیباترین چیزی که در ذهن ما است نور است، این به خاطر تقریب اذهان ما است که کلمه نور آمده است، و الا شاید اصلا آن ها خیلی فراتر از این قضیه هستند که به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) هیچ کس به هیچ وجهی به گرد مقام اهل بیت هم نمی رسد.

پرسش:

در دعای نور، آن جا دارد

«بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٍ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى الضَّرَّاءِ وَ السَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏»

البلد الأمین و الدرع الحصین‏؛ نویسنده: کفعمى، ابراهیم بن على عاملى‏ (تاریخ وفات مؤلف: 905 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، بیروت: 1418ق، ص51

این نور، نور اهل بیت است یا نور خدا؟

پاسخ:

کلمه نور از آن جا که در نظر  ما واژه نور به عنوان یک چیز مقدس است، فراتر از عالم ماده است، از این باب است، آقای مصباح هم در شرح مناجات عارفین نکات ظریفی دارد، همان بحث نور را مطرح می کند، می گوید عوام الناس ما از خدای عالم یک نوری تصور می کنند که آن بالا ها است، آن نور، عالم را تدبیر می کند، و حال آن که این کاملا غلط است، و عقیده فاسدی است، خدای عالم فوق این قضایا است، وقتی ما می گوییم:

(وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ)

و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!

سوره اخلاص (114): آیه 4

(لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ)

هیچ چیز همانند او نیست.

سوره شوری (42): آیه 11

وقتی ما به نور تشبیه می کنیم، پس می گوییم: «کان کمثله شیئ، کان له کفوا احد»، همه این ها نشان می دهد که تصورات ما از خدا به نور غلط است. لذا در این جا است:

(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)

خداوند نور آسمانها و زمین است.

سوره نور (24): آیه 35

نمی گوید اللَّهُ مُنَورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ. من یادم است که مرحوم امام در تفسیر سوره حمد، نکات خیلی ظریفی در رابطه با (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) در شرح بسم الله الرحمن الرحیم آوردند، نکات خیلی ظریفی است.

 همچنین در کتاب چهل حدیث هم در رابطه خلقت نوری، امام نکات خیلی خوبی دارد.

پرسش:

اگر بنا است که اکثریت مردم متوجه نشوند، و خواص متوجه بشوند این چه فایده ای برای مردم دارد؟

پاسخ:

راه برای همه باز است

پرسش:

تصور شان از نور، از خدا، معاد و این ها به همان اندازه ای است که می فهمند تصور می کنند،

پاسخ:

آیا دنبالش رفتند و نفهمیدند، یا این که دنبالش نرفتند؟ شما الان دارید عوام را می گویید، همان اساتید مان، بحث مسائل خلقت نوری مطرح می شود، آقایان در آن گیر دارند، چه رسد به این که عوام باشد. چرا که ما سراغش نرفتیم.

 الان من از خود شما سوال می کنم، آیا تا به حال یک ساعت احادیث خلقت نوری را دوستان مطالعه کردند؟ یا حداقل همین کتاب کافی، جلد 1، را یک بار از اول تا آخر خوب مطالعه کردیم؟

آغاز بحث…

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. این آیاتی که داشتیم، سیزدهم و چهاردهمین آیه ای که این ها استدلال کردند

(مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا)

کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده؛ و کسی که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسؤول نیستی).

سوره نساء (4): آیه 80

در دو تا سوره آمده است، مثال؛ سوره نساء، آیه 80. شوری، آیه 48، (مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا).

 این را عزیزان دقت کنند، چند تا نکته در این آیه است، مفسرین هم روی این ها خیلی تأکید کردند و روایات متعدد هم داریم، مرحوم کلینی در کافی چند تا روایت ذیل این آیه آورده است، نور الثقلین روایات متعددی آورده است، تفسیر البرهان روایت متعددی آورده است، (مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) اطاعت پیامبر، اطاعت خدا است.

 آیا (مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) مربوط به آیات قرآنی است، یا این که نه (یطِعِ الرَّسُولَ) ربطی به آیات ندارد؟ آیات جدا است، اطاعت الله فی الآیات جدا است، (مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ) ما قبلا هم بحث کردیم تمام این یطع الرسول به سنت بر می گردد.

«من یطیع الرسول فی سنته فقد اطاع الله فی کتابه»

(وَمَنْ تَوَلَّى) هر کس اطاعت نکرد، پشت کرد به پیامبر، از پیامبر روی گرداند، (وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا) پیامبر تو را حافظ این کسانی که از تو روی می گردانند قرار ندادیم، در آیه بعدی می گوید:

(فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا)

و اگر روی‌گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده‌ایم

سوره شوری (42): آیه 48

(فَإِنْ أَعْرَضُوا)، اگر از تو اعراض کردند (فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا) این جا اعرضوا است، آن جا تولی است،‌ در حقیقت هر دو یک معنا است، یعنی حرف تو را قبول نکردند و بر خلاف حرف تو حرکت کردند. حالا این اعرضوا و تولی مراحلی دارد، یک دفعه این است که به حرف پیامبر گوش نمی دهند، یک دفعه پیامبر را مسخره می کنند، یک دفعه به پیامبر نسبت جنون می دهند، یک دفعه نسبت سحر می دهند و امثال این ها که اعرضوا و تولی تمام این مواردی که عدم اطاعت نبی است شامل می شود.

پرسش:

در ادامه آیه 48 سوره شوری می گوید

(إِنْ عَلَیکَ إِلَّا الْبَلَاغُ)

وظیف‌ه تو تنها ابلاغ رسالت است!

سوره شوری (42): آیه 48

پاسخ:

بله، مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) مطالبی دارد بخشی از این مطالب نقل قولی از عامه است. شیخ طوسی کتاب تفسیر را که نوشت عزیزان دقت کنند در حقیقت یک تفسیر مقارن است. شیخ طوسی در کتاب تفسیر خود تلاش می کند اقوال بزرگان اهل سنت را نقل کند بعضی وقت ها نقل می کند و رد می شود. بعض موارد هم نقل می کند بعد شرحی که می دهد بدون این که متعرض قول اهل سنت باشد عملا رد می کند.

اما مجمع البیان این طوری نیست، مجمع البیان تلاش کرده مطالبی که شیخ طوسی از اهل سنت آورده این ها را متعرض نشود و گاهی هم خیلی کم متعرض می شود.

می گوید خدای عالم:

«بین الله تعالى بهذه الآیه أن طاعه الرسول صلى الله علیه وآله طاعه الله. وإنما کان کذلک»

چرا؟

«لان طاعه الرسول بأمر الله»

طاعت پیامبر به امر خدا است.

(أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ)

اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا را

سوره نساء (4):‌ آیه 59

«فهی طاعه الله على الحقیقه»

طاعت پیامبر در حقیقت طاعت الله است.

«وبإرادته وان کانت أیضا طاعه للنبی من حیث وافقت ارادته المستدعیه للفعل»

گرچه من حیثی طاعت النبی است و من حیثی طاعت النبی طاعت الله است.

«فاما الامر الواحد، فلا یکون من آمرین کما لا یکون فعل واحد من فاعلین»

در حقیقت دو تا امر نیست یعنی خدا یک امری کرده، پیغمبر هم امر دیگری کرده است، امر یک امر است خدا امر کرده پیغمبر هم این امر را به مردم ابلاغ کرده است.

حالا ابلاغش یک دفعه به صورت آیات قرآنی است و یک دفعه به صورت سنت است. در سنتش هم:

«کان جبریل ینزل بالسنه کما ینزل بالقرآن»

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاه: 911، دار النشر: دار الفکر – بیروت – 1993، ج7، ص643

بعد دارد:

«وقوله: (ومن تولى) أی اعرض ولم یطع ” فما أرسلناک علیهم حفیظا ” وقیل فی معناه ثلاثه أقوال: أحدها – قال ابن زید: حافظا لهم من التولی حتى یسلموا»

می گوید در این جا سه تا قول است. یکی از ابن زید، ابن زید را قبلا گفتیم عبدالرحمن ابن زید اسلم عمری متوفای 182 است. تفسیر قرآن و کتابی در ناسخ و منسوخ دارد. دوستان اگر خواستند مراجعه کنند سیر اعلام النبلاء جلد 8 صفحه 142 مفصل بحث کرده است.

خود شیخ طوسی هم از ابن زید زیاد دارد. در التبیان خیلی شیخ طوسی از ایشان نقل می کند. می گوید ابن زید گفته «حافظا لهم من التولی حتى یسلموا» تو حافظ نیستی از رویگرداندن این ها تا مسلمان بشوند.

یعنی تو موظف نیستی که این ها را از اعراض شان و از رویگرداندن شان محافظت کنی تا روی نگردانند و مسلمان بشوند. این یک نظر است.

«والثانی – حافظا لاعمالهم التی یقع الجزاء علیها لان الله تعالى هو المجازی علیها»

تو حافظ اعمال این ها نیستی که کارهای خلاف می کند این ها را مجازات کنی.

«الثالث – قال أبو علی: حافظا لهم من المعاصی حتى لا تقع»

تو حافظ نیستی که این ها را از گناهانشان محافظت کنی تا گناهی از این ها سر نزند.

«قال ابن زید: هذا أول ما بعث»

می گوید اوائیل بعثت این طوری بوده است بعدا که آیات سیف آمد این طوری نبود.  

«کما قیل له: ” ان علیک إلا البلاغ “ثم أمر فیما بعد بالجهاد ووجه جواب الجزاء فی قوله: ” فما أرسلناک علیهم حفیظا “»

این ابتدای امر این هاست و من تولی و من اعرض نتیجه اش آخر می آید

 «فما أرسلناک علیهم حفیظا من المعاصی حتى لا تقع – فی قول أبی علی – وعلى القول الآخر»

 قول چهارم

«لأنک لم ترسل علیهم حفیظا لاعمالهم التی یقع الجزاء علیها فتخاف أن لا تقوم بها»

این طوری نیست که تو حافظ اعمال این ها باشی و حال آن که مقتضی کیفر است این که تو بترسی این ها به دستورات تو قیام نکنند.

«وفی الآیه دلاله على أن الرسول لا یأمر بالخطأ»

پیامبر اکرم دستور خطایی نمی داده است که «من یطع الرسول فقد اطاع الله» مشخص است پیامبر دستور امر خطایی نداشته است.

«لان الله تعالى جعل طاعته طاعه نفسه والله لا یأمر بالخطأ بلا خلاف»

التبیان فی تفسیر القرآن؛ المؤلف: الطوسی، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقیق وتصحیح: أحمد حبیب قصیر العاملی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعه: الأولى، 1409هـ. ج3، ص268

این مطلب را در جلد 3 صفحه 268 آورده و در جلد 9 صفحه 173 می گوید:

«(فما أرسلناک علیهم حفیظا) أی حافظا تمنعهم من الکفر (إن علیک)»

این جا إن، إن نافیه است

«أی لیس علیک (إلا البلاغ) وهو ایصال المعنى إلى أفهامهم»

تو بخواهی مطالب را به این ها برسانی.

«وتبین لهم ما فیه رشدهم»

التبیان فی تفسیر القرآن؛ المؤلف: الطوسی، محمد بن الحسن (المتوفى460ق)، تحقیق وتصحیح: أحمد حبیب قصیر العاملی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعه: الأولى، 1409هـ. ج9، ص173

بیان کنی آن چه که مایه ی کمال این ها است. آن که لازم است پیغمبر انجام بدهد دعوت این ها به حق است. و ملزم نیست پیامبر این ها را از اعتقاد خلاف حق محافظت کند.

مرحوم طبرسی هم آمده همین بحث های ایشان را با حذف تمام آن مباحث می گوید:

«وفی هذه الآیه تسلیه للنبی فی تولی الناس عنه»

این که مردم از پیغمبر روی گردان شدند این همه پیامبر این ها را نصیحت کرد این ها حرف پیامبر را گوش نکردند (خدا به پیامبر تسلّی و دلداری می دهد.) قبلا هم ما روایاتی آوردیم رسول اکرم به خارج مکه می رفت قبائل را برای اسلام دعوت می کرد.

در موارد متعدد یعنی شش – هفت مورد بوده است که رؤسای قبائل می گفتند اگر ما مسلمان بشویم دین تو فراگیر بشود و حکومت داشته باشی ما را جانشین خودت قرار می دهی؟ حضرت فرمود:

«إن الامر لیس بیدی، الامر بید الله»

بحث جانشینی بعد از من به دست من نیست به دست خدا است.

این ها می گفتند ما حاضر نیستیم گردن هایمان را در برابر شمشیرهای مخالفین تو قرار بدهیم وقتی تو پیروز شدی جانشینی به عهده کسی دیگر باشد. این ها برای پیامبر اکرم خیلی سخت بود برای دعوت آن جا برود و این ها جواب بدهند ما با این شرط حاضریم مسلمان بشویم.

اسلام را قبول می کردند به شرط این که در آینده به مقام و جایی برسند، نه به خاطر این که خدایی است و ما به خدای واحد می خواهیم ایمان بیاوریم

مرحوم طبرسی می گوید این آیه در حقیقت تسلیت و آرامشی در قلب نبی مکرم است در این که مردم از پیامبر رویگردان بودند.

«مع ما فیه من تعظیم شأنه، بکون طاعته طاعه الله، ثم بین أن المنافقین أظهروا طاعته، وأضمروا خلافه»

تفسیر مجمع البیان؛ نویسنده : الشیخ الطبرسی (وفات : 548)، تحقیق: تحقیق وتعلیق: لجنه من العلماء والمحققین الأخصائیین ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان: 1415 – 1995 م، ج3، ص140

بعد منافقین آمدند به ظاهر دم از اطاعت پیامبر زدند و در واقع با پیامبر مخالفت کردند. مرحوم بحرانی در تفسیر البرهان چند نکته دارد و ده – دوازده تا روایت ایشان در ذیل همین آیه آورده است.

ایشان از خطبه وسیله کافی جلد 8 که خطبه وسیله چند صفحه است تکه ای از خطبه وسیله آورده است. ایشان ده – دوازده روایت آورده اولین روایت که از صفحه 2 تا صفحه 14 است روایت خیلی مفصلی است و نکات ظریفی دارد که امام صادق (سلام الله علیه) یک نامه ای به اصحابشان نوشتند

«وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِیهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا»

و دستور دادند که شما تدریس کنید و به مفهوم این روایت توجه داشته باشید و متعهد بشویم

«فَکَانُوا یَضَعُونَهَا فِی مَسَاجِدِ بُیُوتِهِمْ»

این ها کنار سجاده شان قرار می دادند.

«فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاهِ نَظَرُوا فِیهَا»

الکافی (ط – الإسلامیه)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج8، ص2

شیعیان وقتی از نماز فارغ می شدند به این نامه امام صادق (سلام الله علیه) توجه می کردند.

این دو تا روایت را صاحب برهان آورده و همچنین نور الثقلین و کنز الدقایق آورده یعنی تمام کتاب های تفسیری حدیثی این چهار – پنج تا روایت را مطرح کردند.

روایت اول که خطبه الوسیله است خطبه خیلی مفصلی است امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بعد از روی کار آمدن خطبه را بیان کرده است من جمله از فرمایشات شان در این خطبه این است:

«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً فَقَرَنَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ مَعْصِیَتَهُ بِمَعْصِیَتِهِ فَکَانَ ذَلِکَ دَلِیلًا عَلَى مَا فَوَّضَ إِلَیْه‏»

این بهترین دلیل است بر آن چه که خدای عالم در امر دین به پیغمبر اکرم واگذار کرده است. طاعت پیامبر، طاعت الله است، معصیت پیامبر هم معصیت الله است.

«وَ شَاهِداً لَهُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَهُ وَ عَصَاهُ»

و این آیه بهترین شاهد است بر این که هرکس پیامبر را تبعیت کند، تبعیت خدا است و هرکس معصیت کند معصیت خدا است.

«وَ بَیَّنَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ مَوْضِعٍ مِنَ الْکِتَابِ الْعَظِیمِ»

ظاهرا نزدیک چهارده – پانزده تا آیه در رابطه با: (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ) و (وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا) و… داریم ما قبلا این آیات را مطرح کردیم.

(أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ)

اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا

سوره نساء (4): آیه 59

(وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا)

و هر کس نافرمانی خدا و رسولش کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن می‌مانند!

سوره جن (72): آیه 23

بعد می گوید:

«فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی التَّحْرِیضِ عَلَى اتَّبَاعِهِ وَ التَّرْغِیبِ فِی تَصْدِیقِهِ وَ الْقَبُولِ بِدَعْوَتِهِ»

خدای عالم برای این که مسلمان ها تحریک بر متابعت پیامبر کند و تشویق در تصدیق پیامبر کند و قبول دعوت پیامبر فرموده است:

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ فَاتِّبَاعُهُ (صلی الله علیه واله وسلم) مَحَبَّهُ اللَّهِ وَ رِضَاهُ غُفْرَانُ الذُّنُوبِ وَ کَمَالُ الْفَوْزِ وَ وُجُوبُ الْجَنَّهِ وَ فِی التَّوَلِّی عَنْهُ وَ الْإِعْرَاضِ مُحَادَّهُ اللَّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ وَ الْبُعْدُ مِنْهُ»

متابعت پیامبر محبت خدا است و رضای پیامبر غفران از گناهان است و رسیدن به بالاترین کمالات و وارد شدن در بهشت است. و تولی از پیامبر، اعراض از پیامبر در حقیقت جنگ با خدا است و غضب و خشم خدا است. و دوری از خدا است و این:

«مُسْکِنُ النَّارِ»

این باعث می شود که متولین عن النبی سکونت شان در آتش باشد.

«وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ»

الکافی (ط – الإسلامیه)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج8، ص26

کافی جلد 8 صفحه 26 دارد و تفسیر البرهان جلد 1، صفحه 609 دارد و تفاسیر دیگر.  حدیث دوم که آوردند از صفحه 2 تا 14 است یعنی در حقیقت دوازده صفحه است و اولین روایت جلد هشتم است.

«مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

الکافی (ط – الإسلامیه)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، ج8، ص2

در بحث سندی حدیث، علی ابن ابراهیم ثقه است، پدرش ثقه است، ابن فضال ثقه است، مؤذن هم ثقه است از نظر سندی مشکلی ندارد. سند دومش هم محمد ابن اسماعیل ابن بزیع ثقه است و محمد ابن سنان علی قول ثقه. اسماعیل ابن جابر ثقه  از ابی عبدالله (علیه السلام).

ظاهرا مشکل سندی ندارد. غیر از این که نسبت به محمد ابن سنان آقای خویی یک مقدار اشکال دارد. آقای شبیری اشکال آقای خویی را وارد نمی داند و می گوید ما به روایات محمد ابن سنان عمل می کنیم و درست هم هست، چون اگر بنا باشد روایاتی که در مذمت صحابه آمده به این ها پایبند باشیم باید حداقل هفت – هشت هزار روایات را دور بریزیم.

روایت مذمت در مورد صفوان آمده، در مورد زراره آمده در مورد محمد ابن مسلم آمده، در مورد جمیل ابن دراج آمده، در مورد هشام ابن حکم آمده، در مورد هشام ابن سالم آمده و در مورد مؤمن الطاق آمده؛ یعنی عمده اصحاب ویژه امام باقر و امام صادق (سلام الله علیهما) روایات ذم در موردشان آمده است.

در کنارش روایات مدح هم داریم؛ یعنی اگر پنج تا روایت در مذمت باشد پانزده تا روایت ما در مدح داریم. هم در روایات ذم صحیحه داریم و هم در روایات مدح صحیحه داریم ولی این که چرا در مورد این ها ذم صادر شده است آن یک بحث دیگری است.

از جمله امام صادق (سلام الله علیه) به فرزند زراره عبیدالله گفت از طرف من به پدرت سلام برسان اگر من مطالبی در مورد مذمت پدرت می گویم:

«ما اردت الا ما اراد صاحب السفینه»

برای حفظ از دشمن است. روایت اول جلد 8 صفحه 2 تا 14 خیلی مفصل است دوستان می توانند مطالعه کنند. و این قسمتش آخر کلام امام صادق (سلام الله علیه) است آقایان در تفسیر آورده اند نکات خیلی ظریفی دارد ان شاءالله جلسه بعد اشاره می کنیم

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته



منبع

مقالات مرتبط