نویسنده مقاله اهانت‌آمیز به امام هنوز عضو شورای سردبیری اطلاعات است! |

۱۴۰۲/۱۱/۰۲
  • admin
  • شناسه خبر: 4670


پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از حوادث مهمی که به باور ناظران سیاسی، نقش مهمی در شعله‌ورتر شدن خشم مردم و تسریع در وقوع انقلاب اسلامی دارد، انتشار مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات در 17 دی 1356 علیه آیت الله خمینی به عنوان یک رهبر سیاسی است.

این مطلب در آن زمان با تیتر «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در بخش نظرها و اندیشه‌های روزنامه اطلاعات چاپ شد و امضای نویسنده‌اش فردی به اسم احمد رشیدی مطلق بود که با عباراتی موهن آیت‌الله خمینی فقیه، مجتهد و عالم سیاسی شیعه را بازیچه  دست استعمار روس و انگلیس  معرفی کرد.

دو روز بعد از این مقاله مشهور، فاجعه خونین قم به وجود آمد. مردم قم در اعتراض شدید به سرمقاله روزنامه اطلاعات راهپیمایی بزرگ برگزار کردند که این راهپیمایی نیز همانند واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از سوی اراذل و اوباش و گارد شاهنشاهی به  خاک و خون کشیده شد. بازار بزرگ تهران نیز چند روز بعد از این واقعه خونین در اعتراض به “کشتار بی‌رحمانه مردم قم و توهین سرمقاله روزنامه اطلاعات به سید روح‌الله خمینی” تعطیل کرد.

حدود یک سال بعد یعنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به گفته احمد احرار خبرنگار روزنامه اطلاعات، نویسنده این مطلب دستگاه ساواک بوده که از طریق وزارت اطلاعات و جهانگردی، به روزنامه اطلاعات ارسال می‌کند تا چاپ شود.

با وجود این، یک سال بعد از آن ماجرا در حالی که رژیم پهلوی سقوط کرده و انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود، روزنامه اطلاعات در تاریخ 24 دی 1358 خبری را منتشر کرد و نوشت: «نویسنده مقاله اهانت‌آمیز به امام هنوز عضو شورای سردبیری اطلاعات است»

این خبر به نقل از “بنکدار” نماینده بنیاد مستضعفان در روزنامه اطلاعات منتشر شد و در ادامه آن آمده: «در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری یک حالت بحرانی ایجاد شده است، در مؤسسه ما هم در تحریریه‌اش عناصر ضدانقلاب زیاد هستند؛ یعنی کسانی هستند که موضوع سیاسی‌شان مشخص است؛ یک عده هم جزو چریک‌های فدایی خلق هستند. اینها شروع کرده‌اند به توطئه‌چینی و تحریک. خوشبختانه ما امروز تمام اسنادی را که در اختیار ما گذاشته بودند به در و دیوار چسبانیدم و کارگران از ما حمایت کردند.»

بنکدار که این صحبت‌ها را در یک مصاحبه مطبوعاتی بیان می‌کرد، در پاسخ به این سؤال که «… برخی از این افراد مورد اشاره، عضو سندیکا هستند و از نظر شما آیا عضو سندیکا بودن گناه است؟» ؛ پاسخ داد: «از نظر من کسی که عضو سندیکای نویسندگان باشد گناه نیست؛ ولی ساواکی باشد، گناه است. این آقای حیدری و شمایلی و آن آقای باستانی از طرف عباس مسعودی برای سانسور روزنامه انتخاب شده بودند و سازمان امنیت در پرانتزی بعد اسم آقای حیدری نوشته است: ایشان سابقاً فعالیت‌های مضره سیاسی داشته است؛ چون حیدری دبیر سندیکای نویسندگان هم هست و همان رشیدی مطلق است.»

در ادامه، خبرنگار از تصمیم شورای انقلاب سؤال می‌کند که نماینده بنیاد مستضعفان پاسخ می‌دهد: «امروز آقای سید هادی خسروشاهی نماینده امام در وزارت ارشاد ملی پیش من بودند، ایشان توصیه کردند که چون الان اوضاع بحرانی است و عناصری هستند که می‌خواهند سوءاستفاده بکنند ما تا ریاست‌جمهوری دست به تصفیه اینها به طور موقت نزنیم. فقط به‌عنوان توصیه گفتند؛ ولی من بر اساس مذاکراتی که با آقای موسوی اردبیلی داشتم، ایشان موافقت کردند که رشیدی مطلق دستگیر شود. البته حکم دستگیری رشیدی مطلق از طرف کمیته مرکزی داده شده ولی آقای مهدوی کنی گفتند دست نگهدارید شاید از طرف خود همان تحریریه، بدون تشنج بیرون بکنیم و دستگیر کنند. رشیدی مطلق همان آقای محمد اسماعیل حیدری است.»

سؤال بعدی که از بنکدار پرسیده می‌شود این است: «آیا مقاله توهین به امام خمینی توسط خود محمد اسماعیل حیدری نوشته شده است؟» که وی می‌گوید: «اتفافاً خود ایشان در مقاله بعدی که گفته شده، خودش اقرار کرده که داریوش همایون بود که این را به من دیکته کرد و گفت بنویس. این درست دلیل پاسبان‌هایی است که می‌گفتند ما “المامور معذور” هستیم و طبق دستورالعمل کار کرده‌ایم. ما تسویه احمد رشیدی مطلق را به عهده هیئت تحریریه می‌گذاریم. من در مقابل این عناصر کثیف یک قدم عقب‌نشینی نمی‌کنم و مثل همیشه که تمام هستی‌ام را در راه انقلاب داده‌ام و می‌دهم با قاطعیت عمل می‌کنم مگر اینکه مرا از اینجا بردارند.»

نویسنده مقاله اهانت‌آمیز به امام هنوز عضو شورای سردبیری اطلاعات است!

روایت محمد حیدری از چگونگی چاپ مقاله اهانت‌آمیز

بنکدار در حالی رشیدی مطلق نویسنده مقاله موهن را محمد حیدری می‌داند که حیدری در تاریخ 8 شهریور 1357 در مطلبی با عنوان «چه کسی علیه آیت‌الله العظمی خمینی نامه جعلی منتشر کرد؟» به طور مفصل به خوانندگان روزنامه توضیح می‌دهد که فرایند چاپ آن مقاله به چه صورت بوده است.

محمد حیدری در این گزارش توضیح می‌دهد که در آن دوره به طور موقت، سمت نظارت کلی بر صفحات داخلی روزنامه را داشته است، بدین شکل که «از طریق تماس دائم با متصدی اجرایی صفحات داخلی بدانم چه موضوعاتی در این صفحات چاپ می‌شود و اگر مطلبی به مصلحت نبود، مانع چاپ آن شوم…».

او می‌گوید در آن مقطع چند روزی دچار کسالت ناشی از سرماخوردگی شده و مجبور به ماندن در خانه می‌شود؛ اما تلفنی با همکارش احمدرضا دریانی که متصدی اجرایی صفحات داخلی روزنامه بود، تماس می‌گرفته و درباره مسائل روز با هم تبادل نظر می‌کردند. از جمله غروب روز جمعه 16 دی 56 که چنین تماسی تکرار شد ولی دریانی برخلاف بیان شاد همیشگی اش با صدایی لرزان و پراندوه با او صحبت می کند. در نهایت همکارش میگوید که « همه مان به دردسر افتاده ایم. از وزارت اطلاعات [و جهانگردی]  نامه آورده‌اند و اصرار دارند همین فردا چاپ شود. گمان کردم از همان نامه‌های معمولی است که وزارت اطلاعات در دوران اختناق‌آمیز سال‌های گذشته چاپ آنها را همواره به مطبوعات تحمیل میکرد و البته غالبا موضوعاتی بود که چاپ آن‌ها خواننده آگاه را متوجه طرز تفکر و مدیریت بسیار ابتدایی و پیش پا افتاده و خنده آور مسئولان تبلیغاتی مملکت میکرد. بدین لحاظ بود که گفتم: چه میشود کرد… ما که پوستمان کلفت شده است. مطلب را در یکی از صفحاتی که کمتر مورد توجه است، و لای آگهی ها گم وگور کن. گفت: این دفعه موضوع فرق میکند. چیزی که به ما داده اند نامه ای است به امضای شخصی موهوم به نام رشیدی مطلق و علیه آیت الله العظمی خمینی ؛ آنهم سرشار از ناسزا و حرفهای نامربوط.

پشتم لرزید… بعد که بر اعصابم مسلط شدم گفتم متن نامه را بخوان و او خواند. نامه که تمام شد گفتم من صددرصد مخالف چاپ نامه هستم. بگذار با سردبیر روزنامه صحبت کنم و بعد بگویم که چه باید کرد؟ گفت سردبیر روزنامه استعفا کرده است. الان روزنامه بی سردبیر است. گفتم پس من با مسئولیت خودم تصمیم میگرم که نامه چاپ نشود. گفت: تهدید کرده‌اند که نامه حتماً باید چاپ شود. تو چرا مسئولیت قبول می‌کنی؟ مأموران وزارت اطلاعات نامه را به هر حال به زور هم که باشد، چاپ می‌کنند. گفتم حالا که کسی در روزنامه نیس و من موظفم مانع انتشار این نامه بشوم ولو آنکه فردا به صلّابه‌ام بکشند. و بعد به شوخی گفتم: من تا حالا غذای زندان را نخورده‌ام. به امتحان‌کردنش می‌ارزد.

در ادامه نوشته محمد حیدری یکی از مدیران روزنامه اطلاعات آن دوره آمده است: مکالمه ما دو نفر اینجا قطع شد. گمان کردم خطری را که نه فقط شرافت روزنامه‌نگاران را لکه‌دار می‌کرد؛ بلکه شرحی که خواهم نوشت، ثبات کشور را به هم می‌زند (که زد) رفع کرده‌ام. البته فکر می‌کردم رونوشت این نامه مجعول به روزنامه‌های دیگر هم داده شده و آنها هم چنین مقاومتی کرده‌اند؛ اما دلخوشیم دیری نپایید چرا که همکارم تلفن کرد و گفت فلانی! تامه باید چاپ شود؛ چه من و تو بخواهیم یا نخواهیم. اگر مقاومت کنیم خودشان می‌آیند روزنامه و نامه را چاپ می‌کنند…

شرح و تفصیل نمی‌دهم وقتی ناامید شده و دریافتم کاری از هیچ‌کس ساخته نیست، و… گفتم: پس بیا زیرکی کن. نامه را از صفحه اول بخش نیازمندی‌ها لابه‌لای بی‌خواننده‌ترین آگهی‌ها شروع کن و هر پاراگراف را در یک صفحه بگذار و بنویس بقیه در صفحه بعد و این وضع را تکرار کن تا مقاله تمام شود. تیتر مطلب را هم از 12 سیاه (کوچک‌ترین حروف تیتر) بیشتر نگذار.

صبح فردا علی‌رغم ادامه بیماری به روزنامه آمدم. وقتی چشمم به صفحات لایی افتاد؛ چون صاعقه‌زده‌ها برجایم خشک شدم. مقاله علی‌رغم سفارش و تأکید من با حروف درشت، داخل کادر و جای مشخص چاپ شده بود. ساعتی بعد فهمیدم دستگاه سانسور احمدرضا دریانی همکار مرا تحت کثیف‌ترین نوع فشار وادار کرده نامه را با این وضع مشخص چاپ کند…

 



منبع

مقالات مرتبط