طرح بحث ولایت فقیه در نجف، در سال 1348 شمسی را باید بهعنوان یک نقطه عطف بسیار برجسته در تاریخ اندیشه سیاسی معاصر و تاریخ مبارزات اسلامی معرفی کرد؛ زیرا تا قبل از آن، همه گفتهها، نوشتهها و فعالیتها مبهم و ناروشن بود و اگرچه به حکومت موجود، اعتراضهایی در قالبها و اشکال مختلف صورت میگرفت، اما کمتر به اوضاع و شرایط بعد از سقوط رژیم و برنامههای آینده اندیشیده میشد. این بحث، به همه مخالفتها علیه رژیم در انواع گوناگون آن، جهت داد و مسیر آینده را شفاف و روشن کرد.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی – امین خدابخشی؛ بهمن 1348 فصل جدیدی در مبارزات اسلامی علیه رژیم پهلوی به وجود آمد. اول این ماه، رهبری نهضت در درس خارج خود به مبحث ولایت رسیدند[1] و تصمیم گرفتند مسئلهی ولایت فقیه و راه تأسیس حکومت اسلامی و موانعی که تاکنون مانع تأسیس چنین حکومتی شده است را تبیین کنند.[2] امام خمینی که تا قبل از این اجازه نمیدادند کسی مباحث کلاس درسشان را ضبط کند. با رسیدن به مبحث ولایتفقیه به شاگردانش دستور دادند که مباحث کلاس را ضبط نمایند. امری که باعث تعجب شاگردان شده بود.[3] به اعتقاد حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی رحمانی، طرح بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی توسط امام برحسب تصادف نبود. از قبل برنامهریزی کرده بودند تا اینکه این مباحث را به مناسبت طرح کنند.[4]
برخی معتقدند که علما و مدرسان زیادی از ولایت فقیه بحث میکردند، اما امام بسیار تفصیلیتر به این بحث پرداخت: «به نظر من اصل بحث ولایت فقیه بهصورت طبیعی مطرح شد. گرچه امام منتظر فرصتی بودند که این بحث را بهصورت استدلالی در حوزهی علمیهی نجف مطرح کنند و مسئله جا بیفتد؛ ایشان به مناسبت درس مکاسب خود به این بحث پرداختند. همهی علما در قم، در تهران، مشهد و نجف این قسمت از بحث مکاسب را در درسشان مطرح میکنند، اما حضرت امام که به این قسمت از مکاسب رسیدند بهصورت مفصلتر بحث کردند و آن را نیاز روز جامعه نیز تشخیص دادند.»[5] آیتالله سید عباس خاتم یزدی به تفاوت رویکردی امام خمینی با دیگر علما اشاره میکند و میگوید: اگرچه مسئلهی ولایت فقیه سابقهای به قدمت خود فقه به معنای مصطلح آن دارد و اصل ولایت فقیه اجمالاً مورد اتفاق همهی فقهای شیعه میباشد؛ منتهی بعضی از فقها در قرون اخیر قائل به ولایت مطلقهی فقیه شدهاند و حضرت امام یکی از آنهاست. ایشان ولایت فقیه را در ادامهی ولایت خدا و حضرت رسول و ائمهی اطهار (ع) میدانست و معتقد بود که اقامهی حکومت الهی بعد از پیامبر و امامان معصوم بر عهدهی فقهاست. [6]
حجتالاسلام و المسلمین سید هادی موسوی به ابعاد مهمی از این درس اشاره میکنند: «حضرت امام در سال 1348 در مباحث مکاسب محرمه به مبحث بیع و بخش خمس رسیدند و به بحث پیرامون ویژگیها و شرایط متصدیان خمس و امور حسبیه پرداختند. در اینجا بود که امام، اندیشه و تفکر سیاسی خود را در قالب ولایت فقیه مطرح کردند و برای همگان روشن شد که اندیشهی ایشان فراتر از مسئلهی امر بهمعروف و نهی از منکر است، بلکه ایشان حکومتی را بر اساس احکام اسلامی مطرح کردهاند. آن بزرگوار در این بحث اشاره کردند که آیا اسلام آمد که فقط یک سلسله قوانین و احکام حلال و حرام را مطرح بکند؟ پیامبر اسلام (ص) حکومت برقرار کرد و لشکر درست نمود. پیامبر (ص) و علی بن ابیطالب (ع) از نظر سیاسی طرحی نو به راه انداختند.»[7]
آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی طرح مباحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی را نقطه عطفی میداند و میگوید: علت نقطهی عطف بودنش این بود که برداشت مردم و حتی خواص از مبارزات این بود که حکومت و دولت شاه، قوانینی علیه اسلام تصویب کرده و راهی را در پیش گرفته است که علیه دین و اسلام است و ما باید با آن مبارزه کنیم تا دولت، قوانین ضد دینی را لغو کند و حداکثر از حوزههای علمیه و علما عذرخواهی کند. عدهای دیگر بالاتر از این مطلب را هم میگفتند؛ بدینصورت که این رژیم را ساقط کنیم و در بدنهی رژیم جدید، مثلاً مجلس، مقداری نفوذ کنیم… اینکه رژیم ساقط شود و حکومت جدید که فقیه در رأس آن باشد، بر سر کار بیاید، حتی به اذهان خطور هم نمیکرد…. اگرچه فداییان اسلام و مرحوم نواب صفوی برنامهی حکومت اسلامی داشتند و آن را مطرح کرده بودند، ولی اینکه حکومت اسلامی چگونه باید باشد، فقیه در رأس آن باشد یا اینکه آدمهای خوبی غیر از فقیه در رأس باشند، روشن نبود. … بههرحال مبارزه تا قبل از طرح بحث ولایت فقیه، حالت مبهمی داشت، زیرا هدف مبارزه بهخوبی تشریح نشده بود.»[8]
به عقیده حجتالاسلاموالمسلمین محمد فاضل استرآبادی: حضرت امام موضوع را با ادله و استدلالهای فراوان مطرح کردند و توانستند باور به تشکیل حکومت اسلامی ایجاد کنند. [9]
آیتالله علی عراقچی به اهمیت طرح حکومت اسلامی در مقابل سایر نظامهای نامشروع اشاره میکند و میگوید: امام با همین مباحث توانست بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی را در نجف تئوریزه کند و آن را بهعنوان «نظام اسلامی» در مقابل سایر نظامهای نامشروع ازجمله نظام شاهنشاهی به منصهی ظهور برساند. به عقیده عراقچی: پیش از حضرت امام هیچیک از علمای شیعه، اینگونه حکومت اسلامی را تئوریزه نکرده بودند. علما و فقهای سلف اغلب خواستار اصلاح نظام موجود بودند و درنهایت به تذکر و نصیحت بسنده میکردند؛ اما حضرت امام پس از یک مرحلهی کوتاه تذکر و نصیحت، خواستار برچیده شدن نظام شاهنشاهی شد. [10]
به گفته آیتالله سید جعفر کریمی زمانی که امام این مباحث را مطرح میکرد در نجف جلساتی بر ضد این بحث به وجود آمده بود. خلاصه زمینهی مشکلات ازهرجهت برای ایشان فراهم بود و گاهی عکسالعملهایی هم ابراز میکردند.[11] آیتالله خاتم یزدی در بیان مخالفتها میگوید: یکی از مطالبی که امام بیان فرمودند و خیلی در مورد آن صحبت شد و تقریباً میشود گفت که علمای نجف در مقابل آن ایستادند، مسئلهی ولایت فقیه بود.[12] حجتالاسلام سید علیاکبر محتشمیپور در تبیین این مخالفتها میگوید: یکی از بیوت محل تجمع مخالفین امام، منزل سید محمد روحانی (یکی از فضلای نجف و شاگرد آیتالله خویی) بود. در آنجا مطرح کردند که آقای خمینی حوزهی علمیهی قم را به هم زد و حالا آمده نجف را هم مثل قم به هم بزند.[13]
آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی ابعاد دیگری از این مخالفتها را نشان میدهد: مخالفان مبارزه در نجف، دربارهی این مسئله تشکیک میکردند که فقیه چنین ولایتی ندارد و ولایتش به این گستردگی نیست. … بعضی میگفتند امام خودش میخواهد شاه شود؛ مگر امکان دارد چنین چیزی اتفاق بیفتد. آنان همیشه در پی نفی و انکار این مسئله بودند… در این جو مسموم، عدهای که اهل تقید و تقوا نبودند امام را آماج تیرهای سهمگین و تهمتهای خود قرار دادند و موجب ناراحتی امام شدند و امام از محیط نجف آزردهخاطر گشتند. [14] حتی پارهای از محافل و بیوت نجف شایعاتی میساختند؛ ازجمله اینکه این تئوریها را سفارت شوروی در عراق به «محمود پناهیان» که از رهبران حزب تودهی ساکن بغداد بود میدهد و او شبها این مسائل را به امام میدهد و او فردایش در جلسات درس مدرسهی شیخ انصاری مطرح میکند! حرفهایی که هر دیوانهای به آن میخندد، البته خود این آقایان خوب میدانستند که حرفهایشان چقدر سخیف و بیپایه است.[15]
سید احمد خمینی نیز روایت تلخی از آن سالها دارد: زمانی که ایشان در نجف به بحث ولایت فقیه رسیدند، اعتراض مرتجعان نجف شروع شد. عدهای تحریک کردند تا عدهای درس را ترک کنند و متأسفانه موفق هم شدند. خود امام فرمودند با شروع این بحث، عدهای به درس نیامدند که تا آخر نیامدند. زیرا لابد معتقد بودند باید شاه و صدام حکومت کنند، نه امام و مجتهد جامع الشرائط. آنان میگفتند حکومت در شأن فقیه نیست و دوستان صمیمی امام در نجف چه خوندلها خوردند… از کارهایی که مرتجعان نجف کردند ریختن کتاب حکومت اسلامی در چاههای نجف بود؛ کتابهایی که ثابت میکرد حکومت از آنِ رسول خدا صلیالله علیه و آله و ائمهی طاهرین و علمای بزرگی است که شرایط جانشینی امامان بزرگمان را دارند. دوستانمان در نجف متوجه شدند که عدهای میآیند منزل امام و درخواست کتاب میکنند و میگویند میخواهیم بفرستیم بصره و یا بغداد و یا شهرهای بزرگ عراق و بعد در آن شهرها خبری از کتاب مذکور نبود. با تعقیب و مراقبت، متوجه شدند که آنان کتابها را در شط فرات میریزند.[16]
نکته جالب و قابل توجه، بیاهمیتی امام به این رفتارها بود. آقا مجتبی تهرانی از شاگردان و علاقهمندان به امام بودند که آن ایام هم در درسهای امام شرکت میکرد، میگفت که من به امام عرض کردم که آقا! خیلی دارند جوسازی میکنند، امام فرمودند چیزی نیست، گوش ندهید، اینها از همین سور [چهاردیواری اطراف شهر] نجف بیرون نمیروند.[17]
به هرحال شاگردان و دوستداران امام، به زودی مباحث امام را چاپ و توزیع کردند. آیتالله محمدرضا ناصری در این باره میگوید: ما مطالب را ضبط میکردیم و از شب تا صبح مطالب را پیاده میکردیم و صبح آن را (پس از رؤیت امام) تکثیر میکردیم که دوازده جزوه شد و بعدها تغییر و تحولی پیدا کرد.[18] خبر کتاب حکومت اسلامی و اعلامیه امام قبل از هر چیز در ایران و حجاز پخش شده بود. [19]
در ایران نیز دوستان امام که در حوزهی علمیهی قم بودند، آن کتابها را با تمام توان چاپ و پخش کردند. حتی آقای اسدالله لاجوردی جزوات درسها را در مغازهی خود علناً میفروخت که بعداً دستگیر شد. آن کتابها بهسرعت برق در سراسر حوزههای علمیه و محافل دینی و غیردینی منتشر شد. مرحوم آیتالله ربانی شیرازی در نشر این کتاب، زحمتها کشید… یاران امام در ایران، با وجود شکنجه و زندان و تبعید و محدودیت، چه نیکو رسالتشان را انجام دادند.[20]
به گفته سید حسن طاهری خرمآبادی: حتی گروههایی که به حکومت اسلامی و ولایت فقیه و روحانیت و اسلام اعتقاد نداشتند از این بحث استقبال کردند؛ زیرا این کار را مبارزه با شاه و رژیم میدانستند و از آن استقبال میکردند و این مسئله باعث خوشحالی آنان هم شده بود. شاید نوارها و دستنوشتهها را هم دستبهدست میکردند. [21]
طرح مسئله ولایت فقیه و بازتاب آن رژیم پهلوی را به وحشت انداخت. چنانکه خود نصیری (رئیس ساواک ایران) به همراه عدهی زیادی از ساواکیها برای دستگیری حاملان پیامها و کتابهای امام به مکه آمده بودند.[22]
آیتالله طاهری خرمآبادی علت وحشت رژیم را اینگونه بیان میکند: اینکه فقیه حکومت تشکیل بدهد و رتقوفتق امور را در دست بگیرد و احکام اسلام را پیاده کند، مسائلی بود که باعث وحشت رژیم شده بود وگرنه بحثهای نظری و صرفاً بیان یک مسئلهی فقهی، اینقدر مخالفت نداشت؛ همانگونه که علمای گذشته مثل مرحوم نراقی، صاحب جواهر، مرحوم نائینی، مرحوم آخوند و حتی مرحوم آقای بروجردی هم بحثهایی در زمینهی ولایت فقیه داشتند که در همان حد نظری و مسئلهی فقهی باقی ماند؛ اما آن چیزی که باعث شد تا این معارضات و حرفها به وجود بیاید این بود که امام تنها به ذکر مسئلهی فقهی اکتفا نکردند، بلکه مکتبی عملی و اساس تشکیل حکومت اسلامی را در نجف پایهریزی کردند که دنیای اسلام را هم فراگرفت.[23]
بنابر این ساواکِ شاه به منظور پیشگیری از گسترش اندیشهی حکومت اسلامی در میان ملت ایران، روحانیون متعهدی را که در سنگر مساجد و منابر پیرامون حکومت اسلامی سخن میگفتند، شدیداً تحت تعقیب قرار میداد… چاپخانهها، کتابفروشیها و مراکز نشر و ارشاد زیرِ کنترل شدید مأموران ساواک قرار داشت تا از چاپ و نشر جزوههای حکومت اسلامی که از نجف، مکه و خلیج]فارس[ به ایران میرسید و تکثیر و توزیع میشد، جلوگیری کند. به منازل علما، روحانیون و رهروان راستین راه امام یورش میبرد تا نوارها و جزوههای حکومت اسلامی امام ضبط و محو گردد و دارندهی آن مورد تعقیب و مجازات قرار گیرد.[24]
اما هیچ یک از اقدامات ساواک و مخالفان امام نتوانست جلوی تحقق اندیشه ولایت فقیه را بگیرد. به گفته انقلابیون طرح اندیشه ولایت فقیه مبارزه را وارد مرحله جدیدی کرد: با طرح مسئلهی ولایت فقیه و رسیدن نوارهای آن به قم، موجی در بین انقلابیون به وجود آمد و تحولی اساسی در آنان ایجاد کرد… با مطرح شدن بحث ولایت فقیه، محتوای منبرها عوض شد. حکومت اسلامی دیگر از موضوعات ثابت منبرها بود… اگر این مباحث مطرح نمیشد، مبارزه وارد مرحلهی جدیدی نمیگشت و مردم به این زودیها، علیه رژیم فریاد نمیکشیدند. طرح این مسائل زمینه را برای حرکتهای سریعتر و قاطعتر مردم فراهم کرد وگرنه بهزودی در این مسیر قرار نمیگرفتند… به نظر من به دلیل بحثهای حکومت اسلامی بود که در سالهای 1356-1357 مبارزات و تظاهرات و… سردرگم نبود، دارای اهداف مشخص بود. اگر بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی نبود، حکومت به دست افرادی مانند ملیگراها و جبههی ملیها میافتاد. پس تأثیرات و بازتابهای درس ولایت فقیه امام هم در زمینههای علمی و تبلیغی بود و هم در زمینههای مبارزاتی.[25]
بنابر آنچه آمد طرح بحث ولایت فقیه در نجف، در سال 1348 شمسی را باید بهعنوان یک نقطه عطف بسیار برجسته در تاریخ اندیشه سیاسی معاصر و تاریخ مبارزات اسلامی معرفی کرد؛ زیرا تا قبل از آن، همه گفتهها، نوشتهها و فعالیتها مبهم و ناروشن بود و اگرچه به حکومت موجود، اعتراضهایی در قالبها و اشکال مختلف صورت میگرفت، اما کمتر به اوضاع و شرایط بعد از سقوط رژیم و برنامههای آینده اندیشیده میشد. این بحث، به همه مخالفتها علیه رژیم در انواع گوناگون آن، جهت داد و مسیر آینده را شفاف و روشن کرد.
پینوشت:
1. طرح مباحث حکومت اسلامی در سال 1348 به معنای این نیست که امام خمینی فقط در آن مقطع به این نتیجه رسیدهاند، بلکه با بررسی اندیشههای مبارزاتی ایشان این مسئله به روشنی مشخص میشود که حضرت امام قبل از 1341 به اصل ولایت فقیه اعتقاد داشتند و سابقهی آن به زمان جوانی حضرت امام برمیگردد. بحث ولایت فقیه در کتاب کشفالاسرار و همچنین اعلامیهای که امام در سال 1323 ش صادر و همگان را دعوت به قیامالله کردند و همینطور از صحبتهایی که از ایشان بعد از رفتن رضاخان نقل شده، بهخوبی مشخص است.
2. امام خمینی در خلال تدریس درس خارج مبحث بیع از اول بهمن 1348 تا بیستم همان ماه جمعاً در 13 جلسه مبحث ولایت فقیه را به طور مشروح و کامل مورد بررسی قرار دادند که حاصل آن کتاب ارزشمند و راهگشای «ولایت فقیه» در امور اجتماعی و شئون سیاسی جامعه است.
3. خاطرات حجتالاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسیپور، تدوین فرامرز شعاع حسینی، رحیم روح بخش. ــ تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، 1387، ص 139.
4. فلاحی، اکبر، تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات امام خمینی (س) در نجف، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی, 1390، ص 119.
5. خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ محمد فاضل استرآبادی، تدوین: محمدرضا احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، صص 153-154
6. خاطرات آیتالله خاتم یزدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 138، صص 95-97.
7. خاطرات سال های نجف، ج2، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1389، صص 177-178.
8. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، ج دوم، تدوین: محمدرضا احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 62-64
9. خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ محمد فاضل استرآبادی، تدوین: محمدرضا احمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، صص 154-159.
10. پرتو آفتاب؛ خاطرات آیتالله حاج شیخ علی عراقچی، تدوین: عبدالرحیم اباذری، تهران، عروج، 1389، صص 276-278.
11. پا بهپای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی (س)، ج3، گردآوری و تدوین: امیررضا ستوده، تهران، نشر پنجره، چاپ ششم، 1387، صص 60-61.
12. خاطرات سالهای نجف، ج1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1389، صص 110-111.
13. خاطرات حجتالاسلام سید علیاکبر محتشمیپور، تهران، حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1376، صص 500-502.
14. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، جلد دوم، صص 67-69.
15. محتشمیپور، سید علیاکبر، خاطرات سیاسی، ج 2، تهران، خانه اندیشه جوان، 1378، صص 56-57.
17. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، جلد دوم، صص 67-69
18. خاطرات سالهای نجف، ج 2، ص 201
19. خاطرات سالهای نجف، ج 2، ص 185.
20. پا بهپای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی (س)، ج 1، ص 73
21. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، جلد دوم، صص 67-69
22. خاطرات سالهای نجف، ج 2، ص 185.
23. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، ج دوم، صص 67-69.
24. روحانی (زیارتی)، حمید، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 708.
25. خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی، جلد دوم، صص 64-66
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده