پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ علی میرسپاسی استاد جامعهشناسی و مطالعات خاورمیانه دردانشگاه نیویورک و و رئیس مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه نیویورک است. او از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ میلادی محقق مرکز کارنِگی بوده است. زمینه پژوهش میرسپاسی، نظریههای اجتماعی مدرنیته، جامعهشناسی تاریخی، تطبیقی، جامعهشناسی دین، مطالعه فرهنگ و جوامع خاورمیانه، و اسلام و تغییرات اجتماعی است.
نقد و معرفی کتاب
مساله مواجهه ایران با اندیشه های مدرن غربی در قرن بیستم و گرایش به اسلام گرایی در آستانه انقلاب اسلامی 1357 تاکنون موضوع بحث ها و پژوهش های متعددی قرار گرفته است. علی میرسپاسی نویسنده کتاب «انقلاب آرام ایران»، پیش از انتشار این کتاب در چهار اثر مستقل دیگر خود به بسط این ایده پرداخته که فضای روشنفکری «ملی گرا» ، «ضدمدرنیته» و «ضد غرب» که پیش از انقلاب اسلامی ایران رایج شده بود به صورت گسترده تحت تاثیر افکار فیلسوف آلمانی مارتین هایدگر قرار داشته اند و به نوعی افکار او راه را برای اسلام گرایان زمینه ساز انقلاب اسلامی گشوده است.
کتاب انقلاب آرام ایران این ایده را بسط داده که: «ملی گرایی ضدغرب» نه تنها به واسطه اندیشمندان مخالف رشد پیدا کرد بلکه نخبگان دولتی و نهادهای وابسته به حاکمیت پهلوی هم با این حرکت همراه شدند. در حالی که رژیم پهلوی «الگوی غربی و مدرن را در سیاست گذاری های اقتصادی و اجتماعی خود پیگیری می کرد» همین رویکرد منجر به ایجاد «رویکرد ایدئولوژیک ضدغربی در حوزه عمومی و جامعه شده بود که حتی در گفتمان سیاسی هم انعکاس پیدا می کرد». در چنین شرایطی می توان گفت که در دهه های 1960 و 1970 میلادی یک انقلاب آرام در ایران در حال جریان بوده که با ادبیات گفتمانی «ملی گرایانه» اندیشمندان منتقد و مخالف تقویت می شد و منجر به ایجاد یک دوقطبی در جامعه شده بود: غرب بدون روح مدرن در مقابل شرق(ایران) سرشار از معنویت.
این کتاب در هشت فصل به سیر تحول سیاسی و فرهنگی این روند می پردازد که منجر به یک انقلاب آرام شد. علی میرسپاسی در فصل اول به توصیف فضای عرفان ایرانی تحت تاثیر ارتباط میان افکار هانری کربن(1903-1978) شرق شناس فرانسوی و فیلسوف ایرانی احمد فردید پرداخته که هر دو متأثر از مارتین هایدگر بودند. فصل دوم این کتاب نشان می دهد که چگونه ماهنامه بنیاد که جزئی از انتشارات بنیاد اشرف پهلوی بود، عقاید ملی گرایانه را نشر میداد و کاملا تحت تاثیر اندیشه «غرب زدگی» قرار داشته است. مفهوم غرب زدگی که توسط فردید خلق شد و به واسطه آثار جلال آل احمد فراگیر شد شرایطی را توصیف می کرد که مردم ایران روح خود را به تجدد غربی فروخته اند و در نتیجه فرهنگ غربی بر ایران تفوق پیدا کرده است.
فصل سوم کتاب بر شخصیت و اثرات احسان نراقی(1926-2012) متمرکز شده است. او که پیش از نزدیکی به دربار پهلوی سابقه فعالیت های کمونیستی نیز داشته، در مدت فعالیتش در ایران تلاش می کرد تصویری رمانتیک و منزه از ایران ارائه دهد که باید در مقابل خشونت و تباهی از آن محافظت کرد. ایجاد دو قطبی شهرنشین-روستانشین موضوع فصل چهارم کتاب قرار گرفته و اثرات این دوقطبی را در فضای «ضد مدرنتیه روستایی» سینمای 1960 و 1970 جستجو کرده است. نویسنده در فصول بعد کتاب به سیر تطور گفتمان سیاسی محمدرضا پهلوی از یک شاه مدرن به بازمانده یک سلطنت باستانی و نماینده ملی گرای تاریخ ایران پرداخته است. محمدرضا در این دوره تلاش می کرد هویت ضدغربی ملت ایران در طول تاریخ را بازسازی کرده و خود را جانشین همان میراث معرفی نماید.
در نهایت، پژوهش علی میرسپاسی با دو گزاره یا ادعای اصلی پیرامون مفهوم «غرب زدگی» به پایان می رسد. او در ادعای اول خود با به چالش کشیدن تئوری پردازان پسااستعماری تلاش کرده اندیشه غرب زدگی را بیش از آنکه «موثق»، «بومی» و «غیرغربی» باشد، نتیجه «تطور وسیع و فراگیر عقاید هایدگر و کربن و تاثیرگذاری بر افکار فردید و آل احمد و دیگر روشنفکران ایرانی» جلوه دهد. میرسپاسی در دومین ادعای خود اندیشه غرب زدگی را ناشی از روند تجدد در ایران می داند که نتیجه ای بر خلاف خود تولید کرده است. از این منظر، غرب زدگی یک تصویر اجتماعی ست که « منبع و مأخذ اجتماعی ایدئولوژی های ضدمدرن در حرکت های اجتماعی و سیاسی» واقع شده است.
میرسپاسی با تببین نقش اندیشه غربزدگی در سقوط دولت پهلوی، به اهمیت تغییر گفتمان و ایدئولوژی رسمی دولت در دهه 1970 پرداخته است. کتاب «انقلاب آرام ایران» تلاش کرده زمینه های شکل گیری انقلاب اسلامی 1357 را با تبیین اندیشه های حاکم بر جریان روشنفکری به عنوان یکی از گروه های فعال در شکل گیری انقلاب تحلیل کند. از این منظر، شناخت و ریشه شناسی اندیشه غرب زدگی به عنوان حلقه وصل بسیاری از روشنفکران ضدسلطنت یکی از اهداف اصلی نویسنده بوده که به خوبی بدان دست یافته است.
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده