بدهکاری تاریخی درست نکنیم |

۱۴۰۲/۰۸/۲۱
  • admin
  • شناسه خبر: 4092



پس از انقلاب اسلامی هم چهار پنج نقطه عطف است که ما می‌توانیم این ارزیابی را از همراهی ایران و فلسطین داشته باشیم. اولاً قبل از انقلاب همواره مردم، علما، اندیشمندان، روشنفکران همه با فلسطین بودند.در تاریخ انقلاب هم اولین امتحان برای ما موضوع کمپ دیوید بود، که هم‌زمان با دولت مهندس بازرگان، مرحوم حضرت امام خودش پیام داد و در متن پیام گفت ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهاى عربى دانسته و خود را در تصمیم‏گیری هاى آنان شریک مى‌داند و صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین مى‌داند.یک اقدام دیگر ما پیشنهاد روز قدس بود.

پایگاه‌ اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از نخستین برخوردهای ایران با مساله فلسطین و اسرائیل در سال 1947 بود. در آن سال چون انگلیس اعلام کرد که دیگر حاضر به پذیرش قیمومیت نیست، و می‌خواست آن را به ملل متحد واگذار کند، از آنها خواست تکلیف را روشن کنند. مجمع عمومی سازمان ملل کمیته‌ای متشکل از یازده عضو تشکیل داد که در آن دو پیشنهاد مطرح شد. طرح اکثریت این بود که این منطقه به دو کشور تقسیم شود، یعنی دو کشورِ فلسطین. اینکه می‌گوییم غرب در راه‌حل‌هایش اشتباه می‌کند، یکی از آن‌ها همین بود. تا گفتند این‌ها اختلاف دارند، گفت: خیلی خب! دو قسمش می‌کنیم، 56 درصدش را به یهودی‌ها می‌دهیم و 44 درصدش را به عرب‌ها، اعم از مسیحی و مسلمان، با اکثریت مسلمان. اما طرح اقلیت چه بود؟ اقلیت می‌گفت تقسیم نکنیم، یک دولت فدرال تشکیل بدهیم، به پایتختی قدس، یک ایالتش یهودی باشد یک ایالتش عرب. این اقلیت چه کسانی بودند؟ هند، یوگسلاوی و ایران.

ما نباید برای خودمان یک بدهکاری تاریخی درست کنیم. ما از همان روز اول مخالف تقسیم بودیم. شما بروید سخنرانی نماینده ایران را در سال 1947 در مجمع عمومی بشنوید، ببینید چقدر این سخنرانی باعث افتخار است، چرا؟ به خاطر این‌که در روزهایی بوده که هنوز شاه قدرت آن‌چنانی نداشته، رشحاتی از اینکه نظر مردم بیان شود، وجود داشته است. بروید این سخنرانی نماینده ایران را گوش دهید، در خاطرات فضل‌الله کیا هست. آقای فضل‌الله کیا نماینده ایران در مجمع عمومی سازمان ملل بوده و نوه شیخ فضل‌الله نوری. آن زمان، سید ضیاءالدین طباطبایی هم در غزه بوده و کیا در خاطراتش توضیح می‌دهد که اگرچه ملت ایران از لحاظ تاریخی، به عالم یهود احترام می‌گذارد و نسبت به آنها مهربانی و مهمان‌دوستی دارد، و حتی کورش بود که نسبت به آنها مساعدت مذهبی روا داشت، اما راه حل تقسیم به دو کشور، جز آتش و دود در آسمان خاورمیانه نیست و نه تنها خاورمیانه، بلکه صلح عالم را تهدید می‌کند. شما، دو دولت جدید به وجود خواهید آورد که هردو مولود مرده خواهند بود.

ایران در قطعنامه 181، مصوب 1947 به شدت مخالف تقسیم فلسطین بوده. پس از آن تا قبل از انقلاب هم دو یا سه حادثه مهم دیگر اتفاق می‌افتد، یکی به رسمیت شناختن اسرائیل به صورت دوفاکتو در سال 1328 در دوره محمد ساعد و دیگری لغو آن در دولت مصدق که کنسولگری ما در اسرائیل را تعطیل می‌کند.

یکی هم وقوف بعدی نظام شاهنشاهی در کنار اسرائیل است، ولی درعین‌حال این وقوف و ایستادگی هم شبیه موضع سایر کشورهای عربی امروز است، مثل ترکیه است؛ آن زمان هم ترکیه زودتر از ایران اسرائیل را به رسمیت شناخت و سایر کشورهای عربی هم. یک‌وقت قرار باشد نظام‌های عربی را با نظام شاه در مورد موضوع فلسطین و اسرائیل مقایسه کنیم بازهم نظام‌های عربی عقب‌تر هستند، یعنی نظام‌های عربی خائن‌تر هستند. پس در مقایسه باید گفت ما هیچ بدهکاری تاریخی نداریم. حداقل ما مثل مصر و اردن و این‌ها که الان با اسرائیل صلح کرده‌اند، صلح رسمی نکردیم و فلسطین را نفروختیم.

چرا ما الان می‌گوییم نظام اسرائیل سقوط می‌کند؟ نظام ساختارش ظالمانه است، این بقا ندارد، این اصلاً نیاز به تحلیل سیاسی ندارد، هرکسی هم می‌خواهد پشت او باشد. اتفاقاً اگر ما دلسوز غرب بودیم باید می‌گفتیم تو به این حمایتت ادامه بده، برای اینکه از کسی حمایت می‌کنی که خودش سقوط می‌کند. هر چه تو چسبندگی‌ات به این بیشتر باشد خودت هم زودتر ساقط می‌شوی. چرا الان ملت‌ها در غرب این‌طور مقابل ساختار غرب ایستادند؟ این ساختار ظالمانه است، هر کسی هم کنار این ظلم بایستد او هم سقوط می‌کند، حالا ممکن است دیرتر سقوط کند و آن عنصر اصلی ظالم هم دیرتر سقوط کند، ولی برای این ساختار سقوط حتمی است، همراهی با ظالم، همراهی با ستم است.

پس از انقلاب اسلامی هم چهار پنج نقطه عطف است که ما می‌توانیم این ارزیابی را از همراهی ایران و فلسطین داشته باشیم. اولاً قبل از انقلاب همواره مردم، علما، اندیشمندان، روشنفکران همه با فلسطین بودند. حالا همه که می‌گویم یعنی اکثریت، جلال آل احمد، هم یک سفر به اسرائیل رفت، همان جلالی که غرب‌زدگی را نوشته، همان جلالی که خودش فرزند علما است، هم آنجا رفته و کتاب «سفر به ولایت عزرائیل» را راجع به دیدنی‌هایش از اسرائیل نوشته ولی وقتی برگشت، بعد فهمید که چه خبر بود. خدا رحمتش کند. ولی اکثریت، توده مردم، علمای اصیل این‌ها همراه موضوع فلسطین بودند. شهید نواب صفوی و مجموعه او، همه کنار فلسطینی‌ها بودند و کمک می‌کردند و همراه اخوانی‌ها در این مسیر بودند.

در تاریخ انقلاب هم اولین امتحان برای ما موضوع کمپ دیوید بود، که هم‌زمان با دولت مهندس بازرگان، مرحوم حضرت امام خودش پیام داد و در متن پیام گفت ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهاى عربى دانسته و خود را در تصمیم‏گیری هاى آنان شریک مى‌داند و صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین مى‌داند. بعضی‌ها گفتند اصلا شما چرا دخالت می‌کنید؟ این یک موضوع عربی است. من قبلا گفتم که غرب در مواضعش، راه‌حل‌هایی ارائه کرده که هم ظالمانه بوده، هم ناعادلانه و هم اشتباه، کشورهای عربی هم در مواجهه با موضوع فلسطین راه‌حل‌های نادرست و ضعیفی را اتخاذ کردند. در قطع‌نامه 181 گفتند ما قبول نداریم و جنگیدند، اما نتیجه طوری شد که در سال 1947 گفته بودند 56 درصد اسرائیل و 44 درصد فلسطین. نتیجه در سال 1948، 1949 شد 78 درصد اسرائیل، 22 درصد فلسطین. ما آنجا چه گفتیم؟ موضع ما این بود که گفتیم در همراهی با شما، ما هم رابطه‌مان را با این دولت قطع می‌کنیم.

یک اقدام دیگری که ما کردیم، پیشنهاد روز قدس بود. من یادم هست که آقای یزدی، وزیر خارجه آقای بازرگان گفته بود که این را ما پیشنهاد دادیم. فارغ از آن که چه کسی پیشنهاد داده است خدا ان‌شاءالله قبول کند. حرکت امام متفاوت از روش‌های آن‌ها است، ما روز قدس درست کردیم. چرا؟ گفتیم آقا ملت‌ها باید بیرون بیایند به این قضیه کمک کنند، چون از دولت‌ها مأیوس بودیم. دولت‌ها دولت‌های مقید و ضعیفی هستند، ارتش‌هایشان ارتش‌های ضعیفی است. ارتش‌هایشان اکثراً پلیس هستند، اسم آن ارتش است، ساختار پلیس است. پلیس یعنی چه؟ یعنی از قصر من حفاظت کن. ارتش یعنی مقابل دشمن بایستد. این‌ها ضعیف‌تر از این حرف‌ها بودند که مقابل دشمن بایستند. بُعد معنوی آن هم هست که روز قدس روز آخر هفتۀ آخر ماه مبارک رمضان است.

سومین موضوع 1982 است. در یک تجربه جدید، می‌آید جنوب لبنان را می‌گیرد. در سال 1978 یک‌بار گرفته قطع‌نامه 405 تصویب‌شده، مرحله دوم 82 تا سه‌راه خلد را می‌گیرد. ما نیرو اعزام می‌کنیم، چند روزی نمی‌گذرد که امام می‌گوید برگردید. من این خاطره را فکر می‌کنم از مرحوم آقای محتشمی شنیده‌ام. در یکی از همین کنفرانس‌های فلسطین نشسته بودیم، بحث بود، ایشان گفت: «همه این فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها دور امام آمدند گفتند آقا برنگردیم. چرا برگردیم؟ این چه‌کاری است؟» می‌گویند که حضرت امام گفت که قصه ما با این عرب‌ها و کشورهای عربی مثل آن جوانمرد است با آن تاجر اصفهانی که این جوانمرد داخل بازار می‌آید می‌بیند که یک آدم شارلاتانی دارد زور می‌گوید و از هر مغازه‌ای اخاذی می‌کند، داخل مغازه می‌رود می‌بیند صاحب مغازه یک اصفهانی است و این دارد به او زور می‌گوید که پول از او بگیرد. این جلو می‌رود و شروع می‌کند دعوا کردن، وسط دعوا، صاحب مغازه می‌گوید ببین آقا! اگر دعوا دارید بروید بیرون دعوا کنید، ما اینجا می‌خواهیم کاسبی بکنیم. درست مشابه همین را کشورهای عربی به ما گفتند، عراقی‌ها گفتند، فلسطینی‌ها گفتند، دیگران هم گفتند که آقا اگر دعوا دارید، بروید دعوایتان را بین خودتان حل کنید، ما اینجا ضعیف هستیم. آقای سنیوره نخست‌وزیر لبنان، به خود من گفت ببین دعوای بین زمین و آسمان است، ما این وسط له می‌شویم. امام دستور داد عقب بیاییم، ولی ما یک کار دیگری کردیم. اگرچه رفتیم ولی نرفتیم، اگرچه نبودیم ولی بودیم، این هنر فرزندان امام خمینی که متمثل در شهید حاج قاسم بود و اینجا جلوه‌گر شد. ما درست است آنجا ظاهراً ارتش و سپاه و تانک و توپی نبردیم، ولی چه کسی می‌گوید ما نبودیم؟ آنجا برگشتیم، ولی چیزی در آنجا ایجاد شد و آن مقاومت بود، واقعیت این‌طور بود که نه‌تنها با دست‌خالی می‌شد کار بکنی و نه آن ارتش‌های عربی کلاسیک می‌توانستند کار بکنند. معمارش امام خمینی است، معمارش انقلاب اسلامی است، معمارش رهبری معظم انقلاب است، معمارش حاج قاسم است.

سال 1980 بود و در سال 2000 نتیجه داد چند سال بعد؟ هجده سال بعد، این روش نتیجه داد، روش عرب‌ها نتیجه نداد. در کنفرانس مادرید تمام عرب‌ها رفتند، حتی دوستان سوری و لبنانی ما رفتند، حتی فلسطینی‌ها رفتند. در 1993 همین فلسطینی‌ها، همین آقای ابوعمار شهید رفت مذاکره کرد، صلح کرد، توافق کرد، حتی دوستانش را غافلگیر کرد، اما نتیجه نداد، روش ما نتیجه داد، 2000 نتیجه داد، 2008 هم در غزه نتیجه داد.

2000 نتیجه داد و عقب نشستند. در غزه هم فرار کردند، چه کسی در غزه فرار کرد؟ آریل شارون! کسی که روی همه قصاب‌های عالم را سفید کرده بود، او هم فرار کرد. البته ما همچنان از نظر حقوقی آنجا را اشغالی می‌دانیم، اطرافش اشغال است، کنترل مؤثر در اختیار اسرائیل است، هوا، دریا، زمین، همه محاصره است، ولی از داخل فرار کردند. 21 شهرک را تخلیه کردند و فرار کردند و رفتند. این‌ها نتایجی بود که این‌ها گرفتند.

یکی از چیزهای دیگری که ما ارائه کردیم این بود که این مردم بیایند بنشینند، همین مردمی که مال آنجا هستند، هر تصمیمی گرفتند، ما قبول داریم. حتی راجع به این‌هایی که آورده‌اید، این‌ها تصمیم بگیرند. هر تصمیمی گرفتند، همه مردم فرقی هم نمی‌کند، مسلمان‌ها، یهودی‌ها، مسیحی‌ها همه بنشینند. این طرح است. یک حرف ما این بود از ابتدا امام خمینی گفت که بین یهود و صهیونیسم تفاوت قائل شدیم، حرف خیلی بلندی است. شما هنوز هم در ادبیات جهان عرب بروید و متأسفانه برادران اهل سنتمان که در جهان عرب هستند می‌گوید یهود این‌طور است، یهود آن‌طور است! من نمی‌گویم که یهود، می‌گویم صهیونیست! ببینید یک صفاتی از یهود در قرآن آمده، هم در مورد بنی‌اسرائیل می‌گوید هم در مورد «الَّذِینَ هادُوا» می‌گوید. ولی دوستان عزیزم قرآن وقتی دارد بیان می‌کند قصد غیبت یک قومی را که العیاذ بالله ندارد، قصد بدگویی یک قومی را که ندارد، هدف آن درس دادن است. کتاب تاریخ نیست که آن‌ها را درس بدهد، می‌گوید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ  » انگار که می‌خواهد بگوید که: «وقالت الشیعه لیست سنت علی شیء و قالت سنت لیست شیعه علی شیء وهم یتلون الکتاب» انگار که دارد یک حرف‌هایی می‌زند که شما حواستان باشد. می‌گوید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه» می‌گوید شما مگر نمی‌گویید ما فقط تبعیت می‌کنیم؟ «وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ» ببینید این‌ها را چه نقدی می‌کند. این نقد به آینده هم هست. کسی نیاید بگوید من فقط بچه خدا هستم، من فقط رفیق خدا هستم. بعد یک جایی در سوره بقره می‌گوید: «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَهً » آیا سندی هم دارید؟ آیا جایی خدا به شما قولی داده، ما نمی‌دانیم یا اینکه دارید به خدا دروغ می‌بندید؟

این پاک کردن مفاهیم کار امام خمینی بوده، حالا همان کاری که ما کردیم که آنجا رفتیم برگشتیم و هنوز هم من در علت و انگیزه‌اش ماندم که آقای رئیس‌جمهور ما آقای احمدی‌نژاد رفت بیان کرد و گفت که هولوکاست دروغ بوده و نادرست بوده. این مجمع عمومی از سال تأسیس آن از 1945 تا به امروز یک قطع‌نامه علیه فلسطین ندارد الا قطع‌نامه هولوکاست. مجمع عمومی همیشه طرفدار فلسطین بوده، چون در آن حق وتو نبوده، چون در آن قدرت‌های بزرگ نبودند، همه دولت‌های دنیا بودند، الا قطع‌نامه هولوکاست که بعد از طرحی که ما دادیم این پیش آمد که من همان روز هم نوشتم که آیا هیتلر و کسانی که متهم هستند که یهودی‌ها را سوزاندند، نسبتی با ما دارند؟ رفیقی، شریکی، هم‌حزبی، هم دینی، هم‌مسلکی، هم‌وطنی، با ما چیزی هستند؟ نه! آیا یهودی‌ها دشمنی با ما دارند که مستحق این سوزاندن هستند؟ ما هم بگوییم سوختند هم که سوختند. رابطه یهودی‌ها با ما مثل رابطه مسیحی‌ها با آن‌ها است، یک‌ذره بالاتر یک‌ذره پایین‌تر، مستحق این حرف نیستند.

آیا محکومیت جنایت‌های اسرائیل متوقف بر دروغ بودن هولوکاست است و آیا صحت هولوکاست مجوز برای هولوکاست فلسطینی‌ها توسط اسرائیل است؟ که ما بگوییم آن را بزنیم تا این را بتوانیم جلوی‌اش را بگیریم. می‌توانیم آن درست باشد و رفتار این نادرست باشد و رفتار این جنایت باشد کما اینکه هست، این‌ها متوقف بر هم نیستند.

برای هولوکاست یک کنفرانس گذاشته بودند. فرض می‌گیریم این کنفرانس به این منتهی شود که از شش میلیون یهودی سوخته شده شش تا صفرش را هم شما حذف کردید، شش نفر را سوزانده دیگر. برای دینی که می‌گوید کشتن یک نفر برابر کشتن بشریت است، آیا روا است که بگویید خوب کرد که کشت؟ این مجموعه بشری هستند با یک سری عقاید عقب‌افتاده انحرافی، حالا مرتکب یکسری کارها شدند. مگر پیروزهای جنگ جهانی دوم خیلی وضعشان بهتر است؟ شکست‌خورده‌های جنگ جهانی دوم چطور؟ باهم تفاوتی نمی‌کنند. دو گروه یاغی و ظالم به جان هم افتادند، یکی از آن‌ها پیروز شده، باهم تفاوتی نمی‌کنند.

و پنجم ـ آیا این کمکی به حل موضوع هسته‌ای ما می‌کند؟ واقعیت این است که هیچ! یک طرح داشتیم طرح مقاومت در مقابل این‌ها که در بحث حزب‌الله گفتم. اشتباهات این‌ها باعث شده رهبریت صادقانه این موضوع به دست ما بیفتد، شاید ما هم خودمان خیلی دنبال این نبودیم.

یک‌جمله‌ای می‌خواستم به شما بگویم، این را شاید در بعضی نوشته‌هایم آورده باشم که امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) با اسرائیل مخالف نبود چراکه اسرائیل حامی شاه بود، با شاه مخالف بود که از اسرائیل حمایت می‌کند. خیلی تفاوت است بین این دو، اگر این برعکس شود. برای اینکه دشمن اصلی را مشخص می‌کند. امام نمی‌گفت من با اسرائیل مخالف هستم، چون از شاه حمایت می‌کند. برای بعضی از کشورها ما این را می‌گوییم، می‌گوییم چرا یک پادشاه مستبد ظالم دیکتاتور بر ما حاکم است و تو از او حمایت می‌کنی؟ بنابراین من با تو مخالف هستم. با اسرائیل این‌طور نیست، ما اسرائیل را أنجس میدانیم، ذات آن ناپاک است.  ظالم بودن، ضد دین بودن و دیکتاتور بودن و همه این‌هایش سرجایش است. یکی از گناهانش هم آن است که با او پیوند می‌خورد، او هم از شاه ما حمایت می‌کند و با او هم‌پیمان است و به‌اصطلاح به او کمک امنیتی و تسلیحاتی می‌دهد، ولی اصلش چیز دیگری است، ناپاکی‌اش مال چیز دیگری است. می‌خواهم بگویم که ناپاک اصلی اسرائیل است، اگر کسی او را می‌خواهد پاک بکند، باید به او بگوید، اما اگر با مخالفت با اسرائیل خودش پاک بشود، اشکالی ندارد. می‌دانید چرا؟ برای اینکه می‌گوید که: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ ...» بیایید راجع به یک کلمه با هم به وحدت برسیم «أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشرِکَ بِهِ شَیًا وَ لَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ الله» دین اسلام این است، حرف اصلی پیغمبر این است می‌گوید ما یک حرف داریم که همه‌اش توحید است، اصلا ما یک حرف داریم، آن هم این است که به جز خدا نپرستیم، تحت استثمار یکدیگر همدیگر را قرار ندهیم. یک حرف بیشتر نیست. آن دومی هم همان پرستش اولی است.

اصلی‌ترین موضعی که ما گرفتیم این بوده که بایستی روش‌هایی که خودمان بلد هستیم در مقاومت آن را اعمال کنیم. دشمن این راه را بلد نیست، بقیه‌اش خیلی مهم نیست که ما مثلاً خوب است قدرت نظامی داشته باشیم و فلان داشته باشیم، ولی اگر مردم را داشته باشی و آنها را به سبک خودت در مقابل دشمن مقاوم کنی همین کافی است. چون آنها هم داشتند چیزهایی را که بعداً از بین رفتند. همین اسرائیل مگر بمب هسته‌ای ندارد؟ همین امریکا مگر همه چیز ندارد؟ چند جا شکست بخورد که شما قبول کنید این‌ها فایده‌ای ندارد؟ این‌ها ابزار قوه نیست؟

 ما در مجموع پرونده مثبت قابل افتخاری در موضوع فلسطین داریم. اگر ما همه‌مان به‌عنوان امت خمینی روزی قرار باشد محشور بشویم، امام این کاغذ را دستش می‌گیرد و می‌گوید: «إقرا کتابی» بروید این کتاب من را بخوانید، این کتاب پر از افتخار است، از هیچ ملامت‌گر ملامت کننده‌ای نهراسید «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» اینجا است دیگر که می‌گوییم: «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ»

این قدرت این انقلاب است، در مورد فلسطین باعث افتخار است، هرکس هم در دنیا به میزانی که وجدانش بیدارتر است، در کنار این موضوع می‌ایستد، چه داخل چه خارج.

* دکتر حمیدرضا دهقانی‌پوده(سفیر سابق ایران در قطر)



منبع

مقالات مرتبط