جهان امروز و پیشگویی‏‌های آخرالزّمان

۱۴۰۲/۰۷/۱۱
  • admin
  • شناسه خبر: 3898


به ‏همان‏سان که انتظار دستیابی به مدینه فاضله» و وضعی بهتر و متفاوت با وضع موجود و گریز از ناملایمات، از ابتدای خلقت یار قرین و رفیق دائمی انسان بوده و وعده فرارسیدن روزگاررهایی توسط انبیا، اولیا و حکما نیز این تمنا و انتظار را قوت بخشیده، تلاش برای کسب آگاهی از امکان و زمان وقوع وعده رهایی و فصل بهار حقیقی نیز او را رها نساخته است.

شاید این تلاش مرهمی بر زخمهای آدمی بوده و آن را انگیزه‏‌ای برای تاب آوردن ناملایمات و مبارزه با همه آنچه که نامطلوب بوده می‌‏شناخته؛ تا آنجا که این تمنا و مجاهده فصل قابل توجهی از فرهنگ و ادبیات اقوام را به‏‌ خود اختصاص داده است.

فقدان ادوات مناسب برای گشودن این راز سر به مُهر و عدم توانایی عموم مردم در دسترسی به آنچه در پس پرده نهان مانده، موجب بوده تا عموم اقوام، پرده‌‏برداری از این راز را از قدیسان، راهبان، کاهنان، منجمان، طالع‏‌بینان و بالاخره پیشگویان بخواهند.

چه، دست یازیدن به این اسرار نهان را از توان انسان‌های معمولی خارج می‏‌دانستند و تنها این توان را در کسانی جست‏وجو می‏‌کردند که قادر به خرق عادت و شکستن محدودیت‌های عالم‌ محسوس بودند یا با ایجاد نوعی رابطه با نیروهای ماورایی و قدسی امکان کسب خبر از آینده را در اختیار داشتند. از همین روست که بخشی از آثاری که سخن از آینده به میان آورده‏‌اند؛ منسوب به طالع‌‏بینان و منجمان و کاهنان است.

آثار اساطیری، ادبی و مذهبی عموم اقوام، مشحون از پیشگویی درباره آینده وفرجام تاریخ، جهان و انسان است.

نسبت با مبدأهستی و علم لدّنی انبیا و اولیای الهی، مکاشفات پیران طریقت و قدیسان، رؤیاهای صادقه، ریاضت‌های نفسانی و بالاخره علوم غریبه در گذشته امکان کشف زمان و مکان وقوع بسیاری از حوادث و وقایع مربوط به حیات فردی و جمعی در کره خاک و در آینده دور را فراهم آورده است. چنانکه این اطلاعات به نسبت‌های مختلف در میان عموم موجود بوده و عرضه آثاری را نیز موجب گشته است.

مراجعه به این آثار و توسل به برخی از طرق (حتّی ناپسند و مذموم مثل فال‌گیری و رمالی) برای آگاهی از آینده خود، با وجود انکار ظاهری آن، جزء لاینفک حیات انسان غربی و از جمله سیاستمداران و روشنفکران است.

زبان تمثیلی و گاه شاعرانه این آثار موجب بوده تا این آگاهی، همواره قرین با تردید در کشف مصادیق و تشخیص دقیق زمان و مکان وقوع حوادث باشد.

تنوع نشانه‏ ها، نمادها و پیچیدگی زبانی را وجه مشترک عموم این آثار می‏توان دانست. با این همه هیچ‏گاه از جذابیت پیشگویی و رونق بازار پیشگویان کاسته نشده است؛ چرا که نگاه به آینده و تلاش برای آگاهی درباره آینده جزء لاینفک حیات انسان و به عبارتی ذاتی وجود او بوده است. امری که انسان را از سایر موجودات متمایز ساخته و انگیزه لازم برای تاب آوردن جهان و گذار از فراز و نشیب‌های آن را در وی ایجاد کرده است.

از وجهی دیگر، اگر چه ملل گوناگون از جهان‌بینی» و جهان‌شناسی» متفاوتی برخوردارند و هر یک تعریفی ویژه از مبدأ و انتهای جهان و جایگاه و نقش انسان در میانه عالم ارائه می‏‌دهند اما، جملگی در منتهی شدن عمر جهان و حیات کلی انسان به عصرطلایی و عاری از هرگونه عیب و رنج و الم مشترکند؛ هر یک نیز این عصر را به نامی و عنوانی خوانده‏‌اند و فرارسیدنش را نیز نویدبخش انسان مانده در رنج و ظلم و تباهی ساخته‌‏اند.

در میان همه ملل، یهودیت به دلیل قدمت تاریخی از یک سو و تذکر درباره ظهورمسیح موعود، بیشترین آثار با موضوع و مضمون پیشگویی آینده را عرضه داشته چنانکه، علقه ویژه اقوام یهودی به کاهنان نیز بر دامنه این آثار افزوده است. تاریخ حیات این قوم هیچ‏گاه منفک از حضور و رأی کاهنان نبوده است. از سوی دیگر مکاشفات قدیسان و رهبانان مسیحی نیز از جایگاه قابل توجهی برخوردار است.

آنان نیز واسپس آخرین گفت‌‏وگوی مسیح(ع) با حواریون که خبر از آینده و ظهور مجددش می‌‏داد، در انتظاری بزرگ فرو رفتند تا از آن پس عارفان و رهبانان مسیحی مصادیق بارز حوادث و پیشگویی‌های مسیح(ع) و قدیسین پس از وی را شناسایی، تفسیر و اعلام کنند. شاید که منتظران مؤمن از حوادث سوء ماقبل از ظهور حضرت مسیح(ع) در امان مانند و توفیق دیدار دوباره موعود را حاصل آورند.

از همین روست که علی‏رغم وقوع تحریف در دو کتاب مقدّس تورات و انجیل بخش‌های قابل تأملی از این دو کتاب را پیشگویی‌های مربوط به آخرالزمان و ظهور دوباره موعود منجی تشکیل می‏دهد.

در میان ملل و نحل مختلف و از جمله برهمنان هندی، کاهنان معابد تبت، عالمان بودایی و غیره نیز آثاری از این دست موجود است. بخشی از آثار و منابع کتبی و شفاهی مسلمانان نیز دربردارنده اخبار آخرالزّمان، ملاحم و فتن و بالاخره ظهور موعود(ع) است.

وجه بارز و ممیز این اخبار در مقایسه با پیشگویی‌های قدیسان و طالع‌‏بینان سایر اقوام در موارد زیر است:
۱. وضوح و روشنی مصادیق؛
۲. ذکر علائم و نشانه‌‏های وقایع طبیعی و غیرطبیعی که در سالهای پایانی (ماقبل‌ظهور) آشکار می‏‌شود؛
۳. بیان تکلیف فردی و اجتماعی مسلمانان (و به ویژه شیعیان) در هنگام مواجه شدن با این مصادیق و وقایع.
اطمینان از صحت اقوال و اخبار صادره از سوی ائمه معصومین(ع) به دلیل نسبت حقیقی آنان با منبع وحی و الهام و جایگاه ویژه آنان به عنوان ولی و سرپرست مسلمانان و حجج الهی در گستره زمین، موجبات توجه جدی و تذکر مسلمانان و شیعیان به این اخبار را در سال‌های سخت و طاقت ‏فرسای قبل از ظهور فراهم آورده است.

حتمی‏‌الوقوع بودن برخی از این حوادث، بحران‌های نفس‏گیر طبیعی و غیرطبیعی که جان میلیون‌ها نفر را در آخرین سال‌های قبل از ظهور به خطر می‏‌اندازد و بالاخره آشکار شدن علائم بسیاری که حکایت از نزدیک شدن فصل رهایی می‏‌کند در این منابع مورد توجه و تأکید واقع شده است.

در هیچ دوره‏ای نظریه‏‌پردازان، سیاستمداران و عموم مردم ساکن سرزمین‌های غربی به اندازه دوره‌‏ای که در آن به سر می‌بریم درباره آینده جهان، جنگ پایانی، پایان تاریخ، ظهورمسیح، ضدمسیح(دجال) و همه آنچه غرب و تمدّن مادی آن را به خطر می‏‌افکند؛ گفت‏‌وگو نکرده و براساس پژوهش‌های انجام شده اقدام به تولید آثار فرهنگی و تدوین استراتژی‌ها و تنظیم سیاست‌های منطقه‌‏ای و بین‌‏المللی خود ننموده‌‏اند.

تولید و توزیع گسترده فیلم‌های سینمایی که عمدتاً محصول کمپانی‌های امریکایی‌‏اند، تأسیس سایت‌های اطلاع‏‌رسانی در شبکه جهانی اینترنت، انتشار مجموعه گسترده‌‏ای از کتاب‌ها و مقالات مرتبط با موضوعات یاد شده و… تنها در زمره بخش آشکار این رویکرد عمومی غرب به موضوع آخرالزّمان و آینده‌‏نگری در این‏‌باره است.

طی چندین دهه اخیر، مضامین پیشگویی‌های نوسترآداموس با چاشنی تحلیل سیاستمداران غربی و جهت‌‏گیری ویژه گردانندگان پشت پرده مدینه لیبرال سرمایه‌‏داری، دستمایه ساخت ده‌ها فیلم با موضوع و مضمون آخرالزّمان و موجودی ماورائی که از فضایی خارج از کره زمین جهان را تهدید می‌‏کند، شده است.

این موضوعات و انتشار آراء اشخاصی چون هانتینگتون، تافلر، فوکویاما و امثالهم که به‌‏عنوان نظریه ‏پرداز سخنان‌شان درباره «پایان تاریخ»، «جنگ‌تمدّن ها» و…

نوسترآداموس پیشگویی بود که در عباراتی پیچیده و الفاظی نمادین و سمبلیک از آینده سخن می‏‌گفت، امّا بسیاری از حوادث و اتفاقات طی همین یکی دو دهه در کنار بن‏‌بست‌های نظری، ابتذال فرهنگی و بحران‌های مدنی دلواپسی درباره آینده و انتظار رهایی بزرگ را مبدل به دغدغه فکری بخش بزرگی از مردم جهان کرد.

چنانکه امروزه تنها بیش از پنجاه پایگاه اطلاع‏‌رسانی در شبکه جهانی اینترنت وظیفه گفت‏وگو و تفسیر پیشگویی‌های نوسترآداموس را عهده دارند و قریب به یکصد و بیست پایگاه نیز آراء عرضه شده درباره گذشته و آینده جهان در میان ساکنان ربع مسکون را مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار می‌‏دهند.

این همه حکایت از واقع‌ه‏ای شگرف یا جریانی پیوسته و سازمان‌یافته در لایه‌‏های پنهانی سیاست، فرهنگ و اقتصاد جهان استکبار می‌‏کند.

بسیاری از منابع و مصادر مذهبی (یهودی، مسیحی و اسلامی) و پیشگویی‌های پراکنده در میان ملل مختلف از این «واقعه شگرف» و مقدّمات و نشانه‏‌های آن خبر می‏‌دهند و در وجه دیگر عملکرد عوامل استکبار و استعمار (آمریکا، انگلیس، پرتغال و اسپانیا) خبر از جریانی پیوسته و سازمان یافته دارد که می‌‏تواند از سویی دیگر حاکی از اطلاعات آنان از این واقعه شگرف هم باشد یا…
علی کورانی محقق مباحث مهدوی و مؤلف مجموعه پنج جلدی معجم احادیث الامام المهدی(ع) در کتاب عصرظهور می‏ نویسد:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشانه‏ های اعتقاد به حضرت مهدی منتظر(ع) در میان ملل جهان اسلام و حتّی غیر اسلام… یعنی پرسش از او و سخن گفتن پیرامون او و مطالعه و تألیف درباره او به اوج خود رسید.

تا جاییکه این لطیفه شایع شده که وزارت اطلاعات آمریکا پرونده‌‏ای از تمام اطلاعات لازم درباره امام مهدی(ع) تهیه و تنظیم نموده که تنها نقص آن تصویر آن حضرت است.

تفاسیر مختلفی از این اطلاعات و آنچه در جغرافیای سرزمین‌های اسلامی می‌‏گذرد می‌‏توان ارائه نمود.
غرب به مدد مراکز مطالعاتی و استراتژیک خود، همه آنچه را که درباره آینده‌ جهان» و جهان آینده بیان شده گردآوری و بررسی کرده است و حسب خوی ذاتی (استکبارورزی) خود نیز سر در پی ترسیم نقش‌ه‏ای برای آینده جهان و جهان آینده گذارده است. چیزی که از آن با عنوان نظم نوین جهانی یاد می ‏شود. در این مراکز بی‏ گمان آثاری که محصول خلوت، مکاشفه، اخبار و روایات و حتّی ریاضت راهبان و قدیسان عالی‏ مقام ‏اند نیز از نظر دور داشته نشده است.

نمی‌‏بایست از این نکته غفلت کرد که سیاستمداران امروز دو کشور مدعی؛ یعنی آمریکا و انگلیس عموماً همپا با سازمان‌های جهانی مجری طرح‌ها و خواست سرمایه‏‌داران یهودی و محافل صهیونیستی هستند. جریانی که بیش و پیش از سایر اقوام دست در کار پیشگویی و طراحی توطئه دارند.

شاید بتوان پیشگوییها و روایات و اخبار قدیسان و مکاشفات موجود در منابع علمای مسیحی و پیشگویی‌های طالع‌‏بینانی چون نوسترآداموس را نادیده انگاشت و با لبخندی از کنار اخبار علمای مستقل یهودی گذشت؛ امّا آیا می‌‏توان پذیرفت که گردانندگان پشت پرده سیاست جهانی هم، چون ما به این منابع و اخبار می‌‏نگرند؟!

مطالعه آنچه درباره آخرالزمان در میان شبکه های جهانی اینترنت، مقالات منتشر در میان مطبوعات غربی و آثار ارائه شده توسط مبلغان کلیسای انجیلی و همچنین فیلم‌های سینمایی فراوانی که توسط کمپانی‌های غربی ساخته شده دو فرض را فراروی ما قرار داده است:

۱. فرض اوّل این است که مستقل از سیاست‌مداران، جماعتی با پیگیری اخبار و مطالعات جدی و مستمر حاصل تأمل و خلوت خود را فرا روی پیروان خود قرار داده‏‌اند.

چنانکه امروزه کلیسای کاتولیک به نحوی سازمان یافته و به کمک ابزار دقیق نجومی، اخبار و مکاشفات پیشینیان درباره آخرالزّمان را بررسی می‌‏کنند و سعی در کشف موارد قابل تطبیق در وضع کنونی سیارات و کواکب با آنچه که در منابع آمده دارند. این وقایع به‌‏طور مستقل بروز و ظهور همان چیزی است که قبلاً پیشگویی شده است.

۲. فرض دوم این است که مراکز عمده مطالعاتی و گردانندگان پشت پرده سیاست در آمریکا و انگلیس با آگاهی از این اخبار و با مشاهده قراین نزدیک شدن ایام سقوط و رکود خود سعی در سوار شدن بر موج حوادث دارند.
در واقع غرب که امروزه فاقد عنصر قوی نظری و مراتب عالی فرهنگی است بسط قدرت و سلطه‏ جویی از طریق نظامی‌گری صرف را، راه خلاص خویش فرض می‏‌کند و با درک مجموعه عوامل و شواهدی که سقوط غرب و ظهور تاریخی جدید به نام دین و معنویت را در حوزه جغرافیای سرزمین‌های اسلامی ممکن می ‏سازد؛ سعی در تدوین یک استراتژی و برنامه ‏ریزی برای اجرای آن در کوتاه‌‏ترین زمان کرده است.

آنچه که دست کم محافل تصمیم ‏گیر و طراحان اصلی سیاست جهانی درباره آن اطلاع کافی دارند از چند منظر می‏‌توان نگریست:

۱. طراحان نظم نوین جهانی، جنگ صلیبی دوم و عدالت بی ‏پایان(؟!) با رویکردی مزورانه به اخبار موجود و پیشگویی ها سعی در القای این معنا دارند که این حوادث و از جمله جنگ در عراق و هر آنچه که بعد از آن واقع می‌‏شود اموری مقدر و محتوم‌‏اند و همگان چاره‏‌ای جز تسلیم در برابر آن ندارند.

۲. طراحان و عاملان یاد شده با اطلاع کامل از این منابع و اخبار و تذکر درباره آنچه آنها را تهدید می‌‏کند استراتژی ویژه سیاسی، نظامی و اقتصادی خود را طراحی کرده و مرحله به مرحله آن را به اجرا درمی‌‏آورند و در پی‌‏آنند تا با اتخاذ استراتژی بازدارندگی پیش از واقعه‌بزرگ ابتکار عمل را به دست گیرند و با کنترل شرایط و پیش‌دستی امکان ایجاد انحراف در سیر حوادث و تسلط یافتن بر اوضاع را حاصل آورند که در این صورت چنانکه مسلمانان منفعل و ایستا عمل کنند؛ ناگزیر به تحمل خسارات و شداید بسیارند و چنانکه خام و نادانسته، عکس‏‌العمل بروز دهند پیشاپیش بر سر راه خود چاله هلاک کنده‌‏اند.

۳. فرض دیگر این است که غرب بی‏‌اعتنا به این منابع و اخبار و واهی پنداشتن آنها درگیرودار با تقدیری مقدر پیش می‌‏رود و انگیزه‌‏هایی چون تسلط بر حوزه‏‌های نفتی و سرمایه‏‌های کشورهای اسلامی دانه‌‏هایی هستند که طراح تقدیر برای درافکندن آنان در دام ابتلا و هلاکت افشانده است.

در تمامی فیلم‌های سینمایی ساخته شده براساس اخبار آخرالزمان، آمریکا به عنوان ناجی تمدّن جهانی معرفی می‌‏شود. چنانکه در فیلم روزاستقلال وقتی سفینه‌‏ای بزرگ جهان را تهدید می‌‏کند، اوّلین بار این سفینه در عراق دیده می‏‌شود و پس از آن آمریکا به مدد تکنولوژی فوق مدرن خود، جهان را از مهلک‌ه‏ای بزرگ نجات می ‏دهد.
همین مضمون در شکلی دیگر در فیلم آرمگدون تکرار می‌‏شود، امّا این‏بار مهندسان و کارگران نفتی آمریکایی هستند که با همراهی رئیس جمهور آمریکا، جهان را از بلایی بزرگ می‏رهانند و عالم را دعاگوی خود می‌‏سازند.

انتشار کتاب‌ها و مقالاتی با مضامین یاد شده و ساخت ده‌ها فیلم سینمایی چون: آرمگدون، روز استقلال، طالع نحس، نوسترآداموس، ترمیناتور و…، ایجاد صدها پایگاه اطلاع‏‌رسانی مستقل و وابسته، طرح مباحثی چون عدالت بی‌پایان، جنگ صلیبی‌دوم از زبان رئیس جمهور آمریکا، ارائه نظریاتی مشخص درباره پایان‌تاریخ، جنگ‌تمدّها» و مرتبط دانستن هر واقعه کوچک و بزرگی در جهان با مسلمین و به ویژه شیعیان ایران حکایت از آگاهی و اطلاع کامل مراکز اصلی تدبیرگر غربی از این اخبار می‏‌کند.

در واقع غرب متذکر این نکته است که تاریخ غرب به سر آمده و دیر یا زود ناگزیر به قبول مرگ فرهنگ و تمدّن استکباری خود است.

چه، به صدا درآمدن زنگ رهایی به نام دین، خدا، معنا و معنویت، تمامیت این فرهنگ و تمدّن را در چالشی سخت به خطر افکنده است. این‏‌همه مراکز مطالعاتی و استراتژیک غربی و به‏ویژه یهودیان صهیونیست را بیش از مسلمین متوجه جایگاه و نقش مسلمین و سرزمین‌های اسلامی در تاریخ آینده اضمحلال یهودیت صهیونیستی ساخته است. دریافتی که آنان را واداشته تا به مدد نخبگان و نظریه ‏پردازان، دست به طراحی یک استراتژی پر قدرت و همه جانبه تهاجمی بزنند.

امام خمینی(ره) در جمله کوتاهی باطن و ذات غربی را که طی دهه‏های اخیر در سیمای امپریالیسم آمریکا نمودار شده بود بیان فرمودند:
آمریکا شیطان بزرگ است.
امام را به عنوان مردی اهل نظر، پیری ره ‏رفته و ره‏یافته باید دید که به مدد «معرفت قدسی» و عنایات آسمانی واقف به علم‌‏الاسماء، نسبت میان اسم و مسمی است و هیچ لفظی را بی‏ جا و هیچ اسمی را بی‏ ملاحظه مسمی بر زبان جاری نمی‏ سازد.
امام خمینی سخنی ناسزا چون مردان گرفتار در هواجس بر زبان نراند به‏ عکس، سخنی به سزا درباره آمریکا و غرب اعلام نمود. او تمامیت سیرت و باطن شیطانی را در صورت غرب و آمریکا می‌‏دید؛ سیرت و باطنی که بیان آن مستلزم تفسیر تاریخ‌ غرب و بررسی سیر تحول تفکرامانیستی طی چهارصد سال اخیر است و در این مقال نمی‏ گنجد. تنها باید گفت:
شیطان هیچ‏گاه بنابر انابه، بازگشت و اعتراف به آنچه به ناروا رفته نداشته و ندارد؛ همه آنچه که او به مدد مطالعات و پژوهش‌ها یافته؛ او را به اتخاذ شیوه‏ ای شیطانی؛ یعنی مجادله، اغوا و عصیان واداشته تا انهدام و مرگ خود را تا وقت معلوم به عقب اندازد. چه او پایان حیات خود را می‌‏داند و تسلیم شدن در برابر اراده خداوند را هم نمی‌‏پذیرد.
از همین روست که ارائه تفسیر و تحلیلی جامع از آنچه در پیرامون ما می‌‏گذرد؛ بدون مدد جستن از اخبار آخرالزمانی ممکن نیست. چنانکه بدون اتخاذ یک استراتژی مناسب و جامع نمی‏توان این دوره حساس و مهم از تاریخ بشر را پشت سر گذاشت. درک این‏همه از سوی عموم مسلمین و به‏ ویژه نخبگان، اوّلین گام برای ورود به این جریان و اخذ تصمیم بخردانه در برابر آن است.



منبع

مقالات مرتبط