حسین شیخ‌الاسلام چگونه معاون سیاسی وزارت خارجه شد؟ / توصیه جالب شهید رجایی به شیخ‌الاسلام |

۱۴۰۱/۱۲/۱۶
  • admin
  • شناسه خبر: 2999


بازنشر| به بهانه سالروز درگذشت دیپلمات انقلابی

با مشورت همه بچه‌ها یک حکم ایدئولوژیک نه شرقی نه غربی نوشتم – دیگر این روزها این حکم‌ها را نمی‌نویسند- وقتی برایش آوردم دیگر مجلس رأی داده بود. خودش صدا کرد که حکم را بیاورید. من حکم را جلویش گذاشتم خواند و گفت خوب است. می‌خواهم این را برای تو بزنم.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حسین شیخ‌الاسلام از برجسته‌ترین دیپلمات‌های انقلابی و از عناصر شاخص سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود. او با حکم شهید رجایی در سال 1360 به سمت معاونت سیاسی وزارت خارجه منصوب شد.

مرحوم شیخ‌الاسلام در خاطرات خود که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است درباره نحوه انتصاب خود به معاونت سیاسی وزارت خارجه می‌گوید: شهید رجایی من را به یک جلسه‌ای درباره سیاست خارجی دعوت کرد. در این جلسه من، آقای منصوری، آقای عبدالله نوری، مهندس موسوی و آقای عزیزی بودیم. اگر اشتباه نکنم یک چنین جمعی بودیم. هفته‌ای یک بار خدمت آقای رجایی جمع می‌شدیم درباره سیاست خارجه جمهوری اسلامی بحث می‌کردیم. اینجا دیگر ایشان من را می‌شناختند. خوب طبیعی بود من هم نظر می‌دادم.

 

حکمی که شیخ‌ الاسلام نوشت و شهید رجایی امضا کرد / معاون سیاسی وزارت خارجه چگونه انتخاب شد؟

 

*** اختلاف بنی‌صدر و شهید رجایی در تعیین وزیر امور خارجه ***

آن موقع سر [تعیین] وزیر خارجه بین بنی‌صدر و شهید رجایی اختلاف نظر بود. هر که را شهید رجایی معرفی می‌کرد بنی‌صدر ملعون نمی‌پذیرفت هر که را آن ملعون معرفی می‌کرد شهید رجایی نمی‌پذیرفت. آخر قرار شد که مجلس تصمیم بگیرد چه کسی وزیر خارجه بشود؟ یا چه کسی کنترلش را باید داشته باشد یعنی سرپرستی وزارت خارجه را به نخست‌وزیر بدهند یا به رئیس‌جمهور؟

 

 *** حکمی که شیخ‌الاسلام نوشت و شهید رجایی امضا کرد ***

شهید رجایی من را خواست و گفت جوّ مجلس این است که نخست‌وزیر باشد. تو برو یک حکم برای معاون‌های وزارت خارجه بنویس. ما هم خوب زیر مجموعه ایشان در کمیته سیاست خارجی بودیم. رفتم با مشورت همه بچه‌ها یک حکم ایدئولوژیک نه شرقی نه غربی نوشتم – دیگر این روزها این حکم‌ها را نمی‌نویسند- وقتی برایش آوردم دیگر مجلس رأی داده بود. خودش صدا کرد که حکم را بیاورید. من حکم را جلویش گذاشتم خواند و گفت خوب است. می‌خواهم این را برای تو بزنم. سیاسی‌اش را می‌خواهم برای تو بزنم. من یک دفعه تعجب کردم؛ یک خرده گیج شدم و گفتم من از این کارها نکرده‌ام. ایشان فرمودند که مگر من نخست‌وزیری کرده بودم؟ انقلاب شد و باید این بار را برداریم. بعد خدمتشان عرض کردم گفتم من استخاره‌ای هستم.

همان جا تلفن کردیم و گفتیم استخاره کنند که این یکی از آیات سوره حج است. آیه نشان می‌دهد اولش سخت است ایشان فرمودند که اولش سخت است ولی آخرش خوب است انجام بدهید و واقعاً اولش سخت بود:ما ارسلنا من قبلک من رسول و لانبی الّا اذا تمنّی القی الشیطان فی امنیته فینسخ‌الله مایلقی الشیطان ثم یحکم الله آیاته والله علیم حکیم» واقعاً وقتی وارد وزارت خارجه شدیم همه در مقابل ما موضع گرفتند چون اصل وزارت خارجه که شاهنشاهی بود. خوب خوب‌هایش بنی‌صدری و نهضت آزادی بودند. حالا شهید رجایی این را از دست بنی‌صدر و این‌ها در آورد که واقعاً سخت بود.

 

حسین شیخ‌الاسلام چگونه معاون سیاسی وزارت خارجه شد؟ / توصیه جالب شهید رجایی به شیخ‌الاسلام

 

استخاره که خوب آمد خدمتشان عرض کردم استخاره خوب آمده است. حکم را امضا کرد. خدا رحمتش کند در عین محکمی ‌خیلی با لطافت برخورد می‌کرد. دست کرد در کشویش یک عطر در آورد داد دست من داد گفت: حسین! هر سمتی یک ظاهری می‌طلبد ما فهمیدیم باید برویم ریش بزنیم، کت و شلوار تنمان کنیم و بیاییم. گفت فلان موقع فلان روز به وزارت خارجه بیایید، من هم می‌آیم شما را معرفی کنم.

 

حکمی که شیخ‌ الاسلام نوشت و شهید رجایی امضا کرد / معاون سیاسی وزارت خارجه چگونه انتخاب شد؟ 

*** تشریفات در وزارت خارجه ***

ما با ایشان به وزارت خارجه رفتیم. اول که رفتم واقعاً گیج شدم این چلچراغ‌های سالن این همه تجمل اصلاً ندیده بودم. ما خیلی هنر کرده بودیم اتوبوس دو طبقه سوارشده بودیم. امریکا هم که بودم وضع زندگی من دانشجویی بود. من با این دکتر رحیمی ‌که دکتر اقتصاد دانشگاه تهران است یک مدت یک خانه داشتیم. هیچ چیز نداشت فقط یک کیسه خواب داشتیم. یکی‌مان صبح کار بودیم یکی‌مان شب کار بودیم. یکی‌مان صبح می‌خوابید یکی‌مان شب می‌خوابید. در هر صورت تجمل وزارت خارجه من را گرفت. همه پرسنل وزارت خارجه را هم جمع کرده بودند که ما را معرفی کنند در این سالن شهید نواب صفوی و سالن‌های اطرافش که بزرگترین سالن‌های وزارت خارجه است من را معرفی کردند و بعد من رفتم در اتاق معاون سیاسی باز آن جا هم گیج شدم. میز و آباژورها و … گفتم یک خرده وسایلش را بیرون بردند که یک خرده برایم طبیعی‌تر باشد و کار را شروع کردیم.



منبع

مقالات مرتبط