بهتر است که مرگمان در راه خدا باشد

۱۴۰۱/۱۱/۲۵
  • admin
  • شناسه خبر: 2922


نوید شاهد: شهید «حسن میربیگی دستجردی» فرزند «عباس»، 6 مهرماه 1345 در اصفهان دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 25 بهمن‌ماه 1364 در عملیات والفجر8، منطقه عملیاتی فاو به فیض شهادت نائل آمد. بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید را به بهانه سالگرد شهادتش می‌خوانیم.

بهتر است که مرگمان در راه خدا باشد

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ

آنان که گفتند الله و بر این ایمان پایدار ماندند، حاضر نشدند بنده غیر خدا شوند حکومت غیر خدا [را] بپذیرند، فرشتگان رحمت بر آنان نازل شوند و بگویند دیگر هیچ حزن و غم و اندوهی برای آنان نیست و آنان را به بهشتی که به آنان وعده داده شده رهسپار و بشارت دهند.

با درود و سلام به تمام راهنمایان و راه‌گشایان بشریت وصیت خود را آغاز می‌کنم.

خدایا! تو شاهد باش که فقط برای رضای تو، یاری دین تو و انجام تکلیف شرعی در راه تو قدم گذارم، از خانه و زندگی، مادر و خواهرانم و برادرانم و بستگانم دل بریدم.

وصیتم بر شما اهالی محترم و شهید پرور دستجرد چیزی اضافه بر وصیت هم‌سنگرانم و سایر شهدا اسلام و قرآن و انقلاب اسلامى نمی‌باشد، فقط سفارش بر اسلام، قرآن و پیروزی و پیروی از ولایت فقیه و خلاصه دین به دنیا نفروختن است.

ای مؤمنین، ای کسانی که دلتان واقعا برای اسلام، قرآن، انقلاب اسلامى و پاک‌باختگان راه خدا می‌سوزد! در راه عقیده خود وفادار و مطمئن باشید که وعده خدا تخلف‌ناپذیر است، صبر پیشه کنید و توکل به خدا که انشاء‌الله به آرزوی خود خواهید رسید.

سخنی با ضد انقلاب ندارم که خدا به حق خون‌های پاک شهیدان ریشه آنها را بکند و ذلیل و خوارشان گرداند.

اما سخنی با آنان که مسلمانند ولی به خاطر مشکلاتی که برای اسلام پیش آمد، علم مخالفت برداشته‌اند و می‌گویند که جوان‌های مردم را کشته‌اند. ای دنیا‌پرستان و ای غافلان از خدا و ای کور صفتان! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داشتید، اینگونه نمی‌گفتید. مگر ممکن است که کسی از زندگی خود و آنچه که شما به آن دل بسته‌اید بگذرد، آن هم برای خدا نه برای چیزی و کسی دیگر؟ چگونه ممکن است که خدا اجرش را ندهد؟ آرمان و دعایش که پیروزی اسلام و قرآن است مستجاب نفرماید؟

ما رهروان حضرت روح‌الله و عاشقان حضرت مهدی(عج) روحی لمقدمه الفدا، به فرموده قرآن ایمان داریم و در سختی‌های راه خدا مقاومت می‌کنیم. اعتقادمان به پوچی دنیا است، همان‌طور که در قرآن آمده زندگی دنیا متاعى بیش نیست، هر لحظه ممکن است که مرگ سراغ انسان بیاید و انسان را خواه به دنیا دل بسته باشد خواه دل بسته نباشد باید برود و چه بهتر که مرگمان شهادت در راه خدا باشد.

پروردگارا! تو [را] شکر می‌کنم که راه راست را به ما نشان دادی، راهی که حسین بن علی(ع) با 72 تن به میدان شهادت رفتند و شهادت را نصیب خود ساختند، ما می‌رویم تا راه حسین بن علی(ع) را ادامه داده باشیم و ندای «هل من ناصر» حسینی را لبیک گفته باشیم.

وصیتم به مادرم این است که چنان استوار باشد مثل کوه و همچون خاری در چشم دشمنان اسلام و مکتب، به جای گریه و زاری برای سلامتی امام و پیروزی رزمندگان اسلام و هرچه زود باز شدن راه کربلا دعا کند.

وصیتی دیگر به شما مردم شهیدپرور دارم که نگذارید تنور جنگ سرد شود و از آمدن فرزندان خود جلوگیری نکنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب(س) را بدهید که شهادت 72 شهید را تحمل نمود. اگر جنازه فرزندتان به دستتان نرسید همچون خاندان وهب که مادرش فرمود: «سری را که در راه خدا داده‌ام پس نمی‌گیرم» باشید، اجرتان با سیدالشهدا(ع).

امیدوارم که خدا به شما صبر و شجاعت بدهد تا پس از شهادتم ناراحت نباشید. اگر می‌خواهید گریه کنید برای امام حسین(ع) گریه کنید.

مادر جان! از اینکه دامادی فرزند خود را ندیدی ناراحت مباش و به جاى گریه برایم جشن بگیر.

تو ای برادرم! از اینکه تحصیلاتم را ناتمام گذاشتم ناراحت مباش، من مدرک خود را از حسین(ع) می‌گیرم.

تو ای خواهرم! حجاب خود را حفظ کن که حجاب تو کوبنده‌تر از خون من می‌باشد.

خدایا! از تو می‌خواهم که مرا در آخرت آزاد کنی چون طاقت عذاب آخرت را ندارم. اگر در این دنیا دست و پاهایم قطع شود تحمل می‌کنم ولی عذاب آخرت را نمی‌توانم تحمل نمایم. خود شاهدی که چیزی جز جانم ندارم که فدای اسلام و قرآن کنم و جانم نیز امانتی است که خود به خانواده‌ام دادی، هر وقت اراده کنی آن را باز پس گیر.

از شما خانواده‌ام می‌خواهم که امام را فراموش نکنید. در خاتمه از همه شما حلالیت می‌طلبم.

السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



منبع

مقالات مرتبط