نوید شاهد: معلم شهید «غلامرضا ادبی مهذب «فرزند «اسحق»، 11 آبان 1338 در خانوادهای متدین و مذهبی اهل گیلان دیده به جهان گشود. به عشق امام رضا(ع)، نامش را غلامرضا گذاشتند.
دوران کودکی را در آغوش پُر مهر مادر گذراند. پس از پشت سر گذاشتن کودکی وارد مدرسه شد و دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت و نمرات عالی به پایان رساند. بعد از اتمام دوره راهنمایی، وارد مقطع متوسطه در دبیرستان شهید محمدرضا کدیور (امیرکبیر سابق) شد و خرداد 1357، دیپلم خود را در رشته علوم تجربی گرفت. با دریافت مدرک دیپلم به مرکز تربیت معلم راه یافت و موفق به اخذ فوق دیپلم آموزش ابتدایی شد.
این شهید سرافراز اسلام علاوه بر اهتمام در تحصیل، به ورزشهای مختلف بهویژه فوتبال میپرداخت و مدتها بازیکن ثابت تیم منتخب جوانان گیلان در مسابقات جوانان ایران بود. از نفرات برتر فوتبال به حساب میآمد و بازی را با تیم هلالاحمر فومن در دسته اول گیلان ادامه داد و در این تیم سمت کاپیتانی را داشت.
شهید ادبی در دوران انقلاب فعالیتهای بسیاری در این راستا انجام داد و سال 1358 به تشکیل انجمن جوانان پیرو خط امام در شهر پرداخت. با تشکیل بسیج، از اعضای مؤثر و مشاورین این نهاد بود و همچنین در جذب و هدایت نیروهای بسیجی و حزبالله، فعالیت چشمگیری داشت و به علت فعالیتهای گسترده او در این نهاد انقلابی، به «سردار حزبالله فومن» معروف شده بود.
شهید غلامرضا ادبی سال 1360 در دوران دانشجویی ازدواج کرد که ثمره این ازدواج 2 دختر بود. پس از اتمام تحصیلاتش، در سال 1361 به استخدام اداره آموزش و پرورش شهرستان فومن درآمد و در دبستان دولتی «شهید مطهری» اسلامآبادِ خشکنودهان به شغل شریف معلمی پرداخت. در دیماه همان سال به سِمَت سرپرست دبیرستان «شهید جعفر تیغنورد» منصوب شد و همچنین در سال 1365 نیز به معاونت پرورشی اداره آموزش و پرورش شهرستان فومن رسید.
با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه کشورمان، شهید ادبی آبان 1359 در قالب اولین گروه بسیجی، آموزشهای مقدماتی را فرا گرفت و 10 آذر ماه همان سال به منطقه جنگی سرپلذهاب اعزام شد.
این شهید والامقام پس از رشادتها و دلاوریهای بسیار، سرانجام بر اثر بمباران هوایی در عملیات کربلای5، منطقه عملیاتی شلمچه، مجروح و 11 بهمنماه 1365 در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد، به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهرش در میان استقبال باشکوه مردم شهید پرور فومن تشییع و در گلزار شهدای فومن آرام گرفت.
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده