اهمیت مجالس روضه در سیره امام خمینی/ پیام امام درباره تحصن اصفهان در سال 57/ روایتی از منش امام خمینی در برخورد با مخالفان |

اهمیت مجالس روضه در سیره امام خمینی/ پیام امام درباره تحصن اصفهان در سال 57/ روایتی از منش امام خمینی در برخورد با مخالفان |

۱۴۰۱/۱۰/۲۲
  • admin
  • شناسه خبر: 2770


انتشار برای نخستین‌بار| برگی از خاطرات آیت‌الله سید کمال فقیه‌ ایمانی

آیت‌الله فقیه ایمانی درباره نحوه آشنایی خود با امام خمینی می‌گوید: «قبل‌ از این‌ که‌ شاگردشان‌ بشویم‌ و درس‌ بخوانیم‌ ایشان‌ فاطمیه‌ که‌ می‌شد روضه‌ می‌گرفتند. اهل‌ علم‌ خدمت‌ ایشان‌ می‌رفتند، ایشان‌ هنگام سخنرانی واعظ با کسی‌ حرف‌ نمی‌زدند این‌ قدر مقید بودند احترام‌ روحانی‌ یا گوینده‌ یا مجلس‌ حضرت‌ زهرا را حفظ‌ کنند…»

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیت‌الله سید کمال فقیه ایمانی در سال 1313 در اصفهان متولد شد. پس از گذران دوران مدرسه به تحصیل علوم دینی روی آورد. ابتدا در اصفهان و سپس در قم از محضر اساتیدی همچون آیات مجاهدی‌تبریزی، سدهی، سلطانی، داماد و همچنین در مقطع خارج نیز از آیت‌الله العظمی بروجردی، آیت‌الله گلپایگانی و امام خمینی بهره برد. 

با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، آیت‌الله فقیه ایمانی یکی از یاران امین و مورد اعتماد امام بود که در اصفهان مشغول مبارزه و مجاهدت بود و پس از پیروزی انقلاب نیز در شمار یاران نزدیک امام در آن دیار محسوب می‌شد.

وی از علمای مجاهد و خیّر اصفهان بود که منشاء خدمات و آثار بزرگ عمرانی، اجتماعی، فرهنگی و درمانی بوده است. آیت‌الله فقیه ایمانی به سفارش امام خمینی، پدید آورنده اولین تفسیر قرآن به زبان انگلیسی و روسی با عنوان «نورالقرآن فی تفسیر القرآن» است که با استقبال گسترده‌ای روبرو شد.

آیت‌الله فقیه ایمانی به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در 29 مرداد 1400 دار فانی را وداع گفت. وی در دوران حیات خود خاطرات زندگی و مبارزات سیاسی‌اش را در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت و ضبط رسانده است.

پایگاه مرکز اسناد اسلامی ضمن تسلیت به مناسبت رحلت آن عالم خدوم بخشی از خاطرات وی را برای نخستین‌بار منتشر می‌کند.

*** اهمیت مجالس روضه در سیره امام خمینی***

آیت‌الله فقیه ایمانی درباره نحوه آشنایی خود با امام خمینی می‌گوید: «قبل‌ از این‌ که‌ شاگردشان‌ بشویم‌ و درس‌ بخوانیم‌ ایشان‌ فاطمیه‌ که‌ می‌شد
روضه‌ می‌گرفتند. اهل‌ علم‌ خدمت‌ ایشان‌ می‌رفتند، ایشان‌ هنگام سخنرانی واعظ با
کسی‌ حرف‌ نمی‌زدند این‌ قدر مقید بودند احترام‌ روحانی‌ یا گوینده‌ یا مجلس‌ حضرت‌
زهرا را حفظ‌ کنند. وقتی‌ هم‌ ذکر مصیبت‌ می‌شد فوق‌العاده‌ گریه‌ می‌کردند. آشنایی
ما از آنجا شروع‌ شد. تا بعد رفتیم‌ پای‌ درسشان‌ که‌ صبح‌ها فقه‌ و عصرها اصول‌
می‌گفتند و از آنجا آشنایی‌ ما شروع‌ شد. بعد کم‌کم‌ مرتب‌ می‌رفتیم‌ سوال‌ و
اشکال‌ می‌کردیم‌ ما را شناختند و محبتی‌ به‌ ما داشتند؛ به‌ طوری‌ که‌ وقتی‌ پدرم‌ به قم آمدند که‌ برای‌ عروسی‌ برادرم که‌ داماد آقای‌ خویی‌ هستند بروند،
آقا تشریف‌ بردند در منزلمان‌ دیدن‌ پدرم‌ و گاهی‌ از اوقات‌ می‌فرمودند من‌ می‌خواهم‌
بیایم‌ منزل‌ شما که‌ حالا ما را مورد لطف‌ و عنایتشان‌ قرار می‌دادند.»

*** دستگیری در سال 56 ***

آیت الله فقیه ایمانی به دلیل فعالیت‌های سیاسی همواره تحت نظر عمال رژیم پهلوی بود. وی خاطره یکی از دستگیری‌های خود را اینگونه روایت می‌کند: «روزنامه‌ اطلاعات‌ در آن‌ زمان‌ [سال 56] یک‌ جسارتی‌ به‌ امام کرد. جلسه‌ای‌
در خانه‌ ما برپا شد، همه‌ علما آمدند و بعنوان‌ اعتراض‌ به‌ شخص‌ شاه‌ و دولت‌ که‌
چرا به‌ مرجع‌ تقلید شیعیان‌ چنین‌ جسارتی‌ شده‌ اعلامیه‌ای‌ نوشتیم‌. [از طرف
رژیم] آمدند ما را خواستند. مرتب‌ می‌بردند و می‌آوردند. گفتند چرا جلسه‌ تشکیل‌
دادید؟ گفتم‌ من‌ مریض‌ بودم‌ و آنان به دیدن‌ من‌ آمدند. می‌خواستیم هم‌ آن‌ها را
تبرئه‌ کنیم‌ هم‌ خودمان‌ را. نادری‌ (بازجوی ساواک) خیلی‌ مرد کثیفی‌ بود. با نوک‌ کفش‌هایش‌ به‌ قلمه‌های‌ پای‌ ما می‌زد که هنوز هم آثارش‌
هست‌ خیلی‌ اذیت‌ می‌کرد.

مرتب‌ درصدد بود که‌ من‌ ارتباطم‌ با کجاست؟‌ می پرسید با نجف‌ چه‌ ارتباطی‌
داری‌؟ و ما مرتب‌ انکار می‌کردیم.‌ 
حمله‌ می‌کردند و می‌بردند و می‌آوردند و جسارت‌ می‌کردند. یک شب‌ ماه‌ رمضان‌
آمدند در خانه‌ و اصلاً نگذاشتند ما در را باز کنیم‌؛ مرتب‌ شروع‌ کردند لگد زدن‌ و آهنی‌ لای‌ در گذاشتند و در را باز کردند. آمدند در خانه‌ و کفش‌هایشان‌
و پوتین‌های‌ سربازی‌شان‌ را روی گیس‌های دخترهای‌ من‌ می‌گذاشتند و راه‌ می‌رفتند. هر چه‌ گشتند چیزی‌ پیدا نکردند. ما را به
زندان بردند‌ بالاخره‌ دو سه‌ ماه‌ آنجا بودیم‌ و مرتب‌ از ما بازجویی‌ می‌کردند.
آخر دست‌ ما را فرستادند زندان‌ و بازجویی‌هایی‌ هم‌
از ما کردند که چهل‌ روزی‌ هم در زندان دستگرد بودیم‌.»

***پیام امام خمینی درباره تحصن اصفهان در سال 57***

وی که از روحانیون مبارز اصفهان در دوران انقلاب بود با اشاره به تحصن اصفهانی‌ها در سال 1357 می‌گوید: «وقتی‌ که‌ قضیه‌ تحصن اصفهان‌ واقع‌ شد و چند تا کشته‌ داد و خانه‌ آقای خادمی‌ مرکز تجمع‌ بود، امام‌ راهنمایی‌ می‌کردند و حاج‌ آقا احمد از نجف به‌ ما زنگ‌ زدند و گفتند که‌ به‌ آقای‌ خادمی‌ بگویید که‌ تحصن‌ را خاتمه‌ بدهید و بیشتر کارهای بیرونی‌ را شروع‌ کنید. کف‌ خیابان‌ها و تظاهرات‌ مردم‌ این‌ جور بشود و بیت‌ را محاصره‌ می‌کنند و یک‌ وقت‌ همه‌ را از بین‌ می‌برند. ما هم‌ رفتیم‌ خدمتشان و گفتیم‌ که‌ امام این‌ جور فرمودند و به‌ اصطلاح‌ دیگر تحصن‌ خاتمه‌ پیدا کرد اما کشته‌ داد و شهید داد و برنامه‌ به خیابان‌ آمد. همین‌ طور مرتب‌ مردم‌ در خیابان‌ شعارهایی‌ می‌دادند و اجتماعاتی‌ داشتند و راهپیمایی‌های‌ عجیبی‌ بود. آقای‌ خادمی‌ هم‌ آن‌ موقع‌ خیلی‌ پیشروی این‌ کار بودند و چون‌ موقعیت‌ علمی‌ و شخصیت‌ علمی‌ داشتند امام‌ هم‌ خیلی‌ به‌ ایشان‌ احترام‌ می‌گذاشتند.»

*** تلگراف به امام در نجف ***

آیت‌الله فقیه ایمانی از جمله روحانیونی بود که در دوران نهضت اسلامی در ارتباط مستمر با امام خمینی قرار داشت. وی در این رابطه یادآور می‌شود: «در زمانی که امام نجف بود هم‌ ارتباط‌ با آقا داشتیم‌ و هم‌ وجوه‌ می‌گرفتیم‌
و می‌فرستادیم،‌ اما به‌ نام‌های‌ مستعار، آدرس‌ها را به‌ یک‌ مغازه‌های‌
مختلفی‌ و به‌ نام‌ یک‌ زن‌هایی‌ که‌ مثلا خدمه بودند می‌فرستادیم. برای این که مأموران اصلاً
ذهنشان‌ هم‌ به این سمت نرود که‌ بعد خودشان‌ گفتند ما نام‌، پست‌ و تلفن‌ همه‌
این‌ها را کنترل‌ می‌کنیم‌ اما نمی‌دانیم‌ از کجا می آید. 
یک‌ بار هم‌ وقتی‌ که‌ حاج آقا مصطفی رحلت کردند آن‌ وقت‌ من‌ تلگراف‌ تسلیتی فرستادم.‌ آن‌ وقت‌ امام فرمایشی‌ فرمودند که‌ واقعاً آدم‌ خیلی‌ غصه‌دار
می‌شود؛ فرموده‌ بودند که‌ هیچ‌ کسی‌ از ایران‌ به‌ من‌ تلگراف‌ نکرد. من‌ نمی‌دانم‌
این‌ چه‌ طور جرأت‌ کرده‌ این‌ کار را کرده؟‌ واقعاً آدم‌ منقلب‌ می‌شد. یعنی‌ این‌
جور خفقان‌ بود همه می‌ترسیدند.»

*** رابطه امام خمینی با مخالفان خود ***

مرحوم فقیه ایمانی از نمایندگان امام خمینی در اصفهان بود و به همین دلیل دیدارهای متعددی با ایشان داشت. وی در یادمانده‌های با اشاره به التفات امام خمینی به مخالفان خود خاطره قابل تأملی را روایت می‌کند: «یکی‌ از علما صاحب‌ رساله‌ در اصفهان‌ بود و از آن‌هایی‌ بود که‌ نسبت‌
به‌ امام بی‌مهر بود و تعبیرهای‌ زننده‌ای‌ داشت.‌ یک‌ وقت‌ این‌ مرد مریض‌ شد و سکته‌ کرد و دیگر تکلم نداشت‌ و حالش هم‌ بعداً طوری‌ بود که‌ حرکت‌ نمی‌کرد.
من‌ بیست روز یک‌ بار می‌رفتم‌ خدمت‌ آقا [امام خمینی] وجوهی‌ که‌ وکیلشان‌
بودم‌ می دادم، آن‌ وقت‌ گفتند فلانی‌ در چه‌ حالی‌ است‌؟ گفتم‌ ایشان‌ سکته‌ کردند
و مریض‌اند و بدنشان‌ حرکتی‌ ندارد. آقا [امام] پاکتی‌ به‌ من‌ دادند که داخل آن مبلغی پول بود. گفتند به
منزل آقا بروید و سلام‌ من‌ را برسانید و از ناحیه‌ من‌ دست‌ او را ببوسید.
این‌ پول را هم‌ به‌ ایشان‌ بده‌ و بگو من‌ دعاگوی‌ شما هستم‌.

من‌ آمدم‌ و رفتم‌ در خانه‌ آن‌
عالم‌ و گفتم‌ که‌ من‌ خدمت‌ امام‌ بودم‌
و ایشان‌ احوال‌ شما را پرسیدند. بعد به‌ من‌ فرمودند می‌روید «از ناحیه‌ من‌ منزل‌
ایشان‌ سلام‌ من‌ را می‌رسانید و خم‌ می‌شوید و دست‌ ایشان‌ را می‌بوسید و این‌ پاکت‌ را هم‌ دادند. ایشان وقتی‌ شنید آقا گفتند «از ناحیه‌ من‌ خم‌ شو و دست‌ ایشان‌ را ببوس‌
و سلام‌ من‌ را برسان‌» یک‌ وقت‌ دیدم‌ اشک‌ از گوشه‌های‌ چشم‌ این‌ عالم‌
دارد می‌آید و گریه‌ گلویش را گرفته‌ بود. نمی‌توانست حرف‌ بزند. چند لحظه‌ که‌ حالشان‌ ملایم‌ شد گفتند که‌ من‌ تقاضا می‌کنم‌ شما هم‌ سلام‌ من‌ را برسانید و از ناحیه‌ من‌ دست‌ آقا را ببوسید و به‌ ایشان‌ بگویید: الله
اعلم‌ حیث‌ یجعل‌ الرسالته».

*** ارسال تفسیر قرآن برای دختر رئیس‌جمهور امریکا***

تفسیر نور القرآن که به زبان‌های زنده دنیا ترجمه و تبلیغ شده یکی از ماندگارترین آثار آیت‌الله سید کمال فقیه ایمانی است که با استقبال گسترده مواجه شده است. وی در خاطرات خود درباره اثرگذاری این تفسیر می‌گوید: «حتی‌ از خانواده‌های‌ آمریکایی، از زندان‌ها یا دانشگاه‌های‌
آمریکا مستقیم‌ روبرو هستیم‌. ما تا آنجا که‌ در توانمان‌ است‌ برایشان‌ می‌فرستیم.‌ حتی یک‌ نامه‌ای‌
از رئیس‌ زندان‌ واشنگتن‌ دی‌سی‌ برایمان‌ آمد که‌ در زندان این‌ تفسیرها را می خواهند و ما هم فرستادیم‌. می گفتند آن تفسیرها را داخل کتابخانه‌ گذاشتنه اند و زندانی ها در صف‌ ایستاده اند برای‌ مطالعه‌ این‌ تفسیرها و گاهی‌ نوبت‌هایشان‌ را به‌ هم‌
ایثار می‌کنند و ما خواهش‌ می‌کنیم‌ که‌ 20 دوره‌ از این‌ تفسیرها را برای‌ ما بفرستید.

یک‌ چک‌ 400 دلاری‌ هم‌ فرستادند که‌ هزینه‌ پستش‌ باشد. ما چک‌
را به‌ آن‌ها برگرداندیم‌ و نامه‌ نوشتیم‌ که‌ این‌ چک‌ را از ناحیه‌ کتابخانه‌
امیرالمومنین‌ بین‌ محرومین‌ زندان‌تقسیم‌ کنید. لیست‌ آن‌ها را هم‌ فرستادیم‌ و گفتیم‌ هر چیزی‌ هم‌ خواستید ما برایتان‌ می‌فرستیم‌؛ ولی‌ خودتان‌ می‌دانید که‌
زندانی‌ها در صفند و گاهی‌ نوبت‌هایشان‌ را به‌ هم‌ ایثار می‌کنند پس‌ معلوم‌ می‌شود
که‌ شلاق و شکنجه‌ نمی‌تواند امنیت‌ بوجود بیاورد. این‌ کتب‌ آسمانی‌ است‌ که‌ می‌تواند
این‌ کار را بکند و خواهش‌ می‌کنیم‌ شلاق و شکنجه‌ را از عموم‌ زندانیان‌ بالاخص‌
مسلمان‌ها بردارید. 
بعد از یک‌ ماه نامه‌‌ای آمد
که‌ عالی‌جناب‌ شما چقدر سخاوت‌ دارید. پول‌ را از ناحیه‌ کتابخانه‌
امیرالمومنین‌ بین‌ محرومین‌ و فقرای‌ زندان‌تقسیم‌ کردیم‌ و موعظه‌های‌ شما را هم‌
گوش‌ کردیم.

خیلی‌ نامه‌های‌ عجیبی‌ می‌آمد. مثلاً دختر کلینتون رئیس‌جمهور
سابق امریکا نامه‌ نوشته‌ بود که‌ از این‌ تفسیر برای‌ ما هم‌ بفرست‌. بعد هم‌
یک‌ نامه‌ از دفتر پدرش برایمان آمد که‌ مثلاً گفتند متشکرم‌ که‌ تفسیر نور القرآن‌ فی‌ تفسیر القرآن‌ به‌ زبان‌
انگلیسی‌ برای‌ دخترم‌ فرستادید. من‌ هم‌ نامه‌ را بردم‌ خدمت‌ رهبر معظم‌ انقلاب و گفتم‌ قصه‌ از این‌ قرار است‌ که‌ در مرکز ضد اسلام‌ و ضد خدا این‌
برنامه‌ را داریم‌.

بعضی‌ رفقا گفتند که‌ کلینتون‌ یک‌
وقت‌ رفته‌ بود نیویورک‌ برای‌ سیاه‌پوست‌ها سخنرانی‌ کرد و خواسته‌ بود خودش‌ را غالب‌ کند؛ گفته‌ بود که‌ یک‌ تفسیری‌ است‌ به‌ نام‌ نورالقرآن‌ که از ایران‌ برای‌
دخترم‌ می‌آید و من‌ پریشب‌ در اتاقم‌ نشسته‌ بودم و دیدم‌ دارد مادرش‌ را
منحرف‌ می‌کند و تبلیغ‌ روی‌ مادرش‌ می‌کند؛ از من‌ هم‌ هیچ‌ ملاحظه‌ای‌ نمی‌کند.
آن‌ وقت‌ سیاهپوست‌ها کف‌ می‌زنند و ظاهراً روزنامه‌ها هم این مطلب را تیتر کرده
بودند.»



منبع

مقالات مرتبط