شخصیتهاى فرهنگى و علمى ترکیه و افرادى که غرض و مرضى نداشتند از مراتب علم و اخلاق و پاکى ایشان سخن مىگفتند و تعریف مىکردند که نمونهاش دیدگاه میزبان حضرت امام در بورسا بود. ایشان از اخلاق کریمه و پاکى حضرت امام و توجه ایشان به نماز و قرآن و مسائل عبادى و محبتش به بچهها که نزد امام مىآمدند و ایشان را بابا خطاب مىکردند و از مراقبتهایى که آن مرد بزرگوار هنگام پیادهروى و هواخورى داشت و سعى مىکرد که براى مردم مزاحمت ایجاد نشود و اینکه هیچ وقت درباره کم و کیف غذا اعتراضى نمىکرد، سخن گفته بود.
پایگاه
مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ امام خمینی در 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید شد. ایشان پس
از اقامت چندروزه در آنکارا در 21 آبان ماه به شهر بورسا منتقل شد و ادامه مدت
تبعید را در آنجا سپری کرد. از مدت اقامت امام در بورسا روایت چندانی در دست نیست
اما آیتالله صابری همدانی از جمله عالمانی است که در آن ایام در ترکیه حضور داشت.
وی که از طرف آیتالله گلپایگانی به منظور فعالیت تبلیغی به آن کشور سفر کرده بود
روایتهای جالبی از مدت حضور امام در ترکیه دارد که میتواند قابل توجه و تأمل
باشد.
*** نامه رمزی برای امام خمینی ***
آیتالله
صابری همدانی در بخشی از خاطرات خود
درباره مکاتبات محرمانه خود با امام خمینی در دوران تبعید در ترکیه میگوید: در ابتداى
حضورم در ترکیه، فقط اسم شهر و منطقهاى که حضرت امام در آن اقامت داشت، یعنى بورسا
را مىدانستم، ولى نشانى دقیق ایشان را نمىدانستم تا اینکه مرحوم حاج آقا مهدى گلپایگانى
به همراه آقاى على صفایى گلپایگانى از طرف مرحوم آیتالله گلپایگانى، براى دیدن حضرت
امام به ترکیه آمدند و در بورسا با ایشان ملاقات کردند. این عزیزان پس از بازگشت از
بورسا، به منزل ما هم سر زدند و آدرس حضرت امام را به من دادند. طبق گفته اینها حضرت
امام در خانه شماره 13 که مال سازمان امنیت بود، در خیابان ایرانیان و به تعبیر ترکها
«عجملر جاده سى» سکونت مىکرد.
با
دست یافتن به این آدرس، نامهاى را براى حضرت امام نوشتم، اما از آنجا که مأموران
امنیتى و مزدوران کنسولگرى ایران شدیداً مراقب اعمال و رفتار ما بویژه در مسجد بودند،
اشارهاى به اسم خودم نکردم. با نام شیخ عبدالله خود را معرفى کردم و به عربى نوشتم
که من شاگرد سابق و نویسنده کتاب محمد و زمامداران هستم و آرزومند دیدارتان مىباشم،
ولى چون مىترسم این ملاقات دردسرهایى براى شما به وجود آورد و احیاناً به خاطر جلوگیرى
از این نوع ملاقاتها حضرتعالى را از محل سکونت کنونى که نسبتاً خوب و مناسب است،
به جاى نامناسبى منتقل کنند، بدین خاطر مىخواهم از جنابعالى کسب اجازه کنم که اگر
صلاح مىدانید خدمتتان شرفیاب شوم و در غیر این صورت، مزاحم وقت شریفتان نخواهم شد.
در پایان هم نوشتم که جواب نامه را به آدرس زیر ارسال کنید.
بعد
از اینکه نامه را فرستادم، براى رعایت موارد امنیتى پیش یکى از مغازهدارهاى محل رفتم
و گفتم قرار است چند روز دیگر نامهاى براى شیخ عبدالله به آدرس مغازهى شما بیاید،
اگر چنین نامهاى به دستتان رسید به من اطلاع دهید و چون شیخ عبدالله در سفر است،
به ناچار من براى گرفتن نامه مىآیم. چند روز بعد جواب نامه امام رسید. در این نامه
مرحوم حاج آقا مصطفى نوشته بود که نامه شما را خدمت والد معظم دادم که خوشحال شده
و براى حضرتعالى دعا کرد. در خصوص ملاقات هم فرمود که مىترسم این دیدار مشکلاتى براى
شما به وجود آورد و مردم از فیض خدمات و تبلیغاتتان محروم شوند.
ظاهراً
حاج آقا مصطفى پس از نگارش نامه، متن آن را به محضر امام برده بود تا پس از تأیید معظمله
براى من بفرستد، چون در حاشیه نامه خود امام، مرقوم فرموده بود که اگر براى آقاى گلپایگانى
نامه نوشتید از طرف ما به ایشان بگویید که خانواده ما را به ترکیه بفرستند و در ضمن،
مقدارى سوهان و گز و لیموى عمانى هم براى ما تهیه کنید.
*** بازدید از محل اقامت امام در بورسا ***
مرحوم
صابری همدانی روحیات امام در دوران تبعید را اینگونه روایت میکند: اگرچه توفیق پیدا
نکردم حضرت امام را در بورسا و از نزدیک زیارت کنم، ولى آن طورى که از گفتهى این دوستان
که به نمایندگى از مراجع معظم تقلید به ملاقات حضرت امام آمده بودند برمىآمد، معظمله
بسیار با نشاط و سر حال بود و بدون احساس نگرانى و ناراحتى خاصى نسبت به تبعیدش و وضعیت
پیش آمده، مشغول کارهاى روزانهى خودش، مثل مطالعه و نوشتن تحریرالوسیله بود. خود حضرت
امام هم در نامهاى که از عراق در جواب نامه بنده فرستاده بود، ضمن اشاره به همین
نکته مرقوم فرموده بود که دولت ایران مىخواست که ما در ترکیه در فشار و تنگنا باشیم
و به ما سخت بگذرد، ولى اتفاقاً خیلى هم خوش گذشت و مردم هم محبت و احترام زیادى به
ما کردند.
از
تبعیدگاه ایشان در ترکیه یعنى شهر بورسا پس از انتقال ایشان به عراق بازدید کردم. این
شهر از مناطق سرسبز و باصفاى ترکیه است که مسجدى زیبا به نام «یشیل مسجد» یا مسجد سبز
را در خود جاى داده است. نکته جالب توجه براى ما این بود که بنا و معمار این مسجد
که از معمارىهاى ممتاز و برجستهى ترکیه به شمار مىآید، یک ایرانى و از اهالى تبریز
بوده که اسمش در گوشهاى از بنا نقش بسته بود.
*** تأثیر حضور امام بر مردم ترکیه ***
آیتالله
صابری همدانی که سالها پس از انتقال امام به عراق نیز همچنان مشغول تبلیغ امور
دینی در ترکیه بود درباره تاثیر حضور امام در آن کشور میگوید: در مسجد ایرانیان نماز
مىخواندم و سخنرانى مىکردم، ولى چون ساواک کنترل شدیدى اعمال مىکرد و من بعدها متوجه
شدم که تعدادى از مأمومین من که گاهى دست مرا هم مىبوسیدند و اظهار ارادت مىکردند،
رسمآ مأمور و جاسوس دولت هستند و مراقبت مىکنند که من وارد مسائل مىشوم یا نه؟ روى
این حساب نمىتوانستم دربارهى شخصیت حضرت امام و قیام و حرکتش سخنى به میان آورم و
با اینکه کاملا محل اقامت و آدرس ایشان را در بورساى مىدانستم، جرأت نمىکردم، به
کسانى که درخواست مىکنند و مىخواهند به ملاقات ایشان بروند، جواب بدهم.
بتدریج
جو عوض شد و مردم ترکیه با حضرت امام و مقام علمى و اخلاقى ایشان آشنایى پیدا کردند
و بعضى از آنها پیش ما مىآمدند و با احترام و تعظیم از امام یاد مىکردند و خواهان
اطلاعات بیشترى درباره معظمله بودند.
***
نظر میزبان امام در بورسای ترکیه درباره ایشان ***
البته
در همان موقع، بعضى از عوامل آمریکا در صهیونیسم جهانى در روزنامههاى ترکیه، علیه
امام و قیام ایشان مطالب مغرضانه و به دور از واقع چاپ مىکردند.ولى شخصیتهاى فرهنگى
و علمى ترکیه و افرادى که غرض و مرضى نداشتند از مراتب علم و اخلاق و پاکى ایشان سخن
مىگفتند و تعریف مىکردند که نمونهاش دیدگاه میزبان حضرت امام در بورسا بود.
طى
مصاحبهاى با یک مجله که نسخهاى از آن را دارم، ایشان از اخلاق کریمه و پاکى حضرت
امام و توجه ایشان به نماز و قرآن و مسائل عبادى و محبتش به بچهها که نزد امام مىآمدند
و ایشان را بابا خطاب مىکردند و از مراقبتهایى که آن مرد بزرگوار هنگام پیادهروى
و هواخورى داشت و سعى مىکرد که براى مردم مزاحمت ایجاد نشود و اینکه هیچ وقت درباره
کم و کیف غذا اعتراضى نمىکرد، سخن گفته بود.
منبع: کتاب خاطرات آیتالله صابری همدانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده