چرا امام خمینی، بازرگان را به نخست‌وزیری دولت موقت انتخاب کرد؟ |

چرا امام خمینی، بازرگان را به نخست‌وزیری دولت موقت انتخاب کرد؟ |

۱۴۰۱/۱۰/۱۸
  • admin
  • شناسه خبر: 2497


آیت‌الله عباسعلی عَمید زنجانی می‌گوید: «یکى از خط مشى‌هاى امام این بود که از افراد تا آنجائى که امکان دارد استفاده بشود، تا آن لحظه‌اى که ثابت بشود که غیر قابل استفاده هستند… سنت و سیره امام این طور بود که از افراد تا آنجائى که امکان‌پذیر است استفاده بشود، ما اصلاً انتظار علم غیب از امام نداریم و نباید هم داشته باشیم… ».

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از مهمترین
تصمیمات امام خمینی در بهمن 57، انتصاب مهندس مهدی بازرگان به ریاست دولت موقت
بود. بازرگان کمتر از یک سال بعد، پس از تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان پیرو
خط امام، از سمت خود استعفا داد. یکی از سوالات اساسی پس از سال‌ها این است که:
چرا امام خمینی، بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت انتخاب کرد؟

آیت‌الله عباسعلی عَمید زنجانی در پاسخ به این سوال می‌گوید: «یکى از خط مشى‌هاى امام این بود که از افراد
تا آنجائى که امکان دارد استفاده بشود، تا آن لحظه‌اى که ثابت بشود که غیر قابل
استفاده هستند… سنت و سیره امام این طور بود که از افراد تا آنجائى که امکان‌پذیر
است استفاده بشود، ما اصلاً انتظار علم غیب از امام نداریم و نباید هم داشته باشیم.
در زندگى پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هم ما مى‌بینیم که از نیروها صرف‌نظر از
عاقبت و آینده آنها استفاده مى‌شود، البته این کار براى امام بدون ادعاى علم غیب
کاملا طبیعى به نظر مى‌رسد.

از همان روز اول نه تنها امام، بلکه دیگران نیز سلیقه و اسلوب آقاى مهندس
بازرگان را مى‌دانستند. وابستگى که آقاى بازرگان به آقاى شریعتمدارى و دارالتبلیغ
داشت، اصولا آقاى بازرگان به نهضت آزادى وابسته بود و در عمق یک پیوستگى هم با
جبهه ملى داشت؛ چون از انشعابیون مسلمان جبهه ملى بود؛ همه اینها جرقه‌هایى را مى‌زد
که آقاى مهندس بازرگان مى‌تواند یا نمى‌تواند؟ وقتى که آقاى مهندس بازرگان اعلام کرد
که فراجناحى عمل خواهد کرد و امام در فرمان خود این نکته را یادآورى کرده بود که
دولت جدید منهاى وابستگى‌هاى حزبى و جناحى، یعنى اشاره به همان نهضت آزادى بود و
مى‌بایست به صورت فراجناحى عمل کند. لذا خیلى‌ها این وسوسه را داشتند که آقاى
مهندس بازرگان بالاخره از این وابستگى‌ها خودش را مى‌تواند دور کند یا نمى‌تواند؟

به صورت سنتى آقاى بازرگان وابسته به یک سلسله جریان هایى بود که خیلى با خط
امام سازگارى نداشت. آقاى بازرگان در حسینیه ارشاد در اجتماع جمعیت بسیار انبوهى سخنرانی
داشت، [ولی] مردم نیامده بودند سخنرانى آقاى بازرگان را بشنوند، بلکه آمده بودند
به امام و انقلاب اظهار ارادت بکنند. آقاى بازرگان بدون این‌که توجهى به این نکته
داشته باشد فکر مى‌کرد که مردم براى او جمع شده‌اند، لذا وقتى اسم امام را بر زبان
آورد مردم اصلا یک مرتبه منفجر شدند و سه تا صلوات متوالى که طول هم دادند
فرستادند و کلام و سخنرانى مهندس بازرگان بریده شد.

وى عصبانى گردید؛ یعنى فکر مى‌کرد این جمعیت براى او آمده‌اند، یک مرتبه دید
نه! این جمعیت دنبال یک بهانه‌اى بود که نسبت به امام اظهار علاقه بکند. صلوات را
طولانى کردند، تازه به صلوات اول هم اکتفاء ننمودند و دو تا صلوات دیگرى هم
فرستادند. چنان مهندس بازرگان عصبانى شد که صحبت را قطع کرد و گفت که آن قدر صلوات
بفرستید تا نفستان دربیاید! چون آدم رُکى هم بود این عکس‌العمل را از خودش نشان
داد. مهندس بازرگان مى‌بایست از اول متوجه این نکته مى‌شد که اگر در راهپیمایى
هجده بهمن یا این‌که در موقع سخنرانى ایشان جمعیت جمع شده‌اند اینها براى شخص
ایشان نیست، بلکه براى انقلاب، رهبرى انقلاب و شخص امام است.

در جریان انقلاب تنها کسى که جنبه شخصى داشت امام بود و اظهار علاقه مردم به
بقیه به خاطر ذوب شدن آنها در امام و انقلاب بود. مردم به بنى‌صدر اظهار علاقه مى‌کردند
و سر و دست مى‌شکستند. من یادم هست در مساجد جنوب تهران دو سه بار از بنى‌صدر قبل
از رسیدن ریاست جمهورى، آن زمان که عضو شوراى انقلاب بود و ریاست آن شورا را به
عهده داشت دعوت کردند و مردم سر و دست مى‌شکستند؛ زیرا وجود این شخص را معبرى مى‌دیدند
که از آن طریق امام و انقلاب را مشاهده مى‌کردند و براى شخص اینها موضوعیت قایل
نبودند.

در هر حال مهندس بازرگان یکى از اشتباهاتش این بود و به همین دلیل آن جمله
معروف را در تلویزیون در منظر عمومى زد و گفت که «دسته را به ما داده‌اند ولى تیغه
دست ما نیست» اینها نشان مى‌داد که در عمل مهندس بازرگان نمى‌تواند در خط باقى
بماند اما بالاخره موقعیتش به نحوى بود که باید به وى فرصت داده مى‌شد.

اگر مهندس بازرگان یک حالت انعطاف مى‌داشت و قابلیت خروج از آن سلیقه و تعصب
خاص و آن چارچوب بسته را از خود نشان مى‌داد کاملا مى‌توانست اهداف امام و انقلاب
را پیاده کند و در نتیجه مى‌توانست بسیار بسیار مفید هم باشد. البته به نحوى من مى‌خواهم
تعبیراتم توهین‌آمیز نباشد، ولى چیزى شبیه خودخواهى یا چیزى شبیه به این‌که خود و
آراء خود را اهمیت و اصالت بیشتر دادن، از نقطه ضعف هایى بود که او را از خط امام
دور کرد.


منبع: روایتی از انقلاب اسلامی ایران (خاطرات حجت الاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی



منبع

مقالات مرتبط