سید هاشم دستغیب از بازگشت آیتالله دستغیب چنین روایت میکند: «آقا یک سفر به نجف مشرف شدند و خدمت امام در نجف رسیدند و در مراجعت شروع به فعالیت مجدد کردند که خوب آن شب یادم است که در مسجد هزاران نفر حضور داشتند راجع به تاریخ شاهنشاهی که تاریخ گبری است، تاریخ ضد اسلامی است و همچنین راجع به شاهپرستی و فردپرستی که بر ضد مبعث خاتمالانبیاء و بعثت پیامبر برای یکتاپرستی و نه برای شخصپرستی در این زمینه فوقالعاده سخنرانی نمود…».
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله عبدالحسین دستغیب از روحانیون و یاران نهضت امام خمینی و از مبلغان این نهضت به ویژه در شیراز بود. شهید دستغیب که پیش از انقلاب در واقعه پانزده خرداد دستگیر و به تهران تبعید شده بود پس از انقلاب، مسئولیتهایی نظیر نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان، امامت جمعه شیراز به فرمان امام، رئیس حوزه علمیه فارس را عهدهدار بود. سرانجام این روحانی مجاهد در 20 آذر 1360، در حالی که عازم نمازجمعه شیراز بود، در یکی از کوچهها با انفجار بمبی توسط منافقین به شهادت رسید.
در ادامه با گریزی به کتاب «زندگی و مبارزات آیتالله شهید سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد و خاطرات» از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به بخشی از دوران مبارزه شهید دستغیب پرداخته شده است.
در نهم اسفند سال
1356 آیتالله دستغیب برای زیارت عتبات عالیات راهی عراق شد تا به این بهانه به دیدار
امام خمینی برود:
«نامبرده بالا از اسفند ماه سال گذشته به منظور زیارت عتبات عالیات
به عراق مسافرت نموده ابتدا پس از چند روز اقامت در کربلا به نجف عزیمت و اکثر
روزها در مسجدی که آقای خمینی نماز میگزارد حاضر و در جلسات درس ایشان شرکت داشته
بهطوریکه به یکی از دوستانش اظهار داشته در منزل به دیدن آقای خمینی رفته و در
مورد وقایع ایران صحبت نموده است. در عراق تعداد زیادی از ایرانیان به دیدن آقای
خمینی رفته و به احتمال زیاد آقای دستغیب وجوهاتی نیز برای آقای خمینی برده و به وی
تحویل داده است».
پس از دیدارهای
شهید دستغیب با امام خمینی و بازگشت ایشان به شیراز مبارزات وی ابعاد گستردهتری یافت.
سید هاشم دستغیب از بازگشت آیتالله دستغیب چنین روایت میکند:
«آقا یک سفر به نجف مشرف شدند و خدمت امام در نجف رسیدند و در
مراجعت شروع به فعالیت مجدد کردند که خوب آن شب یادم است که در مسجد هزاران نفر
حضور داشتند راجع به تاریخ شاهنشاهی که تاریخ گبری است، تاریخ ضد اسلامی است و
همچنین راجع به شاهپرستی و فردپرستی که بر ضد مبعث خاتمالانبیاء و بعثت پیامبر
برای یکتاپرستی و نه برای شخصپرستی در این زمینه فوقالعاده سخنرانی نمود. شب
توسط افراد رژیم به مردم حمله شد یک نفر توسط گاز اشکآور که میگفتند بچه بود خفه
شد، عدهای صدمه دیدند، درها و شیشههای مسجد جامع را شکستند ولی ایشان مبارزه را
رها نکردند. دفعات بعد هم ادامه دادند. شبهای جمعه تا نیمههای شعبان اینها آمدند
و منزل را محاصره کردند. حدود دو هفته خوب یادم هست که تقریباً به اندازه دو لشکر
اطراف منزل را گرفته بودند، آمد و رفت را محدود کرده بودند. بعد از دو هفته دیدند
فایده ندارد و ماه رمضان شروع شد، از اطراف فشار میآوردند ناچار شدند محاصره را
برداشتند و ماه رمضان هر روز مشغول شدند و صحبت میکردند تا اینکه کشتار 5 رمضان
واقع شد. بلافاصله شورای امنیت استان [جلسه] تشکیل داد و مسجد جامع را بستند و
درهای مسجد تمام بسته شد و آمد و رفت به طورکلی متوقف شد. بعد از گذشت دو هفته از
بس هیجان زیاد شد ایشان پیغام فرستاد که من میآیم هر جا که شد میایستم نماز و
صحبتم را میکنم، معنی ندارد که درب مسجد را ببندند. البته علما هم احترام کردند و
مسجد نرفتند مسجدها تعطیل شد، لکن خود ایشان بعد از گذشت دو روز پیغام فرستادند و
اعلامیه دادند که نه، آقایان تشریف ببرند مسجدشان بروند و سایر سنگرها نباید خالی
بشود و این هم انشاءالله باز میشود. خودشان پیغام دادند که اگر باز نشد من هرجا
که شد میروم و دست آخر گفتند ما میرویم درب مسجد جامع، درب بزرگ رو به قبله میایستیم
و من نماز خودم را میخوانم، هرکس میخواهد هرچه بگوید در کوچه که ممنوع نیست.
همانجا میایستم نماز، بدیهی است که اگر ایشان این کار را میکردند خیلی آشوب
واقع میشد. اینها حساب خودشان را کردند و دیدند به صلاحشان هست که درب مسجد را
باز کنند، لذا درب مسجد را هم باز کردند و هنوز دو هفته طول نکشیده بود که واقعهی
(17 شهریور) تهران پیش آمد و حکومت نظامی، بلافاصله بعد از اعلام حکومت نظامی ایشان
را دستگیر کردند و به زندان بردند. یکی دو روز در شیراز و بعد فرستادند تهران کمیته
و زندان شهربانی که خود بنده به دیدنشان رفتم و بعد از سه ماه زندانی یکی دو ماه
هم تبعید و بعد به شیراز مراجعت داده شد».
آیتالله دستغیب
پس از بازگشت از نجف اشرف و دیدار با رهبر کبیر انقلاب، مبارزات را در شیراز گسترش
داد، و در مناسبتهای مختلف به افشاگری علیه حکومت پهلوی پرداخت. در 25 خرداد سال
1357 که مصادف با چهارمین چهلم شهدای قیام قم در 17 دیماه 1356 بود، در مسجد جامع
پس از قرائت دعای کمیل، سخنرانی شدیداللحنی را ایراد کرد و در خلال سخنان خود ضمن
گرامیداشت شهدای چهلمهای قم، تبریز، یزد، جهرم به تغییر تاریخ هجری شمسی به
شاهنشاهی اعتراض نمود و پیرامون تبعید خواهرزادههای خود هم گفت که گناه آنها چیست
که تبعید میشوند.
در تاریخ هشتم تیر،
در سخنرانی خود، مردم را به قیام علیه حکومت پهلوی فراخواند و مردم هم پس از پایان
سخنرانی وی تظاهرات دو هزار نفری برپا کردند. در این زمان تضییقات و فشارهای رژیم
رفته رفته بیشتر شده و آیتالله دستغیب و دیگر روحانیون مبارز نیز بیش از پیش به افشاگری
و ترغیب مردم به قیام میپرداختند. بعد از حوادث قم، تبریز، یزد، جهرم و کازرون،
شهید دستغیب در سخنرانی مورخ 1357/3/25 به این حوادث میپردازد و میگوید:
«… وظیفهی شرعی میدانم که به کرات وقایع افتاده در این چند ماه
سال جاری [را] بیان دارم. امشب مصادف است با اربعین چهار[م] شهدای قم و تبریز و غیره،
در اربعین اول تذکرات جامعی به اولیای امور دادم که شاید عبرتی شود و توجه به
مقررات اسلامی بکنند، نه تنها توجهی به حادثهی قم نگردید بلکه در اربعین قم،
حادثهی تبریز به وجود آمد و در اربعین تبریز حادثهی دوم قم به وجود آمد و اربعین
یزد، واقعهی جهرم و کازرون اتفاق افتاد. با مسلسل و اسلحه، بی¬رحمانه به جان این
مردم بی¬دفاع افتادند. افراد بیگناه را بدون هیچ جرم و تقصیر یا زندان یا تبعید و
شکنجه دادند و میدهند. داشتن عکس آیتالله خمینی مرجع تقلید بزرگ شیعیان جرم
شد[.]… دیدم روی سنگ قبر مسلمانان تاریخ را میزنند. چرا روی قبر مسلمان شیعه
تاریخ گبرها را میزنند… از این دستگاه حاکمه میخواهم که این تاریخ را درست کند».
هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده